شبیه مریم؛ رمانی که در دو روز سه بار چاپ شد
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، تاریخ گاه از برخی خادمان و ملازمان اهلبیت (ع) عالم و پرهیزگاری نام برده که به سبب همنشینی با آن حضرات نورانی به درجات بالای تقوا و علم میرسیدند. یکی از آنان بانو فضّه است. خادمی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته و از «نوبیه» افریقا تا کنیزی و نهایتاً خادمه و ملازم «حضرت زهرا (س)» امتداد دارد.
مؤسسه انتشارات مسجد مقدس جمکران رمان جذاب و پرفروش “شبیه مریم” به قلم سرکارخانم اکرم صادقی و با تصویرگری محمد صادق (شایگان) را روانه بازار نشر کرده است.
نویسنده کتاب را در نه فصل داستانی به رشته تحریر درآورده است.
برشی از کتاب
نویسنده این اثر در صفحه 5 و در سرآغاز این کتاب داستان این بانوی مکرمه را چنین آغاز می کند:
این بانو علاوه بر قدرت خطابه بالا و تسلط به علم طبابت و کیمیا، یکی از حافظان بینظیر قرآن در طول تاریخ اسلام است. بهطوریکه نویسنده در سرآغاز کتاب با کمک از گفتوگوی ذیل داستانی دراینباره نوشته و چنین میآورد:
خورشید وسط آسمان بود و پرتوهای طلایی رنگش بر شنزارهای داغ میتابید. ابوالقاسم صورتش را از هراس آفتاب سوزان پوشانده بود و با چشمهای سیاه رنگش از لابهلای دستاری که بلندی آن تا روی شانههایش ادامه داشت به بیابان خشک و گرم و بیانتها خیره شده بود و سلانهسلانه سوار بر اسب گرانقیمت و سیاه رنگش میرفت. زن تنهایی را وسط بیابان دید و متعجب با خودش گفت: «این دیگر چگونه سرابی است؟ اگر این را به افراد قبیلهام بگویم بهطور حتم خواهند گفت ابوالقاسم قشیری که دیگر در جنگاوری زبانزد نیست، عقلش را هم از دست داده.» اسبش را هی کرد و با شتاب خودش را به زن رساند و متعجبتر از قبل به او خیره شد.
پیرزن که سنگینی بدنش را روی عصای چوبی انداخته بود به آرامی گام برمیداشت. لباسی سیاه و پوشیده به تن داشت و موهایش را زیر شالی پنهان کرده بود و زیر لب ذکر میگفت؛ بیاعتنا به سواری که اکنون پا به پای او حرکت میکرد. ابوالقاسم که دید پیرزن همچنان بیاعتنایی میکند و حتی نیمنگاهی به او ندارد خودش را نزدیکتر کرد و بلند گفت: «ابتدا گمان کردم سراب دیدهام اما اکنون در عجبم یک زن تنها در این بیابان برهوت چه میکند؟ »
پیرزن بدون اینکه سخنی بگوید لابهلای شنهای سنگی بیابان به سختی قدم برداشت و به راهش ادامه داد. ابوالقاسم اسب را جلوی قدمهای پیرزن نگه داشت. پیرزن بدون اینکه سرش را بلند کند، ایستاد و ذکرش را گفت.
ابوالقاسم خطاب به پیرزن گفت: «از قافلهام عقب افتادهام و در این۔ برهوت سرگردانم.» بادی به غبغب انداخت و ادامه داد: «حال آنکه مرد هستم و به راحتی میتوانم راهم را بیابم.»
پرسشگرانه سراپای پیرزن را برانداز کرد. پیرزن که سنگینی نگاه او را حس کرد شالش را روی شانههایش جابهجا کرد. ابوالقاسم قشیری که دیگر طاقتش طاق شده بود محکم پرسید: «شما که هستید؟ زن به آرامی گفت: « وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ ؛ بگو به سلامت که بهزودی آگاه میشوند.
ابوالقاسم متوجه شد فراموش کرده سلام کند. خجالتزده گفت: من را ببخشید. سلامعلیکم.
از پاسخ قرآنی پیرزن به وجد آمد و بیشتر مشتاق شد بداند او کیست و اینجا چه میکند. شتابزده ادامه داد: «در این بیابان چه میکنید؟ زن به آرامی قدمی برداشت و از کنار اسب او رد شد و گفت: « وَمَنْ یهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ له؛ هرکس را خدا هدایت کند گمراه برایش نخواهد بود.»
ابوالقاسم افسار اسب را در دستش جابهجا کرد و متعجبتر از قبل پرسید: «از آدمیان هستی یا از طایفه جنی؟» پیرزن که از او رد شده بود جواب داد: « یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکمْ ؛ ای فرزندان آدم زیورهای خود را در مقام عبادت به خود برگیرید.»
- از کجا میآیی؟ پیرزن عصایش را داخل ماسههای روان فرو کرد و با تکیه به آن گام بلندی برداشت.
- يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ؛ آن مردم از مکانی دور دعوت میشوند.؟ ابوالقاسم که از جملات قرآنی پیرزن و تسلط او بر آیههای قرآن شگفتزده شده بود با سماجت پرسید:
- به کجا میروی؟ - وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ من إستطاع إليه سبيلا؛ برای خدا، حج خانه کعبه بر عهده مردم است؛ هر که توانایی رسیدن به آنجا را داشته باشد."
- چند روز است از خانه و کاشانهات بیرون آمدهای؟ - وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیامٍ. خداوند آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.
ویژگی اثر
سرکار خانم اکرم صادقی در رمان «شبیه مریم» زندگی و محیط این بانوی بالا مقام را به رشته قلم درآورده و در لابلای داستان، روایتهای ارزشمندی از منش اهلبیت(ع) را ارائه داده است.
مؤسسه انتشارات مسجد مقدس جمکران کتاب “آخرین سرباز کربلا” کتابی درباره حضرت علیاصغر (ع) به قلم حسین سلیمانی را در 80 صفحه با شمارگان 1000 نسخه به قیمت 2800 تومان روانه بازار نشر کرده است.
علاقهمندان میتوانند برای جهت تهیه این کتاب به آدرس قم – خ معلم – پاساژ ناشران و یا بلوار پیامبر اعظم، مسجد مقدس جمکران، انتشارات کتاب جمکران مراجعه و یا با شماره ۳۷۸۴۲۱۳۱-۰۲۵ تماس حاصل کنند./826/ن602/ق