سه خبر از "کتابستان معرفت"

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشر کتابستان معرفت کتاب های "مترسک مزرعه آتشین" نوشته داوود امیریان، "عشق در برابر عشق" نوشته امید کوره چی و "تبار انحراف؛ پژوهشی در جریان شناسی انحرافات تاریخی(از پایان حکومت حضرت امیرالمومنین(ع) تا پایان قیام مختار)" را که زیر نظر استاد حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب تنظیم شده، منتشر کرده است.
"مترسک مزرعه آتشین"
قسمتی از کتاب:
شور عجیبی در وجودم موج میزند که منشا آن را نمی دانم.
انگار در انتظار واقعه یا کسی باشم.
به دلم افتاده که حوادث زیادی در پیش است. یک حس ناخودآگاه درونم فریاد میزند که من ظرف امشب و فرداشب، کار مهمی خواهم کرد.
اما نمیدانم چه کاری!
چشمانم را میبندم.
دستانم را از پشت ستون میکنم و سر به عقب خم میکنم.
هزاران فکر و خاطره و حرف در ذهنم رژه میرود. نظم دادنش چقدر سخت است!
یک لحظه آقاجانم را می بینم که بالای سر جنازهام مات و مبهوت ایستاده و گورکن میخواهد روی جنازه ام خاک بریزد، بعد میبینم که در میدان مین افتادهام و پاهایم متلاشی شده و احسان و دایی عزت و آقا مرتضی شهید شده اند.
در تصویر بعدی، عراقی ها دارند مرا کشان کشان به سوی سلول انفرادی میبرند و دستانم را از پشت بسته و با مشت و لگد به پک و پهلویم میزنند ... .
"عشق در برابر عشق"
قسمتی از کتاب:
هرمز گفت: همیشه فکر میکردم کسی که مرا آفریده رهایم کرده، ولی وقتی در بیابان داشتم میمردم به یکباره از چیزی که نمیدیدم ولی میدیدم از عمق جانم کمک خواستم و نجات یافتم.
#فرزند_خورشید لبخندی زد و گفت: خدا تو را بیهوده نیافریده و رها نکرده.
هرمز برای اولین بار در همه عمرش با قلبش به او نگاه کرد و بعد انگار عظمت آسمان دلش را فراگرفت.
فرزند خورشید خدمتکار را صدا زد و خیلی آهسته چیزی به او گفت. خدمتکار بعد از چند لحظه با چهار کیسه پنج هزار دیناری برگشت و آنها را گذاشت پیش روی هرمز و رفت.
هرمز با تعجب به کیسهها نگاه کرد و گفت: ولی من!
فرزند خورشید گفت: #بزرگی_به_بخشش_قبل_از_درخواست_است...
تبارانحراف؛ پژوهشی در جریان شناسی انحرافات تاریخی(از پایان حکومت حضرت امیرالمومنین(ع) تا پایان قیام مختار)
بخشی از کتاب:
امیرالمؤمنین به هنگام ترک صفین خطاب به یکی از فرزندان خود در نامه ای فرموده است:
فرزندم!
دلت را با موعظه زنده كن، و با بی رغبتی به دنیا بمیران، آن را با یقین قوی كن و با حکمت نورانی نما، و با یاد مرگ فروتن وخوار كن، و به اقرار به فانی شدن همه چیز وادار،و به فجایع دنیا بینا گردان، و از صولت روزگار، و قبح دگرگونی شبها و روزها بر حذر دار، اخبار گذشتگان را به او ارائه كن، آنچه را بر سر پیشینیان آمد، به یادش آور، در شهرهای آنان و در میان آثارشان سیاحت كن، در آنچه انجام دادند و این كه از كجا منتقل شدند و در كجا فرود آمدند و منزل كردند، دقت كن، مییابی که از کنار دوستان رفتند، و به دیار غربت وارد شدند، وگویی تو هم به اندك زمانی چون یکی از آنان خواهی شد... . /925/ پ 204/ش