در کتاب «روزهای انقلاب» بررسی شده است؛
انقلاب ضدآمریکایی ایرانیان از دید یک انسانشناس آمریکایی
مطالب کتاب حاصل حضور هگلند بین سالهای 1357 تا 1358 در روستای علیآباد استان فارس و مشاهدات میدانی او در همان زمان است.
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب «روزهای انقلاب» به دلایل زیادی مهم است. شاید مهمترین دلیل اهمیتش هم نوشته شدن توسط یک انسانشناس آمریکایی، آنهم دقیقاً در بحبوحه لحظههای انقلاب باشد. البته کتاب اولینبار در اکتبر سال ۲۰۱۳ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر شده است؛ اما حاصل حضور هگلند بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ در روستای علیآباد استان فارس و مشاهدات میدانی او در همان زمان است.
مری الن هگلند (Mary Elaine Hegland) استاد انسانشناسی دانشگاه سانتاکلارا در ایالات متحده است. میدان پژوهش خانم هگلند به طور عمده به غرب و جنوب آسیا اختصاص دارد. او پروژههایی در ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکیه و پاکستان انجام داده است؛ اما عمده شهرتش ناشی از کارهایی است که درباره ایرانیها و همچنین ایرانی-آمریکاییها انجام داده است. برجستهترین اثر او کتابی است با عنوان (Days of Revolution: Political Unrest in an Iranian Village) که اخیراً در ایران به همت موسسه «ترجمان» و توسط خانم میترا دانشور با عنوان «روزهای انقلاب: چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند» ترجمه و منتشر شده است.
کتاب «روزهای انقلاب» به دلایل زیادی مهم است. شاید مهمترین دلیل اهمیتش هم نوشته شدن توسط یک انسانشناس آمریکایی، آنهم دقیقاً در بحبوحه لحظههای انقلاب باشد. البته کتاب اولینبار در اکتبر سال۲۰۱۳ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر شده است؛ اما حاصل حضور هگلند بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ در روستای علیآباد استان فارس و مشاهدات میدانی او در همان زمان است. همچنین «روزهای انقلاب» در سال۲۰۱۵ جایزه ناشران مستقل در بخش کتابهای تاریخی را به خود اختصاص داده است. هگلند چنان که خودش در پیشگفتار کتاب توضیح میدهد وقتی برای اولین بار در خرداد۱۳۵۷ به ایران سفر میکرده اصلاً نمیدانسته قرار است درباره یک انقلاب تحقیق کند.
در واقع کار او قرار بوده درباره سیستمهای اعتبار کشاورزی در بخش روستایی ایران باشد تا بتواند گزارشی از فرآیند تغییر در روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در یک روستای ایرانی تهیه کند. در آن ایام کشورهایی که به خودشان کشورهای «مرکز» میگفتند با طرح برنامههایی مانند «انقلاب سبز» و توسعه کشاورزی -که در ایران با عنوان اصلاحات ارضی صورت گرفت- تلاش میکردند ما یعنی کشورهای «پیرامونی» را توسعه دهند. هگلند با بودجه دانشگاهها و نهادهای پژوهشی آمریکایی به ایران آمده بوده تا میزان موفقیت این پروژهها را رصد کند. او طی مجموعهای از اتفاقات روستای «علیآباد» که به گفته خودش روستایی نزدیک شیراز و آباده بود انتخاب میکند.
در دوران پیش از انقلاب در منزل کدخدای روستا اقامت میکند و پس از آن به خانه دیگری میرود. هگلند دوست داشته در روستایی دورافتادهتر کار کند، اما شرایط کار همسر سابقش مانع دور شدن بیش از اندازه او از شیراز میشود. اتفاقی که باعث میشود ماهیت تحقیق او تغییر کند و به واسطه فعالیتهای پررنگ انقلابی و تاریخ روستای علیآباد به تحقیقی درباره انقلاب اسلامی تبدیل شود.
هگلند در این کتاب بیشتر تمرکزش روی زنان و نقش آنها در انقلاب است. او روابط قدرت در روستا و نقش مردان و نیروهای مختلف حکومتی و مردمی را توضیح میدهد.
