نقش و اهمیت حوزههای علمیه
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در تبریز، حجت الاسلام والمسلمین هاشم هاشمزاده هریسی، نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری در مورد برخی از نواقص و امور بر جای مانده حوزههای علمیه اظهار کرد: در رابطه با حوزههای علمیه سخن فراوان است و باید توجه بیشتری به این بخش مبذول شود مراجع عظام، روحانیت کرام، مردم مسلمان و متدیّنین مخصوصاً خود طلاب حوزهها باید مراقبت ویژه داشته باشند و مقام معظم رهبری نیز عنایت خاصه مبذول بفرمایند تا حوزههای علمیه در جایگاه والا و شایسته خود قرار گیرند و از مسایل و حوادث خلاف اهداف و شئون روحانیت و نابرازنده شأن و قداست حوزههای علمیه مصون بمانند ودستآویزی به مغرضین و دشمنان اسلام و روحانیت داده نشود که خدای نکرده اگر چنین شود با بیاعتنایی، توجیهات و روپوشانی صورت مساله پاک نمیشود زبان دشمن و بهانه جویان را نتوان بست بزرگنمایی میشود قداست و عظمت حوزهها مخدوش میگردد فضایل، مکارم، برکات و خدمات عالیه آن تحت شعاع قرار میگیرد و از اهداف بزرگ خود در داخل و جهان باز میماند تربیت، تدبیر، مدیریت کنترل و مراقبت اصولی و هوشمندانه دائمی میطلبد امر کوچکی نیست حوزهها عامل دیانت و هدایت ما است مرکز تئوری پردازی و الگوسازی حکومت اسلامی ما است هدایت، فرهنگ، اخلاق، ادب، فضایل و مکارم، از طرف دیگر ضلالت، گمراهی، انحراف و فساد در جامعه اسلامی ما هر دو با این مرکز در ارتباط است جدّاً امر خطیر است کوچکترین اعمال و حرکات سبک و صدای ناموزون در این جایگاه روا و شایسته نیست ولی متاسفانه گاهی شنیده و دیده میشود گرچه بسیار کم و نادر که در برابر فضایل، خدمات و برکات حوزهها بسیار کوچک است ولی در عین حال حوزههای علمیه آن قدر شأن و عظمت دارد و از قداست و شرافت برخوردار است که اشتباهات و لغزشهای کم نیز در این جایگاه مقدس زیاد است دلها را میآزارد مؤمنین را نگران میسازد و به اعتراض وا میدارد.
2- نحوه نگاه به حوزههای علمیه
به حوزههای علمی نباید تنها به عنوان یک مرکز محض دیانت و علوم دینی نگاه کرد فقط نقش معنوی آن را دید نگاه دینی، معنوی و فرهنگی محض به حوزهها کافی نیست زیرا اگر این بخش فعال، با بصیرت، با فضیلت، به روز، صالح و سالم باشد در همه امور جامعه نقش آفرین خواهد بود حتی در اقتصاد و معیشت مردم نیز اثر میگذارد چون اگر معنویت و فرهنگ در جامعه درست شود ایمان، دیانت، عدالت و صداقت که پیام حوزهها است در جامعه حاکم باشد جامعه بطور طبیعی متدین، با ایمان و صالح میگردد سالم، توانمند و پیشرو خواهد شد نه تنها اخلاق و معنویت جامعه بلکه مادیات، اقتصاد، معیشت و رفاه مردم نیز تامین میشود نقش حوزهها اگر به درستی عمل و ایفا شود نقش فرامعنوی، فرادینی فرا اخروی دارد دنیا و آخرت انسانها، مادیت و معنویت مردم را نیز میتواند تحت تأثیر قرار دهد باید حوزهها را این چنین ببینیم و این چنین تربیت و آمادهسازی نماییم ولی اگر به حوزهها با چنین نگاهی توجه نکنیم و اگر این فضایل و مکارم و این تعلیمها، تربیتها و هدایتها به وسیله حوزهها و روحانیت در جامعه به وجود نیاید و یا کامل و به درستی انجام نگیرد به جهنم و محل تنازع در بقا تبدیل میگردد و این امور بیشتر و در مرحله اول نفیاً و اثباتاً با حوزههای علمیه و روحانیت در ارتباط است یعنی روحانیت و حوزهها بهشتساز و جهنمساز جامعه هستند میتوانند با فضایل، اخلاق و اعمال نیکشان جامعه را بهشت بسازند و با رذایل، اخلاق و اعمال سوءشان به جهنم تبدیل کنند و این حقیقت حوزهها نقش حساس و سرنوشتساز آن را نشان میدهد، حساسیت و توجه بیشتری را نسبت به حوزهها ایجاب و اقتضاء میکند!
