آیت الله کعبی: پنجم ابتدایی به حکومت سلطنتی معترض بودم
اشاره: انقلاب اسلامی به وسیله مردم پیر و جوان در سراسر ایران به پیروزی رسید؛ جوانانی که در جای جای ایران پا به میدان گذاشتند، غسل شهادت کردند و با تمام توان اعلام کردند حکومتی بر پایه اسلام میخواهند.
طلاب حوزه علمیه هم که در بین مردم و با مردم سعی میکردند بیانات امام خمینی(ره) را مو به مو اجرا کنند و مردم را در این مسیر رهنمون باشند در حوزههای علمیه فعالیتشان منحصر به قم و مشهد و حوزههای علمیه بزرگ کشور نمیشد.
خبرگزاری رسا در گفتوگویی اختصاصی و تفصیلی با آیتالله کعبی عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان و جامعه مدرسین حوزه علمیه زندگینامه و خاطرات این عالم حوزوی اهل اهواز را جویا شده است.
رسا ـ مختصری از زندگی نامه خود، تحصیلات حوزوی، اساتیدی که خدمتشان تلمذ داشتید را بفرمایید.
سال 1352 رفت و آمدم به حوزه علمیه اهواز شروع شد؛ نوجوانی سیزده ساله بودم که در سال 1354 به صورت رسمی تحصیل خود را در مدرسه مرحوم آیتالله کرمی اهواز شروع کردم.
آیتالله کرمی از شاگردان حضرات آیات بروجردی و کوهکمرهای است که حوزه نجف را دیده و کتابهای تحصیلی حوزوی را خود نوشته است؛ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی آنجا بودم، البته همزمان درسهای دبیرستان را میخواندم؛ بحث انقلاب که داغ شد، از تحصیلات حوزه جدا و وارد مبارزات شدم و بعد از انقلاب وارد جهاد سازندگی شدم؛ زمان جنگ بسیج بودم و بعد به طور رسمی وارد بخش عربی سپاه پاسداران خوزستان شدم.
بعد از آن در زمانی که هنوز حزبالله لبنان تأسیس نشده بود نخستین گروهی بودیم که برای آموزش و تربیت نیروی انسانی در دو بعد نظامی و سیاسیـعقیدتی به لبنان اعزام شدیم؛ من با شورایی که بعدها شورای مرکزی حزب الله شدند ارتباط نزدیکی داشتم، از آن افراد شهید سید عباس موسوی و دبیرکل حزبالله سید حسن نصر الله و آقای یزبک را میتوان نام برد.
شهید سید عباس موسوی که میدید جوان نوزده ساله پر شوری هستم و سخنرانی میکردم و مسائل را برای مردم توضیح میدادم، توصیه کرد که تحصیلات حوزوی را دوباره ادامه دهم.
پس از بازگشت در سال 1360 تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه امام خمینی (ره) اهواز از سر گرفتم و مقدمات را به سرعت تمام کردم و سطوح عالی حوزه را در قم نزد اساتید آن موقع مانند آیات راستی کاشانی، اشتهاردی، پایانی، صالحی مازندرانی، غدیری و ستوده تمام کردمو
دروس خارج را نیز خیلی سریع آغاز کردم و در دورههای اول درس آیات محمود هاشمی شاهرودی، آسید کاظم حائری، مکارم شیرازی و سبحانی شرکت کردم و در ادامه هم درسهای آیات وحید و میرزا جواد تبریزی مدت زیادی حاضر شدم.
در دروس معارف، اخلاق، حکمت و تفسیر، دروس آیات جوادی آملی، مصباح یزدی، مظاهری، مشکینی و احمدی میانجی حاضر شدم و همزمان تحصیلات رشته حقوق و ادامه آن را در کارشناسی ارشد دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل کردم.
حدود آغاز دهه هفتاد یعنی سال 1368 سطوح را درس میدادم و این روند ادامه پیدا کرد تا اواسط دهه هفتاد در مدرسه حجتیه قم برای حلقه یک تا سه طلاب غیر ایرانی، مکاسب، رجال، درایه، حدیث و ولایت فقیه را درس دادم؛ در اصول و فقه نیز دروسی را آغاز کردم.
از سال 1377 تاکنون یعنی حدود بیست سال است که در حوزه درس خارج فقه و اصول میگویم؛ بیشتر درسهایی که دادم از دوره اصول و بخشی از اصول دوره دوم بوده است که اکنون به تخصیص عام به مفهوم رسیدهایم؛ از لحاظ فقهی دوره کتاب قضا و شهادت، امر به معروف و نهی از منکر، صلات مسافر، صلات جمعه، بخشی از کتاب صلات، ولایت فقیه و مسائل مستحدثه فقه سیاسی را تدریس کردهام و چهارمین سالی است که فقه جهاد را با یک شیوه جدید تدریس میکنیم و همینطور پرونده ما باز است.
رسا ـ در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در چه شهری حضور داشتید و چه فعالیتهایی انجام میدادید؟
در دهه فجر شانزده ساله بودم و در منطقه لشکر آباد اهواز زندگی میکردیم؛ از سنین نوجوانی با حوزه اهواز ارتباط داشتم و در دروس حوزه حاضر میشدم؛ خیلی زود هنگام بلکه دوران دبستان از طریق یک روحانی مبارز یعنی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین شیخ هادی کرمی که از پرچمداران نهضت در خوزستان بود با با نهضت، انقلاب و نام و اندیشه امام خمینی (ره) و باطل بودن نظام طاغوت آشنا شدم.
مرحوم حجتالاسلام والمسلمین شیخ هادی کرمی مؤسس جریان موحدین و منصورون بود؛ فرماندهی اصلی موحدین و منصورون با شیخ هادی کرمی بود و اعضای آن افرادی مانند آقایان شمخانی، محسن رضایی، شهید حسین علم الهدی، یدالله گلابکش، عبدالله ساکی و مرحوم سید محمد موسوی جبیری بودند؛ آقای هادی کرمی در یک عملیات انقلابی، پلگیرین مستشار آمریکایی را که میخواست اعتصاب شرکت نفت را بشکند را به درک واصل کرد و باعث ادامه پیدا کردن اعتصاب شرکت نفت شد.
حجتالاسلام والمسلمین هادی کرمی در مسجد جامع لشکرآباد جلسه داشت و ابوزوجهاش، مرحوم سید عبدالمطلب جزایری، امام جماعت آن مسجد و از مروجین مرحوم میلانی بزرگ بود و با آن مسجد و مسجد آذربایجانیها مراوده داشت.
بنده از طریق جلسات آقای کرمی با نهضت امام و انقلاب آشنا شده بودم و در مدرسه علمیه اهواز و مسجد آیتالله جزایری که کانونهای حضور جوانان مبارز اهوازی بر علیه رژیم ستمشاهی بود در این مسیر قرار گرفتم؛ از ابتدا در توزیع اعلامیه و تشکیل جلسات نقش داشتم؛ بویژه جلسات قرآنی که در دوران نهضت هستههای اولیه مبارزاتی شهر اهواز بود.
پس از حادثه 19 دی که جرقه مبارزات اهواز بود و آن را شعلهورتر کرد، مرحوم آیتالله خزعلی (ره) و مرحوم حجتالاسلام والمسلمین گلسرخی که حسینیه اعظم اهواز میآمد، تظاهرات پر شور با شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی شروع شد.
اینکه از دوران ابتدایی با نهضت امام آشنا شدم به خاطر اقتضای منطقه لشکر آباد بود که در آن ساکن بودیم؛ دانشجویان که معمولاً علیه طاغوت تظاهرات و شورش میکردند، در همین خانههای لشکر آباد میآمدند و لشکر آباد از شعارهای درود بر شهدای پانزده خرداد پر میشد؛ ما هم در همان سنین ابتدایی کنجکاو بودیم که پانزده خرداد یعنی چه؟ چه جوش و خروشی داشت و من با چشم دیدم که در سنین ابتدایی ساواکیها میریختند و این دانشجویان را میگرفتند و این نیروهای مبارزی که در لشکرآباد پناه میآوردند را دستگیر میکردند.
یادم هست که کلاس پنجم ابتدایی، در درس تعلیمات اجتماعی میگفتند که حکومتها چند دسته است؛ استبدادی مانند قاجاریه، جمهوری مانند عراق و سلطنتی مانند ایران و سلطنتی یعنی پسر به جای پدر؛ بنده همانجا به معلم اعتراض کردم که این حکومتی که پسر به جای پدر بنشیند منطقی نیست، حکومت استبدادی هم ظالمانه است، جمهوری هم به خودی خود فایده ندارد، پس مدل اسلام در حکومت چه شد؟ در همان سن ابتدایی با برخورد خشن معلم روبرو شدم و خانواده مرا احضار کردند و گفتند که باید مواظب پسرتان باشید و یک تنبیه سختی شدم که نمیخواهم جزئیاتش را بگویم.
این مسأله برای من جرقهای شد که از همان سنین به مبارزات پیوستم؛ به هر صورت انگیزه و آرزویی در همان سن برایم شکل گرفت؛ موقعی که کتابهای شهدای صدر اسلام مانند کتاب «قهرمانان راستین» مهدی پیشوایی را میخواندم که درباره زندگی شهدای صدر اسلام در رکاب رسول الله نوشته بود، آرزوی شهادت میکردم و تاکنون در حسرت این آرزو ماندهام.
در راهپیماییهای اهواز غسل شهادت میکردیم، راهپیماییهای خونینی که رژیم سفاک پهلوی روزهای اول مردم را به خاک و خون میکشید اما روزهای آخر به خاطر جمعیت زیاد، دیگر نمیتوانست آنگونه برخورد کند؛ در همان خیابان امام خمینی اهواز و پهلوی سابق با چشممان جوانانی را دیدیم که با دست و خون خودشان الله اکبر و درود بر خمینی نوشتند و شهید شدند؛ اینگونه بود که خداوند نعمت بزرگ پیروزی انقلاب را نصیبمان کرد.
