سایکو ۲
به گزارش خبرگزاری رسا، این روزها همه درباره جزئیات قتل «جمال خاشقجی» صحبت میکنند: گویی او در ملأعام اعدام شده، نه در دالانهای مخوف کنسولگری سعودی در استانبول. در دنیایی که کوچکترین زوایای ساختمان نمایندگی سیاسی یک کشور با پیشرفتهترین فناوریها رصد میشود، طبیعی است که سازمانهای اطلاعاتی مختلفی ادعا کنند از سرنوشت تکاندهنده روزنامهنگار نگونبخت عربستانی خبر داشته و دارند. از مجموع داستانکهای منتشره طی 11 روزی که از جنایت روز سهشنبه دوم اکتبر در آن عمارت دیپلماتیک بدنام محله کوناکلار در ناحیه بشیکتاش استانبول میگذرد، میتوان به جمعبندی رسید که چگونه یکی از سرشناسترین چهرههای رسانهای عرب با پای خود به تله بنسلمان کشانده شده و توسط 15 مامور امنیتی سعودی که از قبل منتظرش بودهاند- طبق ادعای اینتلیجنس سرویس انگلیس- با ماده مخدر یا بیهوشکننده و البته مشت و لگد مورد استقبال نه چندان صمیمانهای قرار گرفته اما بعد وقتی گروگانگیران با مقاومت غیرمنتظره قربانی مواجه شده و نقشه ناشیانه ریاض برای ربودن مخالف خارجنشینش را شکست خورده میبینند، ناچار مجبور میشوند صدای او را همان جا خفه کنند تا فریادهایش حاضران در کنسولگری و چه بسا همسایهها را با خبر نکند که البته از شهادت برخی حاضران و ادعای سازمان اطلاعات ترکیه (میت) مبنی بر ضبط صدا و حتی تصویر آخرین تقلاهای خاشقجی با دستگاههای استراق سمع در کنسولگری مشخص میشود آدمهای استخبارات سعودی عرضه جنایت بیسر و صدا را هم نداشتهاند. آنها در نهایت به کمک یکی از همراهانشان که تخصصش قصابی- یا کالبدشکافی پزشکی قانونی - بوده بدن مقتول را همان جا زیر پرچم سبزرنگ آلسعود تکه تکه کرده و یا بار ماشینهای پلاک امنیتی سیاهرنگی که همان روز وارد ساختمان شده بوده کرده یا در حیاط کنسولگری دفن کرده یا در محفظه اسید انداختهاند.
با این وجود مساله اصلی این نیست که چرا ولیعهد جانی سعودی دست به چنین بیاحتیاطی بزرگی زده، بلکه باید پرسید چرا سازمان سیا و موساد در چنین افتضاح بزرگی استخبارات سعودی را همراهی کردهاند؟ آن هم در اوج عربدههای حقوق بشری واشنگتن و استندآپ کمدیهای مسخره مقامات تلآویو درباره خطر ایران در منطقه!
مدتهاست که جنون بنسلمان برای جهانیان آشکار شده؛ او نهتنها ولیعهد سابق رژیم آلسعود و دیگر پسرعموهایش را در ملأعام و بدون هیچ جرم و محکمهای به شکل فلهای به همراه چندین شاهزاده و رجل سیاسی، نظامی و اقتصادی دانهدرشت دیگر عربستان در هتل ریتز کارلتون ریاض زندانی میکند، بلکه نخستوزیر یک کشور دیگر را هم گروگان میگیرد و مجبور به استعفا میکند. پارسال خیلیها فکر میکردند جنون او برای قبضه قدرت در نهایت به همین جا ختم میشود اما حالا معلوم میشود که ما از ابتدا او را خوب شناخته بودیم که 4 سال پیش در همین روزنامه لقب «صدامک» را بر او نهادیم.
جمال خاشقجی به هیچ عنوان یک چهره عادی محسوب نمیشود. او نهتنها یک روزنامهنگار برجسته، بلکه شخصیتی با نفوذ سیاسی بالا هم در ریاض و هم در واشنگتن بود. او برادرزاده «عدنان خاشقجی» نخستین میلیاردر کراواتی عربستان است که آوازهاش در غرب پیچید. خاشقجی بزرگ که بهار سال گذشته درگذشت، یک دلال همه فن حریف اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی میان آلسعود و دولتهای غرب و شرق بود. او باند خود را در هرم قدرت ریاض داشت و حتی پس از کودتای سیاسی شاه فعلی سعودی و پسرانش هم حاضر نشد از منافع خود بگذرد و اعضای خانواده را هم مجبور به بیعت با بنسلمان تازه به دوران رسیده کرد که در بین آنها نه فقط پسر برادرش جمال به عنوان یک روزنامهنگار، بلکه افراد با نفوذ دیگری چون سرمایهدار مشهور مصری- انگلیسی «محمد فاید»- پدر «دودی فاید» که در حادثه قتل «دایانا کینگ» عروس ملکه همراه او کشته شد- نیز حضور داشتند.
