اندیشه سیاسی امام خمینی در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، در نوشته پیشرو نویسنده به بررسی اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل میپردازد که تقدیم حضور علاقهمندان میشود؛
الف) نسبت کتاب با مقوله سیاست
جنود عقل و جهل، عنوان حدیث مفصل و معتبری در اصول کافی و منقول از امام صادق(ع) است و تا کنون چندین شرح بر آن نوشته شده است. شرحی که امام خمینی(س) نگاشته اند، مشتمل بر مباحث ارزنده و آموزنده عرفانی، اخلاقی و فلسفی است و در نوع خودش از آثار بیمانند قلمداد میشود. ایشان در این شرح به تبیین کلیدواژههای حدیث پرداخته و با عرضه آن به آیات قرآن و دیگر روایات، کتابی کاربردی و خواندنی فراهم کرده است.
از آنچه گذشت مشخص میشود که این کتاب، کتاب اخلاق و عرفان است نه سیاست و طبیعی است که خواننده نباید توقع داشته باشد که در آن موضوعات و مسائل سیاسی یا ادبیات علم سیاست مطرح شده باشد؛ زیرا امام خمینی(ره) در کسوت یک استاد اخلاق و اسلامشناس حدیثی اخلاقی را بیان میکند. ادبیات امام خمینی(ره) در این اثر نیز کاملا اخلاقی و لحنی عرفانی دارد. حالا سوال اینجاست که سیاست در کجای این کتاب است و این کتاب چه ارتباطی به سیاست دارد؟ برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته ضروری است؛
نخست، ابعاد سیاسی این اثر را باید در سایر آثار امام(ره) و توجه ویژه ایشان به سیاست و اخلاق دانست که امام(ره) اساسا دین و دنیا و دنیا و آخرت را جدا از هم نمیداند و آنچه را به عنوان اخلاق بیان میکند فقط در حیطه فردی نمیداند بلکه ابعاد اجتماعی اخلاق آن بیشتر است.
دوم، حاصل این رویکرد در انتخاب موضوعات یا اولویت دادن به برخی از موضوعات اخلاقی خود را نشان میدهد. امام خمینی(ره) موضوعاتی از اخلاق را انتخاب میکند که جنبه سیاسی و اجتماعی دارند؛ مانند مسئله خیر و شر، عدالت، استکبار.
سوم، رویکرد سیاسی امام خمینی(ره) در اخلاق در ارائه تبیینهای ایشان از موضوعات اخلاقی نیز خود را نشان میدهد. برخی از موضوعات اخلاقی در دو سطح و با دو ادبیات قابل تبیین و بررسی است. در یک تبیین موضوعی اخلاقی را میتوان در حیطه فردی بررسی نمود ولی امام خمینی(ره) با رویکردی سیاسی و اجتماعی به تبیین موضوعاتی مانند استکبار، عدالت و خیر و شر میپردازد که در سایر منابع و آثار ممکن است تحلیل و رویکردی فردی بر آن حاکم باشد.
از آنچه گذشت میتوان چنین نتیجه گرفت که کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل هر چند کتابی اخلاقی و در توضیح و تبیین یک روایت از اصول کافی است ولی برخی از بخشهای آن در «فلسفه سیاسی» یا «انسانشناسی سیاسی» قابل تبیین است و در اصول و مبانی علم سیاست قرار میگیرد. با این رویکرد، مطالب این کتاب با تحلیلی سیاسی در راستای فلسفه سیاست به این شکل قابل تبیین است؛
انسان موجودی دو بعدی است که کمال او در تصفیه درون و تقرب به پروردگار متعال است. هدف غایی در نظر ایشان، توجه دادن بشر به عالم غیب و منقطع کردن طایر روح از شاخسار درخت دنیا است. ضمن اینکه دنیا در نظر ایشان، اصل شجره خبیثه است و انسان باید از آن گذر کند و به سوی عالم قدس که اصل شجرۀ طیبه است، پر گشاید.(امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل:8)
هدف غایی و مطلوب در نظر امام(ره)، تکوین نظامی است که در آن، مکتب الوهیت و ایدۀ توحید تحقق یابد و انسان ساکن در آن نظام سیاسی بتواند به تکامل برسد، از بند دنیا و از نقایص خود خارج شود و زمینه برای حیات حقیقی و مستمر او ذیل ایدۀ توحید فراهم شود. از اینرو، امام(ره) اعتقاد دارد که جهتگیری توسعه در نظام سیاسی اسلام، میبایست بر اساس تعالی انسان و کسب سعادت و تحقق ایدۀ توحید پایهریزی شود.