ما باید حوزهها را در جامعه و حکومت اسلامی یک مرکز حساس و استراتژیک بشناسیم و پیوسته اعمال نظارت و مراقبت کنیم تربیت کنیم حساس باشیم خدای نکرده اگر کوچکترین اشتباه، انحراف، عیب و نقصی در آن مشاهده شد و یا سخن و عمل نابرازندهای شنیده و دیده شد با قدرت و سرعت آنها را بشناسیم و آسیبشناسی نماییم به اصلاح آنها مبادرت بورزیم کجی ها را راست و ضعفها را به قوت و ناهنجاریها را به هنجار و نابرازندهها را به برازندگی و شایستگی مبدل سازیم!!
3- انتقاد از حوزههای علمیه
مردم و یا لااقل برخی از افراد جامعه سوالات و انتقاداتی را از روحانیت و حوزههای علمیه مطرح میکنند که متاسفانه کم و کوچک نیست گاهی از من هم میپرسند هم به صورت کلی و هم به صورت مصداقی که در حوزهها گاهی اتفاق میافتد این سوالات و انتقادات بیشتر ناشی از این حقیقت است که مردم پیوسته مخصوصاً در جامعه اسلامی و در حکومت اسلامی از روحانیت و حوزهها توقعات بالایی دارند قداست، مهر، نیکی، رحمت و فضیلت را برای آن ها یک امر ضروری میدانند گفتار، اعمال و حرکات تند، زننده و ناپسند را از آنها برنمیتابند از سوی دیگر گاهی از برخی افراد و یا گروهها یک حرکت تند و خارج از اصول و هنجار میبینند و یا یک سخن و شعار ناپسند و نابرازنده میشنوند منزجر و برافروخته میشوند و آن را تعمیم میدهند دشمنان و مغرضان نیز به میدان میآیند و آن را سیاهسازی و بزرگ نمایی میکنند بگو مگو و حرف و حدیث سنگین و شکنندهای علیه روحانیت و حوزهها اتفاق میافتد که با بیتوجهی، پردهپوشی نیز کار درست نمیشود و صورت مسأله پاک نمیگردد باید با قدرت مراقبت کنیم ریشهیابی و آسیبشناسی کنیم نظارت کامل داشته باشیم و برخورد قاطع نماییم تا تکرار نشود درس اخلاق و آموزش دهیم تا چنین مسایل خلاف شئون و اشتباهات نامطلوب و تندرویهای گناه آلود در حوزهها پیش نیاید و یا به حداقل برسد نیکیها، فضایل ، مکارم ، خدمات و برکات در حوزهها افزایش یابد حوزهها فضایل، مکارم و برکات فراوان دارند ولی در نهاد و نهان آنها است و یک امر ذاتی و طبیعی است به چشم نمیآید اما حرکات و اعمال ناهنجار و سخنان ناپسندیدیک امر غیرطبیعی و در ظاهر و نمایان است به زودی دیده میشود جلب توجه میکند به ذوقها میزند دلها را میآزارد احساسات و عواطف را جریحهدار میکند آن گاه به حرف و حدیث و انتقادات و در نتیجه به بدبینی و نارضایتی شدید تبدیل میگردد که متاسفانه اینگونه مسایل و حوادث تلخ گاهی در حوزهها اتفاق میافتد مانند حادثه اخیر و فاجعه باری که اخیراً در فیضیه نقطه ثقل انقلاب و معدن علم، فضایل و مکارم اتفاق افتاد و شعار زشت «استخر فرح» شنیده شد و هیچ بررسی و برخوردی هم مشاهده نگردید و فریاد مراجع نادیده گرفته شد با این حال چگونه از تکرار اینگونه حوادث ناگوار و مشابه آن مطمئن شویم؟!
