۱۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۴
کد خبر: ۵۶۴۳۵۷
حجت‌الاسلام اشکوری:

رفتار برخی مسؤولان نباید بهانه ای برای کنارگذاشتن نظریه حکومت اسلامی شود

استاد حوزه با اشاره به تئوری نظام سیاسی اسلام، مشکلات رفتاری برخی مسؤولان را بی‌ارتباط به این تئوری دانست و گفت: رفتار غلط مسؤولان بهانه خوبی برای کنار گذاشتن تئوری نظری حکومت اسلامی نیست.
حجت الاسلام عبدالمجید اشکوری

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نظام سیاسی اسلام که از تئوری قوی و پشتوانه علمی خوبی برخوردار است هر روز مورد هجمه‌های گوناگون قرار می‌گیرد؛ این تئوری که در برخی شرایط خوب اجرا نمی‌شود می‌تواند نمونه خوبی برای حکومت‌داری در جهان باشد.

در سال‌های گذشته با کاستی‌هایی که در عرصه عمل شاهد بوده‌ایم برخی با ورود شبهه در راستای ناکارآمدی این تئوری سعی کرده‌اند آن را از دایره قدرت خارج کرده و اذهان را به سوی تئوری‌های دیگر سوق دهند.

حال باید ببینیم که این شبهات تا چه حد علمی هستند و آیا نظام سیاسی اسلام کاستی‌هایی دارد و اگر وجود کاستی‌های ادعا شده اثبات شود نظام سیاسی دیگری می‌تواند جای آن را در جامعه اسلامی بگیرد؟

در همین راستا سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در گفت و گویی با حجت‌الاسلام سید عبدالمجید اشکوری سعی کرده تا ابعاد نظام سیاسی اسلام را تشریح و تبیین کند و پاسخ شبهات وارده به این نظام سیاسی را جویا شود.

استاد حوزه علمیه بر این عقیده است که نظام سیاسی اسلام مبتنی بر ولایت فقیه هیچ کم و کاستی ندارد و مدعیان این کاستی‌ها و کسانی که در جامعه ایجاد شبهه می‌کنند با مستمسک قرار دادن ناآشنایی مردم به تعاریف علمی لغات و اصطلاحات در پی آن هستند که این تئوری بی عیب و نقص را از میدان خارج کنند.

وی همچنین اعتقاد دارد در عرصه عمل اشتباهاتی صورت گرفته است که باید با هدایت مردم اصلاح شود اما ناتوانی در پیاده و اجرا کردن این تئوری در عرصه عمل خدشه‌ای به تئوری وارد نمی‌کند و این ساختار و نظام سیاسی را در عرصه تئوری و نظریه‌پردازی با مشکل روبرو نمی‌کند.

مشروح این گفت‌وگو تقدیم خوانندگان محترم می‌شود:

رسا ـ ابتدا مقدمه ای درباره نظام سیاسی اسلام  بفرمایید.

افراد باید درک صحیحی از حکومت، ولایت و نظام اسلامی داشته باشند؛ از مفهوم عام ولایت شروع می‌کنم؛ ولایت در ادبیات دینی مفهوم‌های عام و خاص دارد؛ اگر به مفهوم عام و خاص آن و عناصری که این مفهوم را می‌سازد توجه شود، بسیاری از شبهات را پاسخ می‌دهد؛ یکی از مشکلات اساسی جامعه روحانیت ناتوانی در القای این مفاهیم به صورت دقیق در جامعه است.

ولایت در اصطلاح قرآنی به معنای تصرف در عالم است؛ یعنی شما با تصرف در عالم اعمال ولایت می‌کنید؛ تصرف یعنی ایجاد اثر و کنش؛ عالم نیز هر چیزی است که در آسمان و زمین وجود دارد.

