سازمان ملل درصدد اجرای مقتضیات فرهنگ انگلیسی و آمریکایی در جهان است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی و بین الملل جامعه الزهرا، فریبا علاسوند، عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات مطالعات زن و خانواده در بیست و هفتمین نشست علمی پژوهشی با عنوان «دورنمای تعلیم و تربیت رسمی در ایران با محوریت نقد سند آموزشی ۲۰۳۰» که به همت معاونت پژوهش جامعهالزهرا(س) در پژوهشگاه حضرت معصومه(س) برگزار شد، به تشریح سند آموزشی ۲۰۳۰ پرداخت.
به دنبال مباحثی که اخیراً در کشور مطرح شد و به ویژه فرمایشات مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) در ارتباط با سند ۲۰۳۰، سؤوالات زیادی مطرح شده و شبکههای اجتماعی نیز به طور وسیع مشغول به رد و بدل کردن پیامهای مرتبط با موضوع هستند. در این جلسه به بخشی از این مسائل خواهیم پرداخت.
در ابتدا باید دانست که علم شرط اول برای مواجهه درست با مسائل است و برای این که دوستیها و دشمنیها برای خدا باشد، نیاز به آگاهی داریم. به تعبیر امیر المؤمنین(علیهالسلام) کسی که آگاه نیست، دچار افراط یا تفریط میشود و یا خیلی خوشبین یا خیلی بدبین است در حالی که انسان عالم، انسانی واقعبین است.
توضیح کلی معاهدات و کنوانسیونها
پس از جنگهای جهانی، بزرگترین سازمان مدنی تحت عنوان سازمان ملل متحد تأسیس و اعلامیه حقوق بشر در سال ۱۹۴۹ با تلاش یک هیئت پنج نفره تصویب شد. این نهاد تحت عنوان معاهدات، اعلامیهها و اسناد توصیهای به ایجاد رویههای نسبتا یکسان در تمام جهان مبادرت میکند.
در اینکه چرا این کار صورت گرفت و این نهاد بزرگ تأسیس شد، حرفهای زیادی هست. عاملان جنگهای جهانی که نقشهای محوری در برپایی آن داشتند؛ یا اگر عامل نبودند ولی در تداوم این جریان بزرگترین جنایتها و خباثتها را مرتکب شدند، بعدها ایدهی «سازمان مدنی بزرگ» به ذهنشان رسید که بتوان با سازوکار گفتوگو و ... مسائل را در مقیاس جهانی حل کنند، اما قطعاً نمیتوان به سازمانی که نظام سلطه در ایجاد آن نقش داشته کاملا خوشبین بود.
این سازمان ضمن اینکه مشارکت همهی اعضای حاضر در سازمان جهانی را جلب و جمع کرده، در عین حال همواره حق قدرتهای بزرگ را به عنوان یک حق ویژه قلمداد کرده و ساختار را به گونهای بسته که شورای امنیت حرف اول را در منازعات میان حقوق اکثریت و اقلیت جامعه جهانی بزند.
سازمانهای مدنی جهانی، دو رو دارند
این مباحث روشن میکند که سازمانهای مدنی جهانی دو رو دارند. یک روی سازمان ملل متحد کشورهایی هستند که با هدف مشارکت در امور برای ایجاد تغییرات مثبت در جهان جمع شدهاند. مسئولان سیاسی کشورها که مایل هستند مسائل و مشکلات را در مقیاس جهانی حل کنند؛ روی دیگر این مسئله در نوع ساختاربندی سازمان ملل مشهود میشود، به این معنا که اگر در جایی مزاحمت جدی برای صاحبان قدرت فراهم شود، میتوانند به راحتی منافع خود را حفظ کنند و قدرت مانور زیادی برای سایر کشورها قرار ندهند.
در مجموع این سازمان با اهداف مقدس و انسانی که رو میکند و اهداف شیطانی که برای وقت لزوم پنهان نگه میدارند، به فعالیت خود ادامه میدهد، بنابراین هم کارهای خوب و هم کارهای به غایت منفی بر اساس خواست نظام سلطه در سازمان ملل انجام میشود.
پس ما با سازمانی دو رو که دارای برخوردهای گزینشی است، روبرو هستیم. سازمانی که در جایی که عدالتخواهی برای منافع قدرتهای بزرگ مضر است، عدالتخواهی را عدالتخواهی نمیداند، اما جایی که عدالتخواهی برای منافع قدرتهای بزرگ و به ویژه صهیونیسم مضر نیست، در آنجا حمایت میکنند.
دستهبندی اسناد سازمان ملل
الف- قوانین آمره
سازمان ملل متحد با حضور بیش از ۱۸۰ کشور چند دسته سند دارد: به یک دسته از اسناد قواعد Jus Cogens میگویند. این قوانین برای تمام کشورها الزامآور است، چه کشوری این اسناد را بپذیرد یا نپذیرد، ملحق بشود یا ملحق نشود، امضا کند یا امضا نکند؛ به هر حال هیچ کشوری نمیتواند حرکتی خلاف این قواعد آمره انجام بدهد.
با وجود اینکه گاهی تلاش شده تا یکسری از مسائل و موضوعات را به عنوان موضوع قواعد آمره قرار دهند؛ اما تا به امروز سازمان ملل متحد تنها دو مورد «قانون منع ساخت سلاحهای کشتار جمعی» و «قانون منع تبعیض نژادی» را جزء قوانین آمره محسوب کرده است.
البته من و شما میدانیم که کشورهای صاحب قدرت، فی الواقع استثنا هستند! سلاحهای میکروبی و سلاحهای اتمی که ساخته و استفاده میشود و در جنگهای نیابتی هم به کار گرفته میشود، به وسیله کشورهای زورگو ساخته و توسعه یافتهاند. همچنین گاهی از قانون منع تبعیض نژادی حمایت میکنند و گاهی نه. زمانی سیاهپوستان را میکشند و کسی اعتراضی نمیکند و گاهی نگران حقوق اقلیتها یا رنگینپوستان در کشورهای رقیب خود هستند. این قوانین در میان مردم جهان بیشتر مورد توجه هستند تا در میان دولتهایشان.
ب-معاهدات
دسته ی دیگر از اسناد سازمان ملل متحد دارای معاهدات یعنی کنوانسیونها است.کشوری که این معاهدات را امضا میکند، ملزم به رعایت آنها میشود؛ تا جایی که قوانین داخلی خودش را مطابق مفاد این کنوانسیونها تغییر دهد و ملزم به این تغییر است.