اما با تأکید بر نقش زنان بر ارزش کار خود اضافه میکند. چرا که گزارشهای مردمشناسی و انسانشناسی که درباره ایرانیان انجام شده عمدتاً فارغ از تصویری روشن از زنان است. زنان ایرانی در گزارشهای مردمشناسی، موجوداتی سرکوبشده و بیاثر در مناسبات اجتماعی تصویر شدهاند. تصویری دروغین و جعلی که باعث سوءتفاهمهای تاریخی در رشتههای مختلف علوم اجتماعی شده است. حالا هگلند با حضور و زندگی در کنار مردم علیآباد توانسته کنشگری و تأثیرگذاری زنان در اتفاقی به گستره و اهمیت یک انقلاب سیاسی ضدآمریکایی را در یک روستا نشان دهد. تصویری که پیش از این در کارهای استاد مرتضی فرهادی؛ مردمشناس برجسته ایرانی همچون کتاب درخشان «واره»، دیده و خوانده بودیم. او با مفاهمه و همقدمی با مردم روستا در یک فرآیند مشاهده مشارکتی توانسته اعتماد جامعه تحقیقش را جلب کند و منطق عملشان را کشف کند؛ چیزی که بزرگترین دستاورد یک انسانشناس به حساب میآید. هگلند در بخشی از کتاب درباره نقش زنان در به راه انداختن تظاهرات مینویسد: «زنان بودند که تظاهرات شبانه ضدشاه را در علیآباد به راه انداختند. آنها احساس کرده بودند که شایسته نیست در تظاهرات شرکت کنند، چون نباید در نمایشهای عمومی جلوی چشم مردها ظاهر شوند. اما بعد ناگهان از نیمههای ماه دی، این نگرش تغییر کرد.»
لحن و ادبیات «روزهای انقلاب» شباهتهایی به شیوه جستارنویسی دارد. شیوهای که طی دو دهه گذشته بسیار پرطرفدار شده و خواندن کتاب را شیرین و جذاب میکند.
شما در حین خواندن روزهای انقلاب با این که در حال مطالعه یک اثر آکادمیک و روشمند هستید در عین حال میتوانید لذت خواندن یک متن ادبی یا شبه رمان را هم مزمزه کنید. برای آشنایی شما با این لحن خوب است چند جملهای از کتاب را که فضای روستا و شخصیتهایش را در روزهای پس از تصمیم زنان به حضور در صحنه نشان میدهد با هم مرور کنیم. هگلند مینویسد: «من و خانوادهام یک عصر جمعه به شیراز دعوت شده بودیم و شب را ماندیم. ما شنبه صبح، ۱۶دی۱۳۵۷ به علیآباد برگشتیم. آن روز صبح، رعنا، زن برادرِ جعفر، خواهر شوهر رقیه، و رهبر زنانِ سید، وارد حیاط سید یعقوب شد. (من هنوز در موقعیت ناخوشایند زندگی در حیاط شخصیت اولِ طرفدار شاه در علیآباد قرار داشتم که در آن زمان آماجِ غضبِ دیگر روستاییان بود.) رعنا به من گفت که زنها شب قبل شعارهای انقلابی سر دادهاند. او خشنود و هیجانزده بود و خیلی به خودش افتخار میکرد. گفت: «خیلی بد شد که آنجا نبودی.» رعنا گفت زنها قرار است دوباره آن روز عصر هم اعتراض کنند و من باید ساعت۷ بدون اینکه به کسی از خانواده سید یعقوب بگویم که کجا میروم، به خانهاش بروم. کمی بعد، اختر، زن سید دیگری که طرفدار ثابتقدم آیتالله خمینی بود، یواشکی به حیاط عسکری آمد و از پلهها وارد اتاقم شد.
اختر با سرخوشی و غرور زیادی داستان فعالیت شب قبل زنها را تکرار کرد. آیتالله خمینی که هنوز در فرانسه بود، جمعه ۱۵دی را به خاطر آدمهای زیادی که در طول ماه محرم در برخوردهای میان ارتش و پلیس و تظاهراتکنندگان شهید شده بودند، روز عزا اعلام کرده بود. برای احترام به درخواستش، مردهای علیآبادی آن جمعه در شیراز تظاهرات کردند. بعضی از پسرها و مردان هم در کوچههای خودِ علیآباد راهپیمایی کرده و شعار داده بودند. بعدازظهر آن روز، گروهی از زنان سید بیرون از کوچه بنبست کوچکی که خانههایشان آنجا بود نشسته بودند، گفتگو میکردند و پارچه نخیِ بالای کفشهای دستسازِ روستایی را قلابدوزی میکردند. شروع کردند به بحث درباره تظاهرات در شهرها و روز عزا. لیلا، همسری جوان با نوزادی کوچک گفت: «ما هم باید شعار بدهیم!» رعنا، رهبر این گروه اجتماعی جواب داد: «این کارها در روستا شایسته نیست. در شهر اشکالی ندارد، اما در روستا خوب نیست.» لیلا اصرار کرد، «نه، ناپسند نیست. مگر زنهای شیرازی از ما بهترند؟» اختر اضافه کرد: «اگر جرأتش را داشتیم، ما هم میرفتیم.» بعد زنها توافق کردند که تظاهرات خودشان را بعد از تاریکی، حدود ساعت۷، راه بیاندازند.»
