کرامت رضوی به یک زندانی
به گزارش خبرگزاری رسا، صابر خراسانی از شعرای آیینی در مراسمی با اشاره به یکی از کرامات حضرت علی بن موسی الرضا(ع) گفت: با یکی از رفقا که خادم هست، داشتم صحبت میکردم، گفت: به شهر زرندیه کرمان رفتیم، به ما گفتند که باید به زندان زرندیه بروید. آماده شدیم و به زندان رفتیم. زندانیها را یک جا جمع کرده بودند. وارد شدیم، یک نفر پرچم به دست و بقیه پشت سرش وارد شدیم.
وارد سالن که شدیم، غوغایی به پا شد، دیدم یک جوانی از جمع جدا شد، پرچم را بغل کرد، به صورتش زد و شروع به گریه کردن کرد. دیدیم که حالش این طوری است، کنار ایستادیم و گذاشتیم لحظاتی را با حضرت (ع) درددل کند، بعد پرچم را به میان جمعیت بردیم.
خادم تعریف کرد: او را صدا کردم و گفتم اینجا چه کار میکنی؟
گفت: 33 سالمه و به همین راحتی که پشت فرمان نشسته بودم، به یک نفر زدم، او شد مقتول و من شدم قاتل. الان 13 سال است که به خاطر دیه در زندان هستم.
خیلی منقلب شدم، بیرون آمدیم، ناهار خوردیم و یک مقدار استراحت کردیم و بعدازظهر به دیدن خانواده شهدا رفتیم.
به دیدار پیرزن و پیرمردی رفتیم. عکسی روی دیوار بود. گفتم: این پسرتان است، شهید شده؟ گفتند: نه! 13 سال است که کشته شده. گفتم: قاتل کجاست، گفتند: زندانی است. گفتم: اسمش چیه؟ گفتند: فلانی. گفتم: حاج خانم من خادم حرم امام رضا (ع) هستم واین پرچم ضریح حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است....
گفت: بخشیدم.
فردا صبح که به زندان رفتیم، آن پسر را صدا زدم، یکسری برگه بود امضا کرد. صداش کردم و گفتم: دیروز به امام رضا (ع) چی گفتی!
گفت: درددل کردم. گفتم نه! چیزی به امام رضا (ع) گفتی که یکی دو ساعته کارت راه افتاد.
گفت: گفتم امام رضا (ع) پدرت اسارت کشیده و میدانی اسارت چیست.
گفتم: نه! یک چیزی گفتی که امام رضا (ع) را تکان دادی؟
گفت: حقیقت بهش گفتم آقا عمهتان چند روز اسیر بوده، میدانی که اسارت خیلی سخته... ./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس