۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۳:۴۸
کد خبر: ۶۰۴۸۱۲
یادداشت؛

ضارب، میلیشیای کیست؟

ضارب، میلیشیای کیست؟
طرف ما، فلان ارازل و اوباش یا گروهک و سازمان تروریستی در به شهادت رسیدن روحانی همدانی نیست؛ ما با سیا، ام‌آی‌سیکس، موساد و پنتاگون طرف هستیم.
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم محمد ایمانی درباره به شهادت رسیدن یک طلبه حوزه علمیه همدان به دست یکی از اوباش آورده است:
 
۱- می‌پرسد این کتاب را خوانده ای؟ تصویر روی جلد «عارفانه» را می‌بینم و می‌گویم؛ درباره شهید نیّری چیز‌هایی خوانده ام... چند روز می‌گذرد. این بار نمی‌پرسد. کتاب را هدیه می‌کند و چند جمله درباره آیت‌الله حق شناس (ره) که مدتی از محضرش بهره برده، می‌گوید؛ و نیز، درباره شهید نیّری که پای درس استاد، تربیت شده. بعدش هم می‌گوید «خداوند دست ما را بگیرد و از شر فتنه‌های آخرالزمان حفظ کند. می‌دانید که مجاهد خلقی بودم هنگام تاسیس آن، با مسعود رجوی و حنیف نژاد و دیگران». می‌گوید با همان سودای عدالت خواهی و مبارزه برای خلق، پیاده از دربند تا توچال و گاه تا شهرستانک در جاده چالوس می‌رفتیم؛ با یک تکه نان».

۲- این‌ها را می‌گوید. اما نمی‌گوید که همان قبل از انقلاب، به خاطراعلام برائت از التقاط و انحراف سازمان و ابراز ارادت صریح به حضرت امام، چگونه بار‌ها مورد آزار و اذیت و ضرب و شتم و بایکوت و تخریب منافقین قرار گرفت. سازمانی که در گذر حوادث، دو شعبه شد و منحرفان، قصد جان باورمندان به اسلام را کردند. مقارن این جنایت در درون سازمان، ساواک هم برخی عناصر را جذب کرد. بریدن از امام و روحانیت و اسلام ناب، آغاز انحرافی بود که به خدمتگزاری صدام در بحبوحه جنگ تحمیلی و پادویی آمریکا و فرانسه و اسرائیل و تشکیل حرمسرا در اردوگاه‌اشرف و سپس، پیوند سازمانی بیوه رجوی با ترکی الفیصل (رئیس‌سابق استخبارات سعودی) ختم شد.

۳- شهید رجایی دو هفته قبل از ترور شدن (۲۴ مرداد ۶۰) راز مهمی را بازگو کرد: «سازمان مجاهدین در زندان حرفشان این بود که درست است ما شعار مبارزه با امپریالیسم و ساواک می‌دهیم، ولی قبل از هر چیز باید با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر انقلاب قبول دارند، جنگید و از روی جنازه آن‌ها رد شد. از زندان که بیرون آمدند اولین کاری که سازمان کرد، یک پوستر چاپ کرد که یک طرفش آرم‌سازمان بود و یک طرفش عکس امام... این‌ها به فکر بودند هر چه زودتر نبرد را با نیرو‌های مومن شروع کنند... یک مجاهد نیست بپرسد که سازمان مجاهدین خلق! دشمن خلق را تو چه کسی تشخیص دادی؟ آیا در این دو سال شد یک آمریکایی را بکشی و بگویید ما ضدآمریکایی هستیم؟ شد یک سرمایه‌دار صهیونیست را بکشی و بگویی انقلابی هستی؟ اما بهشتی را کشتی... امروز فرانسه و آمریکا مشتاقند انقلاب شکست بخورد. کاری هم با رجایی و بهشتی و خامنه‌ای ندارند. آن‌ها با انقلاب کار دارند... شما می‌توانید بگویید کشتن خامنه‌ای برای شما لازم‌تر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی است؟».

۴- «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ. زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورد؛ و زمین را پس از مرگ، زنده گرداند؛ و شما همین گونه (پس از مرگ از خاک) بیرن می‌آیید». انقلاب اسلامی، مصداق همین احیاگری مورد‌اشاره در آیه ۱۹ سوره روم است؛ احیای ملتی منکوب شده که سعی می‌شد به قهقرا برود و در مقابل طاغوت و استکبار و نابودی ظرفیت‌هایش دم برنیاورد. انقلاب، ملت ما را احیا کرد و طبیعی بود که با این جاذبه‌های نیرومند، دشمنان قسم خورده پیدا کند.

