یوگا و مدیتیشن؛ سراب روح جوانان
اشاره: موضوع عرفانهای نوظهور و کاذب یکی از مسائلی است که امروزه اگرچه نمیتوان آن را دغدغهای آشکار جامعه خواند؛ اما معضلی است که بسیاری از صاحبنظران از آن به برنامههای فلجکننده تعبیر میکنند. به همین دلیل ضرورت واکاوی علل گرایش برخی از افراد به این نوع عرفانوارهها باوجود تعارضهای آشکار با دین و شیوه جذب پیروان آن، از مسائلی است که بایستی به آن توجه شود. این امر از جایی ضرورت خود را بیشتر نشان میدهد که بدانیم زنان از مخاطبان اصلی این جریانات هستند.
آمار دقیق و واقعی در زمینه میزان گسترش مکاتب عرفانهای نوظهور در کشور در دسترس نیست. گرچه فضای گسترش این عرفانها در ابعاد برگزاری سمینارها و کلاسهای متعدد است و با رصد فعالیتهای آنها میتوان میزان تنوعشان را مشاهده کرد؛ اما نمیتوان آمار دقیقی ارائه داد. اما براساس اعلام وزارت اطلاعات، حدود 130 فرقه انحرافی در کشور شناسایی شده است. این در حالی است که بسیاری از افراد که تحتتأثیر این فرقهها قرار میگیرند، از ریشههای فکری آنها بیاطلاع هستند. کارشناسان معتقدند رشد عرفانهای نوظهور و کاذب در سایه کمکاری و عدممعرفی عرفانهای ناب و حقیقی به افراد جامعه به وجود میآید.
خودکشی، دیگرکشی، فسادهای اخلاقی و...
آمارهای رسمی نشان میدهد که تنها در سال ۹۰ رد پای عرفانهای نوظهور در 34 فقره خودکشی و دیگرکشی دیده شده است؛ بهطوریکه سخنگوی وقت کمیسیون امنیت ملی مجلس از تعداد بالای فساد و آسیبهای گسترده درگروههای عرفانی ابراز نگرانی کرد و با بیان اینکه گزارشهای متعدد و تکان دهندهای از حلقهها و گروههای نوظهور به این کمیسیون رسیده است، خاطرنشان کرد: انواع فسادهای اخلاقی و اقتصادی در جلسات اینگونه گروهها رخ میدهد؛ بهگونهای که خانوادههای متعددی از طریق این حلقه و گروههای نوظهور کارشان به نابودی کشیده شدهاست.
ظرفیتهای معنوی زنان عامل گرایش آنان به مکاتب عرفانی جدید شده است
درباره گرایش زنان به این نوع مکاتب ميتوان به ويژگي لطافت روحي آنان اشاره كرد. اصولاً در عرفان لطافت روحي بسیار مطرح است. اوليای خدا براي اينكه شاگردان خود را آماده كنند، ذكرهايي را به آنان آموزش ميدهند تا باعث تلطيف روح آنها شود. در زنان اين لطافت در درجه بالايي است، در نتيجه باعث ميشود تا زودتر در مسائل معنوي ارتقا یابند. از روی دیگر، این ویژگی در زنان باعث سقوط سهلتر آنها نیز میشود و بايد به فكر تقويت نيروي خير و حفظ اين لطافت روحي باشند. موضوع دوم، به مسئوليتهاي زنان باز ميگردد، به هر حال فراغت زنان بيشتر از مردان است، پراكندگي مسئوليتهاي مردان را، زنان ندارند. زنان در كارهاي خانه ساعت كار و رفتن و آمد و غيره ندارند. بلكه با همه سنگيني كار، مديريت آن در اختيار خودشان است و ميتوانند فرصتهايي را براي خود باز كنند.
این دغدغه ها و افزون بر آن اینکه امروزه متأسفانه بیشتر بانوان و دختران در جامعه با هویت اصلی و حقیقی خودشان آشنا نیستند و از وظیفه اصلی خانواده سازی که مقدمه جامعه سازی است، غافل شده اند سبب شد تا خبرنگار خبرگزاری رسا با حجتالاسلام مهدی میرزایی پژوهشگر جنبش های شبه معنوی گفتوگو کند.
وی معتقد است برخی افراد کارهایی همچون «یوگا و مدیتیشن» را به عنوان عبادت و معنویت معرفی میکنند که انسان را به قله کمال و آرامش میرساند و تلاش میکنند که بعضی از آموزههای دینی ما را حذف و یوگا و مدیتیشن را جایگزین آنها کنند.
