گاندو، سریالی انتقادی در تراز گام دوم انقلاب
اهل سیاست اگر با عینک آینده پژوهانه به سریال گاندو و بازخوردهای آن بنگرند، شدت و حدت ناراحتیشان را کم کرده و به دلجویی از عناصر سازنده سریال خواهند پرداخت.
به گزارش خبرگزاری رسا، هر نظام سیاسی برای پایداری و رشد یادداشت | گاندو، سریالی انتقادی در تراز گام دوم انقلابو توسعه، نیازمند اهرمهایی است که بعنوان ستون قدرت و عامل ثبات نظام عمل کنند. عناصر و اهرمهای سنتی برای حفظ نظام غالبا نظامی و اقتصادی بودند و بیشتر فیزیک یک نظام اهمیت داشت و جنبههای سخت افزاری در راس توجهات یک نظام برنامه ریزی و بودجه واقع میشد.
در عصر حاضر و با ظهور رسانهها و قدرت نرم، اهرم ثبات و پایداری و پیشرفت تغییر کرده و برای رسیدن به اهداف کلان یک نظام و انقلاب، نیازمند بروزرسانی در سطح نرم افزاری و فرهنگی هستیم. در همین رابطه یک دیدگاه را بررسی مینماییم و از پنجره آن نظریه به یک سریالی جنجالی که اخیرا در تلویزیون پخش شد و به پایان رسید نظری خواهیم انداخت.
تحلیل سیستمی جامعه از منظر پارسونز
پارسونز چهار نوع خرده نظام اجتماعی متفاوت (بهلحاظ تحلیلی) و در عین حال مرتبط با یکدیگر را برای جامعه قائل میشود، وی برای خرده نظامهای اجتماعی الگویی بین مبادلهای معرفی میکند که آن را آجیل (AGIL) میخواند. او در این مدل برای هر خرده نظام یک کارکرد در نظر میگیرد که برای حفظ و بقای یک سیستم اجتماعی لازمند. پارسونز آنها را ضرورتهای کارکردی مینامد. این چهار خردهنظام و کارکردشان عبارتاند از:
الف) خرده نظام زیستی (در سطح بالاتر و کلّیتر: خردهنظام اقتصادی): کارکردش تطابق با محیط (Adaption) است؛ یعنی هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته است تطبیق دهد و محیط را نیز با نیازهایش سازگار سازد.
ب) خرده نظام شخصیتی (در سطح بالاتر و کلّیتر: خردهنظام سیاسی)؛ کارکردش دست یابی به هدف (Goal Attainment) است؛ یعنی در پی تحقق اهداف در روند پیگیری و کسب منافع است.
ج) خرده نظام اجتماعی؛ کارکرد یکپارچگی (Integration) را بر عهده دارد یعنی از طریق قوانین و عرف و عادات به انسجام بین عناصر متعدد اجتماعی میانجامد.
د) خرده نظام فرهنگی؛ کارکردش حفظ الگوها (Latent Pattern Maintenance) است؛ که از طریق مدرسه و خانواده در جهت بیان و انتقال فرهنگ و باورهای جامعه به افراد عمل میکند. مجموعه این فرایندهایی که به مدد آنها اجتماعی شدن افراد تحقق مییابد، در حکم حفظ الگو هستند.
اگر خرده نظامهای اجتماعی در تولید کارکرد خویش دچار اختلال شوند، تنش بروز میکند و اگر خرده نظامهای اجتماعی در مبادله تولیدات کارکردی خود مختل عمل کنند، بحران رخ مینماید.
ارتباط خرده نظامها در این دیدگاه
در یک جامعه نظیر هر نظام کنشی، خرده نظامها در عین خودمختاری، متقابلاً به یکدیگر وابسته و متکی اند. نظریه سیستمی پارسونز نیز مبنیبر طرح خرده سیستمهایی است که هر یک از آنها وابسته به دیگری میباشند. پارسونز نوع تعلق خردهسیستمها به یکدیگر را ناشی از وجود دو عنصر "اطلاعات" و "انرژی" میداند.
از نظر وی خردهسیستمهای چهارگانه در یک رابطه عمودی از بالا به پایین و از پایین به بالا با یکدیگر در ارتباط میباشند. ارتباط از بالا به پایین بر کنترل اطلاعات مبتنی است. سیستمهایی که در سطح بالاتری قرار دارند تسلط بر دیگر سیستمها داشته و بقیه را کنترل میکنند. از طرف دیگر رابطه از پایین به بالا بر اساس انرژی است.