4- تشبیهات و تمثیلات هشدار دهنده:
یکم: طبیعت و اصالت حوزههای علمیه بر علوم، فضایل و مکارم اخلاق و بر عدالت و قداست است بر نیکی، زیبایی و نورانیت است و بر مهر و محبت و رحمت است خلاف اینها را برنمیتابد لکه و سیاهی برنمیدارد مانند لباس فاخر، سفید، پاک یا براق است اگر لکه یا لکههای گرچه کوچکی بر آن بیفتد از دور نمایان میشود و به ذوقها میزند و دلها را میآزارد و آن لباس فاخر را از افتخار، زیبایی و جذابیت و گاهی از حیّز انتفاع ساقط میکند.
دوم: در سنت و احادیث معتبر، پیشوایان دین مخصوصاً خاندان رسالت و امامت به کشتی نجات تشبیه شدهاند روحانیت و حوزههای علمیه نیز که پیرو آنها و منتسب به آن بزرگواران و مروج مکتبشان هستند بالطّبع مَثَل همین کشتی را داشته نقش کشتی نجات را به عهده دارند کشتی نجات باید کاملا سالم، محکم، استوار، فنی، قوی و سریع باشد از عیوب و نواقص عاری و از آسیبها و آفتها به دور و در امان باشد و راه مستقیم، درست، روشن و شفافی در پیش بگیرد تا نقش هدایت و نجاتگری خود را به طور صحیح و با قدرت انجام دهد اگر عیب و ضعفی و یا نقص و شکستگی در آن رخ دهد و یا راه را کامل بلد نباشد و با کوچکترین انحراف طی کند و یا در تعیین مسیر به اختلاف و بگومگو دچار شود در همه این احوال احتمال غرق شدن و غرق کردن وجود دارد به جای هدایت و نجات، راکبان خود را به سوی ضلالت و هلاکت میبرد خود غرق میشود و دیگران را نیز غرق میسازد چنان که امام علی (ع) در این مورد زنگ خطر را به صدا در آورده و میفرماید:
«زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرقُ وَتُغْرِقُ مَعَها غیرها »
اشتباهات و لغزشهای علما، روحانیت و حوزههای علمیه مانند عیب و نقص و شکستگی کشتی است که خود غرق میشود و دیگران را نیز با خودش غرق میسازد!!
سوم: خاندان نبوت و امامت در سنت به چراغ فروزان و نورافکنهای هدایت تشبیه شده و «مصباح هدایت» نامیده شدهاند که در مسیر هدایت انسانها قرار گرفته نور افشانی میکنند و بشریت را به سوی مقصد نهایی که همان کمال انسانیّت و سعادت ابدی است رهنمون میشوند روحانیت و حوزههای علمی نیز به عنوان پیرو آنها حامل رسالت و مروج مکتب آنان همین نقش و رسالت را به عهده گرفتهاند اگر خدای نکرده برخی از آنها به کوچکترین اشتباه و لغزش و یا افراط و تفریط مبتلا شود آغشته تندی، تندروی و افراطگرایی باشند و یا پیاده نظام سیاست بازان و جناحهای تند و بی در و پیکر سیاسی گردند و به گناه و آلودگی مبتلا شوند از فروغ و نورانیت آنها کاسته میشود نورشان به تیرگی و کدورت و بلکه به خموشی و ظلمت میگراید دیگر چراغ هدایت نیستند نورانیّت، ارزش و اعتبارشان را در جامعه از دست میدهند موجب بدبینی و نارضایتی میشوند در این صورت نه کشتی نجات و نه مصباح هدایت خواهند بود بلکه عامل ضلالت و گمراهی مردم و جامعه خواهند شد پناه بر خدا!!