برای مثال چشم جزئی از این عالم است؛ زمانی که من به اراده خودم چشمم را باز می‌گذارم و به این عالم نگاه می‌کنم اعمال ولایت می‌کنم و اگر با اختیار خودم چشم‌هایم را ببندم که این عالم را نبینم باز هم اعمال ولایت می‌کنم؛ لذا انسان‌ها به عنوان یک موجود صاحب اختیار میان عالم اعمال ولایت می‌کنند.

رساـ یعنی هر فعل یا ترک فعلی با اختیار و اراده انسان تصرف و اعمال ولایت در عالم است؟

دقیقاً، مهمترین چیزی که انسان‌ها در آن اعمال ولایت می‌کنند در اراده یکدیگر است؛ این کار را با ابزاری انجام می‌دهند؛ این ابزار می‌تواند مادی و یا معنوی باشد؛ در این لحظه شما می‌توانستید کارهای دیگری انجام دهید؛ تفریح و یا ورزش کنید؛ تلویزیون ببینید و مطالعه و کارهای دیگری انجام دهید که از هزاران فعالیت این مصاحبه را انتخاب کرده‌اید. حال انتخاب بنده ممکن است به دلیل علم من یا پرداخت وجهی توسط من انجام شده باشد؛ پس من با یک سری از ابزار در اراده شما اثر می‌گذارم که از میان همه کارهایی که می‌توانستید انجام دهید این کار را انتخاب کنید.

گاهی اوقات خودتان اراده خودتان را تصرف می‌کنید و گاهی اوقات از بیرون اراده شما تصرف می‌شود؛ انسان‌ها به عنوان صاحب اختیار روی اراده خود و دیگران تصرف می‌کنند.

 

 

رساـ پس هر کس به نوعی در حال اعمال ولایت است؛ حال یا بر اراده خود یا بر اراده دیگران؟

بله؛ ولی این اعمال ولایت دارای مراتب مختلف است؛ این مراتب مختلف به دو دلیل سعه وجودی تصرف و جایگاه است؛ یک موقع شما افسر راهنمایی رانندگی سر این چهارراه هستید و یک روز رییس پلیس یا مسؤول راهنمایی رانندگی کل کشور؛ آن افسر چهار راه فقط در این چهار راه اعمال ولایت می‌کند، اما آنکه رییس راهنمایی رانندگی است در همه چهار راه‌های کشور اعمال ولایت می‌کند؛ این باعث می‌شود که اعمال ولایت دارای مراتب متفاوت باشد.

اعمال ولایت بدون قدرت تصرف و اثرگذاشتن در اراده‌ها امکان‌پذیر نیست. یعنی اگر رییس راهنمایی و رانندگی کل کشور بخواهد در تمام چهار راه‌های کشور ایجاد نظم اجتماعی کند باید اعمال ولایت کند و اگر شما تخلف کنید جریمه‌تان کند.

او ابزاری دارد که برایش قدرت ایجاد می‌کند، این ابزار معنوی یا مادی است به این وسیله در اراده‌ها اثر می‌گذارد تا این نظم اجتماعی را ایجاد کند که بدون اعمال ولایت امکان‌پذیر نیست؛ هدف انبیاء اقامه دین است؛ آیا برای این اقامه دین باید اعمال ولایت کنند یا نه؟

رساـ یعنی انبیاء نماینده ولی اصلی هستند و به نمایندگی از سوی او اعمال ولایت می‌کنند؟

بله سلسله مراتب ولایت را می‌گوییم؛ وقتی شما بگویید که اعمال ولایت نکن یعنی اقامه دین نکن؛ چون من همین الان اعمال ولایت می‌کنم، گوش شما را در اختیار می‌گیرم، ذهن شما را در اختیار می‌گیرم.

در مثال قبل به رییس پلیس می‌گوییم که شما تنها با نصحیت اعمال ولایت کن ولی اعمال قدرت نکن؛ فقط به مردم بگو که نظم اجتماعی را رعایت کنید؛ یقیناً نظم اجتماعی ایجاد نمی‌شود.