متن کامل این گفتوگو در زیر تقدیم خوانندگان گرامی می شود.
رسا ـ در برنامهریزیهای فرهنگی و معنوی برای دختران به چه ظرفیتهایی باید توجه کرد؟
جایگاه جوانان و به طور خاص جایگاه دختران، در جامعه اسلامی جایگاه بسیار والایی هست، البته پیشرفت علمی دختران اگر در کنار پیشرفت معنویشان باشد خیلی ارزشمند و قابل تحسین است.
ما یک احساس خود کمبینی میان جوانان دختر و پسر میبینیم و دلیلش هم این است که جوانان ما به ویژه دختران، به دنبال زیبایی هستند، منظورم زیباییهایی معنوی هست و چیزی که خداوند در درون انسان قرار داده است. اما آن گونه که لازم است معارف دینی را برای جوانان خصوصاً برای دختران بیان نکردهایم . بنابراین آنها تصور میکنند زیبایی را میتوانند از جای دیگری به دست بیاورند.
رسا ـ چرا دختران و بانوان بیشتر در معرض عرفانهای کاذب قرار میگیرند؟
عرفانهای کاذب یکی از آسیبهای اجتماعی است که دختران جامعه ما نیز از این آسیب در امان نیستند. عرفان های کاذب میتوانند جوانان ما را جذب کنند و یک زیبایی کاذب به آنها معرفی کنند.
رسا ـ راهکار شما برای مقابله با این پدیده چیست؟
دین ما تأکید زیادی کرده است که زیبایی را باید بیان کنیم؛ مثلاً در روایت امام صادق(ع) هست که حضرت فرمودند: «معارف و کلام ما را آن گونه که هست بیان کنید، اگر آنگونه که هست بیان کردید مردم جذب میشوند» این یعنی تبیین زیبایی معنوی که در معارف دین مصادیق فراوانی دارد. همچنین در کلام امیرالمؤمنین(ع) هست که فرمودند:« «اگر معارف و مسائل دین را به خوبی(آنطور که هست) بیان نکنید، مانند پوستینی می شود که کسی آن را بر عکس به تن میکند»!
پوست آهو چقدر زیبا هست و این را میشود تابلو کرد و در منزل نصب کرد، اگر برعکس پوشانده شود باعث تنفر و انزجار میشود. ما مسؤولان فرهنگی و کسانی که رسالت فرهنگی بر دوششان هست گاهی کم کاری کردهایم و مسائل دین را آن گونه که لازم است بیالن نکرده ایم. زیباییهایی که دین دارد مورد توجه قرار نگرفته و این خود مشکلساز شده است و برخی از زنان و دختران فکر میکنند که دین اسلام مجمو عه ای از بایدها و نبایدهاست و هیچ گونه جذابیتی ندارد، هیچ زیبایی ندارد و عرفانهای کاذب زیبایی دارند و باید به سمت آن بروند.
در حالی که عبادات (از واجبات گرفته تا مستحبات و حتی ترک گناهان و محرمات) همه زیباییهای خاص خود را دارند؛ مثلاً نماز یکی از عباداتی است که زیبایی دارد؛ امام خمینی(ره) زمانی که در فرانسه بودند، کشوری که مردم آن اکثرا مسیحی هست، هنگامی که زیر درخت سیب در حال نماز بودند و قنوت گرفته و مشغول نماز بودند، از ایشان عکس گرفتند و در تمام خانهها نصب کردند و میگفتند که ما مسیح را میبینیم، از آسمان نازل شده و به زمین فرود آمده است.
اگر زیبایی را خوب بیان کنیم، چطور میشود که این زیبایی در جامعه مسیحیت میتواند جا باز کند ولی در جامعه اسلامی ما نمیتواند جا باز کند؟ قطعاً اینطور نیست، جامعه اسلامی ما هم پذیرش دارد، مردم جامعه ما هم انسانهای موحد، خدا دوست و خدا محور هستند.
روزه گرفتن ما زیبایی دارد که باید زوایای زیبای آن بیان شود، حتی جهاد فی سبیل الله ولو ممکن است که در ظاهر خشونتی داشته باشد، اما باطن آن بسیار زیباست؛ اینها مصداق زیبایی هستند که ما به آنها توجه نکرده ایم.
