نقش روباه پیر در تخریب فیزیکی و معنوی بقیع
با پایان یافتن جنگ جهانی اول، روز دوشنبه 11 نوامبر 1918 مصادف با 6 صفر 1337 برابر 19 آبان 1297 یعنی اندکی بیش از یک قرن پیش، و فروپاشی امپراتوری بزرگ عثمانی با شق القمر آتاتورک! غرب آسیا که بیشتر ساکنان آن را مسلمانان تشکیل دادهاند دچار دگرگونی و تقسیمات شگفتی شد.
یکی از این چندپارگیها، استقلال پادشاهی حجاز بود که آن زمان در دست «شریف مکه» بود. اندکی بعد انگلیسیها که دست آشکاری در تغییرات منطقه داشتند، آل سعود را بر شریف مکه ترجیح دادند.
آن زمان «توماس ادوارد لورنس» مشهور به لورنس عربستان، که لباس عربی میپوشید و به زبان عربی سخن میگفت، نقش مهمی در اتحاد قبائل عربی ضد عثمانی داشت و راه آهن دمشق به حجاز را تخریب کرد. ماجراجوییهای او به ایران هم کشیده شد و در نهایت به دست مهرههای انگیسی از زندان گریخت.
سرانجام «عبدالعزیز ابن سعود» با حمایت انگلیسیها در سال 1926م /1345ق / 1305ش خود را پادشاه حجاز خواند و با تصرف دیگر مناطق شبه جزیره، کشور عربستان سعودی را تشکیل داد و با فروش امتیاز نفت به آمریکاییها خاندان خود را به ثروت رساند.
این بار سوم بود که آل سعود برای تسلط بر حجاز اقدام میکردند در حالی که در دو مقطع پیشین به دلیل خاستگاه وهابی، از سوی جامعه مسلمانان و عربها و نیز عثمانیها، طرد و سرکوب شده بودند اما این بار بریتانیا پشت ماجرا بود و ماجرا چیز دیگری بود!
وهابیها یک بار در سال 1220 قمری (1184ش/ 1805م) بقیع را در مدینه ویران کرده بودند و سلطان محمود دوم عثمانی پس از سرکوب آنان، دستور بازسازی بقیع را داده بود. طبق گزارش برخی جهانگردان، بقیع مخروبه تا سال 1230 قمری برجا بوده است. گزارشی از بازسازی بقیع در دوره محمد علی پاشا (متوفای 1265ق) والی مصر به دستور سلطان سلیم عثمانی وجود دارد. این نشان میدهد بازگشت امنیت و آبادی به مدینه، سالها طول کشیده اما بالاخره بقیع بازسازی شده و تصاویری از بناهای آن دوران وجود دارد.
وهابیان سعودی بار دیگر در حکومت جدید و بلامنازع خود با بدعت دانستن بنای روی قبور، در سال 1344 قمری /1305ش/1926م؛ به تخریب بقاع بقیع پرداختند. این اقدام، اعتراض مسلمانان را در پی داشت. دولت وقت ایران که خود دست نشانده انگلیسیها در طرح تغییر خاورمیانه بود، با بالاگرفتن احساسات شیعیان در ایران، 16 صفر آن سال را به مناسبت هتک حرمت بقیع، عزای عمومی اعلام کرد. در مجلس اما مرحوم شهید مدرس تلاش کرد اقدام جدیتری انجام دهد. او کمسیون ویژهای برای بررسی موضوع تشکیل داد. دولت وهابی سعودی برای بازسازی وجهه خشن و تخریبگر خود و توجیه اقدامات سبعانه، نمایندگان دولتهای مسلمان را به مکه فراخواند. این فرصتی بود که دولت جدید عربستان، عملاً به رسمیت شناخته شود!
جالبترین نکته از سوی رژیم رضاخانی این بود که هیئت ایرانی با ریاست «حبیب الله خان هویدا» یعنی یک بهایی (پدر امیرعباس هویدا) به مکه رفت! این یعنی ترکیب وهابیت، بهاییت که هر دو دستساز انگلیس بودند. نتیجه این گفتگوها هم مسکوت ماندن قضیه تخریب بقیع و به رسمیت شناخته شدن سعودی بود. سفر حج هم که ابتدا از سوی مسلمانان، تحریم شده بود برقرار گشت و دیگر کسی بقیع با شکوه را ندید به جز زمینی که با خاک یکسان شده است.
در ایران و میان شیعیان، هشتم شوال، سالروز تخریب بقاع متبرکه بقیع به ویژه مرتفعترین بقعه آن که مزار چهار امام معصوم و دیگر بزرگان بود به عنوان «یوم الهدم» نام گذاری شده است.
مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر که در ادبیات و شعر عربی، ذوقی سرشار و طبعی بلند داشت در همان سال شعری سرود که سرمشق دیگر شاعران و ادبیان عرب گردید:
لعـمری إنّ فاجعه البقیـع ** یُشیبُ لِهولها فؤود الرضیع
وسوف تکون فاتحه الرزایا ** إذا لم یُصحَ من هذا الهجوع
أما من مسـلم لله یرعـى ** حقوق نبیّـه الهادی الشـفیع
ترجمه: به جانم سوگند که فاجعه بقیع، شیرخوارگان را نیز پیر میکند و اگر از آن درس نگیریم سرآغاز مصیبتهای بزرگ خواهد بود. آیا مسلمانی هست که برای خدا حقوق پیامبر راهنما و شفیع را بجا آورد؟!
این شعر سوزناک، شاعران دیگر را به هیجان درآورد و در نشریات و جرائد عراقی، یک انقلاب ادبی و اعتراضی پدید آورد تا جایی که حکومت دست نشانده عراق جدید هم احساس خطر کرد و از ادامه نشر آثار ادیبان و شاعران جلوگیری کرد!
همچنین شيخ عبدالرحيم فصولی حائری با تعدادی از شیعیان از ایران به حج میروند و با شاه سعودی هم دیدار میکنند. عبدالعزیز سعودی، تخریب بقیع را به تحریک حبیب الله خان بهایی نسبت میدهد! هر چند حبیب الله خان هم در جایی گفته پادشاه سعودی این کار را به جاهلان بدوی نسبت داده است! به هر حال شیخ عبدالرحیم پیشنهاد ساخت بقعه روی قبور ائمه را به پادشاه میدهد و او نیز که تحت فشار جامعه مسلمانان جهان است، در ظاهر پذیرفته و حتی فرمان ساخت را صادر میکند. فرمانی که مکتوب آن باقی است اما هرگز جامه عمل نمیپوشد.
در سال 1371 ق هم، کنگره اسلامی در کراچی تشکیل میشود و نماینده آیت الله بروجردی مسئله بقیع را در آنجا پیگیری میکند. حکومت سعودی باز هم مجبور میشود پس از مذاکرات طولانی با بازسازی بقیع موافقت کند. مراسم آغاز تجدید بنای بقعه بقیع در روز ولادت امیرالمؤمنین با حضور مقامات سعودی و نماینده آیت الله بروجردی برگزار میشود اما در حد یک سنگچینی باقی میماند و سید محمد تقی طالقانی هم پس از شرکت در یک مهمانی سعودی، از دنیا میرود!
نباید فراموش کرد که بقیع، یکی از مکانهای مقدسی است که پس از مهاجرت پیامبر خدا و اهل بیت و اصحاب ایشان به مدینه، به عنوان قبرستان مسلمانان در نظر گرفته شده و بخشی هم برای ساخت خانه به مهاجرین اعطا میشود. خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیها پس از رحلت پیامبر و بیت الاحزان نیز در این منطقه بوده و شخصیتهای زیادی در آن جا مدفون هستند.
اما این همه ماجرا نیست. وهابیت به غیر از تسطیح بقیع، بیش از چهل مسجد را که نام و یادی از پیامبر، اهل بیت عصمت و صحابی گرانقدر ایشان داشت و دیگر مکانهای مقدس را نیز تخریب کردند.
اکنون با گذشت نزدیک به یک قرن از این حوادث، به خوبی روشن میشود که تلفیق تحجر و خشک مذهبی با استعمار و استکبار و بازآفرینی و گماشتن حکومتهای وابسته با ترویج وهابیت در میان اهل سنت و بهائیت در میان شیعیان، چگونه با زبردستی و نیرنگ صورت گرفته است که هنوز منطقه غرب آسیا درگیر آن است.
فاجعه بقیع سندی است از مظلومیت اسلام چه آن زمان که ساختمان آن را با خاک یکسان کردند و چه امروز که اندیشه ناب اسلامی و وحدت امت اسلام را با داعشی مسلکی و افراطگرایی خدشهدار کردهاند.
امروز کشتار هزاران هزار مسلمان به جرم شرک و کفر به دست مدعیان اسلام، فتنه و مصیبتی است که بذر آن را یک قرن پیش در حجاز کاشتند و آبیاری کردند! همان گونه که عراق را اشغال کردند و فلسطین را به صهیونیستها تقدیم نمودند!
بازسازی بقیع را نباید یک آرزوی شیعی دانست. بازسازی بقیع باید خواسته جهان اسلام بشود همان گونه که آرمان آزادسازی قدس، از دام نیرنگبازان مرتجع عرب باید رها شود.