ج- اسناد توصیه ای
اعلامیهها، توصیهها و اسناد غیرالزامآور دستهی دیگر از اسناد سازمان ملل متحد هستند. اعلامیهها و توصیهها هم خودشان متفاوت هستند؛ مثلا حقوق بشر یک اعلامیه است.
سازمان ملل متحد بعد از اعلامیه حقوق بشر، دو اعلامیهی دیگر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی هم تصویب کرد که تأثیر زیادی در روابط بینالمللی داشتند. مثلا اعلامیهی حقوق بشر اعلامیه است، اما شاید هیچ چیزی به اندازهی آن در تغییر قوانین و فرهنگها موثر نبوده است؛ چون سازوکار پیگیری قوی دارند و موضوع حقوق بشر همواره برای جهان مهم بوده است.
سند ۲۰۳۰ از نظر الزامآوری، بار حقوقی برای کشورها ندارد
برای بحث حقوق بشر دو تا سه سازمان مهم در ژنو، فرانسه و در خود سازمان ملل در نیویورک وجود دارد که مفاد اعلامیهی حقوق بشر را پیگیری میکند. سند ۲۰۳۰ از نظر الزامآوری، بار حقوقی برای کشورها ندارد و مثل سند پکن که کارپای عمل ۱۹۹۴ در بحث زنان است، جزو اسناد اقدامی است (plan of action). در عین حال، سطح تأثیرات اینها را الزامآوری آنها نیست که تعیین میکند؛ بلکه موضوع، اهداف و سطح پیگیری این اسناد در اثرگذاری آنها بسیار تعیینکننده است.
همواره تیزهوشی سیاسی در مواجهه با نهادهای سیاسی جهانی یک ضرورت است
درست است که از نظر حقوقی، «اسناد» به پای «معاهدات» و «معاهدات» به پای «قواعد آمره» نمیرسند، اما گاهی اوقات، کمیتههایی ناظر بر حسن اجرا، سازمانها و مقرهای دیدبانی، روابط اقتصادی و اجتماعی وابسته، قدرت این اسناد را بالا میبرند. مثلا ممکن است اتحادیه اروپا به کشوری بگوید تا شما مثلاً مسئله برابری جنسیتی را در کشورتان محقق نکنید، ما قراردادهای تجاریمان با شما را لغو نگه میداریم؛ بنابراین همواره تیزهوشی سیاسی در مواجهه با نهادهای سیاسی جهانی یک ضرورت است.
تمام کشورها در مورد کنوانسیونها، اعلامیهها و اسناد حق «اعلام رزرو» دارند.
مطلب دیگر این است که ما ضمن اینکه سازمانی داریم که معاهدات و کنوانسیونها و اسناد را تهیه میکند؛ معاهدهی دیگری هم داریم که در وین تصویب شده و موضوعش به طور کلی حقوق معاهدات است. یعنی هر جا معاهدهای بینالمللی مصوب میشود، خود آن معاهده قواعدی دارد، حقوق و تکالیف والزاماتی دارد که آنجا بیان شده است.
یکی از موضوعاتی که در آنجا بیان شده، این است که تمام کشورها در مورد کنوانسیونها ـ چه برسد اعلامیهها و اسناد ـ حق دارند «اعلام رزرو» کنند؛ یعنی رزرویشن که در فارسی به «حق شرط» یا «حق تحفظ» ترجمه میکنند. توضیح بیشتر این که اگر معاهدهای در سطح بینالمللی مفتوح شود و کشورها بخواهند به آن معاهده بپیوندند، ممکن است آن معاهده با قوانین، فرهنگ و بوم آن کشورها تضاد داشته باشد(به خصوص در ساختار سازمان ملل که معمولا معیار برنامهریزیها انگلوساکسونها و کشورهای انگلیسیزبان هستند)، به همین جهت در حقوق معاهدات وین پیشبینی شده است که اگر کشوری بخواهد معاهدهای را امضا کند و ببیند ماده یا موادی از آن معاهده با قوانین بسیار استراتژیک آن کشور یا فرهنگ و یا بعضی از ارزشهای مثلا مذهبی او سازگار نیست؛ میتواند نسبت به آنها اعلام رزرو کند و بگوید من این یک ماده یا ۵ ماده را عمل نمیکنم یا این را در قالب احکام و چارچوب مورد نظر خودم اجرا میکنم.
اعلامیههای تفسیری راهی برای مواجهه با برخی مواد کنوانسیون ها
خیلی از کشورها مانند مصر وقتی با این مسائل مواجه میشوند، اعلامیههای تفسیری میدهند و اعلامیههای تفسیری هم نقش زیادی دارند. یعنی توضیح میدهند که مسئله ما مثلا در بحث برابری جنسیتی چیست و ما چگونه میخواهیم با قالب خودمان به اهداف شما برسیم. البته ممکن هم هست بگویند موضوع یا هدف یا چارچوب شما در بوم یا فرهنگ و ارزشهای ما جایی ندارد.
همان حقوق معاهدات وین تصریح کرده کشورها حق ندارند وقتی معاهدهای را امضا کردند، رزروی که ارائه میدهند به گونهای کلی بوده یا با موضوع و اهداف معاهده در مغایرت باشد؛ یعنی رزرو کردن یا حق شرط گذاشتن دارای یکسری محدودیتها است.
بنابراین خواسته اند یک تعامل دو طرفه ایجاد کنند اما بالاخره مدیریت این مسئله دست خود برنامهریزان سازمان ملل متحد است. در عین حال کشورها با حضور خود در مجامع بینالمللی در واقع میخواهند در قواعد بازی جهانی باشند و در عین حال متهم به بیعدالتی و زیر پا گذاشتن حقوق یا عدم همکاری با فهم بینالمللی با پیشبرد نشوند و قدرت ابتکار و مانور هم دستشان باشد. اگر غیر از این باشد سازمان ملل متحد نمیتوانست همکاری ملتها را بگیرد.