رسا ـ خاطره ماندگاری دارید که برایتان مانده و برای نسل جوان امروز شنیدنی باشد؟
خاطره ماندگار حضور در پای منبرها و شور و نشاطی است که آن منبرهای اهواز در تحریک احساسات جوانان در دفاع از اسلام، مکتب اهل بیت و مبارزه داشت؛ کانون حضور جوانان اهوازی هم مساجد و منبرها بود.
مسجد علم الهدی بودیم، مسجدی که برای مرحوم علم الهدی پدر شهید حسین علم الهدی بود و جوانان اهوازی در مسجد جمع شده بودند، شلوغ شده بود، ساواک برق را قطع کرد و منبر مرحوم علم الهدی که ممنوع المنبر بود و به منبر رفته بود را به هم ریخت؛ شروع به تیراندازی و بازداشت کردند و همه پراکنده شدند.
در یک برنامه دیگر در مسجد آقای جزایری، آقای هادی غفاری به منبر آمده بود و در سیزدهم یا چهاردهم فروردین آن سال، قبل از مبارزاتی که با نوزده دی قوت گرفت، شهید هم دادیم؛ اینها هیچگاه از خاطر ما پاک نمیشود.
اجرای اسلام هدف همه بود و گروهکها هم یا نقشی نداشتند و یا نقششان حداقلی بود؛ نام امام خمینی بعد از نام ائمه اطهار میدرخشید؛ در راهپیماییها عکسی از امام را میآوردند که آیه «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَي الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَي قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» زیر آن نوشته شده بود، یعنی «از کسی پیروی کنید که راه انبیا را طی میکند»؛ شور و شعف زائد الوصفی بود که شغل روزانه جوانان راهپیمایی، مبارزه، شعار و پخش اعلامیه شده بود؛ پاسبانها و شهربانی آن موقع از دست ما عاصی بودند؛ بچهها گروه گروه اعلامیهها را حتی در خانه پاسبانان میریختند و اینگونه نهضت فراگیر شد.
یکی از خاطرات ماندگار چهارشنبه سیاه اهواز بود، مردم در حسینیه اعظم و دانشگاه جمع شده بودند؛ آقای خزئلی در حسینیه و آقای گلسرخی در دانشگاه صحبت میکردند؛ من در دانشگاه بودم؛ تانکها به خیابان آمدند، تیراندازی کردند و عده زیادی از مردم را در این دو نقطه از شهر به شهادت رساندند که این صحنهها در ذهن ما ماندگار است.
رسا ـ راه و منش حضرت امام را چطور شناختید؟ بعد از انقلاب هم ایشان را دیدید؟
من از طریق اطلاعیهها و نوارهای کاستی که از نجف میآمد و مرحوم شیخ هادی کرمی با اسم و نهضت امام خمینی (ره) آشنا شدم؛ آقای شیخ عیسی ترفی یکی از علمای دیگر بود که با امام خمینی (ره) ارتباط نزدیکی داشت و برای ما از ایشان تعریف میکرد؛ او امام جمعه اول سوسنگرد بود.
بعد از انقلاب اسلامی چند بار با امام دیدار داشتیم، البته این دیدارها مردمی بود، یک دیدار در قم و دو دیدار در تهران؛ البته من از نزدیک با امام راحل دیدار نداشتم چون سن و وزن تحصیلی و ارتباطی من اینگونه نبود که جزو نسل اول انقلاب باشم که با امام مرتبط باشم؛ البته با یاران امام مانند شهید بهشتی که اهواز بود یا حضرت آیتالله خامنهای که به اهواز میآمدند ارتباط میگرفتیم.
رسا ـ الان در فضای مجازی برخی در صدد گل و بلبل نشان دادن دوران رژیم پهلوی هستند، واقعیت آن زمان را بفرمایید و تحلیلتان چیست؟
هرچند در سنین نوجوانی به سر میبردیم اما در متن جامعه بودیم؛ ایران از هر جهت از کشورهای عقب مانده بود؛ کافی است که جزو آمارها بدانید که سی و هفت درصد مردم ایران با سواد بودند؛ دیگر شما حدیث مفصل از این مجمل بخوان؛ تازه با تعریفی که خودشان از باسواد داشتند، سی و هفت درصد مردم ایران میتوانستند مقداری بخوانند و بنویسند. دانشگاهیان ما 145 هزار نفر بیشتر نبودند.
در پزشکی و بهداشت تا پیروزی انقلاب که سهل است، حتی تا دهه شصت دکترهای هندی و بنگلادشی در ایران کار میکردند؛ در سال 64 که پدرم مرحوم شد همین دکترها در بیمارستان امام خمینی اهواز قصد معالجه او را داشتند. قبل از انقلاب هم همین بود؛ سطح بهداشت بسیار نازل بود؛ قابل مقایسه با الان نیست؛ الان در بعضی از تخصصها مانند قلب، چشمپزشکی، مغز و اعصاب در منطقه حرف اول را میزنیم.
