تقابل تقی زاده با جریان غربستیز
اشاره
استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخنگاری کمونیستی در ایران، تاریخنگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخنگاری غربگرا در ایران، تاریخنگاری شرقشناسی در ایران و تاریخنگاری اسلامی در ایران.
این تاریخپژوه معاصر در قسمت 23 از سلسله مصاحبه با خبرگزاری رسا در موضوع «تاریخنگاری غربگرا در ایران» ، تقی زاده را دارای روحیه کار گروهی، تیمی و سازمانی قوی ارزیابی کرده و به نامه انتقادی عباس اقبال آشتیانی به تقی زاده مبنی بر فرنگیمآب کردن ایران در مطالب روزنامه کاوه اشاره می کند. وی سیاست تقی زاده را تقابل غیر مستقیم با دین و خوداتکایی ایران ارزیابی کرده و در پایان ویژگی ها و تفاوت های تقی زاده را با جلال آل احمد و سید جمال الدین اسد آبادی می شمرد.
با هم ادامه گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری رسا با مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در معرفی تاریخ نگاران غرب گرا را می خوانیم.
تقی زاده اهل کار سازمانی قوی
تقیزاده چند تشکیلات دارد:
یک، تشکیلات او حزب دموکرات است که علیه دین و اسلام است؛ در مشروطه شعارش جدایی دین از سیاست بود. علما را ترور کرد و در جامعه فتنهانگیزی ایجاد نمود.
دو، کمیته برلین، که یک تشکیلاتِ انگلیسی است که در جهت غربگرایی فعالیت میکرد.
سه، حزب اعتدال، که در سال 1328 در دوران نهضت ملیشدن نفت راهاندازی کرد تا بتواند تقابلی کند؛ که زیاد پا نگرفت.
تقیزاده از 1284 تا 1348 در لژهای فراماسونری عضو بود.
انتقاد اقبال آشتیانی از مطالب روزنامه کاوه
تقیزاده روزنامه کاوه را منتشر میکند و غربگرایی و باستانگرایی را ترویج میکند. هم علامه اقبال لاهوری و هم مرحوم عباس اقبال آشتیانی علیه مطالب آن، به تقیزاده نامه مینویسند. مرحوم اقبال آشتیانی در سال 1338 قمری (حدود 1296ش) نامه انتقادآمیزی به تقیزاده مینویسد. در آنجا اشاره میکند:
«جریده شما بهواسطه حسن اسلوب و دقت در مسائل تاریخی و ادبی در جایگاهی قرار گرفته است. نگارندگان آن به جای انتشار آداب شرقی، به آداب و تمدن و معلومات مغربزمینها میپردازند. ما در اینجا چندین قرن آداب و رسومی داشتیم که این نوشته شما آن را متزلزل میکند؛ چنانکه شما در روزنامه خود نوشتهاید ایران روحاً جسماً باید فرنگیمآب شود.
ما با فرنگیمآب کردن ایران روحاً و جسماً همراه نیستیم و خیال میکنیم که اگر این امر صورت و وقوع حاصل نماید دیگر ایران را ایران نمیتوان گفت. این فتوایی که شما میدهید و بمبی که شما منفجر میکنید، آن دیگر ایران نمیشود. ایران یک آداب و رسوم و تمدنی دارد. این حرکت شما، ایران را به فرنگ بدل میکند که ما از حالا باید ایران را، فرنگ بگوییم. اما آن چیزی که من میخواهم مطرح کنم این است که انتقاد محققین مشرق و مغرب، برای استدراج حقیقت آنهاست. یکی از کارهای لازمی که باید انجام شود، نقد و بررسی آنهاست. کسی هم منکر این کار نقد و بررسی و تحلیل نمیتواند باشد.
