شاهکلید شکلگیری اقتصاد پاک
به گزارش خبرگزاری رسا، در اقتصاد بزرگ و چندبخشی، مثل اقتصاد ایران، مردمیسازی اقتصاد مهمترین عاملی است که از ایجاد فساد اقتصادی جلوگیری میکند. هرچقدر یک اقتصاد مردمیتر باشد، بهدلایل زیر فسادگریزتر است:
1. اقتصاد مردمی ضدانحصار است و همانطور که میدانیم، وجود انحصار، یکی از ریشههای ایجاد فساد است.
2. در صورت مردمی شدن اقتصاد، نظارت بر فعالیتهای اقتصادی، دقیق و مویرگی میشود و نهایتاً با بهبود وضعیت نظارت، قطعاً اقتصادی سالمتر خواهیم داشت.
3. اقتصاد مردمی بهسمت تولید و نوآوری حرکت میکند، اما اقتصاد فاسد از تولید بهدور است و بهسمت بازارهای غیرمولد گرایش دارد. به عبارت دیگر، وقتی اقتصادی مردمی شود و عوامل متعدد مردمی در آن درگیر شوند، بیشتر بهسمت تولید متمایل میشود و باعث کاهش حجم سوداگری و در نتیجه، کاهش فساد خواهد شد.
4. وقتی شما کاری کنید که همۀ عوامل اقتصادی وارد صحنه شوند و بتوانند استعداد خودشان را شکوفا کنند، این شکوفایی دائماً میجوشد و روبهرشد خواهد بود. یکی از ریشههای فساد اقتصادی، عدم رشد اقتصاد است. بهعبارتی اقتصاد راکد، یک اقتصاد فسادزاست. لذا برای رسیدن به یک اقتصاد فعال و پویا نیاز به مردمی شدن اقتصاد داریم.
باید قبول داشت که صرفاً با ابزار تسهیلات، تزریق منابع و رانتهای اقتصادی، نمیتوان اقتصاد را شکوفا کرد. اقتصاد مقاومتی، اقتصاد متکی به منابع مالی نیست، بلکه اقتصادی است که به مردم و فرهنگ متکی است. این تمایز اصلی اقتصاد مقاومتی با الگوهای وارداتی اقتصاد و بهخصوص الگوهای تکنوکراتی است.
به نظر میرسد با ذکر موارد فوق، شاهکلید شکلگیری اقتصاد پاک در وهلۀ اول مردمیسازی اقتصاد است. این رخداد باعث حضور همگانی مردم، جوشش خلاقیتها، جلوگیری از انحصارات، تولیدگرا شدن و کارآمدتر شدن اقتصاد میشود و در واقع اقتصاد کشور را در مقابل فساد واکسینه میکند. از سوی دیگر، مردمی شدن اقتصاد و هر حرکت دیگری که براساس حضور مردم شکل بگیرد، یک موضوع فرهنگی و اجتماعی است؛ چه موضوع مسائل اقتصادی و چه مسائل زیستمحیطی یا امنیتی باشد.
هر نظامی در هر عرصهای بهسمت مردمی شدن حرکت کند، در ذات خود دست به یک حرکت فرهنگی زده است. یعنی فرهنگ بهنوعی در مردمیسازی اقتصاد نقش کاتالیزور را ایفا میکند. بنابراین شما برای مردمی کردن اقتصاد و رسیدن به یک اقتصاد پاک و بدون فساد، لاجرم باید از ابزار فرهنگ استفاده کنید. ضمن اینکه ورود مردم به صحنۀ اقتصاد، بیش از هر برنامهریزی یا کار مدیریتی و سازمانی دیگری، به کارهای فرهنگی نیاز دارد. این فرهنگ است که میتواند مردم را به صحنه بیاورد. یعنی مردم باید برای حضور در صحنۀ اقتصادی کشور، انگیزه داشته و به تواناییهای خود باور داشته باشند. از سوی دیگر، باید این باور به اقتصاد مقاومتی و تولیدمحور نیز وجود داشته باشد؛ یعنی مؤلفههایی مانند اعتقاد، اعتماد و انگیزه، جزء مؤلفههایی فرهنگی هستند که سهم بسیار زیادی در شکلگیری اقتصاد مقاومتی و مردمیسازی اقتصاد دارند.
با این تفاسیر، باید اذعان داشت فعالان و مجریان اقتصاد مقاومتی باید بدانند که علت تامۀ شکلگیری اقتصاد مقاومتی، مردمیسازی اقتصاد است و برای مردمیسازی اقتصاد نیز مجبور به ورود به مسیر و فعالیتهای فرهنگی هستند و بهصرف اتکا به برنامهریزی و مدیریت و سازماندهی، کاری از پیش نخواهند برد. چراکه فرهنگ تنها ابزاری است که قدرت سازماندهی و به صحنه آوردن مردم را دارد؛ بهشرطی که آن را بفهمیم و از آن استفاده کنیم.