نظم اجتماعی نیازمند اعمال قدرت است؛ این اعمال قدرت همان تصرف ولایی است؛ همین مفهوم نظم اجتماعی را در حوزه اقامه دین مطرح می‌کنیم؛ اگر بگوییم که تصرف ولایی نداشته باشید، چطور می‌شود اقامه دین کرد؟ پیامبر حکومت تشکیل می‌دهد، جنگ می‌کند، صلح‌نامه امضاء می‌کند چون می‌خواهد اقامه دین کند.

رساـ خیلی از پیامبران را داشته‌ایم که با هدف اقامه دین آمده‌اند اما تصرفی در جامعه نداشته‌اند و فقط توصیه به دین کرده‌اند.

شرایط اعمال ولایت برایشان ایجاد نشده است و الا همه به دنبال این بوده‌اند، حضرت سلیمان هم به دنبال حکومت است و می‌خواهد حکومت کند؛ حضرت نوح هم به دنبال این بوده است و شاید تحقق پیدا نکرده است؛ مبسوط الید نبوده است و آن جایگاه را پیدا نکرده است، دنبال کسب قدرت بوده است اما نتوانسته این قدرت را کسب کند؛ نتوانستن غیر از نخواستن است، هر کجا که پیامبران در ظرف زمانی خود توانسته‌اند، این کار را انجام داده‌اند.

حضرت موسی هم در دورانی که با بنی‌اسرائیل هست حکومت می‌کند و حکومت را به دست گرفته است؛ به فرعون می‌گوید که طغیان نکن، کنار برو تا من جامعه را هدایت و اداره کنم؛ همه این‌ها در حوزه اعمال ولایت است.

در حوزه عام ثابت کردیم که همه در حال اعمال ولایت هستیم، در کار دیگران هم اعمال ولایت می‌کنیم؛ از منظر دین و عقل، اعمال ولایت هر کس در هر رده و رتبه‌ای باید در راستای مصلحت بشری باشد. قرآن هم به «وامر بالمعروف و النهوا عن المنکر» از معروف حمایت و از منکر جلوگیری کنید؛ «والتعاونوا علی البر و التقوا و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان» توصیه می‌کند.

اگر بگوییم که روحانیان در سیاست و حکومت دخالت نکنند معنایش این می‌شود که در اعمال ولایت سطح کلان، فردی که خلاف نظم اجتماعی اقداماتی انجام می‌دهد دخالت و امر به معروف و نهی از منکر نکنید؛ خوب اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنیم چطور دین برپا می‌شود؟ اتفاقاً دخالت نکردن منجر به تضعیف دین می‌شود. این اولین چیزی است که نشان می‌دهد بسیاری از ولایت تصور صحیحی ندارند.

نکته بعد اینکه یک نفر می‌خواهد حاکم باشد؛ می‌خواهیم رییس راهنمایی رانندگی کل کشور باشد؛ از او انتظار داریم اعمال ولایتش در راستای مصلحت انسان‌ها باشد، یعنی بر خلاف مصلحت انسان‌ها تصرف نکند؛ همان تعبیر مصلحت بشری یا مصلحت عام مورد نظر است.

اعمال ولایت در راستای مصلحت و خارج نشدن از این مسیر به عدل، عقل، فقه، تدبیر، مدیریت و شجاعت نیازمند است. اگر از دخالت چنین آدمی در سیاست جلوگیری کنیم، چه کسی دخالت کند؟ این تفکر منتج به فرض‌های غلطی است و این اشتباهات ناشی از آشنا نبودن با این مفهوم است.

