قربانیان آزادی بیان غربی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در اینکه آزادی بیان غربی یک تراژدی مضحک بیش نیست جای کوچکترین تردیدی برای صاحبان اندک خردی وجود ندارد. به تعبیر صحیحتر باید گفته شود «آزادی» در غرب خود در اسارت است و آنچه که بهعنوان آزادی عرضه میشود، فحشا، فساد و بردگی جنسی است. از آنجا که بهترین دلیل بر اثبات شی وقوع آن در خارج است بهتر است تنها به نمونههای آن اشاره شود.
از نمونههای نقض آزادی بیان در غرب مسأله هولوکاست است. کوچکترین انتقاد، پیگیری و حتی تحقیق در این رابطه مساوی با اتهام به نازی بودن، سانسور، حذف و اخراج و حتی تبعات بدتر است که برای نمونه می توان به مواردی اشاره کرد همچون اخراج رابرت فوریسون (Robert Faurisson) استاد سابق دانشگاههای فرانسه که زندگی حرفهای، آزای و رفاه خود را در راه افشای حقایق مرتبط با هولوکاست قربانی نمود. وی در سال ۱۹۹۱، به دلیل مخالفت با افسانه هولوکاست از دانشگاه اخراج گشته و از تدریس محروم شد و بارها مورد سوء قصد و ضرب و جرح قرار گرفت.
از دیگر قربانیان آزادی بیان غربی «ارنست راندل» است که بهعلت انتقاد از هولوکاست به مدت ۵ سال در یکی از زندانهای آلمان زندانی شده بود. ماجرای این منتقد هولوکاست خود داستانی هم غمانگیز و هم جالب است.
جالب اینجاست که این دو نفر اگر بهجای انتقاد از هولوکاست به پیامبری اهانت میکردند یا کتاب آسمانی یکی از ادیان را به آتش میکشیدند تحت حمایت غرب با عنوان حق آزادی بیان قرار میگرفتند.
نمونه دیگر، سلاخی جمال خاشقچی منتقد آل سعود بهدست حکومت قرون وسطایی عربستان به جرم نقد به حکومت است که این اقدام مورد توجیه آمریکا قرار میگیرد؛ و دهها و صدها نمونه دیگر از این نقضها که برشمردنش منتهی به چند جلد کتاب خواهد شد، و نمونه اخیرش اقدام اینستاگرام در حذف صفحات فرماندهان سپاه بود.
همانگونه که ابتدای سخن آمد، آزادی بیان غربی یک تراژدی مضحک است؛ اما مضحکتر از آن، رفتار و پندار برخی افراد است که هیچگونه حاضر نیستند پذیرای این حقیقت باشند که «خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم». در واقع پندار و رفتار این افراد یک کمدی سفیهانه است که به مراتب تلختر و مضحکتر است از آن تراژدی غمانگیز.
در حقیقت بازیگران این کمیک دلباختگان و عاشقان معشوقیاند که بانگ عجوزگیاش گوش عالم را کر کرده، اما کأنه ایشان مصداق «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ» شده اند و این عجوزگی را نه تنها نمیبینند که معشوق را پریچهره میپندارند. حقیقتا شکیبایی بر آن تراژدی سهلتر است تا بردباری بر این کمدی.
به مقتضای قاعده «بهترین دلیل بر اثبات شی وقوع آن در خارج است» بایسته آن است که به این خوابزدگان پیشنهاد شود، برای بیداری از این خواب، بد نیست در فیس بوک یا اینستاگرام پویشهایی با مضامین نقد هولوکاست یا یهودیت یا صفحاتی برای حمایت از سرداران سپاه ایجاد کنید. اگر باز هم از خواب برنخواستند باید تنها به آنها گفته شود «خوابزدگان تاریخ خوابتان خوش؟!»/918/ی704/س
داود موذنیان