اگر تصویری برای اهالی رسانه در عربستان قائل شویم همان تصویر جدی اما وحشتزده جمال خاشقجی است که تجربه مدیریت و همکاری در مهمترین روزنامههای عربستانی در داخل و خارج را پشت سر گذاشته و ستوننویس واشنگتنپست بود. او پس از یک سال حاضر به ترک سکوت و بیعت با بنسلمان و پدرش شد اما با آنکه لحن انتقاداتش از بنسلمان خیلی تند نبوده و بیشتر حالتی نصیحتگونه داشت، خیلی زود به خاطر موضعگیری علیه سرکوبهای ولیعهد و سیاست خارجی جدید ضدفلسطینی و اسلامستیزانهاش با تهدید به مرگ مواجه شد و در سال 2017 از عربستان به آمریکا کوچ کرد. از مشهورترین موضعگیریهای اخیر خاشقجی در شبکههای بینالمللی، مخالفت صریح او با همکاری ریاض و رژیم صهیونیستی بویژه همدستی بنسلمان با نتانیاهو و ترامپ در یهودیسازی قدس بود.
پس طبیعی بود که در هفته گذشته شبکههای طرفدار ترامپ و نتانیاهو در آمریکا و سرزمینهای اشغالی مثل فاکسنیوز یا شبکه «اسرائیل یوم» تصویر او را در بخشهای خبری مختلف با ژستهایی منفی همانند یک خلافکار یا تروریست جلوه دهند و بیشتر بر مواضع دروغین رژیم سعودی درباره سرنوشت خاشقجی تکیه کنند تا طرفهای دیگر.
حال به توجیه ناپدید شدن چنین شخصیت شناختهشدهای توسط مقامات سعودی نگاه کنید! بنسلمان نخست خود وارد غائله شده و مدعی شد این خبرنگار ساعتی بعد از ورود از ساختمان مزبور خارج شده اما بعد که ترکیه فیلم دوربینهای مداربسته بیرون ساختمان از ورودش را منتشر کرد، کنسول عربستان در استانبول گفت خاشقجی اصلا آن روز به کنسولگری نیامده بود!
فقط یک روانپریش میتواند زیر نگاه دیگران منکر اعمال آشکار خود شود؛ شخصیتی دو یا چندقطبی که بیشتر شبیه «نورمن بیتس» میهمانخانهدار جانی فیلم «روانی» شاهکار آلفرد هیچکاک باشد.
لبخندهای مضحک و حرکات چهره خارج از کنترل بنسلمان از همان نخستین روزهای رسیدن به قدرت به خصوص در مراسم رسمی استقبالش در الیزه، کاخ ریاستجمهوری فرانسه آشکار شده بود. اگرچه افشاگران نزدیک به دربار ریاض این رفتار را ناشی از مصرف حرفهای کوکائین و روانگردانهای دیگر توسط پسر جاهطلب شاه گذاشته بودند اما لبخندهای هیستریک و لحن صدای دائما در حال تناوب او در مجامع عمومی خبر از روانی ناآرام میداد. این همان چیزی است که 2 مجنون دیگر در واشنگتن و تلآویو میخواهند؛ آنها نهتنها به یک سگ هار دیگر مشابه صدام برای به آشوب کشیدن خاورمیانه نیاز دارند، بلکه با نمایش قتل فجیع خاشقجی در ملأعام پیامی تهدیدآمیز را برای هر مخالف منطقهای و جهانی «معامله قرن» ارسال کردند که هر کس در هر مقامی با پروژه اشغال صهیونیستی قدس مخالفت کند، ممکن است سرنوشتی مشابه در انتظارش باشد. نمیتوان ردپای دولتهای ترامپ و نتانیاهو در این نمایش وحشتناک را نادیده گرفت؛ یکی با دادن مشاوره اشتباه به خاشقجی برای تضمین امنیت سفر به ترکیه و حضور در کنسولگری کشور زادگاهش برای ثبت ازدواج خود با نامزد ترک خود و دیگری با گذاشتن ردپای عملیاتی خود بر این جنایت.