درباره چگونگی شکل‌گیری قدرت در دین مبین اسلام آمده است که قدرت آن موقعی شکل می‌‌گیرد که آدم‌ها اراده خود را در اختیار یک فرد قرار دهند؛ مثال این گونه است که من با حضور خود در اینجا به شما قدرت غیبت کردن می‌دهم وجود شما به من قدرت غیبت می‌دهد؛ اما اگر شما جلسه را ترک کنید، اراده خود را در اختیار بنده قرار نداده‌اید و من دیگر نمی‌توانم غیبت کنم؛ می‌خواهم میزی را از اینجا بردارم و به آن طرف بگذارم؛ اگر شما اراده خود را در اختیار من قرار بدهید و همراهی کنید من می‌توانم این کار را انجام دهم و الا نمی‌توانم

آیات قرآنی می فرماید فاجتنبوا الطاغوت؛ از طاغوت بپرهیزید، یعنی اینکه اگر کسی خواست بر خلاف مصلحت بشری اقدامی را انجام دهد او را صاحب قدرت نکنید؛ یعنی اراده خود را در اختیار او قرار ندهید؛ بلکه باید در اختیار کسی قرار داده شود که می‌خواهد به مصلحت بشری تصرف کند.

اگر آدمی بود که خواست اقامه دین کند و بر اساس مصلحت بشری این جامعه را اداره کند و شرایطش را هم داشت شما اراده خود را در اختیار او قرار بده و حاکمیت او ولایت او اعمال اراده او را تثبیت کن، بعضی می‌گویند که شما این کار را بکنید اما قدرت را در اختیار نگیرید، یعنی تصرف نکنید.

 

 

رساـ برخی می گویند گاهی ورود افرادی که منصوب به دین هستند در حاکمیت موجب سهل انگاری در برخورد با متخلفان می شود، نظر شما چیست؟

دقت کنید که بر پایه‌های نظری بحث می‌کنیم، اما ممکن است در حوزه رفتار، اشتباهی صورت گیرد؛ باید دید آن رفتار غلط چگونه تصحیح می‌شود؟ کجای دین گفته است چون روحانی هستند نباید برخورد شود؟ دین می‌گوید که هر کس، در هر کجا، در هر لباس برخلاف مصلحت بشری اقدام کرد وظیفه شما امر به معروف و نهی از منکر با شرایط خودش هست؛ تعزیر و برخورد باید صورت گیرد حال  هر که می‌خواهد باشد؛ فرقی نمی‌کند از ذیل تا رأس.

تئوری را پیش‌تر گفتم، حالا اگر جایی به این تئوری عمل نشد باید رفتار را عوض کنیم، این‌ها بهانه است؛ مخالفان وقتی تئوری قوی را می‌بینند و نمی‌توانند آن را بزنند، یک رفتار غلط را مد نظر قرار داده و به جای سعی در اصلاح این رفتار غلط دنبال کنار گذاشتن تئوری می‌افتند، می‌خواهند که از رفتار برای زدن تئوری استفاده کنند.

فاجتنبوا الطاغوت خیلی کلی است؛ هر کس اینطور بود بر شما واجب شرعی است، تکلیف شرعی است که دخالت کنید؛ بر چه کسی واجب است که با طاغوت مقابله کند؟ روحانی، قاضی، رییس حکومت، مردم عادی و همه واجب است که مقابل طاغوت بایستید و اجازه ندهند که بر خلاف مصلحت بشری تصرف نکند.

طاغوت فقط آن حکومت بزرگی که بعضی تصور می‌کنند نیست، حتی اگر یک فرد در مسؤولیت خود بر خلاف مصلحت اراده کند، فردی در خانه خود با زن و بچه‌اش بد رفتار کند، تصرفات بدی دارد و طاغوت است؛ یعنی بد رفتاری که از تصرفات بر خلاف موازین شرع و عقل حاصل می‌شود طاغوت می‌گویند که مصلحت بشری را دچار مخاطره می‌کند.

