کوردلی؛ بستر نفوذ
مطلع: بصیرت و تقوی که نباشد، به جای خدا، آمریکا میشود کد خدا!!! تا انقلاب خمینی را که رشحهای از رشحات کربلا و انعکاسِ نوری از انوار عاشورا و مکتب آل الله است، به مسلخ یزیدیان بکشانند و از علی عقدهگشایی کنند!
کوردلی بستر نفوذ
کوردلی، عامل اصلی افتادن در دام نفوذیها و تکذیبِ اهل حق است؛ کوردلی، انسانهای به اصطلاح زیرک را نیز به پرتگاه نیستی میکشاند؛ کوردلی، بر پیشانیِ انسانهای شجاع، مُهرِ خَسِرَ الدُّنیا وَ الأخرة میکوبد و آنها را، قربةً الی الله به جهنم میکشاند.
چشم دل که بسته باشد، قرآن ناطق خانه نشین میشود و برای رضای خدا، به سببِ اتصالِ بین آسمانها و زمین سنگ میزنند! چشم دل که بسته باشد، مختارها میشوند کذّاب و دنیا طلب، ولی زبیریان و یزیدیان، پاسدار دین! چشم دل که کور باشد، ایران میشود حامی تروریست ولی مادران داعش(آمریکا، اسرائیل، آل سعود و...) میشوند مدافعان حقوق بشر! بصیرت و تقوی که نباشد، به جای خدا، آمریکا میشود کد خدا!!!
اگر انسان بصیرت نداشته باشد، چه بهتر که نامش بعد از چهاپایان برده شود «أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ[سجده/27] ...چهارپایانِ ایشان و خودشان... آيا باز هم چشم بصيرت نمىگشايند؟!»
پیامبر اسلام میفرماید: کور آن نیست که چشمش نابینا باشد، بلکه کور واقعی آن است که دیدهی بصیرتش کور باشد.[1] تا انسان بصیرت پیدا نکند، هدایت نمیشود و تا هدایت نشود، لطف و رحمت الهی را دریافت نمیکند.
از عوامل بصیرت و نیروی تحلیل صحیح، خوف الهی و تقوا در سایهی عمل به قرآن و سنت، تسلط بر تاریخ و عبرتگیری از آن و آگاهی به مسائل روز است.
قرآن برای تمامی انسانها بصیرت آفرین است، گرچه بهرهگیری از آن بصیرت، فقط برای اهل یقین است که مبدأ و معاد را باور دارند «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ.»[2]
و اما تاریخ معلم انسانها و بهترین وسیله و میزانِ تجربیِ بشر برای سنجش، تحلیل، آینده نگری و بالا بردن بصیرت است، چرا که همیشه در حال تکرار شدن است.
سبب رقم خوردن فاجعهی کربلا، کوردلان و بی تفاوتهایی بودند که فریفتهی دنیا شدند، اهل صبر و بصیرت نبودند و از جهاد و پایداری تحت بیرق حق باز ماندند، البته بعدها برخی از آنها پشیمان شده، قیام توابین و قیام مختار را شکل دادند؛ اما وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیبی آغاز شد، دیگر چه فایده! آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: «لا يحمل هذا العلم إلّا أهل البصر و الصّبر[3] توانایی حمل و حمایت از عَلَم حق و استقامت در کنار آن را ندارند، مگر کسانی که اهل بصیرت و صبر باشند.»
مشترکاتِ تاریخیِ قیام خمینی با نهضت حسینی
در واقعهی کربلا سه دسته حضور داشتند، دستهی اول یاران و جاننثاران حضرت حسینبنعلی(علیه السلام)، دسته دوم مخالفان حضرت و دسته سوم بیتفاوتها بودند.
و أما مخالفان حضرت اباعبدالله(علیه السلام) را سه دسته تشکیل میدادند، دستهی اول کسانی که با اصل اسلام مخالف بودند، مانند شجرهی ملعونهی بنی امیه که اسلامشان از روی ترسِ از مرگ و گرفتار شدن به خشم انقلابیِ پیامبر اسلام و یارانش بود؛ دستهی دوم دنیا پرستها و پول پرستها بودند که به امید غنیمت به یزیدیان ملحق شدند! و دسته سوم ریزشیهای اصحاب حضرت رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) و اصحاب حضرت علی(علیه السلام) بودند، کسانی که عمری در صراط مستقیم حرکت کردند و در سپاه حق بر علیه باطل شمشیر زدند، اما دنیا آنها را به جنگ با امام زمانشان کشاند! من جملهی این افراد شمر بن ذیالجوشن و زبیر بودند که در بسیاری از جنگها در رکاب هر دو معصوم جهاد کرده و جراحتها برداشتند!