از این گونه تشبیهات و تمثیلات هشدار دهنده در روایات اسلامی فراوان است که هم ارزش، عظمت و نقش سرنوشت ساز روحانیت و حوزههای علمی را بازگو میکند و هم آسیبها، آفتها و خطرات را هشدار میدهد و زنگ آگاه باش را به صدا در میآورد که متاسفانه گاهی از این صداهای ناآشنا و حرکات ناپسند در حوزههای علمیه شنیده و دیده میشود گرچه بسیار کم و ناچیز ولی کمش نیز در حوزههای علمی زیاد و غیرقابل تحمل و توجیه ناپذیر است و بسیار خطرآفرین که باید در جلوگیری و پیشگیری از این ناملایمات در حوزهها تدبیراساسی و قاطع اتخاذ شود!
5- مسأله تندی، تندروی و افراطگرایی
یکی از مشکلات بزرگ و خطرآفرین نظام، انقلاب و کشور اسلامی ما تندروی و افراطگرایی است که از آغاز پیروزی انقلاب توده سنگینی از گرد و غبار آن به وسیله منافقین و چپگراها که در جمع انقلابیون قرار داشتند وارد سیستم انقلاب و نظام اسلامی ما گردید فضا را مسموم، گناهآلود و تیره و تار ساخت و در ارگانها و دستگاههای اداری، اجرایی و قضایی مخصوصاً در نهادهای جدید انقلاب که بیشتر ورود پیدا کرده بودند فاجعه آفرید و مشکلات جدی به بار آورد خلاف شرعهای فراوان بیّن تحقق یافت طرفداران واقعی انقلاب اسلامی را نگران نمود تا آنجا که فریاد حضرت امام بلند و منتهی به صدور فرمان 8 ماده ای تاریخی آن بزرگوار گردید که در تاریخ انقلاب ماندگار است و ما امروز بدان نیازمندیم بعد از این فرمان هیات نظارت بر اجرای فرمان امام تشکیل شد که من نیز یکی از اعضای آن بودم و مبارزه بیامان با تندروی ها و افراطگریها شروع گردید تا حدی فروکش نمود ولی رگهها و رسوباتی از آن در جامعه و سیستم نظام به طور نامرئی باقی ماند بعد از پیدایش جریانات و جناحهای سیاسی داخلی دوباره به شکلهای مختلف دیگر به وسیله تندروهای خودی نمایان شد و ادامه پیدا نمود که تاکنون نیز با فراز و نشیب ادامه دارد و من در سالهای 65 – 67 در سومین دوره مجلس شورای اسلامی نماینده مجلس بودم یعنی بیش از 30 سال پیش مقالاتی در این باره نوشتهام و اعلان خطر نمودهام و در روزنامههای وقت و در کتابهایی به نام وظایف نمایندگان و بررسی خطوط و جریانات سیاسی حاکم در جامعه چاپ و منتشر شده است مساله امروز من نیست بلای دیرینه و منشاء بسیاری از مشکلات موجود و جاری جامعه و نظام ماست آری مهمترین عامل تنگناها و شرایط سختی که امروز در نظام و جامعه ما خود را نشان میدهد آثار همین تندرویها و افراطگریها است که در مسایل داخلی و بینالمللی از ما بروز میکند و دردسر میسازد این تندرویها و افراطگرائیها که خلاف اسلام، ناقض اخلاق و ضد منافع ملی و مصالح نظام وکشور است و شایسته بود که به تدریج کنترل میشد و فروش میکرد متأسفانه روز بروز تشویق و تشدید شد و هالهای از آن تندویها و سیاستبازیها به سیستم حوزههای علمیه نیز وارد گردید و از هر چند گاهی فاجعه میآفریند و عامل بروز برخی شعارها و حرکات خارج از شئون روحانیت و حوزهها میگردد و موجب بدبینیها و نارضایتی های شدید میشود در بین مردم زمینههای حرف و حدیث و انتقادات تند را فراهم میآورد یکی از نمونههای بارز و چندشآور آن «جریان استخر فرح»بود که اخیرا در مرکز ثقل انقلاب اسلامی یعنی فیضیه اتفاق افتاد، گناه، بداخلاقی و نفرت از آن میبارید آبروی حوزهها و نظام را در جهان به حراج گذاشت تهدید، اعتراف به قتل و خیلی از زشتیها را به نمایش نهاد فریاد مراجع عظام و برخی از دوستان و دلسوزان نظام، انقلاب و حوزهها را به صدا در آورد متاسفانه کسی این فریادها را نشنید پیگیری و بررسی نشد و برخوردی انجام نگرفت و نشان داد که این