آیه‌ای از قرآن می‌فرماید «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا آبائکم و اخوانکم اولیاء» کسانی که ایمان آوردید پدر، مادرانتان و برادرانتان را به ولایت نگیرید و  اگر کفر را بر ایمان برگزیدند. هر که ولایت آن‌ها را بپذیرد مانند آن‌ها ظالم و در ظلم آن‌ها شریک هستند؛ حتی اگر پدر و مادر تو باشند.

این چارچوب است؛ اگر پدر و مادر و عالم و هر که باشد بر خلاف مصلحت بشری این کار را انجام دهد امر به معروف و نهی از منکر او واجب است و اگر بخواهید این کار را انجام دهید باید قدرت داشته باشید تا اعمال ولایت کنید.

رساـ برخی قائل هستند که برای حفظ اسلام نیازمند تشکیل حکومت اسلامی نیستیم. این نظر درست است؟

باید به واژه‌های به کار رفته توجه شود؛ مثلاً شما حکومت اسلامی را چه می‌بینید؟ حکومت اسلامی یعنی اینکه قوانینش اسلامی باشد، روابط بر اساس اسلام تنظیم شود؛ آدم‌ها بر اساس اصول اسلامی سر کار بیایند؛ روش حکمرانی بر اساس اسلام باشد؛ حالا نمی‌توانیم بگوییم که روش حکمرانی ما بر اساس اسلام نباشد اما اسلام حفظ شود؛ این تناقض و مغالطه است.

اینجا مغالطه‌های ابهامی وجود دارد؛ یعنی از واژه‌های مبهم استفاده شده است که مخاطب نمی‌داند و دقت ندارد بعد این را تلقین می‌کنند که برای حفظ اسلام نیازمند حکومت اسلامی نیست؛ مفهوم حکومت اسلامی و اسلامی چیست؟ این دو با هم چه رابطه‌ای دارند؟ چون این مفاهیم در سطح اجتماع مشخص نیست از این حرف‌ها می‌زنند.

اصل حرف ما این است که وقتی معنای دقیق واژه‌ها را بدانید بسیاری از این شبهات هم حل می‌شود؛ اصل این است که این واژه را درک کنید و بفهمید که مفهوم ولایت، حکومت و اسلام چیست؛ وقتی روابط این‌ها را با هم بسنجید متوجه می‌شوید که این‌ها اینقدر رابطه وثیقی با هم دارند که جداییشان از هم امکان پذیر نیست.

 

 

رسا ـ عده ای با استناد به سخنی از حضرت امیر در نهج البلاغه و حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می‌گویند به بهانه اصلاح امور نباید خود را در شرایطی قرار داد که فرد به دامان فساد بیفتد و با این وجود می‌توان گفت که حکومت و حکومت‌داری هم نمونه‌ای از دامن فساد است، این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟

پیامبر اسلام(ص) اینطور عنوان می‌کند که شما باید از طاغوت و فساد به هر اسمی که داشته باشد بپرهیزید، من اگر به عنوان حکومت اسلامی هم فساد کردم شما باید جلوی من بایستید، نمونه بارز این است که معاویه قرآن را بالای سر گرفت و گفت بین ما و شما این قرآن حاکم باشد، می‌گوییم که معاویه به اسم قرآن فساد می‌کند، هر شخصی به هر اسمی که خواست فساد ایجاد کند باید جلوی او ایستاد؛ این به این معنا نیست که حکومت اسلامی بد است.

همان مغالطه پیشین است، چون برخی به اسم حکومت اسلامی ظلم می‌کنند نمی‌توانیم بگوییم که حکومت اسلامی نباشد؛ باید او را مجازات کنیم و رفتارش را تغییر دهیم ،حکومت اسلامی یعنی تصرف در چارچوب مصلحت بشری و اگر در این چارچوب تصرفی نباشد حکومت اسلامی نیست.

رساـ یعنی اگر حکومت، اسلامی باشد اصلاً به دامن فاسد نمی‌افتد.