برای نمونه، تأسیس و فعالیت سازمان جهاد سازندگی، نماد بارز یک حرکت صددرصد مردمی و فرهنگی در عرصۀ اقتصاد بود. آنزمان براساس نیاز اصلی کشور، که توسعۀ روستایی بود، جهاد سازندگی شکل گرفت و امروز عرصۀ صنعت و اقتصاد دانشبنیان، مهمترین مسئله است. برای همین این نگاه میتواند در صورت بهروز شدن، در این عرصه پاسخگو باشد. ما همانطور که توانستیم در جهاد سازندگی و توسعۀ روستایی، مردم را به صحنۀ کار و فعالیت بیاوریم، در فعالیتهای اقتصاد مقاومتی نیز میتوانیم این کار را تکرار کنیم.
اتفاقاً برنامهریزی اقتصادی سازمان جهاد سازندگی بههیچوجه عریضوطویل نبود؛ منتها چون کارآمد و مؤثر بود و نیروهای جهاد، قدرت و نقش فرهنگ در سازماندهی و به صحنه آوردن مردم در عرصه اقتصاد را میدانستند، این موضوع تبدیل به یک تجربۀ موفق شد. باید قبول داشت که صرفاً با ابزار تسهیلات، تزریق منابع و رانتهای اقتصادی، نمیتوان اقتصاد را شکوفا کرد. اقتصاد مقاومتی، اقتصاد متکی به منابع مالی نیست، بلکه اقتصادی است که به مردم و فرهنگ متکی است و این تمایز اصلی اقتصاد مقاومتی با الگوهای وارداتی اقتصاد بهخصوص الگوهای تکنوکراتی است.
مهمترین و بیشترین مسئولیت در مبارزه با فساد اقتصادی برعهدۀ دولت است؛ یعنی اصلیترین عامل رفع فساد در کشور، قبل از قوۀ قضائیه و نهادهای امنیتی، دولت و نهادهای اقتصادی دولت هستند. تنها راه دولت برای مقابله با فساد این است که بداند اقتصاد مقاومتی باید ماهیتاً در کشور شکل بگیرد و ماهیتش نیز این است که مردم در همۀ صحنههای اقتصادی حاضر باشند. در غیر این صورت، هر راه دیگری برویم، زودگذر است و با گذشت زمان اثرات خود را از دست خواهد داد و اقتصاد ما دچار عارضههای بدتری خواهد شد. یعنی امنیتی کردن فضای اقتصاد اگرچه تا حدودی لازم است اما قطعاً راهحل اصلی نیست. برای ضدفساد کردن اقتصاد باید آن را از درون، مردمی کرد.
مسئول اصلی این کار هم دولت است که باید این موضوع را درک نماید و آن را از طریق مرکز فرماندهی اقتصادی خود اعمال کند. باید رویکردهای خود را به این سمت ببرد و با مردمی کردن ماهیت اقتصاد، بتواند فساد را ریشهکن کند، وگرنه هرچقدر برخوردهای امنیتی و اطلاعاتی تشدید شود، شاید وقوع فسادها در لحظه سختتر شود، اما میزان آنها در طول زمان افزایش خواهد یافت. برای مثال، در اقتصاد ما این فسادها از 123 میلیارد تومان شروع شده و امروز به دهها هزار میلیارد تومان رسیده است. اینموضوع نشاندهنده آن است که اگرچه انجام مفاسد اقتصادی بهظاهر سختتر شده، اما میزان بزرگی و قانونگریزی این فسادها بیشتر شده است. هرچقدر هم به دولت الکترونیک و روشهای مشابهی که مبتنی بر برنامهریزی و مدیریت دولتی است اتکا کردیم، پاسخ مناسبی نگرفتهایم؛ چراکه یکی از راههای فساد، تمایل عوامل اقتصادی به سوداگری است.