مردم دنیا به سمت چندفرهنگیشدن هستند
در حال حاضر diversity، Multiculturalism مفاهیم پذیرفته شدهای برای بسیاری از مردم جهان و کشورها و برخی دولتها هستند؛ چه دولتهای استکباری بخواهند یا نه، مردم به سمت چندفرهنگیشدن هستند. اما وقتی میگویند چندفرهنگی، نه اینکه فکر کنید تفکری که ما راجع به اسلام داریم آنها پیدا میکنند؛ به هیچ وجه. آنها وقتی میگویند مسلمانها حق دارند؛ میگویند همجنسگرایان هم حق دارند. یعنی تمام فرهنگها را در عرض هم میدانند. نگاه واقعگرایانه و حقیقتنمایانه نسبت به یک مکتب یا روش یا نظریه نسبت به سایر مکاتب، روشها و نظریهها ندارند؛ بنابراین چندفرهنگی پدیدهای است با ابعاد متفاوت و آثار خوب و بد.
اهداف هزاره سوم در سازمان ملل
هزاره همواره برای غربیها مهم بوده و برای هزاره سوم هم اهدافی در سازمان ملل در نظر گرفته شد. پستمدرنها به عنوان منتقدین اندیشه و سیاست مدرن، معتقدند که مدرنیستها همیشه برای مردم جهان یک اتوپیا یا فراروایتها(Metanarrative ) و اهداف کلان و در واقع یک رویا ساخته بودند که در سال ۲۰۰۰ همهی بدبختیها از جهان بشری برداشته میشود؛ اما با آغاز هزار سوم هیچ بدبختی از جامعهی جهانی به آن کیفیتی که آنها وعده کرده بودند، نرفت.
اهداف هزارهی سوم شامل کاهش گرسنگی و فقر شدید به نصف؛ دستیابی به آموزش ابتدایی همگانی؛ توانمندسازی زنان و حمایت از برابری زنان و مردان؛ کاهش میزان مرگ و میر کودکان ۵ سال به دو سوم؛ کاهش میزان مرگ و میر زنان در هنگام زایمان به سه چهارم؛ جلوگیری از گسترش بیماریها مخصوصا ایدز و مالاریا؛ تضمین امکان تداوم از نظر محیط زیست؛ ایجاد مشارکتی جهانی برای توسعه با هدفهایی برای کمک، تجارت و کاهش بدهی هستند.
یعنی دغدغههای همهی جامعه جهانی، حذف مشکلات همه مردم است. وقتی میگویند کاهش میزان مرگ و میر کودکان؛ منظورش کشورهای اسکاندیناوی که در سطح توسعه بالا و صد در صد هستند که نیست؛ منظور آفریقا و آسیا هست. یعنی یکسری دغدغههای انسانی وجود دارد مانند کاهش میزان مرگ و میر مادران؛ در اجلاس OIC وقتی داشتیم بحثهای خودمان را بر اساس مکتب شیعی توضیح میدادیم، از نمایندهی مالی شنیدم که میگفت: «در کشور من اگر زن موقع زایمان به مرگ هم برسد، مفتیهای مسلمان ما اجازه نمیدهند که اینها پیش پزشک مرد بروند و زایمان کنند، ولو مادر و فرزند بمیرند». یعنی به اسم اسلام، ادیان و رسوم ظلمهایی میشود همچنان که به اسم حقوق بشر هم ستمهایی میشود. مثلا در آنجا که استکبار مدافع حقوق بشر اسرائیلی است، هر چقدر کودک در غزه بمیرد، میگوید کسی نفس نکشد و اعتراض نکند. اینها اهداف هزاره است و اگر چه بدون اشکال نیستند، اما ظاهرا در آنها ابعاد انسانی زیادی وجود دارد. حالا این اهداف هزاره چطور تبدیل به بحثهای دیگری میشود، مثلا تبدیل به محکومیت ایران یا محکومیت حزبالله میشود، اما به محکومیت منافقین منجر نمیشود، بحث مهمی است که جایش اینجا نیست فعلا.
توسعه پایدار در دستور کار سازمان ملل
سازمان ملل به دلیل نرسیدن به اهداف هزاره و عدم کفایت آن، اهداف و تغییر استراتژی به توسعه پایدار، اهدافی برای توسعه پایدار در نظر گرفت. گفتند ممکن است کسی برای کاهش فقر در کشور خودش به حدی تکنولوژی وارد کند که کشاورزی نابود شود؛ برای رفع گرسنگی آنقدر از سموم استفاده شود تا نهایتا جهان با مشکلات زیستمحیطی مواجه شود؛ آنقدر برای کاهش فقر، نفت استخراج کنند تا برای نسلهای بعدی نفت نماند. لذا گفتند ما نیاز به اهداف توسعه ی پایدار داریم.
منظور آنها از اهداف توسعه پایدار این است که هم ما بخوریم هم دیگران؛ هم ما استفاده کنیم و هم نسلهای بعدی. یعنی به گونهای برنامه توسعهای داشته باشیم که منجر به توسعهی پایدار برای نسلهای آتی شود. یعنی زمین از بین نرود، تنفس در زمین نابود نشود، منابع زیرزمینی و بسترهای زیرزمینی آب، گاز، نفت و منابع به خصوص برگشت ناپذیر تلف نشوند.
اهداف هفدهگانه توسعه پایدار در سازمان ملل
پایان دادن به فقر، پایان دادن به گرسنگی، زندگی سالم و ارتقاء رفاه، آموزش باکیفیت، برابری جنسیتی، در دسترس بودن آب سالم و فاضلاب، دسترسی به انرژی پاک و مقرون به صرفه، رشد اقتصادی پایدار و کار شایسته، ارتقای زیرساختهای تابآور و صنعتی فراگیر، کاهش نابرابری، شهرها و جوامع پایدار و تابآور، الگوی تولید و مصرف پایدار، اقدامات جهت مبارزه با تغییرات اقلیم، استفاده پایدار از اقیانوس و دریاها، ارتقای اکوسیستم و جلوگیری از ازبین رفتن تنوع زیستی، جامعه پایدار و صلحآمیز، احیای مشارکت جهانی از جمله اهداف توسعه پایدار است.