یا در اختراع و ابتکار میگفتند اگر ساواک کسی را بگیرد که مخترع و مبتکر است، او را از مبارزان میدانند؛ همه چیز وابسته به آمریکا بود و نیاز نمیدانستند که اختراع و ابتکاری باشد؛ بازار، بازار مصرف بود نه تولید؛ کسی به خیال و توهمش نمیآمد که میتواند مخترع و مبتکر باشد؛ اما امروز در عرصه نانو تکنولوژی ششم جهان و در سلولهای بنیادی و خیلی علوم پیشرفته دیگر در اوج عزت هستیم.
در فساد باید بگویم که بدون استثنا در هر شهر بزرگ، یک فسادخانه یا خانه فحشا بود؛ رژیم شاه از اینها مالیات میگرفت؛ در شهرهای مختلف و بزرگ خوزستان مانند آبادان و اهواز خانههای فساد دایر بود و البته کل خوزستان امکانات یک روستای بزرگ را داشت.
فضای آن موقع بیشتر مد، سطحینگری و مانند اینها بود که در بهترین حالت تب فوتبال و این داستانها بود؛ اما امروز جوانان در سایه انقلاب به خودباوری، دینباوری، اعتماد به نفس، حرکت علمی، صنعت و رقابت با جهان رسیدند و خود را باز یافتهاند و در خط تولید افتادهاند؛ سطحی نگر نیستند، عمق پیدا کردهاند؛ اکنون سطح آگاهیهای عمومی جوانان بسیار بالا رفته است و امام یک عزت، هویت، شخصیت، قدرت، توان و آیندهنگری به جوانان داد.
سیستم طاغوت به طور کامل فاسد بود؛ اشرف پهلوی امالفساد قاچاق مواد مخدر، فساد زنان و اینگونه باندها بود؛ نظام طاغوت به بهائیان میدان میداد و آنها بر کشور حکومت میکردند.
یکبار خدمت آیتالله محمودی گلپایگانی امام جمعه ورامین که پیرمرد مسنی است رفتم که شاید نزدیک صد سال داشته باشد؛ هر دو سه جملهای که با من صحبت میکرد و از زمان رضاخان و محمد رضا در گلپایگان میگفت، دستش را تکان میداد و میگفت که «بهشت است بهشت است الان». نمیگویم اشکالات نیست، اما در مقایسه با دوران طاغوت بهشت است.
طاغوت مردم را غل و زنجیر کشیده بود؛ آزادیها سلب شده بود؛ اختناق کامل حاکم بود؛ یک پاسبان بر محله و شهر حکومت میکرد؛ یک سفارتخانه بر کل کشور حکومت میکرد؛ اما در سایه انقلاب، استقلال و آزادی به دست آمد؛ مردم در اثر انتخابات خودشان سرنوشت خود را تعیین میکنند.
بچه که بودیم، یک نفر به محله ما میآمد و شناسنامهها را جمع میکرد، آنها را به مدرسه یا مسجد میبرد و به ازای هر شناسنامه یک رأی به نام کاندیدای مورد نظر ساواک در صندوق انتخاباتی میانداختند؛ شاه از قبل مشخص میکرد که چه کسی کاندیدای کجا شود و چه کسی رأی بیاورد. من به تماشای محل صندوقهای انتخاباتی رفته بودم و میدیدم که شناسنامه زیاد بود اما در جمع دو سه نفر بودند. این را با چشم خودم دیدم و افسانه نیست.
امروز سرنوشت مملکت در دست مردم است؛ انقلاب ما قدرت را از دست یک جماعت فاسد گرفت و به مردم سپرد؛ امروز بر اساس ضوابط اسلامی مردم بر سرنوشت خودشان حاکم هستند؛ حالا آمریکا و صهیونیستها میخواهند نظام طاغوتی را تطهیر کنند و با افسانهسازی جلوه دهند که اگر رژیم طاغوت میبود چنین و چنان میشد، ما که بودیم و از نزدیک دیدیم که چه منجلاب فسادی است و انقلاب واقعاً تمام زیرساختهای سیستم فاسد را دگرگون کرد.
انسان انقلابی یعنی انسان با نشاط، با انگیزه، پر توان و دارای امید به آینده که همه مناسبات طاغوتی را به هم زند و مناسبات جدید را برای پیشرفت و حرکت رو به جلو سامان دهد و این اتفاق بزرگ در انقلاب میافتد.