«روزهای انقلاب» غیر از توصیف هنگامه انقلاب در روستا، ماههای اول پس از پیروزی انقلاب را هم تصویر کرده است. هگلند با پرداخت شخصیتهای گزارشش از طریق روایت گفتگوها و ماجراجوییهای آنها توانسته بدنه روابط مردم را نشان دهد و بعد با توضیح مفهومی آداب و رسوم آنها منطق عملشان را روشن میکند. او با شرح رابطه مردم با کدخدا و خانوادهاش پیش و پس از انقلاب با توضیح رسم «طایفه کِشی» کنش آنها را معنادار میکند. صفحات پایانی کتاب به گزارش او از دو سفر آخرش به روستا اختصاص دارد. به زمانی که در سالهای۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ دو بار دیگر به ایران میآید و یافتههایش از سفر پیشین را پیگیری میکند. او در این صفحات ماجرای تغییر و تقلب احوال مردم از فضای روستایی به فضای شهری را شرح میدهد و نشان میدهد چطور فرهنگ طایفه در حال از بین رفتن است. او میگوید به واسطه تحولات و توسعه پس از انقلاب طایفه خویشاوندمحور به خانواده هستهای تغییر وضعیت داده است.
کتاب «روزهای انقلاب» خانم هگلند کتابی خواندنی و چشمناپوشیدنی است. کتابی که حاصل یک عمر پژوهش است؛ اما پژوهشگرش تلاش نمیکند انتقام یک عمر پژوهشش را با توضیحات کماهمیت و مطول از خوانندگان بگیرد. لحن پرشور و سطرهای زنده هگلند در کنار روشمندی و دقت وسواسی او در روایت آنچه اتفاق افتاده است کتاب را به اثری ماندگار تبدیل کرده است. اثری که با همه پیوستها و توضیحاتش ۵۰۰صفحه است و میشود به سهولت خواندنش را شروع کرد و با رضایت به پایان رساند. /۹۲۵/د ۱۰۲/ش
مری الن هگلند (Mary Elaine Hegland) استاد انسانشناسی دانشگاه سانتاکلارا در ایالات متحده است. میدان پژوهش خانم هگلند به طور عمده به غرب و جنوب آسیا اختصاص دارد. او پروژههایی در ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکیه و پاکستان انجام داده است؛ اما عمده شهرتش ناشی از کارهایی است که درباره ایرانیها و همچنین ایرانی-آمریکاییها انجام داده است. برجستهترین اثر او کتابی است با عنوان (Days of Revolution: Political Unrest in an Iranian Village) که اخیراً در ایران به همت موسسه «ترجمان» و توسط خانم میترا دانشور با عنوان «روزهای انقلاب: چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند» ترجمه و منتشر شده است.
کتاب «روزهای انقلاب» به دلایل زیادی مهم است. شاید مهمترین دلیل اهمیتش هم نوشته شدن توسط یک انسانشناس آمریکایی، آنهم دقیقاً در بحبوحه لحظههای انقلاب باشد. البته کتاب اولینبار در اکتبر سال۲۰۱۳ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر شده است؛ اما حاصل حضور هگلند بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ در روستای علیآباد استان فارس و مشاهدات میدانی او در همان زمان است. همچنین «روزهای انقلاب» در سال۲۰۱۵ جایزه ناشران مستقل در بخش کتابهای تاریخی را به خود اختصاص داده است. هگلند چنان که خودش در پیشگفتار کتاب توضیح میدهد وقتی برای اولین بار در خرداد۱۳۵۷ به ایران سفر میکرده اصلاً نمیدانسته قرار است درباره یک انقلاب تحقیق کند.