اگر کسی مطالعات تخصصی نداشته باشد، میگوید ظاهرا هیچ کدام از اینها بد نیست. شما میبینید حتی کلمهی برابری جنسیتی را دو جور میشود تفسیر گردد. چون برابری جنسیتی اصطلاح است. جنسیت مرادف gender است؛ یعنی آن دسته از تبعیضهایی که جامعه و فرهنگ باعث آن شده است. من به عنوان زن ایرانی از این یک تلقی دارم، یک فردی در امریکا هم یک تلقی دارد. میخواهم بگویم تمام اینها تفسیرپذیر است و این که یک دولت بخواهد آنها را بر اساس تفسیر خودش عمل کند امکان ذهنی دارد، اما باید دانست که که نظام بینالملل چقدر اجازه میدهد که کشورها بر اساس تفسیر خود به این اهداف برسند. برابری جنسیتی یک مفهوم فمینیستی است که شاخص آن را سازمان ملل تعیین کرده است. بنابراین هر چقدر کشوری مقتدر باشد و درباره این موضوعات دارای دکترین باشد به آن میزان میتواند از اسناد به نفع خودش استفاده کند. و البته در این راه با چالشها و دشمنیهایی هم روبرو خواهد شد.
«آموزش با کیفیت» از جمله اهداف توسعه پایدار سازمان ملل که به عنوان سند ۲۰۳۰ قرار گرفته است
از بین تمام این اهداف، هدف چهارم یعنی آموزش با کیفیت، به عنوان مبنای سند ۲۰۳۰ قرار گرفته است. این سند ادامه سند ۱۹۹۰ «جامتین» تایلند است که تحت عنوان آموزش برای همه مطرح شد و به اهداف خود نرسید. سند ۲۰۳۰ در واقع حاصل دو نشست درباره هدف چهارم است. اولین نشست دو سال پیش در شانگهای برگزار شد. نمایندگان ۱۳۰ کشور از بین آن اهداف، هدف چهارم را انتخاب کردند و گفتند تمام اتفاقات دیگری که میخواهد بیفتد، مثلا فقر از بین برود، برابری جنسیتی پیش بیاید، منابع درست استفاده شوند، به شهرهای پایدار برسیم و ...؛ همه مبتنی بر آموزش است و بدون آموزش امکانپذیر نیست و لذا از میان آن اهداف، هدف چهارم را از این اهداف هفدهگانه انتخاب کردند که روی این هدف کار کنند تا سال ۲۰۳۰ و بتوانند تا آن زمان به اهداف مورد نظر یعنی آموزش با کیفیت برسند.
ایران در امضای سند ۲۰۳۰، اعلام رزرو داده است/گاهی ممکن است ایران مجبور به پذیرش سندی بشود
در اینچئون کره جنوبی، نمایندگان ۱۶۰ کشور که ۱۶۰۰ نفر شامل وزرا و رؤسا بودند، در راستای توسعهی پایدار، بیانیه سند ۲۰۳۰ را مبتنی بر آموزش با کیفیت نوشتند و بیانیهی آن را آماده کردند. این نشست با همکاری یونیسف، یونسکو، صندوق جمعیت، برنامه توسعه ملل و کمیساری عالی پناهندگان حضور داشتند و بیانیه ای را آماده کردند.
مثل همه بیانیهها و معاهدات و همه اسناد، کشورها نسبت به اینها میتوانستند رزرو بدهند و جمهوری اسلامی رزرو هم داده است. یعنی زمانی که جمهوری اسلامی سند ۲۰۳۰ را امضا کرد، آنجا رزرو داد که البته رزرو باید روشن، دقیق دارای تاکید کافی بر مسائل استراتژیک و مواردی که از نظر ما میتواند دگرگونکننده و دارای صراحت کافی نسبت به اسلام و ارزشهای اخلاقی و مختصات ملی ما باشد.
گاهی ممکن است ایران مجبور به پذیرش سندی بشود؛ زیرا وقتی بعضی از چیزها را نمیپذیرد، متهم به تبعیض میشود. مثلا الان ما کنوانسیون رفع تبعیض را نپذیرفتیم و با وجود همه تلاشهایی که بعد از انقلاب اسلامی برای بهبود وضعیت زنان انجام داهایم، هر سال به جز یک سال از بعد از انقلاب اسلامی، ما هر سال در بحث زنان یا حقوق بشر محکوم هستیم. حضرت آقا در سخنرانی شان شبیه به این مضمون فرمودند شما یک جوری این بحث را ببندید که ابتکار عمل ما سر جایش باشد. یعنی جوری شرط بگذارید که اصول خود را در هر صورت حفظ کرده باشید.
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که ما هر کار هم بکنیم محکوم میشویم و تا زمانی که بر اساس ارزش های خود حرکت کنیم، نظام سلطه ما را محکوم میکند و بهانهای پیدا میکند. در دو ماه گذشته که این موضوع در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد، وزیر را خواستند و ایشان درباره لازمالاجرا نبودن و شرط جمهوری اسلامی توضیح دادند که اعضا این توضیحات را ناکافی دانستند و بنا بود که درباره آن کار بیشتری بشود.
تشریح سند ۲۰۳۰/ سند ۲۰۳۰ دارای ۱۱ شاخص جهانی است
سند ۲۰۳۰ مشتمل بر ۱۰۹ ماده، دارای ۱۰ هدف جزئی و دارای هدف اصلی، هدف راهبردی، اهداف ویژه، ابزارهای اجرا، تامین بودجه و پیگیری است. علت اینکه در اینجا این مطلب را بیان میکنم، برمیگردد به تاثیرگذاری اسناد بینالمللی و علت عمل کردن به آنها. چرا یک کشوری با وجود اینکه خودش سند تحول آموزش و پرورش دارد، به سراغ این اسناد میرود صرفنظر از همه اهداف پنهان، یکی از علتهای آن میتواند این باشد سندی که سازمانهای بینالمللی مینویسند، آنقدر سازمان یافته است که شما به هر کشوری آن را ارائه بدهید، تمام لایهها و اجزای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، در همه ابعاد آموزشی، پژوهشی و فرهنگی میدانند این سند به کدام بخش آنها مربوط است و هر نهادی به کدام بخش آن باید عمل کند؛ همه اسناد، برنامه عمل و اقدام چارچوب میخواهند. باید اعضای مرتبط و نهادهای ذیربط بدانند با سند چکار کنند و برنامههای اجراییشان معلوم باشد.
گاهی در یک سند، مباحث فاخری وجود دارد، اما چون چارچوب عمل وسیاست و برنامه و نهاد پیگیریکننده ندارد که به صورت صوری به قضیه نگاه نکنند و به واقع دنبال تحقق اهداف باشند، گاهی همین سند تبدیل به رفتارهایی عجیب و بیخاصیت میشود. در حال حاضر چند درصد دبیران مدارس از مفاد سند تحول بااطلاع هستند چند برنامه برای تحقق آن انجام شده؟ چه نهادی متکفل نظارت بر حسن اجرای آن است و به چه نهادی باید پاسخگو باشد؟ اشکال کار از کجاست؟ به هر حال سند ۲۰۳۰ دارای ۱۱ شاخص جهانی است، چهارچوب شاخصها را هم تعیین شده است. که اینها خیلی تاثیر گذار هستند.