از سوی دیگر، یکی از زمینههایی که مستعد فساد است و باعث رشد آن در اقتصاد میشود، همین نقدینگیها و سرمایههای سرگردانی است که وجود آنها نیز به عدم تولیدگرا بودن اقتصاد برمیگردد. اتفاقاً یکی از دلایل تولیدگرا نبودن اقتصاد ایران نیز مردمی نبودن آن است؛ چراکه اگر کسی در حال حاضر بخواهد کارخانهای تأسیس کند، باید از چیزی حدود بیست نهاد و اداره مجوز بگیرد، درحالیکه برای ساختن یک پاساژ یا ایجاد یک فعالیت تجاری و غیرتولیدی، نیازی به طی این مراحل نیست. همین موضوع که افراد برای حضور در فعالیتهای تولیدی با چنین مشکلاتی روبهرو هستند، نشاندهندۀ مردمی نبودن اقتصاد و عدم اعتماد دولتها به مردم است. وقتی کسی برای راهاندازی کارخانهای باید ماهها و چهبسا سالها در صف انتظار برای دریافت مجوز، پشت در ادارات بماند، مجبور است به فساد و رشوه متوسل شود تا از این طریق کار خود را جلو بیندازد. این مسائل باعث تقویت زمینههای فساد میشوند. با توجه به مباحث مطرحشده، سؤال این است که در حال حاضر، دولت کدام بخش اقتصاد ایران را به مردم سپرده است؟
متأسفانه امروز مردم باید برای انجام کوچکترین کارهای خود از دولت اجازه بگیرند. باید دانست که اگر اقتصادی مردمی باشد، با نظارت خود مردم بر اقتصاد، میزان فساد در آن اقتصاد به حداقل خواهد رسید. زمانیکه مردم در اقتصاد کشور هیچ نقشی نداشته و یک تماشاچی صرف باشند، جلوگیری از فساد نیز اهمیت چندانی برای آنها نخواهد داشت. لذا نسبت به فساد بیاعتنا و منفعل خواهند بود، درحالیکه اگر مردم در اقتصاد فعال و در تمام بخشهای آن نقش داشته باشند، چون با ایجاد فساد خودشان زیان میکنند و ذیضرر هستند، حساسیت بیشتری نسبتبه فساد دارند و جلوی آن را میگیرند.
البته متأسفانه عدهای مردمیسازی اقتصاد را همان خصوصیسازی میدانند. دربارۀ تفاوتهای واژۀ مردمیسازی و خصوصیسازی نیز باید اذعان کرد این دو واژه اختلاف زیادی باهم دارند. خصوصیسازی یک حالت رقیقشده و نمادی از مردمی شدن اقتصاد است. مردمی شدن اقتصاد خیلی وسیعتر و جامعتر از خصوصیسازی است. خصوصیسازی یعنی آنچه را که دولت در اقتصاد تملک کرده است و تصدی آن را برعهده دارد، واگذار کند. البته این کار در اقتصاد دولتیشدۀ ما شروع خوبی محسوب میشود، منتها مردمی شدن بسیار فراتر و عمیقتر از خصوصیسازی است.
مردمی شدن یعنی حتی تصمیمگیری، نظارت و مدیریت اقتصادی نیز به مردم واگذار شود. ازاینرو باید در یک مسیر تدریجی تلاش کنیم مدیریتها نیز به مردم واگذار شود. مثال سادۀ آن همین انجمنها و اتحادیههای صنعتی هستند که میتوانند وارد حوزۀ صنعت شوند و به مردمی شدن صنایع ما کمک کنند. یا در مناطق و استانها اجازه دهیم عوامل خود استانها اولویت داشته باشند و همۀ برنامهها از سمت وزارتخانهها دیکته نشود و مردم و فعالان اقتصادی در هر شهر و استانی، برای تأسیس کارخانهها، منتظر و معطل مجوزهای دولت نباشند. همۀ ساختارهای بالابهپایینی که برای تأسیس کارخانهها و بنگاهها ایجاد کردهایم، باید تغییر کنند. اختیارات و تصمیمات باید به خود فعالین اقتصادی واگذار شود و منابع دولتی نیز بهسمت تصمیمات این افراد برود و یاریگر آنها باشد. اگر چنین اتفاقی در اقتصاد رخ دهد، میتوان گفت این اقتصاد مردمی شده است؛ چراکه مردمی شدن اقتصاد بسیار فراتر از جابهجایی مالکیتها و کاربردهای چند کارخانه است.
در انتها باید پذیرفت همیشه عدهای از افراد که فعالیتهای اقتصادی آنها همواره با فساد، استفاده از رانت و انحصار همراه بوده است، مبارزه با فساد و ایجاد یک اقتصاد پاک را باعث فرار سرمایه میدانند. این حرف کاملاً بیپایه و بدون منطق علمی و عقلی است. البته باید اذعان داشت کسانی که اندکی با بازار و روابط سرمایهگذاری آشنا هستند، میدانند سرمایهگذار یا فعال اقتصادی همیشه بهدنبال سلامت اقتصاد است؛ همانطور که هر رانندهای برای رانندگی بهتر، راحتتر و مطمئنتر از جادۀ آسفالته و بدون دستانداز یا اتوبان ششبانده استقبال میکند. سرمایهگذار و فعال اقتصادی نیز قطعاً از فضای شفاف و سالم اقتصادی استقبال میکند؛ چراکه فعال اقتصادی در یک اقتصاد پاک، دیگر نیازی به استفاده از رانت یا دادن رشوه و امثالهم ندارد. در این میان قطعاً افرادی که سود خود را از درآمدهای غیرشفاف و قاچاق یا از طریق پولشویی به دست میآورند، از سالمسازی اقتصاد و برقراری اقتصاد پاک استقبال نمیکنند. ضمن اینکه سیاستگذاران، اقتصاد را برای سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی و نه برای قاچاقچیان و رانتجویان، طراحی میکنند./۹۹۸/د۱۰۳/س
منبع: اندیشکده برهان