انکار جنگ نرم!
به گزارش خبرگزاری رسا، اخیرا رهبر معظم انقلاب اسلامی، رهنمودهایی را بهعنوان متمم دیدارشان با بازیگران، کارگردانان و تهیهکنندگان سیما برای جامعه هنرمندان به رشته تحریر درآوردند. فرمودند که «جنگ نرم همهجانبه دشمن، امروز قابلانکار نیست، بااینحال، برخی آن را انکار میکنند و این خود نیز بخشی از جنگ نرم است»؛ تصریح کردند که «در این جنگ، هنرمندان و اهالی فکر و نظر، در حکم نیروهای مسلح در جنگ سختاند»؛ گلایه کردند که «برخی بیتفاوت از برابر این حادثه ملی میگذرند، برخی هم با دشمن همراهی و به او کمک میکنند؛ آنها مسئولیتناپذیر و اینها دشمنشیفتهاند.» افزودند که «در مقایسه با نیروهای مسلح در جنگ سخت، میتوان گناه این دو دسته را تشخیص داد. امروز در کشور بحمدالله کم نیستند کسانی که دارای موضع مسئولانه و تلاش شایستهاند؛ این باید روزبهروز افزایش یابد.» (6 آذر 97) با این اوصاف، باید گفت که اولین و بدیهیترین وظیفه هنرمندان و دغدغهمندان این عرصه، شناخت مختصات جنگ نرم است. دراینباره گفتنیهایی هست:
1. شکی نیست که گستردگی پدیده جنگ نرم، بسیار فراتر و وسیعتر از پهنه جنگ فیزیکی است؛ به این مفهوم که محدوده جنگ و تهدیدات نظامی مشخص است و حیطه عمل نیروهای متخاصم نیز معین؛ ضمن اینکه آسیبهای وارده در این نبرد، محدود و معلوم است اما مشکل جنگ نرم این است که وقتی این شکل از مخاصمه درگیر میگیرد اولاً همه افراد، اقشار و بخشهای جامعه را تحتالشعاع خود قرار میدهد و ثانیاً احتمال درمان کسانی که در این جنگ آسیب میبینند بسیار کم است زیرا جنس جراحت در این جنگ با زخمهای نبرد نظامی تفاوت کاملاً ماهوی دارد. کسانی که قربانی جنگ نرم میشوند، به معنای واقعی کلمه «تلفات» محسوب میشوند، درحالیکه نیروهای کشتهشده در جنگ نظامی بهعنوان قهرمانان ملی و در کشورمان تحت نام «شهید» یاد میشوند و آسیب دیدگان، با لقب پرافتخار جانباز موردتوجه و تجلیل قرار میگیرند.
2. حوزه تهدیدات در جنگ نرم عبارت است از اجتماعی، فرهنگی و سیاسی درحالیکه حوزه چالشهای نبرد سخت، امنیتی و نظامی است. موضوعات فرهنگی از قبیل فیلم، کتاب، نشریات، فضای مجازی در این میان اهمیت بیشتری نسبت به دو مقوله دیگر دارند. این سخن از سکاندار کشتی انقلاب در خصوص فرهنگ خواندنی است: «فرهنگ مثل هوایی میماند که ما تنفس میکنیم. اگر هوا مسموم باشد و انسان آن را تنفس کند ممکن است به مرگ او منتهی شود. درست است که در هر جامعهای فرهنگی هست و افراد آن جامعه از آن تنفس میکنند اما معنایش این نیست که در هرجایی هرکسی از هر هوایی تنفس کرد فرقی نمیکند و این تنفس برای او نفع دارد. اگر اینطور باشد پس اینهمه تلاش برای مبارزه با آلودگی محیطزیست برای چیست؟ آیا درست که بگوییم: این تلاشها چه فایدهای دارد؟! هوا که هست و همه هم تنفس میکنند. چه فرقی میکند که چه هوایی تنفس میشود؟! با این حساب آیا درست است که درباره فرهنگ هم بگوییم: مردم آزادند و هر فرهنگی بخواهند میتوانند داشته باشند؟!» (1 فروردین 93) بر این اساس، به جرأت میتوان گفت که کلیدیترین شاخصه جنگ نرم، تلاش حریف برای تأثیرگذاری بر حوزه فرهنگ ایرانی – اسلامی
است.