این سند در همان اجلاس اینچئون توسط کشورهای مختلف امضا شد. طبیعتاً کشور ما هم امضا کرده است؛ مثل خیلی از اسناد. یعنی ما اسناد بیشماری را امضا میکنیم، چون درجامعه جهانی مشارکت داریم. خیلی از این اسناد را هم قبول نداریم و میدانیم چه تبعاتی دارد، اما هر چقدر که علاقهمند به آرمانهای انقلاب باشیم، کوشش میکنیم که تبعات آن کمتر باشد و تمامیت اراده ما برای اداره کشور مخدوش نشود.
البته هر بار هم که نمیرویم تأثیر بر جامعه جهانی نداریم. مثلا در سال ۲۰۰۴ ما با لابی کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای اسلامی توانستیم جلوی تعهدی که به دنبال آن توزیع لوازم کنترل بارداری در همه مقاطع تحصیلی از پنجم دبستان به بالا الزامی میشد، را بگیریم. وقتی در قواعد بازی نیستی، نمیتوانی چانهزنی کنی. مثال دیگر سند پکن است. این سند که در واقع برنامه عمل برای تحقق کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بود که سال ۱۹۹۴ تصویب شد. زمانی که تصویب شد، نمایندگان جمهوری اسلامی ۴۰ مورد خانوادهمحور را وارد سند کردند. طوری که نمایندگان کشورهای اروپایی میگفتند این سند دیگر به درد ما نمی خورد و سند کشورهای اسلامی است. البته آن سند اشکالات زیادی دارد و من در کتاب «زنان و حقوق برابر» درباره اشکالات این سند توضیح داده ام، اما منظورم تأثیرگذاری در این مشارکت است. چون گاهی اوقات بعضی اسناد تبدیل به عرف میشود. اگر تبدیل به عرف شود، شما امضا کرده باشی یا نه، به طور مداوم رصد می شوی. ما به کنوانسیون رفع تبعیض نپیوستیم، اما کمیته ناظر بر حسن اجرا ما را بابت ترک مفاد آن به زعم خودش توبیخ میکند.
سند ۲۰۳۰ بومیسازی شده است/کشورها حق بومیسازی سند ۲۰۳۰ را دارند
یکی از چیزهایی که در اجلاس اینچئون مطرح شد، بومی سازی سند ۲۰۳۰ بود. چون آنها میدانند که کشورها دربست این سند را اجرا نمیکنند. نه فقط ما، بسیاری از کشورهای آسیایی صاحب فرهنگهای بسیار مشخص هستند. ۵۷ کشور اسلامی هست و همه میدانند اسلام در این کشورها اسما یا رسما مهم است. به همین جهت، به همه کشورها اجازه دادند این سند بومیسازی شود.
تشکیل ۳۰ کارگروه در تهران جهت بومیسازی سند ۲۰۳۰/در ایران ۶۰ شاخص ملی برای اجرای سند ۲۰۳۰ تعریف شده است
یونیسف، یونسکو و خیلی از سازمانهای وابسته به سازمان ملل متحد در کشورهای دیگر کمیسیون یا دفتری دارند. یونسکو نهاد آموزشی و فرهنگی سازمان ملل متحد و یونیسف سازمان و نهادی است وابسته به سازمان ملل متحد در جهت پیگیری وضعیت کودکان. دفتر یونسکو با تشکیل ۳۰ کارگروه در تهران برای پیگیری بومیسازی، کمیسیون این موضوع را تشکیل داد. اشخاص حقیقی و نمایندگان دولتیها هم در این سازمانها حاضر شوند و من و شما هم البته میدانیم به تبع رویکردهای سیاسی یا فکری و فرهنگی دولتها، تاثیرگذاری آنها در جلسات یونسکو متفاوت است.
۶۰ شاخص ملی برای اجرای سند ۲۰۳۰ تعریف کرده اند و در ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۵ از آن رونمایی کردند
اشکالات سند ۲۰۳۰
الف- اشکالات کلان در سند ۲۰۳۰
چند اشکال کلان در تأیید یا امضای سند ۲۰۳۰ وجود دارد که برخی از آنها درباره همه اسنادی که در سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن مفتوح می شوند، وجود دارد؛ اول اینکه این اسناد بر اساس پیشینهای نوشته می شوند که ادبیات روشنی در آنها وجود دارد. برای مثال واژگان کلیدی در این اسناد به معانی معینی اشاره دارند و بسیار تفسیرپذیر هستند و عدم آگاهی یا غفلت از این پیشینه و ادبیات میتواند به مشکلاتی منجر شود.
دوم اینکه به لحاظ همین مسائل شرطهایی که جمهوری اسلامی میگذارد، باید بسیار دقیق و حساب شده باشد؛ سوم این که اساسا این سند به خصوص درباره آموزش است و آموزش حساسترین فعالیتی است که در یک کشور صورت میگیرد.
اصولا با آموزش میتوان همه تغییرهای دلخواه را به وجود آورد. برای همین است که مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) بارها فرمودند که آموزش و پرورش در ایران امری حاکمیتی است که حتی گسترش خصوصیسازی در آن به صلاح نیست.
نادیده گرفتن اسناد بالادستی در شاخصسازی و بومیسازی سند ۲۰۳۰
پس از اجلاس اینچئون بنا شد هر کشوری سند ۲۰۳۰ را به مقتضای معیارهای خودش بومیسازی و شاخصسازی کند. ۶۰ شاخص در همین سندی که آذرماه رونمایی شد انجام دادند، اما این شاخصها اسناد بالادستی را نادیده گرفته یا درست ندیده است. یعنی اولا بیشترین اشکال بعد از نادرستی امضا یا تأیید این است که باید سند در داخل گفتگو میشد، چون ما رأس سیاستگذاریهای فرهنگیمان که قطعا آموزش و پرورش در ذیلش قرار میگیرد، شورای عالی انقلاب فرهنگی است، بنابراین میبایست میآوردند در داخل این را بحث میکردند و بعد تعهداتی میدادند. فرض کنید میگفتند لازم نیست، اما باید بر اساس شاخصهای خودمان و با ملاحظهی اسناد بالادستی و در واقع با استفاده از این فرصت، میبایست اسناد اصلی خود را محقق میکردیم.
