یادداشت؛
آیا طاقت چهل سالگی داریم؟
ایران پس از دوران رخوت با انقلاب اسلامی به شادی و جوانی رسید. اکنون در چهلسالگی وقت اندیشیدن ما به دیروز و فردایمان است.
به گزارش خبرگزاری رسا، انقلاب اسلامی ایران به چهل سالگی رسید. سنی که در آن مردمان به دیروز و امروز و آیندۀ خود مینگرند و به راه خود میاندیشند. دکتر اباصالح تقی زاده طبری، دکترای علوم سیاسی و عضو شورای علمی موسسه علم و سیاست اشراق، در یادداشت خود ما را دعوت میکند بیاندیشیم؛ برای چه گرد هم آمدهایم؟
متن این یادداشت در ادامه آمده است:
آدمی در چهل سالگی به میان سالی میرسد و درست همین نقطه را سن بلوغ او دانسته اند. گویا خواسته اند بگویند آنکه به میانهی زندگی رسیده است، پختگی لازم را دارد تا داوری کند و تصمیم بگیرد. روشن است که این میانهی عمر، لزوماً نیمهی عمر نیست، بلکه متوجه توقفگاهی است در زندگی تا آدمی راهی که آمده است و راهی که پیش رو دارد را یکبار ببیند و به صراحت از خویش بپرسد که این زندگی که من کردم بهایی داشت؟ همهی این فراز و نشیب به چیزی میارزید؟ آیا امروز میتوانم حالی داشته باشم و فردا سرنوشتی؟ در چهل سالگی، و در این میان سالی، وقت این سوال میرسد و از سر آن، عمری که گذشته است دوباره مرور میشود و عمری که پیش روست تصمیم و انتخاب میطلبد. چهل سالگی بلوغ و پختگی بازجستن خویش است.
متن این یادداشت در ادامه آمده است:
آدمی در چهل سالگی به میان سالی میرسد و درست همین نقطه را سن بلوغ او دانسته اند. گویا خواسته اند بگویند آنکه به میانهی زندگی رسیده است، پختگی لازم را دارد تا داوری کند و تصمیم بگیرد. روشن است که این میانهی عمر، لزوماً نیمهی عمر نیست، بلکه متوجه توقفگاهی است در زندگی تا آدمی راهی که آمده است و راهی که پیش رو دارد را یکبار ببیند و به صراحت از خویش بپرسد که این زندگی که من کردم بهایی داشت؟ همهی این فراز و نشیب به چیزی میارزید؟ آیا امروز میتوانم حالی داشته باشم و فردا سرنوشتی؟ در چهل سالگی، و در این میان سالی، وقت این سوال میرسد و از سر آن، عمری که گذشته است دوباره مرور میشود و عمری که پیش روست تصمیم و انتخاب میطلبد. چهل سالگی بلوغ و پختگی بازجستن خویش است.
بسیاری هستند که پیر میشوند و به آخر خط نزدیک، اما هیچ وقت از این میانه گذر نمیکنند؛ و البته پیدا میشوند کسانی که زودتر از آنکه چهل ساله شوند به چهل سالگی میرسند و میان سالی را تجربه میکنند. اگر آدمی، این میانه را از دست بدهد، کل زندگی را از دست داده است؛ هرقدر هم عمر کند گویا نزیسته و فرصت حیات را نیافته است. درک میان سالی، شکرانهی زندگی است. آنکه میان سالی را یافته رخصت شادی و شکر یافته و آنکه از دست داده به مکافات زمان گرفتار آمده و در تنگنای عمر محبوس افتاده است.
جمهوری اسلامی ایران به چهل سالگی رسیده است، اما آیا این چهل سالگی میتواند میان سالی ما باشد؟ باید از این جایی که هستیم رو برگردانیم و برگردیم راهی که آمده ایم و دوباره برسیم به اینجا که رسیده ایم. لازم نیست در این مسیر از همه جا بگذریم و ریز و درشت اتفاقات را مرور کنیم. همین کافی است که فروپاشی خود را به یاد آوریم. آن فروپاشی که هرچند از دور دهشتناک است، از نزدیک شیرین بود. فروپاشی همیشه با خوشی همراه است. آیا میتوانیم تجربه آن فروپاشی را از این راه که برمی گردیم با خود بیاوریم و در امروزمان نگه داریم؟
شاید این راه ما را ببرد تا جنگهای طولانی ایران و روس و تمام سالهایی که بعد از آن گذشت تا اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ و تا نهضت نفت. سالهای تن خستگی و ناامیدی ایران. هر چه نیرو داشتیم وسط صحنه گذاشتیم، اما کاری از پیش نبردیم که شکستهای سختی خوردیم. مردم ایران بعد از شکست در برابر روسها به سختی باور کردند که چه بر سرشان آمده و چگونه خاطرات باشکوه گذشته، گذشته است. اینک فصل فرسودگی آغاز شده و هیچ نیرویی را تاب مقاومت در برابر آن نیست.