با علی در بدر بودن شرط نیست ای برادر، نهروان در پیش روست
داستان زبیر بسیار تکان دهنده و عبرتآموز است، یک عمر در رکاب علی(علیه السلام) بود، در آن شورای شش نفره برای تعیین خلیفه، محکمتر از زبیر کسی از خلافت امیرالمؤمنین دفاع نکرد، بعد از خلافت دومین نفری بود که با حضرت بیعت کرد، ولی دلبستگی به فرزند ناخلفش[4] او را مقابل امامش قرار داد؛ نفاقِ فرزندانش و انحرافشان به سمت اشرافیگری و دنیا طلبی و علاقهی شدید زبیر به ایشان، همگیشان را نگونبخت و مصداق این آیه از قرآن قرارداد: «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ[بقره/86] اينان همان كسانند كه (متاع دو روزه) دنيا را خريده و ملك ابدى آخرت را فروختند، پس (در آخرت) عذاب آنها تخفيف نيابد و هيچ ياورى نخواهند داشت.»
انقلاب خمینی که ائمه، بشارت آن را داده بودند،[5] رشحهای از رشحات کربلا و انعکاسِ نوری از انوار عاشورا و مکتب آل الله است؛ همانند صدر اسلام چند دسته نقش داشته و دارند، دستهی اول یاران خمینی، دستهی دوم مخالفان او و سومین گروه، بیتفاوتها؛ مخالفین انقلاب نیز سه دستهاند: 1- کسانی که با اصل اسلام مخالفاند مانند آمریکا، اسرائیل و ایادی مزدورشان از جمله، شجرهی ملعونهی آل سعود 2- دنیا پرستها و مادیگرایان که نقاب روشنفکری بر چهره زدند 3- ریزشیها؛ کسانی که سالها، قبل و بعد انقلاب در کنار امام بودند ولی بیبصیرتی، بین آنها و امامشان فاصله انداخت، مانند آیت الله منتظری و یا کسانی که به علت انحرافِ فرزندانشان به سمت اشرافیگری و فتنه گری، و عُلقهی بیش از حَدّ به فرزندان ناخلفشان، در حال فاصله گرفتن از امام خود هستند! فرزندانی که یا با بهائیانِ معلوم الحال عکس یادگاری میگیرند یا به عنوان سران فتنه، نقش بارزشان در مدیریت و اجرایِ نقشهی شوم دشمنان قسم خوردهی اسلام ناب، روشن گردید؛ چقدر شبیه داستان زبیر است، سرگذشت برخی از بزرگان این انقلاب! وقتی پدرِ فرزندان و سران فتنه، که روزگاری از ستونهای خیمهی انقلاب بود، دم از دست دوستی با شجرهی ملعونهی آل سعود و یا دم از اعتماد و گفتگو با شیطان بزرگ و برچیدنِ قوایِ نظامی و موشکی در این شرایط حساس میزند؛ میشود گوشهای از خطرِ فتنهیِ حبّ دنیا و فرزندان را، که کتاب انقلاب گوشزد کرده درک کرد؛ «إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ...[تغابن/15] به حقيقت، اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل نبنديد)...»
با خمینی در جنگ بودن شرط نیست ای برادر، فتنهها در پیش روست
حسین ذوقی
پینوشت:
[1]. نهج الفصاحة، ص: 656.
[2]. سوره مبارکه الجاثیه، آیه 20.
[3]. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج1، ص: 200.
[4]. عبدالله بن زبیر که بعدها والی مکه شد.
[5]. امام کاظم(علیه السلام): رَجُلٌ من أهل قُم یَدعُوالناسَ إلی الحقّ یُجتَمِعُ مَعَهُ قَومٌ کَزُّبُرِ الحَدید؛ مردی از قم مردم را به سوی حق میخواند، جمع میشوند دور او گروهی که مانند پارههای آهن هستند؛ بحارالأنوار، ج60، ص216.
/916/د101/ج