رسا ـ پیروزی انقلاب با اهداف مشخصی انجام شد که با رفع سلطه رژیم پهلوی شاید آن اهداف نیز به فراموشی سپرده شده باشد؛ آیا نیاز است که مسئولان آن اهداف را بازخوانی کنند؟
اهداف، وظایف، مأموریتها، سیاستها و برنامههای انقلاب در یک سند ماندگار به نام قانون اساسی مترقی بر پایه آموزههای مکتب اهل بیت (ع) به وسیله فقهای بزرگ در مجلس خبرگان قانون اساسی تدوین شد؛ به نظر بنده، قانون اساسی مترقی ایران اسلامی ظرفیت به فعلیت رساندن اهداف انقلاب را دارد و انقلاب تمام شدنی نیست، چون اهداف انقلاب همچنان ادامه دارد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، انقلاب مراحلی را پشت سر گذاشته است، مرحله اول انقلاب کردن و از بین بردن مناسبات طاغوتی، مرحله دوم استقرار مناسبتها و نهادهای نظام بر پایه قانون اساسی، یعنی استقرار قوه مجریه، مقننه، قضائیه، شورای نگهبان و نهادهای دیگر بوده است؛ مرحله سوم دولتسازی، مرحله چهارم جامعهسازی، مرحله پنجم تمدنسازی است که البته ما الان در مرحله دولتسازی هستیم؛ در این مرحله دولتسازی باید انقلابی عمل کنیم. انقلابی عمل کردن یعنی موانع تحقق انقلاب را از بین ببریم؛ انقلاب برای ما استقلال، آزادی، جمهوریت، عزت، کرامت، پیشرفت و زیرساختهای توسعه را به ارمغان آورد.
در کنار تمام اینها، چالشها، آسیبها و موانعی هست؛ انقلابیگری این است که بر اساس خط امام، رهنمودهای رهبری و بر اساس قانون اساسی از این موانع عبور کنیم و به سمت پیشرفت و عدالت حرکت کنیم و این شدنی است؛ بعضی دیدگاهشان این است که انقلاب پنجاه و هفت تمام شد، بعد از آن نظامی به نام جمهوری اسلامی شکل گرفت، و این جمهوری اسلامی را در کنار بقیه نظامهای جهان باید حفظ کنیم، در حالی که این نگاه غلط است؛ انقلاب ادامه دارد و جمهوری اسلامی ظرفیت تحقق و توسعه انقلاب اسلامی بر پایه این نظام مستقر است؛ که البته گفتمان انقلاب اسلامی، بینالمللی شده است.
رسا ـ مرحله از بین رفتن رژیم پهلوی مرحله سختی از انقلاب بود اما کماکان این انقلاب ادامه دارد؟
بله آن یک مرحله بود، بعد از طاغوتزدایی تطهیر و پالایش، تعلیم و تربیت و رشد و پیشرفت باید ادامه پیدا کند و مراحل انقلاب از لحاظ محتوایی اینگونه است که مرحله اول آزادسازی همه ظرفیتهای ملت و جامعه، رهایی از نظام طاغوت که جلوی پیشرفت را گرفته و ظرفیتها را خفه کرده بود؛ مرحله دوم پاکسازی جامعه جدید از مناسبات طاغوتی است که این پاکسازی علیرغم گذشت چهار دهه از انقلاب هنوز بر بعضی مناسبات طاغوتی حاکم است.
اشرافیگری، منفعت خواهی، فساد اداری، بروکراسی اداری، فساد اقتصادی، نگاه کردن به پست و مقام به عنوان یک لقمه چرب و نرم و مانند اینها مناسبات طاغوتی است که باید زدوده شود؛ طاغوت بزرگ، رژیم پهلوی بود که از بین رفته است اما ممکن است در دل نظام اسلامی در لایههای مدیریتی پایین طاغوتهای کوچکی شکل گیرد، یعنی کانونهای فساد شکل گیرد که این کانونها باید زدوده شود.
مرحله سوم تربیت نیروی انسانی است؛ ما نیازمند کادرهای جوان، مؤمن، انقلابی، پای کار، جهادی، متعهد، متخصص هستیم که بر اساس مناسبات اسلامی و ارزشهای دینی و به فعلیت رساندن ظرفیتهای مردمی اهداف انقلاب را جلو برند؛ این مرحله تربیت نیروی انسانی در آموزش و پرورش، وزارت علوم، حوزهها و مراکز دیگر باید اتفاق بیافتد که حائز اهمیت است.
بعد از شکلگیری کادر انسانی کارآمد متناسب با مأموریتهای انقلاب، به رشد و بالندگی انقلاب و تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نوبت میرسد؛ پیشدرآمد تحقق این الگو، تربیت نیروی انسانی کارآمد، توانا، متعهد، متخصص و انقلابی است.
همه این مراحل باید طی شود و همه این مراحل مقتضای انقلاب است، همه اینها مقتضای دولتسازی است؛ ما نباید فکر کنیم که چهار دهه انقلاب، از لحاظ تاریخی عمر زیادی است، چون انقلاب اسلامی از لحاظ ماهوی یک انقلاب تمدنی است و باید قدرت نوظهوری شکل بگیرد که این قدرت بر اساس پایههای معرفتی شکل گرفته است، این پایههای معرفتی اقتضائات خود را دارد و برای اینکه این اقتضائاتش محقق شود باید این نهضت طاغوتزدایی، پالایش، تربیت نیروی انسانی انقلابی، پیشرفت، عدالت و تحقق تمدن نوین اسلامی با روحیه انقلابی در نسلهای بعد ادامه پیدا کند که ما قطعههایی از آن را در دفاع مقدس، دفاع از حرم، نیروهای جهادی، نهضت علمی که در انقلاب اسلامی شکل گرفت و این پیشرفتهای خارق العادهای هم که اتفاق افتاده است دیدهایم.
