ایستاده درقم
به گزارش خبرگزاري رسا، حمله ویروس کرونا به جامعه ایران که باعث مشکلات بسیاری در کشور شده، پدیدههای نهانی را نیز در جامعه عیان کرده است؛ پدیدههایی که پیشتر کمتر به چشم میآمد اما حالا همه جامعه آن را حس میکند. وحدت و اتحاد اجتماعی برای مبارزه با کرونا، جهاد پزشکان در خط مقدم و همراهی گروههای مختلف اجتماعی با نیروهای پزشکی و درمانی تصاویر امیدبخشی را به جامعه مخابره کرد؛ از جمله فعالیتهای جهادی روحانیون و طلبهها در بیمارستانهای کشور. در این میان اما حجتالاسلام محمد مداح، طلبه جهادگر آذری مقیم قم که در بیمارستان فرقانی این شهر مشغول خدمت داوطلبانه به بیماران کرونایی بود تبدیل به یک نماد شده است؛ مداح که خود در بخش بیماران کرونایی مشغول به خدمت بود، همسر باردارش که در آن بیمارستان بستری شده بود، بر اثر بیماری قلبی و تنفسی به همراه 2 فرزندش دار فانی را وداع گفت.
او وقتی خبر فوت همسر و فرزندانش را شنید، بدون اینکه دیگران از این موضوع مطلع شوند از بخش خارج شد و در گوشهای از بیمارستان نشست و گریه کرد؛ تصویری که حالا در رسانهها دست به دست میشود و تصویری تراژیک و روضهمانند از مظلومیت و مجاهدت این طلبه و دیگر طلاب جهادی را به نمایش گذاشته است. حجتالاسلام محمد مداح، طلبه جهادگر بیمارستان فرقانی در گفتوگو با «وطن امروز» جزئیات آن اتفاق و آن عکسی را که از او منتشر شده، بیان کرد.
متن صحبتهای وی در این مصاحبه بدین شرح است:
بعد از نماز مغرب و عشا بود که دیدم چند بار تلفنم زنگ خورده است، دیدم از بیمارستان بوده، چند بار تماس گرفتم گفتند خودتان بیایید اینجا. رفتم به قسمت آیسییو و به من خبر دادند خانمم به همراه فرزندانمان آسمانی شده و فوت کردهاند. خیلی ناراحت شدم [گریه میکند] چون چند روز بود که بستری بود، نگرانش بودم و با این خبر حسابی ناراحت شدم ولی سعی کردم آرام باشم. یاد فرمایش آیتالله العظمی بهجت افتادم که فرمود وقتی کسی از عزیزان فوت میکند، آیه استرجاع را بخوانید. «انا لله و انا الیه راجعون» خواندم. وضعیت بیمارستان را که میدانید، بیماران کرونایی در آنجا هستند و نهتنها بیماران، بلکه پرستاران و کادر درمانی و رفقای طلاب جهادی نیز هستند.
مصیبت سنگینی دیده بودم، دیدم اگر گریه و بیتابی کنم، حال این عزیزان مخصوصا بیماران کرونایی بدتر و خرابتر میشود، چون بعضی از آنها میدانستند خانمم در آیسییو بستری بود. گفتم من الگویم حاج قاسم است که به دل دشمن میزد و از مردم دفاع میکرد که آنها راحت باشند و ناراحت نشوند، اگر من اینجا گریه و زاری کنم، روحیه بیماران و رفقای طلاب و پرستار به هم میریزد. با اینکه داغ دیده بودم سعی کردم با توکل به خدا، خودم را کنترل کنم. گریه نکردم و با حالت عادی رفتم پیش بچهها که بگویم من امشب حالم مساعد نیست و برای شیفت شب نیستم و یک نفر دیگر را جایگزین کنید، چون واقعا رفقای طلاب جهادی خیلی تلاش میکنند و خیلی زحمت میکشند.
گریه هم نکرده بودم که چشمم خیس باشد تا این عزیزان متوجه بشوند، البته احساس کردم بعضی خبردار شدهاند. از همه خداحافظی کردم و گفتم باز هم خدمت میرسم. رفتم یک گوشه خلوت از حیاط که کسی نبود نشستم. یک روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در گوشی داشتم، برای خودم گذاشتم و آرام گریه کردم، چون با خانمم قرار گذاشته بودیم اسم پسرمان را محسن بگذاریم ولی...[گریه میکند].
یکی از آقایان آن عکس را از من گرفته و منتشر کرده بود. یک نکتهای که مهم است و باید عرض کنم این است که این تلاشها و زحمات طلاب جهادی عزیز خوب اطلاعرسانی نمیشود. واقعا زحمات زیادی برای بیماران میکشند ولی متاسفانه آنطورکه باید مردم خبردار نمیشوند.
این یک امتحان بود که برای بنده پیش آمد و از خدا میخواهم به من کمک کند و بنده از همین جا از همه عزیزان و کسانی که از کل کشور به من لطف داشتند و پیام تسلیت دادند تشکر میکنم و امیدوارم روح خانمم و فرزندانمان با اهلبیت علیهمالسلام محشور باشند./1360/