حالا که خالد بنسلمان از واشنگتن غیبش زده و گفته میشود مورد تعقیب افبیآی برای بازپرسی قرار گرفته، باید پرسید کدام مقام امنیتی آمریکایی قربانی سرشناس را راضی کرد تا با پای خود به قتلگاهش برود؟
کودکانه است اگر تصور کنیم سرشناسترین روزنامهنگار عربستانی مخالف سیاستهای رژیم سعودی صرفا با تضمین پسر کوچکتر پادشاه و سفیر او در واشنگتن حاضر شده باشد بر وحشت همیشگی خود برای بازگشت به کشورش یا ربوده شدن توسط عوامل رژیم غلبه کند. از طرف دیگر یکی از دوستان دانشگاهی لبنانی- آمریکایی خاشقجی که سالهاست به عنوان منتقد رژیم سعودی شناخته میشود، نقش یک دولت تروریست دیگر را نیز در قتل او فاش میکند.
«اسد ابوخلیل» در همان روزهای نخست ناپدید شدن روزنامهنگار مخالف عربستانی توئیت کرد اگرچه ممکن است دولت ترکیه، از قبل از تله سعودیها برای قربانی مشهور خبر داشته اما نقش اسرائیل و مصر را هم نمیتوان در عملیات مزبور نادیده گرفت. جتهایی خصوصی که 15 مامور اطلاعاتی سعودی را که اسامی و تصاویر آنان در رسانههای ترکیه منتشر شد به ترکیه آوردند، یکی در قاهره نشست و دیگری در دوبی و شاید هم قطعههای بدن خاشقجی را از استانبول خارج کردند. با توجه به همکاریهای امنیتی تنگاتنگ رژیم صهیونیستی با مصر و عربستان در سالهای اخیر و مختصات عملیات که بسیار شبیه موارد آدمربایی توسط موساد در دهههای گذشته است، نمیتوان احتمال پررنگ دخالت نتانیاهو را در این جنایت نادیده گرفت.
«ریچارد اسپنسر» خبرنگار نشریه تایم در گزارش مربوط به ناپدید شدن خاشقجی، مشخصا سبک آن را با نمونه آدمرباییهای موساد مقایسه کرده است؛ از جمله ربودن «عمرو دیکو» سیاستمدار سرشناس نیجریهای در سال 1984 که بعدا در یک جعبه چوبی در فرودگاهی در انگلستان پیدا شد. او موساد را در بهرهگیری از پوشش سیاسی در قاچاق و رد کردن مرزهای رسمی استاد میداند، روشی که در انتقال 15 مامور سعودی هم به اجرا گذاشته شده است. اگرچه نتانیاهو ممکن است با مخفیکاری همیشگی موساد خود را از غائلهای که ترامپ همپای بنسلمان در آن گرفتار آمده کنار بکشد اما این از نگاه رسانههای عبری پنهان نماند و روزنامه جروزالم پست در تحلیلی با عنوان «خاشقجی و سوال یهودی» تلاش کرد انتفاع رژیم صهیونیستی از قتل مخالف سعودی را نشان دهد. «اران لرمان» معاون ریاست موسسه تحقیقات راهبردی اورشلیم و معاون سابق شورای امنیت رژیم صهیونیستی نیز با صحه گذاشتن بر این موضوع به این روزنامه گفته است: «این قطعا به نفع ما نیست که شاهد کاهش روابط دولت سعودی با واشنگتن باشیم».
بیانیه 20 سناتور جمهوریخواه برای تحقیق درباره قتل خاشقجی توسط رژیم سعودی و بل گرفتن باب کورکر، دشمن جمهوریخواه ترامپ در کنگره و کمیته روابط خارجی سنا که دولت آمریکا را ملزم به پاسخگویی درباره جنایت شریک عربیاش کرده است، عرصه را بر ترامپ بیش از پیش تنگ خواهد کرد همانگونه که او هم بیش از پیش به نوکرش بنسلمان برای وحشیگری بیشتر و همراهی کامل با پروژه ضد فلسطینی فشار خواهد آورد. وقتی وحشیگری بیمرز، آشکارترین پیامی است که جامعه جهانی از سوی حاکمیت آمریکا و متحدان صهیونیست و سعودیاش دریافت میکند، نمیتوان انتظار داشت دنیا از نظم غربی تبعیت کرده و قانون و دیپلماسی بر معادلات بینالمللی حکفرما باشد./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: وطن امروز