ما باید ببینیم وقتی که انسانها به سمت ثروت میروند و پول زیاد به دست میآورند، آنها در ظاهر به دنبال آرامش هستند، اما ثروتمندان هرگز نمیتوانند به آرامش برسند، به رفاه میرسند ولی به آرامش نمیرسند، یعنی به آن زیبایی، زیبایی درونی، معنویت درونی و آرامش درونی نمیرسند. ولی عبادات ما مانند نماز میتواند انسان را به اوج آرامش برساند، نماز میتواند ما را به زیبایی برساند؛ «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»، «با یاد خدا دلها آرام میشود»، آرامش در انسان ایجاد می شود.
ترک گناه هم برای انسان زیبایی دارد، همین نماز که به بیان قرآن کریم «تنهی عن الفحشاء و المنکر» هست، این نماز انسان را از بدی باز میدارد، برای همین خداوند میفرماید «ذکر الله الاکبر»، این بزرگترین و بالاترین ذکر است؛ این اذکار آرامش میآورد؛ وقتی انسان نماز میخواند «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» تطمئن القلوب، ذکر خدا و یاد خداست، همین نماز است که برای انسان آرامش میآورد و انسان را به یک اطمینان میرساند، این ها را ما برای جوانان بیان نکردیم و اینها را در جامعه آنطور که باید مورد توجه قرار ندادیم، به شکل کلی گفتهایم، بعضی وقتها بد هم گفتهایم، گفتهایم که اگر نماز را نخوانی وارد جهنم میشوی، بله درست است کسی که نماز نخواند عذاب میشود ولی چرا جنبههای زیبایی نماز را غفلت کرده و بیان نمی کنیم؟
رسا ـ عرفان های کاذب چه ضررهایی را متوجه جامعه می سازد؟
ما در عرفانهای کاذب با یک سری مسائل روبه رو هستیم، اولاً عرفانهای کاذب عرفان نیستند، این مسائل عرفان نمایی و معنویت نمایی است و ما به آن شبهمعنویت میگوییم که یک معنویت قلابی نه حقیقی را برای ما ترسیم میکند و این معنویت قلابی نتیجهاش زیبایی قلابی میشود، یعنی اگر یک زیبایی هم در ظاهر برای ما به وجود بیاورد و ما را تشویق کند که به این سمت حرکت کنیم، در آن زیبایی حقیقی نیست، زیبایی قلابی هست.
همین بحث را در عشق داریم، عشق زیباست، اما کدام عشق؟ عشق به خدا؛ آیا عرفانهای کاذب انسان را به سمت خدا میکشانند؟ آیا واقعاً انسان را به سمت معنویت میکشانند؟ اگر انسان به سمت خدا رفت، خداوند میفرماید: «صِبغه الله و مَن احسن مِن الله صِبغه» زیباترین رنگ، رنگ خدا هست؛ این را ما در معنویت اسلامی و معنویت دینی داریم، اما در معنویت کاذب، یعنی در شبهمعنویت این رنگ الهی را نمیبینیم، عشقی که در عرفان کاذب ایجاد می شود انسان را به سمت شیطان دعوت میکند و این عشق هیچ زیبایی ندارد، در واقع اصلاً عشقی در کار نیست، چون عشق کاذب است. مولوی میگوید: «عشقهایی که از پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود»، یعنی این عرفانهای کاذب وقتی انسان را به سمت گناه میبرند و انسان را تشویق میکنند که یک صحنه گناه را ببیند و به سمت گناه حرکت کند این گناه نمیتواند به انسان آرامش دهد، این گناه در نهایت انسان را رسوا میکند.
دختران جوانی که به دنبال زیبایی هستند باید به این نکته توجه داشته باشند که باید به سمت معنویت حرکت کنند، معنویتگرا باشند، این معنویت هست که به انسان زیبایی و آرامش درون میدهد.
رسا ـ عرفان های کاذب را چگونه ارزیابی می کنید؟
اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم باید بگوییم که معنویتهای قلابی و عشقهایی که مجازی هستند هیچ گونه نیاز درونی انسان را برطرف نمیکند؛ یعنی عطش درونی و عطش معنوی انسان را هیچگاه برطرف نمیکند، اینها سراب هستند، انسان سراب را میبیند ولی هرچه به سمت آن حرکت میکند که از آب استفاده کند وعطشش برطرف شود، میبیند که اصلاً آب وجود ندارد؛ عطش انسان بیشتر هم میشود، چون انسان بیشتر دست و پا میزند و به سمت سراب حرکت میکند بنابراین تشنهتر میشود.
اما انسانی که حقیقتاً به دنبال معنویت و آرامش است، به سمت عشق حقیقی حرکت میکند لذا به معنویت میرسد و سیراب میشود، اما اگر در مسیر قرار نگیرد، گرفتار عرفانهای کاذب میشود، اگر انسان گرفتار معنویتها و عرفانهای قلابی بشود، اینها انسان را بیشتر گرفتار و اسیر میکنند و انسان را تشنهتر میکنند، عطش انسان را بیشتر میکنند؛ معنویت حقیقی روح و جان انسان را سیراب میکند اما عرفان های کاذب فقط سراب هستند و سراب.
فرق است بین سیراب شدن روح و جان انسان و سراب دیدن، عرفانهای کاذب فقط سراب را به انسان نشان میدهند، یعنی حقیقتی وجود ندارد که بخواهد انسان را غنی کند و او را به آرامش و معنویت برساند.
رسا ـ مصداق های عرفان کاذب در جامعه از نظر شما چه اموری است؟
یوگا و مدیتیشن، قانون جذب، عرفانهای سرخپوستی مصادیقی هستند که قابل تأملاند.
وقتی ما عرفان اسلامی و معنویت اسلامی را در جامعه خوب تبیین نکردیم، زیباییهای معنویت را خوب تبیین و ترویج نکردیم، بعضی از افرادی که به عنوان رهبران عرفانهای کاذب و جنبشهای معنوی نوپدید هستند، اینها میآیند و میدان را در دست میگیرند، مثلاً یوگا و مدیتیشن یک زمانی به عنوان ورزش وارد کشور ما شد، بعد از آن به عنوان روش درمانی وارد کشور شد؛ یک مدت گذشت، کسانی که مروج یوگا و مدیتیشن بودند باور دیگری را ترویج کردند، کسانی مانند آقای سید جلال موسوی نسب که حدود 30عنوان کتاب یوگا و مدیتیشن را ترجمه کرده است در مقدمه بعضی از کتابهایش گفته: «اصلاً یوگا و مدیتیشن ورزش نیست، یوگا و مدیتیشن روش درمانی نیست، یوگا و مدیتیشن عرفان است، معنویت است؛ اگر کسی این را به عنوان عرفان و معنویت معرفی نکند به این تفکر و این جریان فکری خیانت کرده است».
برخی به دنبال جایگزین کردن «یوگا و مدیتیشن» به جای آموزه های دینی هستند
این یوگا و مدیتیشن چقدر به انسان آرامش و معنویت میدهد؟! ما متأسفانه میبینیم که برخی افراد ابزارهایی همچون «یوگا و مدیتیشن» را به عنوان عبادت و معنویت معرفی میکنند که فقط این روش انسان را به قله کمال و آرامش میرساند! آنها تلاش میکنند که بعضی از آموزههای دینی ما را حذف و یوگا و مدیتیشن را جایگزین کنند.
ترویج یوگا و مدیتیشن به عنوان معنویت و تلاش برای حذف کردن عبادات، تفکری ضد الهی و شیطانی است
مثلاً در آموزههایشان هست که دیگر شما لازم نیست نماز یا دعا بخوانید تا به آرامش برسید، شما میتوانید از طریق یوگا و مدیتیشن به آرامش و معنویت برسید، مشخص است که این تفکر و این جریان فکری یک تفکر ضد الهی و شیطانی است؛ معلوم است که در چنین شبهعرفانی آرامش نیست، حتی ما اگر در یوگا و مدیتیشن به یک آرامش ظاهری برسیم و فکر کنیم که این همان آرامش حقیقی هست اشتباه کردهایم؛ با توجه به آیاتی که عرض کردم آرامش در سایه بندگی و طاعت خداوند به دست میآید.
«ألا بذکر الله تطمئن القلوب» یعنی اگر کسی بیاید و بگوید؛ یاد خدا را کنار بگذار و یوگا انجام بده، اگر کسی به ما بگوید که نماز و عبادات را کنار بگذار و یوگا و مدیتیشن انجام بده، این ما را از مسیر اصلی دور میکند.
دختران جوان جامعه ما باید مواظب باشند، اگر به دنبال زیبایی و معنویت هستند، معنویت در زیر چتر یوگا و مدیتیشن به دست نمیآید، معنویت زیر چتر بندگی خدا به دست میآید.