هر سیستمی که در پایینترین سطح قرار دارد، دارای انرژی بیشتری است و بالاترین سیستم دارای کمترین انرژی می باشد؛ لذا سیسیتم فرهنگی به لحاظ اینکه بالاترین میزان اطلاعات را دارا میباشد بر سیستمهای دیگر مسلط بوده و آنها را کنترل میکند.
سیستم اجتماعی نیز بر اساس عنصر اطلاعات، سیستم شخصیتی و زیستی را کنترل می کند. در مقابل سیستم زیستی دارای بیشترین انرژی بوده و زمینه و شرط برای سیستمهای دیگر میباشد؛ از این رو بر اساس انرژی موجود در خویش بر دیگر سیستمها مسلط است و سیستمهای دیگر به آن نیازمند هستند.
سیستم زیستی نیز منبع انرژی برای دیگر سیستمها بوده و در مقابل سیستمهای دیگر به لحاظ فقدان اطلاعات کنترل میشود؛ بنابراین نظام اجتماعی مانند هر سیستم فعالی محل مبادله و گردش بی وقفه انرژی و اطلاعات است. به این چرخه (کنترل هر سیستم به وسیله خرده نظامی که در بالاترین سطح اطلاعات و پایینترین سطح انرژی واقع است) سایبرنتیک میگویند.
سریالهای انتقادی و ضرورتهای فرهنگی
سریال گاندو که اخیرا در صدا و سیما پخش شد و مورد استقبال اکثریت مردم قرار گرفت، یک اتفاق جالبی را رقم زد که میتواند در عرصه هنر و تصویر و فیلمسازی، یک نقطه عطفی برای نظام به حساب آید. هر نظامی برای حفظ ثبات و پایداری خود، نیازمند پشتیبانی و حمایت عمومی است بالاخص که در ابتدا نیز با استقبال و مقبولیت مردمی تاسیس شده باشد.
عامل و ضامن بقای نظامهای مردمی، آشنایی مردم با پشت صحنههای تصمیم سازی و تصمیم گیری نظام است تا بدین طریق بتواند اعتماد افکارعمومی را در مواقع لازم به دنبال داشته و از طرفی در مواقع نیاز چه سلبا و چه ایجابا در خدمت نظام عمل نمایند.
لازمه چنین شرایطی در هر نظام مردم سالار، شفافیت در عرصه سیاسی و اقتصادی تا حدممکن و حضور و مشارکت سیاسی مردم میباشد. برای رسیدن به چنین مرحلهای که در شرایط ثبات و یا بحران، شاهد حضور و فعال بودن نظام اجتماعی باشیم و بتوانیم نظام اقتصادی و سیاسی را نیز چابک نگه داریم، نیازمند یک مغز فعال در عرصه عمومی هستیم که کف جامعه را به چالشها دعوت نماید و برای شرکت در حل مسائل اجتماعی ترغیب و دعوت نماید.
در حقیقت ادعا این است که یک نظام سیاسی خوب و فعال و مردمی و یک نظام اقتصادی چابک و سالم و بی مفسده و یک نظام اجتماعی مسیولیت پذیر و تاثیرگذار، همگی نیازمند یک نظام فرهنگی فعال و سالم و قوی میباشد که بتواند مسائل را درست بشناسد و به موقع عمل نماید. اگر در یک جامعه نظام فرهنگی در بالادست قرار نگیرد و همواره دنبال رو بوده و قدرت و جرات نظارت نداشته باشد، به مرور زمان دچار روزمرگی شده و از خاصیت میافتد و دیگر نمیتوان انتظار داشت که رابطه سالمی میان حاکم و مردم برقرار باشد.
سریال گاندو، یک ریسک تمدنی
در چنین شرایطی که نظام فرهنگی تحت تاثیر جریانهای سیاسی وگروه فشار دولتی و غیردولتی قرار بگیرد، فساد و محافظه کاری و توجیه انحراف، سکه رایج اهل سیاست و فرهنگ و اقتصاد شده و به مرور باعث فرسودگی و کند شدن روند رو به جلوی نظام خواهد شد. حریت و آزادی و آزاداندیشی عرصه فرهنگ و هنر در عین ضابطه و قانون مداری بایستی حفظ شود و سریال و فیلم و اثر هنری مثل گاندو که صرفا بازگو کننده یک روایت تاریخی سیاسی بوده نبایستی به بهانه برخی سلایق و علایق جناحی به محاق برود.