جمهوری اسلامی ایران به چهل سالگی رسیده است، اما آیا این چهل سالگی میتواند میان سالی ما باشد؟ باید از این جایی که هستیم رو برگردانیم و برگردیم راهی که آمده ایم و دوباره برسیم به اینجا که رسیده ایم. لازم نیست در این مسیر از همه جا بگذریم و ریز و درشت اتفاقات را مرور کنیم. همین کافی است که فروپاشی خود را به یاد آوریم. آن فروپاشی که هرچند از دور دهشتناک است، از نزدیک شیرین بود. فروپاشی همیشه با خوشی همراه است. آیا میتوانیم تجربه آن فروپاشی را از این راه که برمی گردیم با خود بیاوریم و در امروزمان نگه داریم؟
شاید این راه ما را ببرد تا جنگهای طولانی ایران و روس و تمام سالهایی که بعد از آن گذشت تا اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ و تا نهضت نفت. سالهای تن خستگی و ناامیدی ایران. هر چه نیرو داشتیم وسط صحنه گذاشتیم، اما کاری از پیش نبردیم که شکستهای سختی خوردیم. مردم ایران بعد از شکست در برابر روسها به سختی باور کردند که چه بر سرشان آمده و چگونه خاطرات باشکوه گذشته، گذشته است. اینک فصل فرسودگی آغاز شده و هیچ نیرویی را تاب مقاومت در برابر آن نیست.
داشتهها بر باد رفته و اندوختهها مصرف شده است. نیروی تاریخ از دست رفته و از افتخارات گذشته تنها اثری محو بر جای مانده که به افسانه میماند. البته میتوان با یادش افیونی ساخت، خون گرم را سرد کرد و مغز پر درد را تسکین داد؛ بیایید به جای آنکه در آوردگاهی جمع شویم و به سوی سرنوشت ره سپاریم، گوشهای بیابیم و این زندگی فرسوده را تا ابد ادامه دهیم.
وقتی نمیتوانیم تصمیمی بگیریم و بگسلیم، چه خوب است رها کنیم و ادامه دهیم. قلیانی چاق کنیم و تریاکی دود کنیم و قهوه خانه بسازیم. شاید آرامشی پیدا شود و خاطرمان آسوده گردد. چه فرق میکند جهان دست روس هاست یا فرانسوی ها. یا شاید انگلیسی ها. بگذار روزگار هر طور که میخواهد بگردد؛ این چند روز دنیا را چه ارزش این همه تب و تاب. وقتی میتوان مغز را راحت داشت و کاسه سر را از دود پر کرد، چرا باید با اندیشیدن آلوده اش کرد، چرا باید رگ هایش را با التهاب سرنوشت متورم کرد، چرا باید چشم ها، این دروازههای کاسه سر، را خیره کرد و دورها را به این نزدیک راه داد؟ سرنوشت را رها کنیم و دور را به دور اندازیم.
چون چنین باشد نه شکستی داریم و نه پیروزی. این دستهای آویزان هرز را به بند کشیم تا برانگیخته نشوند و استخوان محکم نکنند تا چیزی را بگیرند و کاری را بکنند. این پاهای ناآرام را به زمین زنجیر کنیم تا ما را نبرند و به خطر نیفکنند. بنشینیم و فراموش کنیم. در این فراموشی مأوا کنیم و در این فراغت معطل آسوده باشیم. اگر از احوال ایرانیان بپرسید، این است احوالشان.