3. چالشها و تهدیدات جنگ نرم، پیچیده، چندلایه و برآیند پردازش ذهنی نخبگان و اتاقهای فکر دشمن است و به همین دلیل، سنجش و اندازهگیری آن مشکل؛ درحالیکه میزان و حجم استعداد دشمن در تهاجمات نظامی را به جهت جنس واقعی و محسوس آن میتوان بهوسیله ادوات رصد و شناسایی، مورد ارزیابی قرار داد.
4. روش اجرا و اعمال در جنگ سخت، استفاده از تهدیدات نظامی و فشار و اجبار است درحالیکه در حوزه جنگ نرم، روشهای اقناعی و تاکتیکهای تبلیغاتی حرف اول را میزنند. ازاینرو، هر چه تبلیغات و شیوههای القاء روانی خوش آب و رنگتر باشد، نباید تردید کرد که الگوهای تهاجمی دشمن برای تخریب الگوهای رفتاری و سلب هویت از اقشار مختلف جامعه پیچیدهتر و خطرناکتر
خواهد بود.
5. جنگ سخت در رویکرد امنیتی بهطور عمده، فروپاشی نظام و تصرفات سرزمینی را هدف قرار میدهد، درحالیکه کاربرد تهدیدات و جنگ نرم مترادف است با نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظام لیبرال دموکراسی.
6. جنگ نرم دقیقاً مثل جنگ سخت، باید از ستاد فرماندهی متمرکز برخوردار باشد که متأسفانه در حال حاضر، این موضوع فوقالعاده حیاتی فاقد اتاق جنگ است. نیروها و افسران جنگ نرم به برکت رویشهای انقلاب بسیار زیاد و قابل توجهند اما به دلیل اینکه از یک مرکز هدایت نمیشوند، طبیعتاً در برخی موارد نمیتوانند از تأثیرگذاری موردنظر برخوردار باشند. این تعداد بیشمار از نیروهای پایکار و بسیجی اگر در یک مدار صحیح و برنامهریزیشده به انجام فعالیت مشغول شوند، از چنان قدرت سیلآسایی برخوردار میشوند که میتواند در برابر عظیمترین هجمهها تابآوری بینظیری داشته باشد. بهعنوانمثال، اگر فقط در بخش فضای مجازی از فاز انفعالی به فاز تهاجمی منتقل شویم و نیروهای انقلابی با تولیدات بهروز، جذاب، کوتاه، تأثیرگذار و برخوردار از صبغه هنری در این عرصه فعالیت کنند، بسیاری از تهدیدات فعلی به فرصت تبدیل خواهند شد.
7. یکی از غصههای هنرمندان انقلابی این واقعیت تلخ است که برخی از نهادهای مرتبط با فرهنگ و سازمانهایی که باید نقش مدافع و دژ دفاعی در این هجمه را داشته باشند، -خواسته یا ناخواسته- در زمین دشمن بازی میکنند، حلقه این تهدیدات را کامل کرده و در حال آسیب زدن به ساحتهای کشور در این بخش هستند. یا بخش قابلملاحظهای از جامعه هنری کشور دستوپا میزنند که فقط یکبار به مراسم اهدای جایزه اسکار دعوت شوند، حضور پیدا کنند و یا مباهات میکنند که در مراسم سینمایی «کن» و امثالهم پذیرفته شوند.
نتیجه اینکه بخش قابل توجهی از فرهنگ و هنر کشور تحت قدرت کسانی است که ابعاد جنگ نرم را نمی بینند و این امر موجب شده نیروهایی که بدون چشمداشت و خالصا لوجه الله در میدان حضور دارند، از سوی نهادهای بهاصطلاح فرهنگی طرد شوند و اجازه پیدا نکنند که توان و هنر خود را در دفاع از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی به نمایش بگذارند. چاره این است که با یک نقشه راه دقیق و تحت یک فرماندهی واحد، تبعات و اثرات منفی جنگ نرم خنثی و کنترل شود تا بسامد پیامد نظام مقدس جمهوری اسلامی را در جهان بیشازپیش طنینانداز کنیم./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: حمایت