این نوع سریالها اگرچه انتقادی هم باشند، اما در مجموع کارکردی همچون جلب مشارکت اجتماعی و سیاسی دارند که به دلیل برخورد شفاف نظام هنری و فرهنگی در مسائل سیاسی و تحمل نظام سیاسی در مقابل نقد درون گفتمانی، میتواند ثمرات بسیار حساس و تاثیرگذاری در تداوم و پیشرفت انقلاب اسلامی داشته باشد.
در حقیقت این سریال نه خودزنی که بلکه یک حرکت و گام رو به جلویی است که نشان میدهد، در راستای بحث گام دوم انقلاب، که آرمانهای بسیار بلندی در آن مطرح شده است، به عنوان یک سنبل و نماد از عصرجدید انقلاب شایسته نامگذاری این اثر میباشد. اهل سیاست نیز اگر با عینک آینده پژوهانه به این سریال و بازخوردهای آن بنگرند، شدت و حدت ناراحتی شان را کم کرده و به دلجویی از عناصر سازنده سریال خواهند پرداخت.
صحبت سر این است که هرچقدر در یک سیستم، زیرسیستم فرهنگ فعال باشد و به نحو کاملا شفاف و هنرمندانه، اطلاعات و آگاهی لازم را به بدنه عمومی جامعه تزریق نماید، در زیرسیستمهایی که محور انرژی جانعه بر عهده آن هاست، کمتر اتلاف و اسراف خواهیم داشت و منابع اقتصادی و سیاسی جامعه صرف بهره وری و بهینه سازی سایر سطوح و خرده نظامهای جامعه خواهد شد.
اساسا حرکت تمدن ساز زمانی رخ میدهد که جامعه جرات و قدرت ریسک داشته باشد و بزرگترین ریسکی که هیچ نظام سرمایه داری قادر به انجامش نیست و فقط شعارش را میدهد، فضای باز نقد و نظر است که جامعه و حکومت حتی الامکان در عرصههای مختلف با مردم صادقانه و شفاف برخورد نموده و از نقد و نظارت مردمی و رسانهای نهراسد.
چه بسا که برای ماندگاری و مقبولیت بیشتر، مردم را وادار به ورود جدی و نه نمایشی و صرفا انتخاباتی به عرصه سیاست و اجرا نماید که اگر چنین شد، گامهای تمدنی از مرحله تئوری و حرف و گفتمان، به مرحله میدان و اقدام و اثر خواهد انجامید و ناخودآگاه باعث نشاط اجتماعی و حس اعتمادبنفس عمومی و بازتولید حمایت عمومی از انقلاب و نظام خواهد شد. /۹۹۹/د101/س
علیرضا محمدلو
در عصر حاضر و با ظهور رسانهها و قدرت نرم، اهرم ثبات و پایداری و پیشرفت تغییر کرده و برای رسیدن به اهداف کلان یک نظام و انقلاب، نیازمند بروزرسانی در سطح نرم افزاری و فرهنگی هستیم. در همین رابطه یک دیدگاه را بررسی مینماییم و از پنجره آن نظریه به یک سریالی جنجالی که اخیرا در تلویزیون پخش شد و به پایان رسید نظری خواهیم انداخت.
تحلیل سیستمی جامعه از منظر پارسونز
پارسونز چهار نوع خرده نظام اجتماعی متفاوت (بهلحاظ تحلیلی) و در عین حال مرتبط با یکدیگر را برای جامعه قائل میشود، وی برای خرده نظامهای اجتماعی الگویی بین مبادلهای معرفی میکند که آن را آجیل (AGIL) میخواند. او در این مدل برای هر خرده نظام یک کارکرد در نظر میگیرد که برای حفظ و بقای یک سیستم اجتماعی لازمند. پارسونز آنها را ضرورتهای کارکردی مینامد. این چهار خردهنظام و کارکردشان عبارتاند از:
الف) خرده نظام زیستی (در سطح بالاتر و کلّیتر: خردهنظام اقتصادی): کارکردش تطابق با محیط (Adaption) است؛ یعنی هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته است تطبیق دهد و محیط را نیز با نیازهایش سازگار سازد.
ب) خرده نظام شخصیتی (در سطح بالاتر و کلّیتر: خردهنظام سیاسی)؛ کارکردش دست یابی به هدف (Goal Attainment) است؛ یعنی در پی تحقق اهداف در روند پیگیری و کسب منافع است.