رسا ـ از دیگر جریان های فکری عرفان های کاذب به چند مورد اشاره کنید؟
یکی از جریانهای فکری که به عنوان عرفان کاذب میشناسیم «قانون جذب» است؛ قانون جذب یا کتابهایی که به عنوان «راز» منتشر میشود اینها اهدافی دارند و متأسفانه بسیاری از اصول اولیه و مبانی روانشناسی ما امروز همین بحثهای قانون جذب است که اشکالات جدی به آن وارد است.
در قانون جذب برخی از آقایان کتابهایی نوشتهاند، مثلاً تکنولوژی فکر را نوشتند، انسان چگونه از این طریق باید حرکت کند تا به آرامش برسد، آرامش را اینطور بیان کردهاند که ضمیر ناخودآگاه انسان یک سری ورودی و پردازش و یک سری خروجیهایی دارد، شبیه یک سیستم کامپیوتر که ورودی، پردازش و خروجی دارد و گفتهاند، انسان هر چیزی را در عالم میبیند و مشاهده میکند و میشنود و علمی را که به دست میآورد همه اینها ورودیهای ضمیر ناخودآگاه انسان است؛ ما باید ببینیم که چه کار میکنیم و چه چیزی را وارد ضمیر ناخودآگاه خود میکنیم، شما یک وقت منظره زیبایی میبینید این پردازش میشود و شما را یک انسان شاداب و موفق میکند که دائم با نشاط هستید، یک وقت صحنه وحشتناک و خطرناک و تصادف میبینید تا شب غمگین میشوید و یک انسان افسرده میشوید، باور شما از زندگی عوض میشود؛ بعد مثال میزنند که شما باید کنترل کنید، مواظب باشید که هر چیزی وارد ذهن شما نشود.
یعنی در واقع رهبران عرفان های کاذب سعی دارند زیبایی را برای ما تعریف کنند. آنها القا می کنند که این زیبایی را که ما میگوییم شما وارد ضمیر ناخودآگاه خود کنید و پردازش و نتیجهگیری آن خوب خواهد بود.
رسا ـ از نظر شما افراد از چه راهی باید به زیبایی دسترسی پیدا کنند؟
سؤال ما همین است که چه چیزی در عالم زیباست؟ آیا متفکرین غربی و برخی از این افرادی که به اصطلاح اندیشمندان غربی هستند، آیا اینها باید زیبایی را برای ما تعریف کنند یا این که ما زیبایی را باید در معارف دین جستجو کنیم؟ ببینیم که اسلام و اهل بیت درباره زیبایی چه گفتهاند؟
در قانون جذب تداعی می شود و البته گاهی به صراحت می گویند: اگر شما در بوسنی و فلسطین ببینید که یک بچهای زیر چکمه جنایتکاران کشته میشود و تلویزیون این صحنه را پخش میکند، این صحنه شما را افسرده میکند، شما یک انسان غمگین میشوید و باورتان به زندگی باور خوبی نخواهد شد؛ شما باید این صحنه را نبینید.
آنها زیبایی را طوری تعریف میکنند که با مبانی دین ما بسیار مشکل دارد در حالی که ما صحنه عاشورا را با وجود اینکه یک طرف اوج عرفان و معنویت و شرافت و بزرگواری هست، و یک طرف میبینیم ذلت، خواری، دنیا پرستی و دنیا دوستی است، اما یک بانوی بزرگواری این وسط به نام حضرت زینب (س) هست که روز عاشورا از صبح تا شب تمام مشکلات را دیده، سختیها، خباثت دشمن و مظلومیت حضرت سید الشهدا و یارانش را مشاهده کرده و دیده است که اینها به طفل شش ماهه هم رحم نکردند اما زمانی که حضرت میخواهد درباره عاشورا سخن بگوید میفرماید «ما رأیت إلّا جمیلا» «غیر از زیبایی چیزی ندیدم» یعنی فلسفه زیبایی را ما باید تعریف کنیم.
الان باید برویم سراغ فلسفه هنر، فلسفه زیبایی شناختی را ما باید تعریف کنیم و مدوّن کنیم که چه چیزی زیباست و چه چیزی زیبا نیست، چرا حضرت زینب میفرماید:«ما رأیت الا جمیلا»؟ چون میبیند به تکلیف خود عمل کرده است؛ سید الشهدا هم به تکلیف عمل کرده است، روح دین را زنده کرده است، دینی که در حال از دست رفتن بود، این مظلومیت سید الشهدا تا قیامت به انسانها خط فکری میدهد و صبر کردن بر این مظلومیت پاداش دارد و نزد خداوند زیبا هست.