تندروها کاملاً در کمربند ایمنی و آزاد هستند و هیچ اطمینانی نیست که بدتر از آنها نیز دوباره تکرار نشود و اگر باب تندروی، افراط گرایی، ورود به جناحهای سیاسی و بازیهای تند سیاسی به حوزههای علمیه گشوده شود کنترل آن بسیار سخت است سم مهلک برای حوزهها است طلاب حوزهها را به گناه، تهمت، افترا، بیعدالتی، بداخلاقی و بیتقوایی میکشاند آلوده به گناهشان میکند و آنان را به خود مشغول میسازد از فعالیتها و پیشرفتهای علمی، تربیتی و از تهذیب و تزکیه باز میدارد نظم و انسجام حوزهها را به هم میریزد خطر دیگر این که تندروی بستر نفوذ است و راه نفوذ را به حوزهها میگشاید خطر سوم این که برخی از طلبهها را در حوزهها به جناحهای سیاسی وابسته میسازد و استقلال حوزه های علمی را از نظر فکری، سیاسی و فرهنگی خدشهدار میکند با این همه خطرات که تندروی و افراطگری دارد متاسفانه گاهی برخی از آثار و نشانههای آن در حوزهها دیده و صداهایش شنیده میشود و برای مسئولان، مدیران، دستاندرکاران و همه دلسوزان روحانیت و حوزههای هشدار میدهد!!
6 و 7- مسأله نفوذ و وابستگی
مسئله اول اینکه: یکی دیگر از خطرات افراط و تندروی نفوذ است زیرا تندروی و افراطگرایی به طور طبیعی بستر نفوذ است معمولاً نفوذیها از هر بابی و از هر جایی باشند بیشتر میتوانند از طریق تندروی و افراطگرایی وارد سیستم شوند و از روش تندروی استفاده کنند و در لباس و شعار تندروی مصونیت بیابند! و رد گم کنند و دیگران را به نفوذ متهم نمایند و اهداف نفوذ را به شکلهای گوناگون از این طریق تامین کنند بدون این که کسی در آنها شک کند ولی آرامش، تعادل، محافظهکاری، لیبرالی و آزادیخواهی بستر مطمئن برای نفوذ نیست چون خود آنها و این روش معمولاً در معرض شک و تردید و اتهام قرار دارند و در زیر ذره بینند نفوذ در این بستر بزودی لو میرود و در کمربند ایمنی قرار ندارد ولی در عین حال از این طریق نیز امکان نفوذ وجود دارد اما در بستر تندروی که شعار تند تر از دیگران سر میدهد. انقلابیتر از هر انقلابی میشود و اسلامیتر از هر مسلمان فریاد میکشد صدایش از همه صداها بلندتر است هر صدا را در زیر صدای خود خفه میکند نفوذ کاملاً در این بستر گم و ناشناخته میشود نفوذ آسانتر و امنتر است باید دقت شود! شیطان که در میان فرشتگان نفوذ کرد و هزاران سال شناخته نشد چون عبادتش از هر فرشتهای بیشتر بود تندروی در عبادت داشت تا در آزمون سجده به حضرت آدم نمایان گردید.
علاوه بر این که تندروی بستر مناسب و ایمن برای نفوذ است نفوذی از این طریق میتواند اهداف مختلف نفوذ را به آسانی تامین کند شعارهای تندی سر دهد کارهای خطرناکی به نمایش بگذارد، تهمت بزند دیگران را متهم سازد آبرو بریزد و اختلاف بیندازد انسجام ملی را به هم بریزد و مردم را از نظام و انقلاب ناراضی و بدبین کند و براند و همه اینها را در لباس انقلابیگری و اسلامگرائی تند انجام دهد و کسی بو نبرد دیگران را پس بزند و خود پیش بتازد و این حقیقت تندروی و نفوذ است که هر کجا قدم بگذارد ویران میکند باید مخصوصاً در مورد حوزههای علمیه مراقب و به هوش باشیم البته منظور من این نیست که خدای نکرده در حوزهها و یا در جناح تندروی نفوذ وجود دارد من حتی یک مورد نیز نمیشناسم و نمیدانم من با نفوذیسازی و اتهامزنی و ترویج آن سخت مخالفم که اعتماد اجتماعی را مخدوش میکند بلکه منظور من فقط ذکر آفتهای تندروی و افراطگرایی و ارتباط آن با مسأله نفوذ است مخصوصاً در حوزههای علمیه که هشداری باشد شناخت و مراقبتی حاصل شود و به یاری و لطف خدا شاید موجب تنبّه، بیداری، پیشگیری و اصلاح گردد!!