ب- اشکالات محتوایی در سند ۲۰۳۰
در سند ۲۰۳۰ درباره مسائل زیادی میتوان صحبت کرد. هم محتواهای درست در این سند هست، هم محتواهایی که به لحاظ تفسیرپذیر بودن واژگان می توان یک تهدید به حسابشان آورد. برای مثال چارچوب جامع آموزش جنسی است که به طور واضح میتوان از آن دو تلقی داشت و بر اساس بافت، فرهنگ و وضعیتهای اجتماعی به شکلهای مختلف اجرا کرد. در کشورهای غربی که روابط آزاد میان دختران و پسران از سنین پایین وجود دارد و این امر به عنوان بخشی از تغییرات اجتنابناپذیر پذیرفته شده، سقط جنین قانونی است، بیماریهای مقاربتی و بیماریهای خاص مانند ایدز فراوان است، ارزشهای دینی بر قانونگذاری حاکم نیست وحکومتها کاملا سکولار هستند و مسأله های مهم آنان ایمن سازی روابط، جلوگیری از بارداری ناخواسته، پذیرش فرهنگ همجنس گرایی، موجه دانستن همه تمایلات و آموزش برای خودداری از رفتارها پرخطر جنسی و است. طبعا وقتی آنها میگویند آموزش جنسی یعنی به همه این موارد و بسیار بیشتر از این که گفته شد، نیاز دارند و اگر نمایندگان ما دربست این موارد را بپذیرند، همین مسئله برای ما به شدت دردسرساز خواهد شد.
در عین حال، نکته مهم این است که ما نیز مسائلی داریم که برخی تهدیدهای مهمی هستند؛ مانند تغییر الگوی گسترش ایدز در کشور، پایین آمدن سن برقراری روابط ناسالم میان جوانان و نوجوانان و مسائلی از این دست که ما را از آموزشهای لازم متناسب با فضای فرهنگی و قوانین اسلامی بینیاز نمیکند. اتفاقا در آموزههای اسلامی درباره آموزشهایی بر محور مسائل غریزی نکات مهمی داریم که همواره از آنها غفلت کردهایم، اما الگوی حاکم بر این آموزشها تاکید بر عفت و خویشتنداری، حیا و روابط کنترل شده در قالب ازدواج و ممنوعیت کشتن انسان و سقط جنین ... است؛ همه الگوهای بهداشتی و آموزشی که در آنها سن آموزش و مختصات محتوای آموزشی و فراگیران در این الگو قرار میگیرند.
در نقد سند ۲۰۳۰ انصاف رعایت شود
این مطلب که برخی واژگان این سند چه الزاماتی دارند، ما چه وظایفی داریم و در فضای واقعی بر اساس چه الگویی کار کنیم، یک بحث است و این که در فضای مجازی چه گفته شده، چیز دیگری است. این روزها مطالبی به عنوان مواد سند ۲۰۳۰ مطرح میشود که اساسا در این کتاب این موارد نوشته نشده است و در نقد باید انصاف را رعایت کرد. همزمان با فضای انتخاباتی کتابی تحت عنوان «لک لکی در کار نیست» در فضای مجازی دست به دست شد که یک نویسنده آمریکایی برای آموزش جنسی به کودکان منتشر کرده است. این کتاب متن رسمی در آموزش و پرورش خود آمریکا هم نیست و در خود این کشور هم با مخالفتهایی روبرو شده، اما در هر حال تشویش اذهان در این باره روا نیست. البته اگر کسی بخواهد همه الگوی غربی را در آموزش جنسی دنبال کند، به چنین مباحثی تن میدهد، اما سخن من این است که جا زدن کتاب به عنوان سند ۲۰۳۰ کار غیراخلاقی است. مثلا برخی گفتهاند در این سند آمده خانواده انواعی دارد ... خیر اینها در این سند نیست، اما کتب آموزش جنسی در کشورهای آمریکایی و اروپایی با کم و زیاد حاوی این مطالب هستند.
ما باید آموزشهای معینی متناسب با واقعیتهای جامعه و ارزشهای اسلامی و اخلاقی داشته باشیم
در تمام این کشورها چون نظام اجتماعیشان چندفرهنگی شده است، نظام آموزش و پرورش اجازه میدهد اگر خانواده ای نخواهد، فرزند او در کلاس آموزش جنسی شرکت نکند. همین کتاب روبی هریس که در آمریکا چاپ شده، در سطح ایالات مختلف آن، واکنشهای متفاوتی در پیش داشته، بعضی از کتابخانهها آن را از دسترس عموم خارج کردند و برخی گفتند این کتاب مسائل آموزش جنسی را خیلی راحت بیان کرده و اصلا ممکن است جذابیت و کنجکاوی بیشتری ایجاد کند. یعنی در تمام کشورها موافقت و مخالفت پیرامون این مسأله هست. اما میخواهم بگویم اینقدر که در آن کشورها روابط آزاد است و اگر بخواهند هم نمیتوانند آن را ممنوع کنند، بنابراین باید ناگزیر به سمت روابط مثلا ایمن بروند وگرنه این که هر روز صبح بر روی گوشی موبایل دختران جوان در آمریکا این پیام میآید که «قرصت یادت نره» خیلی از خانوادهها را هم گلهمند کرده است. سخن این است که ما متناسب با واقعیتهای جامعه خود از یک سو و ارزشهای اسلامی و اخلاقی خانواده ایرانی باید آموزشهای معینی داشته باشیم که بخش زیاد این آموزشها پیشگیرانه است.
این که در همین کتاب بعد از اینکه روابط را توضیح میدهد، فصلی دارد به عنوان لمس مجاز و لمس غیرمجاز. درباره لمس مجاز میگوید اینکه بدنت دچار خارش شود یا اینکه مثلا یک جوری بشود که خوشت بیاید لمس مجاز است. لمس غیرمجاز این است که تو نخواهی کسی به تو دست بزند. فقط همین، طبیعی است که اینها به غایت با فرهنگهای دینی ما مغایر است و انتشار این کتابها تحت عنوان آموزش جنسی به شدت غلط است. البته با اینکه ما منتشرشان هم نمی کنیم، در فضای مجازی وارد میشود. بنابراین هر دولتی چه اعتدال گرا باشد، چه اصلاح طلب یا اصول گرا؛ هر کسی باشد باید در قالب چهارچوب اسلامی و اخلاقی برای کنترل، پیشگیری و آگاهیبخشی در وقت خودش یک فکری کند.