وقتی ملتی آماده میشود برای فروپاشی، به خوشی میگراید؛ و این شگفت انگیز است. فروپاشی همان نابودی نیست. یافتن همین امر است که اندیشیدنی است. ما را به تامل وامی دارد و ناگهان ملتهب میکند. فروپاشی و خوشی به هم رسیده اند. چه فرو رفتنی است این؟ فرو میرویم و غرق میشویم، به هم میشویم تا از هم فرار کرده باشیم.
وقتی ملتی آماده میشود برای فروپاشی، به خوشی میگراید؛ و این شگفت انگیز است. فروپاشی همان نابودی نیست. یافتن همین امر است که اندیشیدنی است. ما را به تامل وامی دارد و ناگهان ملتهب میکند. فروپاشی و خوشی به هم رسیده اند. چه فرو رفتنی است این؟ فرو میرویم و غرق میشویم، به هم میشویم تا از هم فرار کرده باشیم.
وقتی چارهای از هم نداریم چه بهتر که افیون کدهای بیابیم و در آنجا هم را ببینیم و بنماییم که کاری نیست ما را با هم؛ و در خود فرو رویم. فروپاشی تفرقه است. بنشینیم و کنار هم باشیم و بگوییم ما. سرگرم باشیم در این گوشهی بستهی دود گرفته و بگوییم آنها. فروپاشی همین است. نه مایی مانده است و نه آنهایی. کجاست ساقی، کجاست مجلس، کجاست خلوت ما.
اما اگر راز آوازی دهد، پرده جادو دریده شود و دگرگونه ببینیم خود را. آن گوشهی بسته گسسته شود، نیم-خفته بیدار شود. نوری از آستانه بتابد. هوا و هوس بپرد. همه بانگ برزنند و جام بردارند. دیگربار از آشنایی بپرسند و از رسم آشنایی. گوش هایشان باز شود به پیغامی که رسیده است. همدیگر را دل دهند که لطفی هست اینجا. نترسید. بیایید بیاراییم مجلس مان را.
اما اگر راز آوازی دهد، پرده جادو دریده شود و دگرگونه ببینیم خود را. آن گوشهی بسته گسسته شود، نیم-خفته بیدار شود. نوری از آستانه بتابد. هوا و هوس بپرد. همه بانگ برزنند و جام بردارند. دیگربار از آشنایی بپرسند و از رسم آشنایی. گوش هایشان باز شود به پیغامی که رسیده است. همدیگر را دل دهند که لطفی هست اینجا. نترسید. بیایید بیاراییم مجلس مان را.
باهم باشیم و نگه داریم خلوت مان را. قهوه خانه را بستیم، میکده را باز کنیم. افیون را از خون خالی کنیم و با نشاط میگرمش کنیم. بانگ برآوریم و دعوت کنیم، همه را؛ که بیایید. اینجا جایی است. جایی برای زندگی کردن. جمع شدن. رونقی دارد جمع ما. ما اینجا گوش سپرده ایم و بهر کاری با همیم. ما دوباره خانواده شده ایم. همانقدر که رگهای بسته را باز کردیم و قربانی داده ایم همخون شده ایم.
دیگربار رسیدیم به جای اول مان. امروز روز چهل سالگی است. این چهل سال به سادگی نگذشت. در اندازه، چهارصد سال است. اما مهم این است که میان سالی باشد. ببینیم چه را گرد آمدیم؟ آیا میانهای با هم داریم؟ نگران باشیم. فروپاشی همیشه نزدیک است و در میان سالی نزدیکتر. میشود در این میان سالی جوانتر از سالهای جوانی بود و میشود پس از چهل سالگی کهنه شد و رو به فروپاشی آورد. آیا ما را رسد که چهل سالگی جمهوری اسلامی ایران را بجا آوریم؟ /۱۰۱/۹۶۹/م
دیگربار رسیدیم به جای اول مان. امروز روز چهل سالگی است. این چهل سال به سادگی نگذشت. در اندازه، چهارصد سال است. اما مهم این است که میان سالی باشد. ببینیم چه را گرد آمدیم؟ آیا میانهای با هم داریم؟ نگران باشیم. فروپاشی همیشه نزدیک است و در میان سالی نزدیکتر. میشود در این میان سالی جوانتر از سالهای جوانی بود و میشود پس از چهل سالگی کهنه شد و رو به فروپاشی آورد. آیا ما را رسد که چهل سالگی جمهوری اسلامی ایران را بجا آوریم؟ /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: فارس
ارسال نظرات