رسا ـ فرمودید آسیبها و موانعی سر راه انقلاب است؛ مهمترین آسیبها و چالشهای نظام اسلامی چیست و چه راهکاری دارد؟
عمدهترین مانع در حال حاضر شکلگیری یک جریان غربباور نسبت به توسعه و پیشرفت در لایههای مدیریتی کشور است که در ظرف این چهل ساله خود به خود شکل گرفته است.
یک علت این است که ما نتوانستهایم در علوم انسانی تحول ایجاد کنیم، یکی از پیشرانهای بایسته رشد، پیشرفت، عدالت و تحقق تمدن نوین اسلامی وحدت حوزه و دانشگاه است که امام راحل همان سالهای اول فرمودند و اقتضای وحدت حوزه و دانشگاه تحول در علوم انسانی است و تعریف پروژههای مشترک بین حوزه و دانشگاه بر اساس اهداف مشترک است.
این اتفاق به شکل بایسته نیافتاد، کسانی از آموزش و پرورش از دانشگاههای ما فارغ التحصیل شدند، اگر چه از لحاظ علمی ممکن است که سطح بالای علمی هم به دست آورده باشند و این پیشرفتهای علمی را مرهون اینها هستیم، اما به مقتضای تحولات ارزشی که در انقلاب اسلامی باید میافتاد و بر پایه گفتمان انقلاب اسلامی این تحولات اتفاق نیافتاد.
ازاینرو توسعه با نگاه غربی یکی از چالشهای مدیریتی نظام اسلامی است و مدیریت منابع انسانی ما باید به سوی تربیت نیروهای متخصص و متعهد متناسب با اهداف انقلاب اسلامی حرکت کند.
چالش دوم و قابل توجه در این زمینه مشکلات ساختاری است که در این چهل سال در رویههای اداری شکل گرفته است؛ این رویههای اداری باید در کشور دگرگون شود تا این انقلاب پیش برود و این رویههای متسلب اداری باعث نمیشود که ما یک تحول انقلابی در ادارات انجام دهیم.
به عبارت دیگر در سال 1357 یک انقلاب سیاسی شکل گرفت، اما در کنار انقلاب سیاسی ما به یک انقلاب اداری، حقوقی و یک انقلاب مدیریتی نیاز داشتیم؛ این انقلاب اداری و حقوقی شکل نگرفته است، ازاینرو رویههای اداری و حقوقی پیشین در ساختار کشور ما جا باز کرده است که اینها مانع حرکت انقلابی مطابق قانون اساسی میشود؛ ما به تحول در مدیریت و مدیریت تحول نیاز داریم.
البته دشمنان هم تلاشهایی از آغاز انقلاب داشته است؛ هرچند با همه برنامهریزیهایی که داشتند نتوانستند غلطی بکنند؛ دفاع مقدس، تحریم اقتصادی، تبلیغات سوء، تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، رخنه فرهنگی و به تازگی جنگ نرم است؛ اینها برای تغییر سبک زندگی اسلامی به سبک زندگی غربی تلاش کردهاند؛ همینها هم به چالشهایی تبدیل شده است، هرچند انقلاب اسلامی دارای ظرفیت بسیار بالایی برای عبور از این چالشها است.
ظرفیتهای انقلاب اسلامی ایدئولوژیک و بر پایه اسلام ناب و آموزههای پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع) است که بر اساس اجتهاد متناسب با مقتضیات زمان استنباط میشود؛ این اجتهاد همیشه میتواند برای ما تولید فکر و اندیشه کند و این تولید فکر و اندیشه و بسط حقایق دینی متناسب با مقتضیات زمان میتواند انقلاب را پیش برد.
ظرفیت دوم رهبری الهی است؛ امام راحل و رهبر معظم انقلاب ظرفیتهای بالایی هستند که توانستهاند با مدیریت کلان راهبردی و ارزشی کشور را از چالشهای پیش رو بگذرانند.
ظرفیت سوم منابع انسانی است که نیروهای جوان، انرژیهای با نشاط، توانا و تحصیل کرده، با انگیزه موانع را کنار میزنند. ظرفیت چهارم حضور ملت صبور و پایدار در صحنه و پیوند با اسلام، مکتب اهل بیت و رهبری عزیز است.
علاوه بر این ظرفیتها، ظرفیتهای طبیعی و خدادادی مانند پنجمین کشور ثروتمند جهان، قدرت اول منطقه، موقعیت ژئوپلتیک ویژه در جغرافیای سیاسی داریم، منابع طبیعی غنی و ارزشمند، ظرفیتهای رشد و توسعه ایران اسلامی است.
