اندر حکایات اقتصاد نفتی و نفت فرهنگی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، به مناسبت سالروز ملی شدن صنعت نفت، گوشههایی از کتاب نفحات نفت نوشته رضا امیرخانی تقدیم مخاطبین محترم میگردد. این کتاب با رویکرد انتقادی نسبت به وضع موجود اوضاع نفتی کشور، به دنبال یک راهکار است که البته بی نتیجه میماند؛ ناگفته نماند که امروز با کتابهای سفارشی نویسنده این کتاب، ثابت شد که خود نیز در دام نفتیشدن افتاد.
شنیدهام که ستاره دریایی اگر بازویش زیر سنگ گیر بیفتد، از خیر بازو می گذرد و آن را قطع میکند؛ اما این مال وقتی است که ستارهای بیم داشته باشد از خطر؛ دولت تا نفت دارد، خطری تهدیدش نمیکند و اینگونه اقتصاد دولتی و مدیر سهلتی ساخته میشوند. حال مدیر سهلتی موفق خواهد شد که به شلنگهای قطورتری دست یابد و طوری شیر را باز کند که کارمندان نق نزنند و غرهایشان رسانهای نشود.
در بحث فرهنگ نفتی باید عرض کنم که، فرض کنید نهاد دولت بخواهد این کار را عهده دار شود. اول باید با پنج_شش همایش، این فرهنگ کارآفرینی را نهادینه کنیم. بعد از دو سال که دیدیم این کار نتیجه نمیدهد، باید برویم از خود رئیس جمهور یک بنیاد بگیریم و بنیاد کارآفرینی درست کنیم. مضحک است! برای کارآفرینی، ما نه نیاز به بودجه داریم، نه نیاز به امکانات داریم، نه یارانه و نه معاونت؛ کارآفرین ایرانی حتی به توجه هم نیاز ندارد. کارآفرین ایرانی فقط به بیتوجهی "سهلتیها" نیاز دارد!
در کار فرهنگی، فیلم میسازیم برای مسئول، داستان مینویسیم برای مسئول، شعر میگویم برای مسئول. هنرمندی که برای مسئول مینویسد، درآمدش از نفت است پس رضایت مردم در کارش شرط نیست؛ رضایت مسئول سهلتی که شیر نفت را میپیچاند شرط است بنابراین قطعاً اثرش یک مخاطبِ راضی دارد و او هم نیست، مگر مسئول سهلتیِ نفتی.
تعداد کثیری از اهل فرهنگ نفتی داریم که برای مسئول مینویسند و تعداد کمی اهل فرهنگ مردمی داریم که برای مردم مینویسند. مشکل این است که ما حق التالیف را که رقمی است وابسته به رضایت ناشر و مخاطب، تبدیل میکنیم به حقوق نفتی و این میشود اوضاع فرهنگ نفتیمان؛ پس در ادامه، آرام آرام گسلی ایجاد میشود بین نفتیها و مردمیها.
نویسنده نفتی برای شهرت مجبور است دست به دامان رسانه شود. پس بخش فرهنگی رسانه با توجه به نفوذ نویسنده نفتی، نفتی خواهد شد. در چنین فضایی، رقابتی میان اهل فرهنگ نفتی پیدا میشود که به پیدا کردن شیر جدیدی از نفت فرهنگی و چنگ زدن به آن منتهی میشود؛ دریغ از تولید حتی یک اثر با کیفیت.
با نگاهی به تاریخچه ملی شدن صنعت نفت، نکاتی روشن میشود و یکی از آنها این است که نفت در ایران، ملی نشد؛ بلکه دولتی شد.
کار مصدق، سهم دولت را از نفت صادراتی کمی افزایش داد و قراردادهای نفتی را به پروتکلهای حقوقی مدرن نزدیکتر کرد. پس از ملی شدن صنعت نفت، دربار به جای بهره اندک مالکانه، قراردادهای مدرن نفتی را تجربه کرد. این تغییر به هیچ عنوان حامل معنای بلند "ملی شدن صنعت نفت" نبود.
اگر بخواهیم تفاوت نفت ملی را با نفت دولتی بسنجیم، باید در این تصویر نظری بیاندازیم؛ همه خوشحال بودند. زمانی که نفت از میان دکل حفاری بیرون زد، سر و صدای غریبی راه افتاد و هنگامی که آن نفت سیاه و کهنه از سر و روی دکل حفاری پایین آمد، احساس کاملاً شادیآوری را در انسان به وجود میآورد.
این تصویر کاشفان غربی را مقایسه کنید با مشتی آدم کت و شلواری که توی گرمای جنوب ایران جلیقه هم پوشیده اند و قرار است روبان افتتاح چاه را قیچی کنند. حالا با این فرق که مسئول سهلتی پیش از انقلاب کراوات هم میزده ولی پس از انقلاب یقه را بسته و لباس سه دکمه میپوشد! تفاوت ماهوی نیست. تفاوت ماهوی میان تصویر اول، جوینر است که با صورت قیرآلود، زیر فوارههای نفتی ایستاده است و تصویر دوم که مسئول سهلتی را نشان میدهد. رابطه ما با این ملت پیش و پس از ملی شدن صنعت نفت چه تفاوتی کرده است؟ اولی با کشف نفت مطمئن است که سیلی از سرمایه به سمتش خواهد آمد ولی دومی جز بوی نفت هیچ اندر کفش باقی نخواهد ماند.
دولت همان نفت است و نفت همان دولت؛ دعوا در کشور ما پس از نیون و نیت، دعوای کسانی بود که دستشان به شیر نفت میرسد یا نه؛ هیچ تفاوت زیرساختیی بین احزاب وجود ندارد؛ هردو از یک جا ارتزاق میکنند و وقتی پای ارتزاق به میان آید، پای هر دو گیر است. نظام تک حزبی ایران هنگامی میتواند نجات یابد که موافق و مخالف نفتخوار باشند.
در دولت نفتی متخصص و کارشناس تربیت نمیشود، در دولت نفتی تولید بی ارزش است، دولت نفتی نه خود مولد است و نه تولید دیگران برایش ارزشمند است.
دولت نفتی به عوض تولید، مسئول توزیع خوب است. در بالاترین حالات و بهترین شرایط، یک موزع خوب است. قسمتی از درآمد نفت را که در دستگاههای عریض و طویلش خرج نشده است، بین مردم تقسیم میکند. برای موزع بودن و مقسم بودن هم چندان نیاز به متخصص نیست. باید کسی باشد که ببیند کدام صدا بلندتر است تا به او بیشتر بدهد. خطا هم صد البته همینجاست؛ هر که نزدیکتر است، صدایش بلندتر به گوش میرسد.
خب تا وقتی مسئولان به شیلنگهای متعدد و قطور نفت دسترسی دارند، میتوانند آنها را شل و سفت کنند و حتی کک هم نمیگزدشان؛ آنها را با کارآفرینی بخش خصوصی چهکار! ولی متوجه نیستند که در آخر، اقتصاد تکبعدی، محکوم به نابودی است.
خبرنگار: سیدمحمد متکلم