جهاد و شهادت در راه خدا ارزشمندترین کار در نزد خدا هست، قطعاً زیباترین هم هست؛ شما ببینید وقتی کنار یک کوه میایستید کوه سر به فلک کشیده شاید در نگاه اول زیبایی نداشته باشد، سنگهای سخت و خشن ممکن است در نگاه اول زیبایی نداشته باشد اما در عالم خلقت زیباست.
زیبایی را ما باید در عالم تعریف کنیم و دختران جوان اگر به دنبال زیبایی هستند باید به سمت معارف دینی بیایند و به عمق معارف دینی دسترسی پیدا کنند، اگر این اتفاق افتاد معنویت برایشان شیرین و زیبا خواهد شد؛ معنویت دینی، معنویت حقیقی، عرفان حقیقی نه عرفان قلابی که تنها در ظاهر شبیه معنویت است.
رسا ـ ورود به عرفان های کاذب چه آسیب هایی دارد؟
عرفان سرخ پوستی کارلوس کاستاندا، این عرفان طبیعتگرا که سعی میکند از دل طبیعت گیاهانی را به عنوان داروی معنویت به دست آورد و از آن استفاده کند تا به این وسیله بتواند معنوی و آرام شود؛ این قرصها و داروهایی که به دست میآید از نظر ما داروهای توهّم زا است که اگر کسی از این داروهای توهّم زا زیاد استفاده کند، انسان را وارد یک عالم دیگر و عالم هپروتی میکند.
با مصرف داروهای توهّم زا، انسان وارد عالم ملکوت نمیشود؛ و این باعث اختلال در سیستم اعصاب و روان میشود و کسانی که در این فضا حرکت میکنند آسیبی می بینند، ما با افرادی که آسیب دیده عرفانهای سرخپوستی هستند مواجه شده ایم، اینها گرفتار رؤیاها و کابوسهای آزار دهنده هستند، اذیت میشوند، شب خواب آرامی ندارند، آرامشی ندارند، اما عرفان اسلامی همان عرفان حقیقی است، انسان را به آرامش میرساند، خواب انسان هم دارای آرامش خواهد شد؛ در بیداری هم انسان آرام خواهد بود.
تجربه شخصی کاستاندا این است که در بعضی از کتابهایش هم آمده است که وقتی من از این داروها استفاده میکنم اتفاق افتاده که سی مرتبه تا به حال، به من حالت تهوع دست داده است و سرم را به در و دیوار میکوبم، بالا و پایین می پرم، حتی مانند سگهایی که زوزه میکشند، زوزه میکشم!
این چه عرفان و معنویتی هست؟ چه آرامشی هست؟ حالا انسان از این مواد توهّم زا استفاده میکند و عقل تعطیل میشود. گرفتاریهایی که در جامعه غرب هست و انسانهایی که گرفتار زندگی ماشینیسم هستند، گرفتار صنعت و مادیات هستند ممکن است که برای لحظاتی ذهنش از برخی مسائل خالی شود و به عالم هپروت بروند، اما این آرامش و معنویت نیست.
رسا ـ آیا کسانی را سراغ دارید که به وسیله عرفان های کاذب به آرامش و معنویت رسیده باشند؟
ما نمیتوانیم آرامش و معنویت را در هر جایی به دست بیاوریم، باید به دنبال معنویت حقیقی، عشق حقیقی باشیم، عرض کردم که مولوی میگوید: «عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود، عاقبت ننگی بود» عاقبت رسوا کننده است، دنیایش را از دست میدهد، آرامشش را به دست نمیآورد، آخرتش را هم از دست میدهد که مهمتر از دنیاست.
نکته آخر اینکه ما باید به جوانان خود اعم از دختر و پسر بگوییم که انسان باید به دنبال این باشد که خود را بشناسد، یک معرفت شناسی، انسان شناسی به دست آورد، باید به دنبال معنویت باشیم، آن فطرتی که خداوند در درون ما قرار داده است و ما اگر ندای فطرت را گوش کنیم انسان موحد و الهی خواهیم شد، باید به این نکته توجه کنیم. این جاست که حتی اگر انسان صورت زیبا هم نداشته باشد غمگین نمی شود زیرا سیرتش زیبا و معنوی است.
رساـ با سپاس از حضرت عالی که وقت ارزشمندتان را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشته اید./841/گ۴۰۲/س