در مجموع با توجه به این موانع، چالشها و ظرفیتها، زیرساختهای تمدن نوین اسلامی و قدرت نوظهور جدیدی بر پایه معرفت دینی و تمدن مبتنی بر علم و ایمان بر اساس اسلام ناب محمدی و اجتهاد فقها و بر اساس نظریه مقاومت در برابر دشمن قوی پنجه در حال شکلگیری است که البته این مسأله آمریکا و استکبار را به وحشت میاندازد.
یعنی نظامی بر پایه عدالت، آزادی، مبارزه با استبداد، مبارزه با استکبار، عزت، کرامت انسانی، پیشرفت، رشد و توسعه، توحید، طاغوتزدایی، رهبری الهی و مبانی معرفتی در حال شکلگیری است.
رسا ـ درباره امام روحالله، طلاب جوان، چهلسالگی انقلاب، رهبری انقلاب سکولاریسم در حوزه، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله مصباح یزدی و سید حسن نصر الله کوتاه جملاتی برایمان بفرمایید.
امام روح الله، احیاگر اسلام ناب محمدی، مدافع راستین ولایت اهل بیت در زمان ما، مبشر نابودی صهیونیسم و افول آمریکا، همانگونه که از بین رفتن کمونیست را در دهه اول انقلاب پیشبینی کرد.
طلاب جوان، امید تحول و پیشران اصلی تمدن مبتنی بر علم و ایمان و ذخیره فردای ایران اسلامی و مکتب اهل بیت هستند.
چهلسالگی انقلاب، چهل سال عزت، افتخار، رشد، بالندگی، جهاد و حرکت رو به جلو و اقتدار ملی عزت ملی، کرامت، انسجام و وحدت ملی بود.
رهبری انقلاب، رهبری در تراز رهبری امام راحل و در تراز احیا و حمل امانت امام و شهدا و وارث مکتب انبیا و افسر رشید امام زمان (عج) در عصر غیبت که با امید، تلاش و جهاد به مثابه یک لکمتیورانی است که این قطار انقلاب را با شتاب پیش میبرد؛ ایشان پرچم اسلام ناب و عزت ایران اسلامی را بر بام جهان به احتزاز در خواهد آورد و این انقلاب را به ظهور مهدی صاحب الزمان (عج) متصل میکند.
سکولاریسم در حوزه، جایی ندارد و به بنبست میرسد چون حوزه ریشه انقلابی دارد و انقلاب مولود حوزههای علمیه است.
آیتالله مکارم شیرازی، از مراجع بزرگ شیعه و از قلههای تفسیر، تحقیق و خدمت، با هوشمندی و درایت از مکتب اهل بیت (ع) دفاع میکند.
آیتالله مصباح یزدی، وارث مکتب علامه طباطبایی، شاگرد حقیقی امام خمینی (ره)، افسر رشید ولایت و عمار زمان که با اخلاص برای انقلاب تولید فکر و اندیشه دینی میکند و اگر علامه طباطبایی و شهید مطهری در زمان ما نیستند آیتالله مصباح هست؛ البته ایشان به اندازه آن عمق معرفتی و اخلاصی که دارد از ملامتها نمیترسد و به همان اندازه هم مظلوم است.
سید حسن نصر الله، شاگرد حقیقی امام و رهبری در برافراشته نگاه داشتن پرچم جهاد فی سبیل الله و مقاومت اسلامی و نابود کننده صهیونیسم و آزاد کننده قدس است.
رسا ـ تحلیل شما درباره خدمات متقابل نظام اسلامی و حوزه چیست؟ حوزه به عنوان خاستگاه نظام اسلامی چقدر به تأمین نیازهای نظام اسلامی توجه کرده است و از آن طرف نظام اسلامی چه بسترها و زمینههایی را برای رشد و تعالی حوزه فراهم کرده است؟
حوزه دیرپا که از آغاز عصر غیبت کبرا و زمان شیخ مفید شروع شد و در زمان شیخ طوسی در نجف تا حالا تأسیس شد، حوزه با آن عقبه معرفتی، فقهی، کلامی و جهاد علما در طول تاریخ بر اساس مرجعیت دینی این انقلاب را شکل داد و انقلاب مولود حوزههای علمیه است.
علت مبقیه انقلاب همان علت محدثه است، علت محدثه، علت مبقیه است؛ یعنی حوزهها در تداوم میتوانند این انقلاب را حفظ کنند؛ ازاینرو وجود حوزهها ضروری است و حوزهها به گردن انقلاب و نظام حق دارند؛ نظام و انقلاب باید برای ماندگاری زیرساختهای توسعه حوزهها را فراهم کند؛ حوزهها نیز باید در نظام آموزشی، پژوهشی، تبلیغی و اداری و مالی خود مستقل باشند و زیر نظر مراجع اداره شوند، اما با نظام همکاری کنند.
از سویی حوزههای علمیه باید مبانی فکری و اندیشهای و نیازهای نظام را به منابع انسانی مورد نیاز نظام مانند قوه قضائیه، فقهای شورای نگهبان، وزارت اطلاعات، رستهها و رشتههای مختلفی که باید فارغ التحصیلان حوزه باشند، مانند ائمه جمعه و جماعتها و نیروهایی که نظام برای عقیدتی سیاسی نهادهای مختلف نیاز دارد را تأمین کنند.