۵-، اما انقلاب چند برابر ریزش‌ها رویش داشته، نسل به نسل بیشتر و مبارک‌تر. یکی‌اش همین احمد علی نیّری شاگرد پای درس آیت‌الله حق‌شناس در مسجد امین الدوله، وسط بازار تهران. مردم هنوز هم بر سر مرقد این عارف رزمنده و شهید ۱۹ ساله می‌روند و حاجت می‌گیرند. آیت‌الله حق شناس، بعد از شهادت احمدعلی با حسرت تمام فرموده بود: «این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. پرسیدم چه خبر؟ فرمود؛ تمام مطالبی که می‌گویند حق است؛ از شب اول قبر و سؤال و...، اما من را بی‌حساب و کتاب بردند. رفقا! این جوان چه کرده بود که به اینجا رسید». ایشان سپس به سمت منزل شهید که در ضلع شمالی مسجد رهسپار می‌شود و مشاهدات خود از کرامات شهید را بازگو می‌کند که در کتاب «عارفانه» ذکر شده است.

۶- یکی از همرزمان شهید می‌گوید: شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد، اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سؤالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید، اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند، اما دوباره پرسیم. بعد از کلی اصرار گفت؛ یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگ‌تر‌ها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. از لابه‌لای درخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم افتاد، سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. پشت بوته‌ها، چند دختر جوان مشغول شنا بودند.

۷- شهید نیری ادامه می‌دهد «خدا را صدا کردم و گفتم خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که نگاه کنم، هیچ کس هم متوجه نمی‌شود، اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم. بعد کتری خالی را برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. مشغول آتش درست کردن شدم، خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا گفته بود «هرکس برای خدا‌گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت». همینطور که‌اشک می‌ریختم، گفتم از این به بعد برای خدا‌گریه می‌کنم.
 
حالم خیلی منقلب بود. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم ومناجات می‌کردم، با توجه گفتم «یاالله یا الله...». به محض اینکه این عبارت را تکرار کردم، صدایی شنیدم... از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح «.. احمد علی، سکوت کرد و بلند شد و به دوست هم رزمش گفت «تا زنده‌ام، این ماجرا را برای کسی تعریف نکن». این تقوا، تاسی به پاکدامنی یوسف پیامبر (ع) است. خداوند در آیه ۲۴ سوره یوسف، می‌فرماید «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی‏ بُرْهانَ رَبِّهِ... آن زن، قصد یوسف را کرد و او نیز قصد زلیخا می‌کرد، اگر برهان پروردگار را نمی‌دید. چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ همانا او از بندگان مخلص ما بود».

۸-... هنوز چند روز از خواندن «عارفانه» نگذشته، که مدیریت محترم حوزه علمیه آیت‌الله حق شناس برای گفتگو با برادران طلبه این حوزه دعوت می‌کند. کجا؟ مسجد امین‌الدوله! همان جا که به تصریح آیت‌الله حق‌شناس، محل معراج شهید نیّری بوده است. جلسه با یاد استاد و شاگرد شهیدش عجین می‌شود؛ و یاد روحانیون جوانی که همین هفته‌ها در میان گل‌ولای سیلاب، مشغول خدمت‌رسانی هستند. لابد ویدئوی آن هموطن سیل‌زده را دیده‌اید؛ «توهین و مسخره می‌کردم. آخونده اومد خونه ما رو تمیز کرد، حتی دست کرد تو کاسه توالت تمیزش کرد. تازه وقتی رفت، گفت حلالم کنید... چی بگم؟» و... بغض گلویش را می‌فشارد.
 
خدمت کردن و عذر خواستن؟ مگر سیره علوی جز این است؟... جلسه گفتگو با برادران طلبه که تمام می‌شود، مدیر محترم حوزه می‌گوید جمعی از طلبه‌های جوان همین حوزه به خوزستان رفته‌اند، برای امدادرسانی به سیل‌زدگان. نیری‌ها، حججی‌ها و بلباسی‌ها که هر کدام یک مناره برای هدایت تشنگان معنویت و مجاهدت هستند، در همین خدمت خالصانه پرورده می‌شوند...

۹- پریروز یک طلبه مقابل حوزه علمیه همدان، به‌دست یکی از اوباش به شهادت رسید. صفحه اینستاگرامی منتسب به عامل جنایت، از ادبیات نفرت‌پراکن و فاشیستی طیف «سلطنت‌طلبان، سازمان منافقین و بهائیت» علیه روحانیت پیروی می‌کند. ویدئوی اظهارات دوست این جنایتکار نیز، به دنباله‌روی از باند ربع پهلوی اشارت دارد. همزمان، برخی اکانت‌های فیک وابسته به سلطنت‌طلبان و سازمان منافقین به دروغ ادعا کردند روحانی مضروب یا یک روحانی دیگر، فتوای «جهاد نکاح» در خدمت حشد‌الشعبی برای زنان ایرانی داده‌اند؟!
 