ج) خرده نظام اجتماعی؛ کارکرد یکپارچگی (Integration) را بر عهده دارد یعنی از طریق قوانین و عرف و عادات به انسجام بین عناصر متعدد اجتماعی میانجامد.
د) خرده نظام فرهنگی؛ کارکردش حفظ الگوها (Latent Pattern Maintenance) است؛ که از طریق مدرسه و خانواده در جهت بیان و انتقال فرهنگ و باورهای جامعه به افراد عمل میکند. مجموعه این فرایندهایی که به مدد آنها اجتماعی شدن افراد تحقق مییابد، در حکم حفظ الگو هستند.
اگر خرده نظامهای اجتماعی در تولید کارکرد خویش دچار اختلال شوند، تنش بروز میکند و اگر خرده نظامهای اجتماعی در مبادله تولیدات کارکردی خود مختل عمل کنند، بحران رخ مینماید.
ارتباط خرده نظامها در این دیدگاه
در یک جامعه نظیر هر نظام کنشی، خرده نظامها در عین خودمختاری، متقابلاً به یکدیگر وابسته و متکی اند. نظریه سیستمی پارسونز نیز مبنیبر طرح خرده سیستمهایی است که هر یک از آنها وابسته به دیگری میباشند. پارسونز نوع تعلق خردهسیستمها به یکدیگر را ناشی از وجود دو عنصر "اطلاعات" و "انرژی" میداند.
از نظر وی خردهسیستمهای چهارگانه در یک رابطه عمودی از بالا به پایین و از پایین به بالا با یکدیگر در ارتباط میباشند. ارتباط از بالا به پایین بر کنترل اطلاعات مبتنی است. سیستمهایی که در سطح بالاتری قرار دارند تسلط بر دیگر سیستمها داشته و بقیه را کنترل میکنند. از طرف دیگر رابطه از پایین به بالا بر اساس انرژی است.
هر سیستمی که در پایینترین سطح قرار دارد، دارای انرژی بیشتری است و بالاترین سیستم دارای کمترین انرژی می باشد؛ لذا سیسیتم فرهنگی به لحاظ اینکه بالاترین میزان اطلاعات را دارا میباشد بر سیستمهای دیگر مسلط بوده و آنها را کنترل میکند.
سیستم اجتماعی نیز بر اساس عنصر اطلاعات، سیستم شخصیتی و زیستی را کنترل می کند. در مقابل سیستم زیستی دارای بیشترین انرژی بوده و زمینه و شرط برای سیستمهای دیگر میباشد؛ از این رو بر اساس انرژی موجود در خویش بر دیگر سیستمها مسلط است و سیستمهای دیگر به آن نیازمند هستند.
سیستم زیستی نیز منبع انرژی برای دیگر سیستمها بوده و در مقابل سیستمهای دیگر به لحاظ فقدان اطلاعات کنترل میشود؛ بنابراین نظام اجتماعی مانند هر سیستم فعالی محل مبادله و گردش بی وقفه انرژی و اطلاعات است. به این چرخه (کنترل هر سیستم به وسیله خرده نظامی که در بالاترین سطح اطلاعات و پایینترین سطح انرژی واقع است) سایبرنتیک میگویند.
سریالهای انتقادی و ضرورتهای فرهنگی
سریال گاندو که اخیرا در صدا و سیما پخش شد و مورد استقبال اکثریت مردم قرار گرفت، یک اتفاق جالبی را رقم زد که میتواند در عرصه هنر و تصویر و فیلمسازی، یک نقطه عطفی برای نظام به حساب آید. هر نظامی برای حفظ ثبات و پایداری خود، نیازمند پشتیبانی و حمایت عمومی است بالاخص که در ابتدا نیز با استقبال و مقبولیت مردمی تاسیس شده باشد.
عامل و ضامن بقای نظامهای مردمی، آشنایی مردم با پشت صحنههای تصمیم سازی و تصمیم گیری نظام است تا بدین طریق بتواند اعتماد افکارعمومی را در مواقع لازم به دنبال داشته و از طرفی در مواقع نیاز چه سلبا و چه ایجابا در خدمت نظام عمل نمایند.
لازمه چنین شرایطی در هر نظام مردم سالار، شفافیت در عرصه سیاسی و اقتصادی تا حدممکن و حضور و مشارکت سیاسی مردم میباشد. برای رسیدن به چنین مرحلهای که در شرایط ثبات و یا بحران، شاهد حضور و فعال بودن نظام اجتماعی باشیم و بتوانیم نظام اقتصادی و سیاسی را نیز چابک نگه داریم، نیازمند یک مغز فعال در عرصه عمومی هستیم که کف جامعه را به چالشها دعوت نماید و برای شرکت در حل مسائل اجتماعی ترغیب و دعوت نماید.