بله؛ من می‌گویم که غیبت نکن، می‌گویید که چون این حاج آقا غیبت کرد، پس آن حکم غیبت نکن را پاک کنیم؛ من می‌گویم که چه ربطی دارد؟ به اینکه غیبت کرده است بگو غیبت نکن چرا حکم غیبت نکن را پاک می‌کنی؟

همه این‌ها مغالطه است؛ تمام حرف‌هایی که می‌زنند حرف‌های مغالطی است که به دلیل روشن نبودن مفهوم یک واژه در افکار عمومی استفاده می‌کنند؛ از ایهام در تصور آن استفاده می‌کنند؛ همه با مبانی و مفاهیم آشنایی دقیق ندارند و از این ناآشنایی استفاده و مغالطه می‌کنند؛ می‌گوید که در خطبه امیر المؤمنین در نهج البلاغه می‌فرمایند به اسم اسلام علیه اسلام کاری را انجام نده؛ اما امیر المؤمنین فرموده است اصلا نباید اسلام حکومت کند؟ پس چرا امیر المؤمنین حکومت کرد؟ چرا امیر المؤمنین می‌گوید که اگر من حاکم شوم بر اساس اجتهاد خودم، قرآن، سنت رسول الله حکومت می‌کنم؟ امیر المؤمنین آمده است که چه کند؟ یا حضرت بقیة الله الاعظم می‌خواهد چکار کند؟ یعنی حضرت بقیة الله الاعظم که در تفکر ماست می‌خواهند جامعه را بر اساس اصول غیر اسلامی اداره کنند و بعد جهان را پر از عدل و داد کند یا می‌خواهند در چارچوب اصول اسلامی عمل کنند؟

حرف امام حسین درباره یزید چیست؟ می‌گوید که ایها الامیر انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و معدن الرحمه و مهبط الوحی؛ می‌فرماید که ما اینطور هستیم اما یزید رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحرمه و بعد می‌گوید که و مثلی لا یبایع مثلها، می‌فرماید من حکومت این را قبول نمی‌کنم؛ می‌فرماید حکومت باید دست چه کسی باشد؟ در جواب مردم کوفه می‌نویسند حکومت باید در دست کسی باشد که یدور علی دین الله؛ اگر کسی بر اساس دین خدا کار نکند حکومتش اسلامی نیست؛ اگر چه خودش تقلب کند و منافقانه بگوید که این حکومت اسلامی است

رساـ اگر در حکومت دینی انحرافی رخ داد چگونه باید آن را اصلاح کرد؟

انحراف از آنجا شروع می‌شود که شما به دستور اسلام عمل نکنید؛ دین گفته است که غیبت نکنید، حالا آدم‌ها غیبت می‌کنند، دین گفته است که تهمت نزنید آدم‌ها تهمت می‌زنند، دین گفته است که به بیت المال دست اندازی نکنید دست درازی می‌کنند، حالا این اتفاق افتاده است؛ حکومت هم اسلامی است، حالا باید چکار کنیم؟

 

 

ما دین را برای همین آورده‌ایم، یعنی شما باید آن انحراف را به سر جای خودش باز گردانید، نباید حکومت را باز گردانید، نگویید که حالا که اینطور است حکومت را عوض می‌کنیم باید  به اصول برگردیم.

من سؤال شما را صحیح‌تر مطرح می‌کنم که آیا ممکن است در جایی که حکومت اسلامی هست انحراف ایجاد شود؟ پاسخ مثبت است؛ نظام اسلامی است، در رأس آن پیامبر است، اما انحراف ایجاد می‌شود، حالا که انحراف ایجاد شد باید دید که عامل انحراف چیست، عامل انحراف جدایی از آن اصول است؛ حالا باید چکار کرد؟ باید تلاش کرد نسل را جبران کرد و همه را به اصول بازگرداند.