در واقع کار او قرار بوده درباره سیستمهای اعتبار کشاورزی در بخش روستایی ایران باشد تا بتواند گزارشی از فرآیند تغییر در روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در یک روستای ایرانی تهیه کند. در آن ایام کشورهایی که به خودشان کشورهای «مرکز» میگفتند با طرح برنامههایی مانند «انقلاب سبز» و توسعه کشاورزی -که در ایران با عنوان اصلاحات ارضی صورت گرفت- تلاش میکردند ما یعنی کشورهای «پیرامونی» را توسعه دهند. هگلند با بودجه دانشگاهها و نهادهای پژوهشی آمریکایی به ایران آمده بوده تا میزان موفقیت این پروژهها را رصد کند. او طی مجموعهای از اتفاقات روستای «علیآباد» که به گفته خودش روستایی نزدیک شیراز و آباده بود انتخاب میکند.
در دوران پیش از انقلاب در منزل کدخدای روستا اقامت میکند و پس از آن به خانه دیگری میرود. هگلند دوست داشته در روستایی دورافتادهتر کار کند، اما شرایط کار همسر سابقش مانع دور شدن بیش از اندازه او از شیراز میشود. اتفاقی که باعث میشود ماهیت تحقیق او تغییر کند و به واسطه فعالیتهای پررنگ انقلابی و تاریخ روستای علیآباد به تحقیقی درباره انقلاب اسلامی تبدیل شود.
هگلند در این کتاب بیشتر تمرکزش روی زنان و نقش آنها در انقلاب است. او روابط قدرت در روستا و نقش مردان و نیروهای مختلف حکومتی و مردمی را توضیح میدهد.
اما با تأکید بر نقش زنان بر ارزش کار خود اضافه میکند. چرا که گزارشهای مردمشناسی و انسانشناسی که درباره ایرانیان انجام شده عمدتاً فارغ از تصویری روشن از زنان است. زنان ایرانی در گزارشهای مردمشناسی، موجوداتی سرکوبشده و بیاثر در مناسبات اجتماعی تصویر شدهاند. تصویری دروغین و جعلی که باعث سوءتفاهمهای تاریخی در رشتههای مختلف علوم اجتماعی شده است. حالا هگلند با حضور و زندگی در کنار مردم علیآباد توانسته کنشگری و تأثیرگذاری زنان در اتفاقی به گستره و اهمیت یک انقلاب سیاسی ضدآمریکایی را در یک روستا نشان دهد. تصویری که پیش از این در کارهای استاد مرتضی فرهادی؛ مردمشناس برجسته ایرانی همچون کتاب درخشان «واره»، دیده و خوانده بودیم. او با مفاهمه و همقدمی با مردم روستا در یک فرآیند مشاهده مشارکتی توانسته اعتماد جامعه تحقیقش را جلب کند و منطق عملشان را کشف کند؛ چیزی که بزرگترین دستاورد یک انسانشناس به حساب میآید. هگلند در بخشی از کتاب درباره نقش زنان در به راه انداختن تظاهرات مینویسد: «زنان بودند که تظاهرات شبانه ضدشاه را در علیآباد به راه انداختند. آنها احساس کرده بودند که شایسته نیست در تظاهرات شرکت کنند، چون نباید در نمایشهای عمومی جلوی چشم مردها ظاهر شوند. اما بعد ناگهان از نیمههای ماه دی، این نگرش تغییر کرد.»
لحن و ادبیات «روزهای انقلاب» شباهتهایی به شیوه جستارنویسی دارد. شیوهای که طی دو دهه گذشته بسیار پرطرفدار شده و خواندن کتاب را شیرین و جذاب میکند.
شما در حین خواندن روزهای انقلاب با این که در حال مطالعه یک اثر آکادمیک و روشمند هستید در عین حال میتوانید لذت خواندن یک متن ادبی یا شبه رمان را هم مزمزه کنید. برای آشنایی شما با این لحن خوب است چند جملهای از کتاب را که فضای روستا و شخصیتهایش را در روزهای پس از تصمیم زنان به حضور در صحنه نشان میدهد با هم مرور کنیم. هگلند مینویسد: «من و خانوادهام یک عصر جمعه به شیراز دعوت شده بودیم و شب را ماندیم. ما شنبه صبح، ۱۶دی۱۳۵۷ به علیآباد برگشتیم. آن روز صبح، رعنا، زن برادرِ جعفر، خواهر شوهر رقیه، و رهبر زنانِ سید، وارد حیاط سید یعقوب شد. (من هنوز در موقعیت ناخوشایند زندگی در حیاط شخصیت اولِ طرفدار شاه در علیآباد قرار داشتم که در آن زمان آماجِ غضبِ دیگر روستاییان بود.) رعنا به من گفت که زنها شب قبل شعارهای انقلابی سر دادهاند. او خشنود و هیجانزده بود و خیلی به خودش افتخار میکرد. گفت: «خیلی بد شد که آنجا نبودی.» رعنا گفت زنها قرار است دوباره آن روز عصر هم اعتراض کنند و من باید ساعت۷ بدون اینکه به کسی از خانواده سید یعقوب بگویم که کجا میروم، به خانهاش بروم. کمی بعد، اختر، زن سید دیگری که طرفدار ثابتقدم آیتالله خمینی بود، یواشکی به حیاط عسکری آمد و از پلهها وارد اتاقم شد.