در گذشته نیز، جلادان منافقین و فرقان و داعش، از راه تحریف و تهمت و نفرت‌پراکنی، سربازگیری می‌کردند و به جنایت وامی‌داشتند. همچنان همان سنت شیطانی با کاربست فضای مجازی ادامه دارد. اما چرا باید روحانیت را آماج ترور شخصیت و ترور فیزیکی قرار داد؟ چرا در فتنه دی ۹۶، کانال‌های وابسته به ضد انقلاب، فرمان حمله به مساجد و حسینیه‌ها را دادند؟ چرا شبکه دولتی انگلیس، ۲۴ فروردین در برنامۀ پرگار صراحتا گفت «اسلام هراسی، اگر وظیفه نباشد، یک حق است»؟

۱۰- طرف ما، فلان اوباش و شعبان بی‌مخ مدرن یا گروهک و سازمان تروریستی نیست. سیا و ام‌آی‌سیکس و موساد و پنتاگون است که ۷ هزار میلیارد دلار هزینه در منطقه را به خاطر اسلام ناب، نابود شده می‌بینند. رد میلیشیا‌ها به ستیزه‌جویی سکولاریسم میلیتانت ختم می‌شود. عبدالکریم سروش که یک دهه قبل برای ترویج تحریفات او و هم مسلکانش، ۶ میلیون دلار اختصاص داده شد، ۴ اسفند ۸۸ در دانشگاه دلفت هلند و ۱۱ مرداد ۶۱ در جمع عناصر ضدانقلاب در پاریس اذعان کرد «براساس تز سکولار‌ها جهان به سمت جدایی حکومت از دین پیش می‌رود، در حالی که این تز واژگونه شده.
 
وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می‌توانیم ببینیم. آنچه گمان می‌رفت رو به احتضار می‌رود یا مرده، خوب یا بد، تجدید حیات کرده و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی‌طرف باشد اکنون ستیزه‌گر شده، رسما با پاره‌ای از ادیان می‌ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی‌کند.» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزگر و میلیتانت [نظامی‌گرانه]می‌شود و مدارا و هاضمه قوی پیشین را از دست داده است.
 
پیش‌بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده. در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعه‌شناسان بزرگ می‌شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمه‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود، اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمی‌رود و لذا ستیزه‌گر می‌شود... آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانین‌مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی‌ها نمی‌گنجید. حکومت‌های اروپایی در مواجهه با اقلیت‌های دینی نیرومند، مدارای خود را از دست می‌دهند.»

۱۱- مجید محمدی از اعضای فراری حلقه نفاق کیان و نانخور سلطنت‌طلبان، مهر ۸۸ در وبسایت رادیو فردا نوشت «اعضای جنبش سبز می‌خواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند. سینه بزنند و اگر هوس کردند، شرابی بنوشند. در ملأ عام روزه‌خواری می‌کنند و نصرمن‌الله‌وفتح‌قریب سر می‌دهند. با کفش و به صورت مختلط پشت سر هاشمی نماز می‌خوانند و جای صلوات، سوت و کف می‌زنند».
 
اما هم او، ۵ آبان ۸۸ اذعان کرد «جنبش سبز با مشکلات جدی و بنیادین مواجه است، اما هیچ یک از مشکلات، مخاطره‌انگیزتر از اسلامگرایی نیست. ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی اسلامگرایی که به تاسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند، هنوز در جامعه ایران زنده‌اند. آنچه خطر جدی است، نام جمهوری اسلامی نیست بلکه اسلامگرایی قدرتمند در ایران است.
 
در ضرورت اهمیت و جدی گرفتن اسلامگرایی همین بس که بیش از سه دهه حکومت را سر پا نگاه داشته است. این ایدئولوژی از نفس نیفتاده و زمین زدن آن کاری است بس دشوار». وی ۱۲ دی ماه ۱۳۸۹ درپی اعدام یک جاسوس رژیم صهیونیستی نوشت «جاسوسی در دنیای امروز یک شغل است و نه یک عمل غیراخلاقی (!) در بازار اطلاعات، همه درپی عرضه و کسب اطلاعاتند». /۱۰۱/۹۶۹/م
محمدرضا محمودخانی
منبع: کیهان
ارسال نظرات