اصلاً محاکم قضائی برای چیست؟ اصلاً این تنبیهات مانند دیات، حدود و امثال این‌ها برای چیست؟ برای این است که رفتارهای غلط در جامعه اسلامی اصلاح شود؛ می‌گوید که «فی القصاص حیات»، وقتی می‌فرماید در قصاص حیات است به خاطر این است که انحرافی به وجود آمده است، برای اینکه شایع نشود باید این قصاص صورت گیرد تا آدم‌ها رفتارشان تنظیم شود. پس امکان دارد که حکومت اسلامی باشد و ساختار و چارچوب درست باشد اما انحرافی در آن انحرافی در آن ایجاد شود.

در مملکت ما ولی فقیه باشد، همان مجلس خبرگانی که گفته بود که آیت الله منتظری باید حاکم باشد او را عزل کرد و از یک انحراف جلوگیری کرد.

گاهی از مواقع فساد به وجود می‌آيد، اصلاً مجلس خبرگان ناظر بر رهبری است، یعنی اگر رهبر شرایطی را که برای رهبری دارد از دست بدهد باید او را عزل کرد و پس ممکن است انحراف از اصول به وجود آید؛ حالا باید با همان روش اسلامی با آن برخورد کرد، و این برخورد چارچوب و اصولی دارد؛ اصول آن هم مشخص شده است؛ باید قاضی و دادگاه داشته باشیم تا محاکمه کرده و حد و تعزیر را اجرا کند، مانند این است که بگوییم چون تخلف رانندگی صورت می‌گیرد قوانین راهنمایی رانندگی و پلیس نداشته باشیم؛ می‌گوییم که هم قوانین و هم پلیس را لازم داریم، کسی که تخلف کرده است را باید طوری با ابزار بازدارنده تنبیه کنیم که هم او و هم دیگران این تخلف را تکرار نکنند.

رساـ  گفته می شود بهترین آیین حکومتی که شناخته شده است آن حکومتی است که با رأی مردم بر مسند قدرت بنشیند، و قدرت به دست آمده را ابزاری برای جلوگیری از اظهار نظر رأی مردم نسازد، نظر شما چیست؟

اکثریت آنجا که مطابق با عقل و شرع بگوید مطاع است و آنجا که اکثریت مخالف بگوید غیر مطاع است و حقانیت عقلی و شرعی ندارد؛ اگر اکثریت چیزی بگوید که به مصلحت بشری نباشد نباید به آن عمل کرد.

مانند اینکه دکتران بگویند که بیماران دیابتی انسولین بزنند و همه مردم بگویند که انسولین نزنید، یعنی موقعی که چیزی با عقل و شرع قانع شویم که این به صلاح است توجهی به اکثریت نداریم؛ این هم حکم عقل و شرع است؛ برای ما اصل مصلحتی است که از طریق عقل و شرع به دست می‌آید.

بهترین آیین حکمرانی این است که توده‌های مردمی به سراغ خبرگان سالمشان بروند که دارای شرایط هستند، به سراغ آن‌ها بروند و از طریق آنها رفتار خود را تنظیم کنند؛ رأی اکثریت حتماً حکمرانی خوب را به وجود نمی‌آورد، این دو با هم تلازم عقلی ندارد.

رسا ـ آیا عملکرد ضعیف عالمان دینی در حکومت اسلامی باعث از بین رفتن و تضعیف دین و مذهب در آن کشور می‌شود؟

اگر آدم‌ها عاقل باشند نه؛ رفتار بد علما در جامعه اثر بد می‌گذارد و موجب بد بینی آن‌ها نسبت به دین می‌شود؛ ولی همه عالمان دینی را کنار نمی‌گذاریم چون ممکن است یک عالم دینی بد عمل کند. همه این‌ها مغالطه‌ای است که از عدم درک صحیح جامعه نسبت به مفاهیم شکل می‌گیرد./۸۳۶/گ۴۰۲/ق

ارسال نظرات