اما ترقی زبان فارسی، ادبیاتی که در ایران وجود داشت، هر کس مطالعه کند متوجه میشود که این روشی که شما در پیش گرفتهاید به ادبیات ما آسیب میرسد. شما در روزنامه خود اشاره کردهاید که انسان در ملاحظات دورنمای ایران، از این نقطه دور بیاختیار است و در ارتباط به بعضی نکات و خطور کردن بعضی تصورات درباره بعضی نکتههای عجیب، به اوضاع ایران نگاه میکند و از بیان آن خودداری میکند».
بعد خطابش به مجموعه نویسندگان روزنامه است، نه شخص تقیزاده؛ چون جمالزاده، محمد قزوینی، کاظمزاده ایرانشهر و... از نویسندگان آن بودند؛ «گویا فراموش کردهاند که همان فرنگیها که ایشان در دامان افکار آنها تربیت مییابند در انتقاد هر گفته یا نوشته توجه به محیط و دوره زندگانی گوینده یا نویسنده آن را، قدم طی این مرحله میداند».
میگوید شما که دارید سعدی و حافظ را نقد میکنید، دوران حافظ را چرا نمیفهمید؟ خود غربیها نیز شخص را در دوران و زمان خودش بررسی میکنند. اگر شما زمان و مکان و حیات نویسنده را در نظر نداشته باشید، غیر از آنکه نمیتوانید ارزش حقیقی نوشته او را معین کنید، تحقیقات شما نیز ارزش چندانی نخواهد داشت. مرحوم اقبال آشتیانی بحث استدلالی میکند که شما مستانه و مغرورانه غرب را تمجید و ایران را تکذیب میکنید. حداقل بفهمید درباره که، در چه زمانی و در چه اوضاعی دارید صحبت میکنید.
«مقایسه ایشان بدان میماند که کسی بخواهد منجنیقهای عاشوریان قدیم را با توپهای ۴۲ سانتیمتری آلمان مقیاسه کند و از آن مقایسه برتری ۴۲ سانتیمتری را نتیجه بگیرد؛ که آلمانیها چقدر زرنگ هستند. خوب است افکار نویسندگان قرون وسطای اروپا را، که همعصر با مسلمین بودند و با معلومات همان عصر دانشمندان اسلام مقایسه فرمایید، آن وقت شب را از روز تمیز دهند».
آقای مطهری نیز این را به تفصیل میگوید؛ دوران قرون وسطایی که شما میگویید، اوج تمدن اسلامی ماست. اصلاً ما قرون وسطی نداریم. قرون وسطی برای غرب است که آن دوران را، دوران تاریکی یا عصر تاریکی خودشان مطرح میکنند. برای ما مسلمین که عصر تمدن و فکر و اندیشه است.
«امروز منبع عمده اطلاعات ما راجع به قرون وسطی و احوال متمدنین آن عصر، آثار و نوشتهجات مسلمین است؛ چنانچه خود انصاف خواهند داد که اگر امروز این منابع نبود تحلیل بسیاری از مسائل، مشکل بلکه غیر ممکن میگردید». اگر ما الان درباره غرب و مسیحیت صحبت میکنیم، از آثار خود مسلمین است که از جهان اسلام به غرب انتقال پیدا کرده است؛ حتی درباره فلسفه یونان نیز غربیها میگویند فلسفه غرب از طریق مسلمین به غرب وارد شد؛ چون آن موقع عصر بربریت و توحش غرب بوده است و فرهنگی نداشتند تا بخواهند ادعا کنند.
«چون دوره قرون وسطی با دوره کنونی از جهات عدیدهای فرق داشته است و مناسبات آن هم به وضع دیگر بوده؛ آثار و نوشتهجات دانشمندان آن عصر، مخلوطی از غث و سمین، و صحیح و سقیم که این مشخص است، انتقاد صحیح یا انتقاد فلسفی، اکنون غث را از سمین جدا مینماید؛ و صحیح را از سقیم مفروض میسازد».
همچنین درباره دانشمندان اسلامی در گذشته و افتخارات آنها میگوید؛ که در دوران درخشان، شخصیتهای جلیل القدری داشتیم و این مطالبی که شما میگویید ربطی به فرهنگ اسلامی و جامعه ما ندارد.