2- مسأله دوم: حفظ استقلال حوزههای علمیه است همه مراجع، علما و روحانیت تاکید بر حفظ استقلال حوزهها دارند ولی نکته مهمی که در این مساله وجود دارد این است که استقلال حوزهها تنها اقتصادی و عدم وابستگی به دولت و حکومت نیست مهمتر از آن استقلال فکری، سیاسی و فرهنگی است که حوزهها به عنوان تئوریسین حکومت اسلامی خود باید تولید کننده فکر، اندیشه، فرهنگ و سیاست باشد مردم و حکومت در این امور از حوزهها تبعیت کنند و به آن وابسته باشند یعنی مراقبت شود که جناحهای بیتابلو سیاسی و سیاستبازان تندرو جناحی به حوزهها نفوذ نکنند و طلبهها را پیاده نظام خود نسازند تا آنها را از علم، تحصیل و تهذیب باز بدارند و به سخنان و حرکات ناهنجار و شعارها و نمایشهای خلاف شئون روحانیت و حوزهها مثل جریان اخیر فیضیه بکشانند انسجام و وحدت حوزهها را به هم بریزند در این صورت حوزههای علمیه استقلال اصلی خود را که استقلال فکری، سیاسی و فرهنگی است از دست میدهند به جناحهای سیاسی و سیاستبازان بیمبالات وابسته میشوند که بدترین و خطرناکترین نوع وابستگی است و متاسفانه گاهی رد پای آنها در حوزهها دیده و صداهایشان شنیده میشود زنگ خطر را به صدا در میآورد حوزویان باید این صداها را بشنوند و این نمایشها را ببینند و بیدار باشند!!
8- تفاوت انقلاب و انقلابیگرایی با تندروی
تندروی و افراطگرایی با انقلاب و انقلابیگری یکی نیست تفاوتی ماهوی دارند متاسفانه گاهی این دو با یکدیگر اشتباه و آمیخته میشوند افراطگری، انقلابیگری تلقی میشود انقلاب و انقلابیگری را آلوده و از مسیرش خارج میسازد و به ضد خود تبدیل میکند. گاهی گفته میشود حوزههای علمیه باید انقلابی شود مگر میشود که حوزههای علمیه انقلابی نشود این سخن وهن حوزهها است روحانیت و حوزهها تئوریسین انقلاب و آفریننده انقلابند طبیعتاً و ماهیتاً انقلابیند.
آری شاید افراد نادر و اقلیتی در حوزهها باشد که چنین باشد و این هم یک امر طبیعی است در همه جا در میان همه قشرها پیدا میشود و این خاصیت آزادی و مردم سالاری دینی است البته انقلابی نبودن هم با ضد انقلاب بودن متفاوت است بنابراین، شعار حوزهها باید انقلابی باشد بوی تندروی از آن استشمام و برداشت میشود به یک جمعیت انقلابی گفته شود باید انقلابی باشید افراطگری را تداعی میکند تشویق و تاکید بر تندروی است همین تحریکات و تشویقات است که باعث میشود گاهی در حوزههای علمیه شعارها، حرکات و نمایشهای ناهنجاری مشاهده میشود مانند تابلو «من یک طلبه انقلابیم »، « استخر فرح در انتظارت » تهدید و امثال آن یعنی کسانی که از این کارهای تهدید آمیز نکنند شعار استخر فرح و امثال آن سر ندهند به اخلاق و به حرمت و ادب و به اعتدال و آرامش و به مهر و محبت دعوت کنند انقلابی نیستند و این نتیجه همان تحریکات و تشویقات تندروی است شایسته است از این نوع تجویزها و تشویقهای تندروی مخصوصاً در حوزههای علمی و مخصوصاً برای طلاب جوان که در معرض آسیب قرار دارند اجتناب شود تا متانت، اعتدال و انسجام حوزهها حفظ گردد حضرت امام بارها حوزههای علمیه مخصوصاً طلاب جوان را از تندروی برحذر داشته به این نکات و تفاوتها توجه و تاکید نموده از جمله اینکه از طریق آیتالله مشکینی پیام به حوزهها میدهد که «از قول من به فرزندان انقلابیام بفرمایید: تندروی عاقبت خوبی ندارد» در یک پیام دیگر از طریق شورای مدیریت حوزه علمیه قم میفرماید: « من به فرزندان خوب و انقلابیم سفارش میکنم: سعی کنند تندروی نکنند که تندروی باعث شکست خودشان میگردد» به وزیر اطلاعات سفارش میکند: « دوستانتان را موعظه کنید که مبادا تندرو کنند» و در جای دیگر تندروی را جاهلانه میشمارد و این سخن اشاره به گفتار امام علی (ع) است که افراط و تفریط را نشانه جهالت میشمارد و میفرماید: لا یّرَى الجاهِلُ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا (نهجالبلاغه، حکمت67) آدم جاهل و نادان یا تندرو افراط گراست و یا تفریطگر.
نکته بسیار ظریف و مهمی که در این پیامهای وجود دارد همان سخنی است که در عنوان بحث گفتم که افراطگری و تندروی انقلابیگری نیست و با آن تفاوت دارد زیرا حضرت امام در این پیام انقلابیها را به عنوان فرزندان انقلابیم مورد خطاب قرار میدهد و آنان را از تندروی بر حذر میدارد یعنی تندروی انقلابیگری نیست مخصوصاً با انقلاب اسلامی که هیچگونه تناسب و سازگاری ندارد تندروی اگر به سیستم انقلاب وارد شود اسلامیت آن را از بین میبرد آری افراطگرایی نه با اسلام سازگاری دارد و نه با انقلاب اسلامی در اصل ضد همند زیرا تندروی زمینه انواع گناهان، آلودگیها و ظلم و بیعدالتی است هر کجا وارد شود اسلام از آنجا خارج میشود به این نکته مهم نیز باید توجه شود که تندروی از همگان بد است ولی از روحانیت و حوزههای علمیه بدتر، زشتتر و خطرناکتر است چنانکه امام علی (ع) میفرمایند: أَعْظَمُ اَلنَّاسِ وِزْرا اَلْعُلَمَاءُ اَلْمُفْرِطُون (غررالحکم: 197)
((سنگینبارترین مردم در گناه ، علمای تندرو و افراطگرند!!))
که فتواهای فلهای تکفیری و قتل انسانهای مومن و بیگناه به وسیله علمای تندرو وهابیت و تکفیریها گواه صدق سخندرد بار امام علی (ع) است!!
زیرا تندروی مراحلی دارد از فتوای قتل و تکفیر، ترورها و کشتارها گرفته تا آشوبها، شعارهای تند و نسبتها دروغ و ناروا و تهدید به استخر فرح و امثال آن!!
9- نهاد مرجعیت
یکی از مسایل مهم و قابل توجه حوزههای علمیه مسأله مرجعیت و نهاد مرجعیت، حقوق، حرمت و نقش مراجع در حوزههای علمیه و در نظام اسلامی است که ریشه و اساس نهاد رهبری نیز همان نهاد مرجعیت است پیوند و ارتباط ناگسستنی با هم دارند تقویت یا تضعیف هر کدام تقویت و یا تضعیف دیگری است بنابراین تقویت نهاد مرجعیت در حوزههای علمیه و در کل کشور مخصوصاً در نظام اسلامی از ضرورتهای اولیه است اگر نهاد مرجعیت در حوزهها قوی و قدرتمند باشد میتوانند همه مشکلات حوزهها را با کمک رهبری به آسانی و با سرعت و قدرت حل کنند و به اصلاحات لازم بپردازند از تندرویها، ناهنجاریها، خودسریها، بینظمیها و از هر شعار و حرکت خلاف شئون اسلام، روحانیت و حوزهها جلوگیری کنند و حوزهها را به نیکی و به طور شایسته مدیریت نمایند و بار سنگینی را از دوش رهبری بردارند اگر خدای نکرده مشکلی در کشور و نظام رخ داد به یاری رهبری بپا خیزند و مشکلات رخ داده را برطرف سازند چنان که قبل از پیروزی انقلاب بیانیههای مراجع شور انقلاب ایجاد و قیامت به پا میکرد که باید آن حالت و قدرت پیوسته حفظ شود ولی اگر نهاد مرجعیت تضعیف شود هر طلبهای در حوزه با فکر و اجنهاد خود شعاری سر میدهد، همایش و نمایشی بپا میکند حوزههای علمیه مبتلا به حرج و مرج میگردد و به فضای مجازی کشانده میشود حرف و حدیث و انتقادها از حوزه غیرقابل کنترل خواهد شد و رهبری نیز در این میان هزینه میشود چنان که نشانههای آن گاهی مشاهده میشود و منتهی به این سوالات و به این مصاحبهها و هشدارها میگردد!!