در حقیقت ادعا این است که یک نظام سیاسی خوب و فعال و مردمی و یک نظام اقتصادی چابک و سالم و بی مفسده و یک نظام اجتماعی مسیولیت پذیر و تاثیرگذار، همگی نیازمند یک نظام فرهنگی فعال و سالم و قوی میباشد که بتواند مسائل را درست بشناسد و به موقع عمل نماید. اگر در یک جامعه نظام فرهنگی در بالادست قرار نگیرد و همواره دنبال رو بوده و قدرت و جرات نظارت نداشته باشد، به مرور زمان دچار روزمرگی شده و از خاصیت میافتد و دیگر نمیتوان انتظار داشت که رابطه سالمی میان حاکم و مردم برقرار باشد.
سریال گاندو، یک ریسک تمدنی
در چنین شرایطی که نظام فرهنگی تحت تاثیر جریانهای سیاسی وگروه فشار دولتی و غیردولتی قرار بگیرد، فساد و محافظه کاری و توجیه انحراف، سکه رایج اهل سیاست و فرهنگ و اقتصاد شده و به مرور باعث فرسودگی و کند شدن روند رو به جلوی نظام خواهد شد. حریت و آزادی و آزاداندیشی عرصه فرهنگ و هنر در عین ضابطه و قانون مداری بایستی حفظ شود و سریال و فیلم و اثر هنری مثل گاندو که صرفا بازگو کننده یک روایت تاریخی سیاسی بوده نبایستی به بهانه برخی سلایق و علایق جناحی به محاق برود.
این نوع سریالها اگرچه انتقادی هم باشند، اما در مجموع کارکردی همچون جلب مشارکت اجتماعی و سیاسی دارند که به دلیل برخورد شفاف نظام هنری و فرهنگی در مسائل سیاسی و تحمل نظام سیاسی در مقابل نقد درون گفتمانی، میتواند ثمرات بسیار حساس و تاثیرگذاری در تداوم و پیشرفت انقلاب اسلامی داشته باشد.
در حقیقت این سریال نه خودزنی که بلکه یک حرکت و گام رو به جلویی است که نشان میدهد، در راستای بحث گام دوم انقلاب، که آرمانهای بسیار بلندی در آن مطرح شده است، به عنوان یک سنبل و نماد از عصرجدید انقلاب شایسته نامگذاری این اثر میباشد. اهل سیاست نیز اگر با عینک آینده پژوهانه به این سریال و بازخوردهای آن بنگرند، شدت و حدت ناراحتی شان را کم کرده و به دلجویی از عناصر سازنده سریال خواهند پرداخت.
صحبت سر این است که هرچقدر در یک سیستم، زیرسیستم فرهنگ فعال باشد و به نحو کاملا شفاف و هنرمندانه، اطلاعات و آگاهی لازم را به بدنه عمومی جامعه تزریق نماید، در زیرسیستمهایی که محور انرژی جانعه بر عهده آن هاست، کمتر اتلاف و اسراف خواهیم داشت و منابع اقتصادی و سیاسی جامعه صرف بهره وری و بهینه سازی سایر سطوح و خرده نظامهای جامعه خواهد شد.
اساسا حرکت تمدن ساز زمانی رخ میدهد که جامعه جرات و قدرت ریسک داشته باشد و بزرگترین ریسکی که هیچ نظام سرمایه داری قادر به انجامش نیست و فقط شعارش را میدهد، فضای باز نقد و نظر است که جامعه و حکومت حتی الامکان در عرصههای مختلف با مردم صادقانه و شفاف برخورد نموده و از نقد و نظارت مردمی و رسانهای نهراسد.
چه بسا که برای ماندگاری و مقبولیت بیشتر، مردم را وادار به ورود جدی و نه نمایشی و صرفا انتخاباتی به عرصه سیاست و اجرا نماید که اگر چنین شد، گامهای تمدنی از مرحله تئوری و حرف و گفتمان، به مرحله میدان و اقدام و اثر خواهد انجامید و ناخودآگاه باعث نشاط اجتماعی و حس اعتمادبنفس عمومی و بازتولید حمایت عمومی از انقلاب و نظام خواهد شد. /۹۹۹/د101/س
علیرضا محمدلو
منبع: پایگاه اینترنتی وسائل
ارسال نظرات