حامد عبدالهی
ی702/ق
چار تا مثل هم درست کنند
با امام حسن سزاوار است
چند باب الکَرَم درست کنند
با طلا دور مرقد سجاد
بیتی از محتشم درست کنند
به تولای باقر و صادق
صحن دارالقلم درست کنند
نزد ام البنین نمادی از
مشک و دست و علم درست کنند
در جهان، هم شأن و همتایی کجا دارد بقیع؟
چونکه یکجا، چار محبوب خدا دارد بقیع
نور چشمان رسول و پور دلبند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع
خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عبا
یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع
همدم دلدادگان و محرم محراب راز
هست زین العابدین، بنگر چه ها دارد بقیع
حاصل آیات قرآن، باقرِ علم رسول
وارث فضل و کمال انبیا دارد بقیع
صادق آل محمّد، ناشر احکام حق
دین و دانش را، رئیس و پیشوا دارد بقیع
در نظر آید، زمین بر چرخ سنگینی کند
بس که خاکش گوهر سنگین بها دارد بقیع
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ
همچو ایوانِ نجف نور و صفا دارد بقیع
رازها گوید به گوش شب در این جا کهکشان
رمزها از خلقت ارض و سما دارد بقیع
سایه ها نجواکنان بر مدفن این چار تن
کرده شب گیسو پریشان یا عزا دارد بقیع؟
سر به دیوارش زند هرکس از این جا بگذرد
در سکوتش نالهها و گریهها دارد بقیع
چار معصومند و دورند از حریم جدّشان
شکوه ها از دشمنانِ مصطفی دارد بقیع
ان شاالله هر چه زودتر این جرثومه فساد سرنگون شود و در بقیع حرم بسازیم
و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه به چه كیفرگاهی باز می گردند.
به نام خداوند بخشنده مهربان. سرور و برادر بزرگوارم، عالیجناب، شاهزاده امیر محسن عبدالمحسن بن عبد العزیز آل سعود، سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد ... گفتوگویی را به آن سرور شاهزاده یادآوری کنم که در دیدار سال ۱۳۹۲ در دفتر جنابعالی درباره برخی تعمیرات و سازمان دهیهای اطراف بقیع داشتیم.
در آن دیدار، با ملاحظه خاطر بزرگوار و همت بلند و روح مؤمن و دورنگری و روشنبینی جناب عالی، گفتم که ساختن بارگاه برای امامان اهل بیت، مورد اتفاق فقهای مسلمانان نیست و به همین سبب، برای پرهیز از حرج، چنین درخواستی نداریم، اما سر و سامان دادن به قبرستان و آسفالت یا سنگفرش کردن راههای داخلی آن و کاشتن اطراف آن و تبدیل آن به بوستانی آزاد با فواره و آبنما و مرمت دیوارها و گذاشتن سنگهای زیبا در آنها و تعبیه سایهبانهای مرتب گرداگرد آن و اقداماتی از این دست، موضع اتفاق فقهاست و موجب تکریم صدها هزار نفر زائر و عمرهگزار و حجگزار و دوستدار است و سبب تألیف قلوب گِردِ رهبریِ اسلامی درخشان و فزاینده شما خواهد بود؛ خصوصاً در این زمان که اعلیحضرت کوشش فراوانی برای وحدت مسلمین و همدلی آنان دارد.
سرور و برادر من امیر بزرگوار! خداوند شاهد است ـ و همو برای شاهد بودن کافی است ـ که این پیشنهاد از قلبی پرخلوص و ذهنی آگاه بر آمده که ابعاد مسئله را درک میکند و خیرخواه همه شما به خصوص شخص جنابعالی است؛ چراکه دوستدار شما هستم.
پس خود را در صفحات تاریخ و در دل و زبان میلیونها بلکه صدها میلیون مسلمان، بلکه اجازه دهید بگویم، در جان رسول اکرم ـ که درود و سلام فراوان بر او باد ـ جاودانه کن. و از این فراتر، این کار را به مثابه دِینی بر گردن دوستارانت که من کوچکترینشان هستم قرار ده؛ دِینی که با دوستی و خدمت و ایثار دار و ندار هم ادا کردنی نیست.
من بیتابانه منتظر پاسخ هستم و بسیار شادمان خواهم شد اگر هنگامی که در بیروت به استقبال شما میآیم یا هنگامی که برای زیارت بارگاه پیامبر اکرم و دیدار با نگهبان و پاسدار آن، امیر، به مدینه مشرف میشوم، درباره بسیاری از مسائل با هم گفتوگو کنیم.
در خاتمه، ای بزرگوار، دعا و سلام و درودها و اشتیاق مرا بپذیرید
والسلام .
برادر شما
موسی صدر
[ محرم سال ١٣٩٤ ه.ق ]