10- رهنمودهای حضرت امام در مورد حوزههای علمیه
حضرت امام در حل این مشکلات در حوزههای علمیه و در پیشگیری از اختلافات، تندرویها، افراطگریها جناحبندیهای تند سیاسی و بداخلاقیها و در ساختن یک حوزه با علم و فضیلت با اخلاق و ادب، صالح و سالم، فقیهپرور، و ادیبپرور و انسانساز رهنمودهای بسیار زیبا، کارساز و مشکلگشای فراوان دارد و اگر جمعآوری و کاربردی شود چندین جلد کتاب تشکیل میدهد میتوانیم آنها را به عنوان منشور اخلاقی و تربیتی حوزههای علمی در یک یا چند جلد کتاب درسی راهبردی جمع آوری و ساماندهی کرده و در حوزهها تدریس کنیم و مدیریت حوزهها را بر پایه آن منشور راهبردی سازیم از این طریق، حرکات، شعارها و حوادث ناهنجار را که گاهی در حوزهها رخ میدهد و احساسات و عواطف علاقمندان را جریحه دار و زبان دشمنان را تیز و درازمیکند کنترل و پیشگیری کنیم من به علت طولانی شدن مصاحبه به این بحث مهم و طولانی وارد نمیشوم فقط به همین پیشنهاد و چند رهنمود کوتاه از حضرت امام به عنوان نمونه اکتفا میکنم:
1- حضرت امام در مورد منع و هشدار از تندروی و افراطگری، پیامهای محکم و قاطعی به حوزههای علمیه مخصوصاً طلاب جوان دارد که قبلاً چند مورد به عنوان نمونه ذکر شد.
2- انبیای الهی برای این مبعوث شدند که آدم تربیت بکنند انسان بسازند بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند چنین عملی آنقدر اهمیت داشته که انبیاء مبعوث فرموده است اکنون در حوزههای ما رواجی ندارد کسی به طور شایسته به آن اهمیت نمیدهد (جهاد اکبر، 24).
3- اختلافات را از قلبهایتان بیرون کنید بترسید از آتش ، این آتشها را از حوزهها بیرون کنید از قلبهایتان این اختلافات را بیرون کنید مهذّب کنید خودتان را (صحیفه امام، 2/26)
4- حوزههای علمیه بیدار باشند، تقوا را، تقوا را نصبالعین خود قرار دهید فضلا، طلاب علوم دینیه! تقوا ، تنزیه نفس، مجاهده با نفس،یک مجاهد با نفس میتواند بر یک امت حکومت کند مجاهده کنید تهذیب کنید حوزههای خودتان را (صحیفه امام: 5/141)
متاسفانه: امروز بر خلاف این رهنمود صریح و اکید حضرت امام از حلقوم برخی از روحانیها به عنوان انقلابیگری صدای دیگری برمیخیزد که میگویند: حدیث هدف بعثت انبیاء مکارم اخلاق بوده دروغ است بلکه هدف انبیا قدرت است در صورتی که قدرت منهای اخلاق همان طاغوت است که باید با آن مبارزه کرد عدالت و تقوا هم که شرط مشروعیت حکومت است از مقوله اخلاقیات است./935/د103/ب1