اختر با سرخوشی و غرور زیادی داستان فعالیت شب قبل زنها را تکرار کرد. آیتالله خمینی که هنوز در فرانسه بود، جمعه ۱۵دی را به خاطر آدمهای زیادی که در طول ماه محرم در برخوردهای میان ارتش و پلیس و تظاهراتکنندگان شهید شده بودند، روز عزا اعلام کرده بود. برای احترام به درخواستش، مردهای علیآبادی آن جمعه در شیراز تظاهرات کردند. بعضی از پسرها و مردان هم در کوچههای خودِ علیآباد راهپیمایی کرده و شعار داده بودند. بعدازظهر آن روز، گروهی از زنان سید بیرون از کوچه بنبست کوچکی که خانههایشان آنجا بود نشسته بودند، گفتگو میکردند و پارچه نخیِ بالای کفشهای دستسازِ روستایی را قلابدوزی میکردند. شروع کردند به بحث درباره تظاهرات در شهرها و روز عزا. لیلا، همسری جوان با نوزادی کوچک گفت: «ما هم باید شعار بدهیم!» رعنا، رهبر این گروه اجتماعی جواب داد: «این کارها در روستا شایسته نیست. در شهر اشکالی ندارد، اما در روستا خوب نیست.» لیلا اصرار کرد، «نه، ناپسند نیست. مگر زنهای شیرازی از ما بهترند؟» اختر اضافه کرد: «اگر جرأتش را داشتیم، ما هم میرفتیم.» بعد زنها توافق کردند که تظاهرات خودشان را بعد از تاریکی، حدود ساعت۷، راه بیاندازند.»
«روزهای انقلاب» غیر از توصیف هنگامه انقلاب در روستا، ماههای اول پس از پیروزی انقلاب را هم تصویر کرده است. هگلند با پرداخت شخصیتهای گزارشش از طریق روایت گفتگوها و ماجراجوییهای آنها توانسته بدنه روابط مردم را نشان دهد و بعد با توضیح مفهومی آداب و رسوم آنها منطق عملشان را روشن میکند. او با شرح رابطه مردم با کدخدا و خانوادهاش پیش و پس از انقلاب با توضیح رسم «طایفه کِشی» کنش آنها را معنادار میکند. صفحات پایانی کتاب به گزارش او از دو سفر آخرش به روستا اختصاص دارد. به زمانی که در سالهای۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ دو بار دیگر به ایران میآید و یافتههایش از سفر پیشین را پیگیری میکند. او در این صفحات ماجرای تغییر و تقلب احوال مردم از فضای روستایی به فضای شهری را شرح میدهد و نشان میدهد چطور فرهنگ طایفه در حال از بین رفتن است. او میگوید به واسطه تحولات و توسعه پس از انقلاب طایفه خویشاوندمحور به خانواده هستهای تغییر وضعیت داده است.
کتاب «روزهای انقلاب» خانم هگلند کتابی خواندنی و چشمناپوشیدنی است. کتابی که حاصل یک عمر پژوهش است؛ اما پژوهشگرش تلاش نمیکند انتقام یک عمر پژوهشش را با توضیحات کماهمیت و مطول از خوانندگان بگیرد. لحن پرشور و سطرهای زنده هگلند در کنار روشمندی و دقت وسواسی او در روایت آنچه اتفاق افتاده است کتاب را به اثری ماندگار تبدیل کرده است. اثری که با همه پیوستها و توضیحاتش ۵۰۰صفحه است و میشود به سهولت خواندنش را شروع کرد و با رضایت به پایان رساند. /۹۲۵/د ۱۰۲/ش
ارسال نظرات