البته آنها خوب میفهمیدند چه میگویند؛ چون برای غربزدگی، باید عصر اسلام را عصر تاریک و خرافات و عصر نادرستی جلوه میدادند؛ همان کاری که مراکز شرقشناسی و ایرانشناسیِ غرب میکنند؛ یعنی اینها دوران قبل از اسلام (ساسانیان، اشکانیان تا هخامنشیان) را، عصر فرهنگ و تمدن جلوه میدهند تا عصر دوران اسلامی را عصر نادرست جلوه دهند.
این نامه مرحوم اقبال آشتیانی در کتاب مجموعه مقالات اقبال آشتیانی منتشر شده است. همانطور که گفتیم این حرفها در مجموعه افراد روزنامه کاوه که مروج فرنگیمآبی و غربگرایی بودند، خیلی تأثیر نمیکرد؛ چون آگاهانه میدانستند چه کار میکنند؛ بهخصوص محمد قزوینی، تقیزاده و... تحت حمایت و تأثیر ادوارد براون بودند.
امروز، ضرورت بررسی و تحقیق و تحلیل روزنامه کاوه خیلی زیاد است. ایرج افشار بعد از انقلاب این روزنامه را به صورت کتاب در قطع بزرگ چاپ کرد. روزنامه (یا مجله) کاوه در برلین در همان دوران کمیته برلین، چاپ میشد و به ایران میآمد؛ مانند روزنامه قانون ملکمخان که در انگلیس چاپ میشد و در اینجا میآمد. هم مجله قانون و هم روزنامه یا مجله کاوه، به زبان فارسی بود. بعد از کودتای رضاخان نیز کاظمزاده ایرانشهر، مجله ایرانشهر را در همان راستای اهداف تقیزاده منتشر کرد.
آزادیِ رسانههای غربگرا و تعطیلیِ رسانههای اسلامی در مهد آزادیِ بیان
این در حالی است که به سید جمال الدین اسد آبادی اجازه چاپ مجلات و روزنامههایش را نمیدادند. ایشان روزنامه تربیت را در افغانستان چاپ کرد، اما جلوی آن را گرفتند. روزنامه عروة الوثقی را در فرانسه چاپ کرد. ارنست رنان، از فلاسفه فرانسه را، علیه سید جمال تحریک کردند؛ او نوشت در اسلام جبریگری است. سید جمال در یک مقاله با عنوان قضا و قدر به ارنست رنان جواب داد. بعداً رنان که ضد اسلام بود، به دروغ و حقهبازی نوشت سید جمال یک شخصیت علمی و برجسته است. ولی فرانسه، روزنامه را توقیف کرد و اجازه چاپ نداد. آقای خسروشاهی، مقاله «قضا و قدر» سید جمال را با مقدمه و حواشی چاپ کرد. سید جمال بعد به انگلستان رفت و روزنامهای به نام ضیاءالخافقین منتشر کرد که انگلیسها نیز جلوی آن را گرفتند.
سید جمال الدین اسد آبادی بعد از آن، شروع به نامه نوشتن کرد. سید جمال مکاتبات بسیار زیادی دارد. یک جلد قبل از انقلاب چاپ شده بود. آن ناقص بود، ولی آقای خسروشاهی، مجلات و روزنامهها و مکاتبات سید جمال را در یک مجموعه، به صورت کامل با متن عربی منتشر کرد.
تقیزاده و تقابل با جریان غربستیز
تقیزاده را میتوان جریان مقابل سید جمال الدین اسدآبادی مطرح کرد.