بنابراین حوزه هم در تربیت نیروی انسانی مدیر کارآمد و هم در تغذیه فکری نظام اسلامی نقش دارد و هم میتواند در استنباط فقهی روزآمدی که باعث حل معظلات و مشکلات نظام باشد بدرخشد.
بنابراین ارتباط دو سویه بین حوزه و نظام و همکاری متقابل ارزشمند است؛ البته حوزه بعد از انقلاب در این چهل سال متناسب با نیازهای گسترده انقلاب در مقایسه با قبل از انقلاب خیلی پیشرفت کرده است؛ مثلاً حوزه قبل از انقلاب حوزه کوچک و مختصری بود، حوزه بعد از انقلاب حوزه با هزاران نویسنده، سخنران، مدیر، نیروی فعال در عرصههای گوناگون است؛ اما سطح نیاز آنچنان بالا است که هنوز ما به آن مطلوب بایسته نرسیدهایم و لذا همکاری متقابل حوزه و نظام در تأمین منابع انسانی برای نظام و در تغذیه فکری نظام از سویی و در مقابل تأمین زیرساختهای پیشرفت حوزهها از لحاظ سختافزاری با حفظ استقرار حوزههای علمیه یک امر بایسته است.
رسا ـ با این همه پیشرفت، مشکل اقتصاد کشور چیست؟
مشکل ما در اقتصاد مدیریتی است؛ زیرساختهای پیشرفت در اقتصاد هست؛ منابع غنی معدنی، نفت، گاز، معادن گوناگون، زمین پهناور، پنجمین کشور ثروتمند جهان نشان میدهد که مدیریت اینها مشکل اساسی کشور است؛ رسول اکرم (ص) میفرماید «اِنّی لا اَخافُ عَلی اُمَّتِیَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اَخافُ عَلَیْهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ» یعنی «من نمیترسم که امت من فقیر شوند بلکه از سوء مدیریت نگران هستم».
الان مشکل ما در مدیریت سوء مدیریت است؛ اینکه اقتصادمان دچار رکود، تورم یا بیماری مزمن رکود تورمی میشود به دلیل سوء مدیریت در بهرهمندی از امکانات و عمل نکردن به سیاستهای منجر به پایداری در اقتصاد مانند سیاستهای اقتصاد مقاومتی است.
سیاستهای اقتصاد مقاومتی ما را به تکیه به تولید داخل، اشتغال، حمایت از کالای داخلی هدایت میکند؛ اگر همین سیاستهای رهبری از سوی مدیران اجرایی منتخب مردم عملیاتی شود، ما از این مرحله هم عبور خواهیم کرد و به لطف الهی زیرساختها آنچنان قوی است که این جنگ اقتصادی آمریکا هم نمیتواند نتیجهای بگیرد.
البته آمریکاییها هم تلاش میکنند که با تصویرسازی معکوس، به کمک جنگ رسانهای و بزرگنمایی مشکلات اقتصادی بگویند که کشور به بنبست رسیده است؛ ما بنبستی نداریم و به راحتی با تحول در مدیریت میتوانیم مشکلات اقتصادی را هم به احسن وجه حل کنیم؛ تجربه نشان داده است که هر محاصره به نفع ملت تمام شده است و در محاصره پیروز شدهایم؛ برای مثال در جنگ محاصره شدیم و الان قدرت موشکی هستیم.
در اقتصاد هم اینها که به بحث خرید نفت محاصره میکنند باعث میشوند که اتکای ما به نفت از بین برود و اقتصادی قوی داشته باشیم؛ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
رسا ـ نکته خاصی دارید در خدمت شما هستیم.
چشم انداز آینده ما تحقق تمدن مبتنی بر علم و ایمان است؛ تمدن مبتنی بر علم و ایمان دو الزام حداقلی دارد، یکی فکر و اندیشه یعنی اسلام ناب است که باید در حوزهها به وجود آید؛ دوم مقاومت و قدرت بازدارنده است که تلفیق ماهرانه علم و ایمان است.
تمدن غربی، تمدن علم منهای ایمان است که این جنایتها را به وجود آورده است؛ ایمان منهای علم هم عقبماندگی است؛ اما آزادی واقعی، عدالت حقیقی، توسعه پایدار، عزت و کرامت انسانی و انقلاب معرفتی، در سایه تلفیق ماهرانه علم و ایمان محقق میشود.
تمدن آینده هم تمدن علم و ایمان و مکتب اهل بیت مبشر این تمدن است و این تمدن در چشمانداز آینده با همت، تلاش، عزم، اراده، حرکت، پویایی جوانان ایران اسلامی، در سایه رهبری الهی، بر پایه مکتب اهل بیت، حضور ملت در صحنه، صبر و مقاومت انشاءالله محقق و زمینه برای ظهور حضرت بقیة الله (ع) فراهم میشود./836/گ401/س
خبرنگار: محمد لطیف