افرادی در کشور شیفته و واله این اسناد هستند/برخی افراد ناآگاه فضای کار کارشناسی بر روی این اسناد را میبندند
در هر حال، لازم بود که ما به طور دقیق درباره این تعبیر شرط دقیق می گذاشتیم و زمانی که سند را بومی کردیم، میبایست به طور مشخص محدوده آموزش جنسی مورد نیاز خود را با توجه به اصول حاکم بر منشورات، محتواها، روشها، سنینی که این آموزشها داده میشود و دهها مساله دیگر بادقت کامل ذکر میشد که البته این اتفاق نیفتاد.
مشکل چیز دیگری است. مشکل این است که افرادی در کشور شیفته و واله این اسناد هستند و فکر میکنند مسأله ما حل نمیشود مگر به کمک این اسناد که این امر باعث غفلت از اسناد داخلی و فاخری می شود که بر اساس ارزشهای خود، دین خود، بوم خود و نوشته ایم؛ و کسانی که نادانسته مخالفت میکنند و محتوایی را مطرح میکنند که در این سند نیست و این کار فضای کار کارشناسی را بر روی این اسناد میبندند و مباحث را وارد فاز سیاسی صرف و رقابتهای ناسالم میکنند.
مسؤولان باید اسناد بالادستی را مطمح نظر خود در سند ۲۰۳۰ قرار میدادند
ما توقع داشتیم با وجود اسناد بالادستی ما، زمانی که این سند بومیسازی میشود و شاخصهای ملی برای آن تعیین میشود، نمایندگان دولتی ما که بر روی این سند کار میکنند، تمام آن اسناد بالادستی را مطمح نظر خودشان قرار داده و آنها را معیار قرار دهند، نه این که در راستای آن سند، اسناد داخلی را بنگرند و به نظر میرسد این اتفاق نیفتاده است.
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) فرمودند چرا در این سالها برای اجرای سند تحول ارادهای صورت نگرفته است؛ یا وقتی شاخصها بومی می شود مثلا اگر ما اراده ای برای از بین بردن تبعیض داریم، با توجه به اینکه برای از بین بردن تبعیض یک توافق دینی، شرعی، عرفی و همگانی در کشور داریم، میتوانیم از مفاهیم و معیارهای داخلی بر مبنای عدالت مورد نظر خودمان اقدام کنیم. اما مفهوم برابری جنسیتی یک مفهومی است که تلقیهای متفاوت از آن هست و تلقی بینالمللی از آن از میان بردن همه تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی است که بخشی از آنها برای ما قابل قبول و در راستای تحقق عدالت برای دو جنس است. همچنین برنامهریزی جنسیتمحور از مفاهیمی است که برداشتهای متعدد از فمینیستی تا اسلامی از آن وجود دارد و ما میبایست شاخص خود را در این باره تعیین میکردیم.
برای مثال ما معتقدیم لازم است جلوی هر گونه تبعیض علیه زنان و دختران در بحث آموزش گرفته شود؛ کما اینکه گرفتهایم. یعنی کشور ما در بحث ایجاد آموزش همگانی برای دختران و زنان کار اساسی کرده و امروزه در مقطع تحصیلی دبیرستان دختران و پسران به صورت برابر آموزش دیدهاند. البته هستند کسانی که مدرسه نرفتهاند یا از سیکل ترک تحصیل کردهاند؛ اما اینکه بگوییم در این مقطع یک اختلاف فاحشی وجود دارد و بیشتر، پسران تحصیل کردهاند تا دختران؛ چنین چیزی نیست و به خاطر عقبماندگیهای تاریخی، برنامهریزیهای متمرکز برای زنان و دختران خیلی بیشتر بوده تا برای پسران.
نظام آموزش و پرورش برای اجرا نیاز به برنامه عملیاتی دارد/ نظام آموزش و پرورش ما مشکل دارد
ما در حوزه علمیه هنوز هیچ فکری در این زمینه نکردهایم. هیچ نظریهی جنسی در این رابطه نداریم. گاهی کسانی درباره هر مقوله ای مثل تجرد دختران، روابط دختران و پسران، جمعیت و ازدواج نه تنها دیدگاههای غیرکارشناسی داشته و اعلام میکنند، بلکه بر اساس نظرات ناپخته به اسم دین اقدامات ناسنجیده ای انجام می دهند و این امر مسئولیت ما را سنگین تر می کند.
از سوی دیگر قطعا نظام آموزش و پرورش ما مشکل دارد. با اینکه اسناد بالادستی ما بسیار فاخر هستند، کتابهای ما خوب هستند، اما خروجیهای ما خوب نیستند. ۱۲ سال بینش دینی، ۱۲ سال قرآن، ۱۲ سال فوق برنامههای مذهبی، ۱۲ سال بزرگداشت انقلاب؛ آیا خروجی آن بچههای انقلابی ولایتمدارِ متدین شده؛ نه نشده، گیر در کارمان هست.
در مقابل، برنامه های غربی ها عملیاتی است، ما نقطه خلأ و فقدان کارمان این است. آنها برنامهی عملیاتی میدهند، کتابش را هم پشت سرش برای تمام مقاطع سنی مینویسند؛ اما ما فقط تئوری میدهیم، در حالی که نظام آموزش و پرورش برنامه عملیاتی میخواهد تا اجرا کند.
گلهمندی مقام معظم رهبری(مدظله) از شورای عالی انقلاب فرهنگی برای چه بود// جامعه ولایتمدار باید خود اهل رصد باشد
اینکه مقام معظم رهبری(مدظله العالی) فرمودند: «من از شورای عالی انقلاب فرهنگی گله دارم»؛ چند توضیح دارد: اولا اینکه راجع به اسناد کلی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست. تصریح کردند و فرمودند من گله دارم که چرا جلوگیری نشده تا من جلو بیایم یعنی این مشکل است، این مشکل کشور ما است، که چرا یک مسئلهای جدی پیگیری نمیشود تا شخص رهبر معظم انقلاب اقدام کنند و بعد برای همه مطرح میشود. البته ایشان پاسدار اسلام و نگهبان مرزهای عقیدتی کشور هستند، اما جامعه ولایتمدار باید خود اهل رصد باشد.