تقیزاده روحانی و روحانیزاده است. تا دوره مشروطیت معمم بود. در سال ۱۲۷۸، وقتی به خارج از کشور میرود، عبا و عمامه را کنار میگذارد و پاپیون میزند. او درست به عکس سید جمال الدین اسدآبادی است؛ هم در شخصیت و هم در عملکرد. او مدافع غرب و مجریِ استعمار غرب در ایران است. در قراردادها و حرکتهایش مشخص کرد که او مجری غرب است. او مدافع ناسیونالیسم و در تقابل با اسلام است. برخی بهصراحت مخالف اسلام بودند؛ مانند کسروی و میرزا فتحعلی آخوندزاده. برخی نیز بدون اینکه بهصراحت علیه اسلام موضع بگیرند، مخالف اسلام بودند و مبانی اسلامی را در جامعه سست میکردند. تقیزاده از نوع دوم است؛ چه در حزب دموکرات، چه در آثارش که ایران باستان را مطرح میکرد و چه نظرش در تغییر خط فارسی.
تقیزاده، بر خلاف سید جمال اسدآبادی که منادیِ اسلامخواهی بود، فریاد غربگرایی و ناسیونالیسم و تقلید از غرب را سر میداد. او در روزنامه کاوه علیه اسلام، فرهنگ و سنت ایران قلم میزد و مروج ناسیونالیسم و غربگرایی بود. آثار او نیز در جهت ترویج غرب و ایرانگرایی و ناسیونالیستی و ضدیت با دین بود.
در پایان تفاوتهای تقیزاده و جلال آلاحمد، و تقیزاده و سید جمالالدین اسدآبادی را بیان میکنیم.
۱. تفاوت تقیزاده و جلال آل احمد
ویژگیهای جلال:
- روحانیزاده بود؛
- روحانی بود؛
- عضو حزب توده بود؛
- عضو جامعه سوسیالیست بود؛
- بازگشت به اسلام و مدافع اسلام بود؛
- ضد غرب و علیه غرب بود؛
- ضد ایران باستان و شعارهای باستانگرایی بود؛
- ضد حکومت پهلوی بود، چه رضاخان و چه محمدرضا؛
- ضد روشنفکران غربگرا و غربزده بود؛
- مدافع روحانیت بود؛
- در فشار حکومت بود و فوتش در هالهای از ابهام است.
ویژگیهای تقیزاده:
- روحانی بود؛
- روحانیزاده بود؛
- مؤسس حزب دموکرات بود که علیه اسلام و علیه روحانیت بود؛
- عضو کمیته برلین بود که علیه اسلام و علیه دین بود؛
- شعار بازگشت به غرب و غربگرایی میداد؛
- شعارش بازگشت به ناسیونالیسم و ایران باستان بود؛
- مدافع رضاشاه و محمدرضاشاه بود؛
- مدافع روشنفکری؛
- غربگرا بود؛ میگفت «از موی سر تا ناخن پا، ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً ما باید غربی بشویم».
- در مسند حکومت بود.
۲. تفاوت تقیزاده و سید جمالالدین اسدآبادی:
ویژگیهای سید جمال:
- روحانی بود؛
- ضد استعمار بود؛
- علیه استعمار مبارزه میکرد؛
- ضد غرب و غربزدگی بود؛
- مدافع وحدت اسلامی بود؛
- خواهان بازگشت به هویت اسلامی بود؛
- به دنبال احیای اسلام و قرآن و دین در جامعه بود؛
- روزنامه عروة الوثقی و روزنامه تربیت را در پاریس و هند چاپ کرد؛
- ضیاء الخافقین داشت؛
- آثار سید جمال در مسیر اسلام و دین بود؛
- مؤسس هیئت اتحاد اسلام بود.
ویژگیهای تقیزاده:
- روحانیزاده و روحانی بود؛
- مجری حرکت استعمار بود؛
- مدافع غرب بود؛
- مروج غربزدگی بود؛
- مدافع ناسیونالیسم بود؛
- مدافع ایران باستان بود؛
- مخالف اسلام بود؛
- روزنامه کاوه را منتشر میکرد که علیه اسلام و فرهنگ اسلامی و غربگرایی بود؛
- آثار سید حسن تقیزاده علیه اسلام بود که آقای مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اشاره میکند.
- مؤسس حزب دموکرات بود که علیه اسلام و دین و خواهان جدایی دین از سیاست بود.
گفتگو از: محمد مهدی زارع
ویرایش: سید مجتبی رفیعی