درباره مسائل بومی قدرتمند وارد بشویم و خودمان برای حل معضلات برنامه داشته باشیم
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) قریب به این مضمون فرمودند که همه مسئله ما آموزش و پرورش است. در تمام کشورها اگر کسی میخواهد معلم آموزش و پرورش بشود تا تخصص نداشته باشد، به او اجازه تدریس نمیدهند. متأسفانه در دولت قبل هم ۶۰ هزار نفر وارد نظام آموزش و پرورش شدند که از فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان نبودند و این خیلی خطرناک است. چون دانشگاه فرهنگیان هر کسی را نمیپذیرد، روی دین و اخلاق کار میکنند، خروجیهای آن با فلسفه تربیت بر اساس نگاه اسلامی آشنا هستند. بنابراین بحث آموزش و پرورش بسیار بسیار مهم است.
از نظر بنده مانند سندهای مربوط به امنیت ملی که در هر رده ای که باشد، اعلامیه یا سند و... میگویند موازین معطوف به امنیت ملی غیرقابل گفتگو هستند و حتما تابع چارچوبهای اصلی ماست، آموزش و پرورش هم همینقدر مهم است. هر چقدر ما درباره مسائل بومی قدرتمند وارد بشویم و خودمان برای حل معضلات برنامه داشته باشیم، قدرت چانهزنیمان بالاتر خواهد بود.
الان در بحث بهداشت و رفع بی سوادی نه سازمان ملل متحد و نه بالاتر از آن، ، نمیتواند به ایران حرفی بزند. همیشه در هر اجلاسی میگویند ایران جزو بهترینها در این مسئله است. یعنی اگر ما مسائل خودمان را در بوم خودمان و در چهارچوب ارزشهایمان کار کنیم، میتوانیم با قدرت زیر حرف سازمان ملل متحد نرویم. بعد هم آنها دیگر بهانهای برای محکوم کردن ما نخواهند داشت، مگر آنجا که میخواهند سیاستکاری کنند که میکنند و تمام نمیشود.
سازمان ملل درصدد اجرای مقتضیات اصلی فرهنگ انگلیسی آمریکایی در جهان است
در ابتدای صحبتم بیان کردم این سازمانها همیشه ابزارهای قدرتمندی برای خودشان درست میکنند که بیشترین اهداف مورد نظر خودشان را محقق کنند، ولو اینکه کشوری نپذیرفته باشد. مثلا کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را ما نپذیرفتیم، اما این کنوانسیون کمیتهای به نام کمیتهی ناظر بر حسن اجرای کنوانسیون برای کشورها دارد که توبیخهایی که میکند، بسیار تاثیرگذار هستند و ناظر به همه کشورها است. این کمیته جمهوری اسلامی را توبیخ کرده که چرا علیه کودکان متعلق به اقلیتهای مذهبی تبعیض ایجاد میکنید. بعد کودکهای اقلیتهای مذهبی را در پرانتز چطور معرفی کرده؛ بهایی، سنی. گفته چرا شما تبعیض علیه کودکان نامشروع دارید؟ میدانید که ما قوانینی در فقهمان داریم که یکسری کارها را بچههای نامشروع نباید بکنند. گفتهاند شما تبعیض علیه کودکان نامشروع دارید. در بحث گرایشات جنسی علیه کودکان همجنسگرا، وقتی میگوید کودک منظورش زیر ۱۸ سال است، میگوید شما تبعیض دارید و گرایشهای جنسی کودکان همجنسگرا را نادیده میگیرید.
یک جای دیگر دوباره ما را توبیخ کرده که شما چرا همجنسگرایی را ممنوع یا ارتباط آزاد دلخواهانه را ممنوع میکنید و در نتیجه اگر یک خانوادهای همجنسگرا باشد، بعد بچهای داشته باشد مثلا از رابطهی دیگری بچه را آورده، شما با این ممنوعیتها باعث میشوید این افراد و بچههایشان در فشار فرهنگی و اخلاقی باشند.
یعنی سازمان ملل متحد و ابزاری که دارد، دو رو دارد. یک رو دارد که واقعا همه جامعهی جهانی با آن مشارکت میکنند، ما هم مشارکت داریم. میگوید محیط زیست را حفظ کن، حفظ میکنیم؛ میگوید منابع را از بین نبرید، ما هم از بین نمیبریم؛ میگوید فقر باید از بین برود، ما هم میگوییم از بین برود؛ آموزش همگانی بشود، ما هم میگوییم بشود؛ اما یک روی دیگر آن این است که مقتضیات اصلی فرهنگ انگلیسی ـ آمریکایی را که تحت عنوان آزادی است، می خواهد اجرا کند و در نتیجه اینها را یا در قالب معاهدات و اسناد دنبال میکند یا در قالب ابزار دیگری که افراد را وادار کند.
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) نگاه استراتژیک بر مسائل تأثیرگذار جامعه دارند/ با آموزش و پرورش خصوصی مخالفم
لذا خلاصه حرف من این است که سند ۲۰۳۰ چون سند مربوط به آموزش و پرورش است بسیار برای ما مهم است، این که رهبر معظم انقلاب روی این مسأله با تمام حساسیتهایش تاکید کردند، آن هم در هفته معلم، نشاندهندهی نگاه استراتژیک ایشان به مسئلههای به شدت تاثیرگذار است. چون آموزش و پرورش ما همه چیز ما است و ما اگر به خیلی چیزها نرسیدیم، برای این است که در آموزش و پرورش متمرکز نشدیم و من شخصاً به همین خاطر با آموزش و پرورش خصوصی خیلی مخالفم. جایی دیدم مقام معظم رهبری(مدظله العالی) فرمودند که مسئله آموزش و پروش مسئله حاکمیتی است.
در این مباحث، همه ما نگرانیهای ما از یک جنس است، یعنی همه ما در سنگر انقلاب اسلامی هستیم. همه ما در سنگر دفاع از آرمانهای شهدا هستیم. اما اینها باید به صورت منطقی و با ابزار خودش و با حضور افراد باسواد صورت گیرد. یک چیزی ننویسیم که بعد بگویند نه، ما کجا در سند این را نوشتیم./968/د۱۰۱/ج