آن چیزی که انبیا میخواستند این بود که همۀ امور را الهی کنند، تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را که خلاصه… و عصارة عالم است، الهی بشود.(همان، ج۷: ۱۵) از نظر امام خمینی(ره)، هدف غایی توسعه سیاسی، ایجاد شرایط مناسب برای عروج انسان و فراهم آوردن محیط انسانسازی و تقرب به خدا و سیر الی الله است. حضرت امام(ره) دارای یک نگرش تک بعدی به انسان نیست و آنگونه که قبل از این نیز بیان شد، ایشان به کلیه نیازهای دنیوی و معنوی او نظر دارد و معتقد است باید برای آنها برنامهریزی شود، منتها هدف غایی تمام این حرکتهای مادی و معنوی، کسب سعادت و موحد شدن و عروج به عالم غیب است.
غایت قصوا از معارف الهی، توجه دادن ارواح است به عالم غیب و منقطع نمودن طایر روح است از شاخسار درخت دنیا که اصل شجرۀ خبیثه است و پرواز دادن آن است به سوی فضای عالم قدس و محفل انس که روح شجرۀ طیبه است و این حاصل نیاید مگر از تصفیه عقول و تزکیه نفوس و اصلاح احوال و تلخیص اعمال.(امام خمینی(ره)، شرح حدیث جنود عقل و جهل: ۸)
حضرت امام(ره)، اعتقاد دارند که هدف اصلی از توسعه در جوامع، کسب دنیا و مادیات و لذتپرستیها نیست. آرامش حقیقی در کسب سعادت و معنویات است و فلسفه ارسال رسل و انبیای عظام نیز همین بوده است تا انسان را از این دنیا فارغ کند و به سوی سعادت حقیقی رهنمون سازد. این دنیا، ابزار و وسیله است. آباد کردن این دنیا چه در ابعاد سیاسی یا اقتصادی، اگر با هدف نیل به سوی سعادت حقیقی و عروج به ملکوت نباشد، ابتر و بینتیجه است. البته، این به آن معنا نیست که باید ایجاد حکومت صالح و عادل برای نیل به سعادت را رها کرد و به ستمگران سپرد، بلکه باید حاکمان تزکیه نفس کنند، حکومت عادل و صالح تشکیل دهند و زمینههای مختلف از جمله زمینههایی برای رشد انسان را فراهم آورند. ایشان در وصیتنامه خود نیز بر این نکته تأکید میکنند.
آنچه گفته میشود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیاء و اولیاء و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم… آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند. جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی، غافل کند.(امام خمینی(ره)، صحیفه انقلاب: ۳۳ و ۳۴)
حضرت امام(ره) ضمن تأکید بر دوری حکومتها از هدفگذاری دنیایی برای توسعه سیاسی، گوشزد میکنند که در عین حال میبایست برای تمام ساحات مورد نیاز انسان برنامهریزی وجود داشته باشد و اسلام و حکومت اسلامی این چنین ویژگی را دارد و این ویژگی یک مکتب توحیدی است که تمام شرایط لازم برای نیل افراد درون آن جامعه به سوی ایدۀ توحید را مهیا میکند.
اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است… و مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است.(همان:۲۳)
نتیجه این هدفگذاری در نظر حضرت امام(ره)، تحقق شاخصهایی است که به تربیت انسان مهذب، آگاه و رشد یافته منجر میشود تا سعادت در تمام ابعاد و ساحات در کشور و نظام اسلامی تحقق یابد. ایشان با ارشاد به شیوۀ انبیا در هدف رسالت میگویند: «مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود؛ اگر انسان تربیت شد، همۀ مسائل حل است. یک مملکتی که دارای انسان مهذّب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه و مهذب، همۀ ابعاد سعادت را برای کشور تأمین میکند.(صحیفه نور، ج۷: ۱۵)
حضرت امام(ره) در نقد الگوهایی که هدف اساسی و غایی توسعه را صرفاً تأمین آسایش در حیات دنیوی انسان میدانند، مینویسد: «آیا تمام این بساط [دنیا] فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ اگر انسان غافل لحظهای فکر کند، میفهمد که مقصود از این بساط، چیز دیگر است و منظور از این خلقت، عالم بالا و بزرگتری است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست.(امام خمینی(ره)، شرح چهل حدیث: ۶ و ۷)
در حقیقت، کسانی که هدف غایی آنان همین حیات دنیوی است در نظر حضرت امام(ره)، دارای یک غایت حیوانی هستند و فقط در ظاهر زندگی خود، حیات انسانی را پی میگیرند. ایشان در ادامه به نفس انسان نهیب میزند که میبایست در مسیر رشد و تعالی و عبور عالم دانی به سوی مقصد عالی گام بردارد: «ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است که قدری به حال خود رحم کنی، از مالکالملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دایمی است.(همان: ۷)
از نظر امام خمینی(ره)، رسیدن به این غایت قصوا تنها از راه تصفیه عقول، تزکیه نفوس، اصلاح اخلاق و احوال و خالص کردن اعمال برای رضای خداوند باری تعالی امکانپذیر است.(همان) امام(ره) در حقیقت، گذر از این دنیا و تمسک به مادیات را، یک وسیله و ابزار برای نیل به سعادت نهایی و هدف غایی، یعنی درک مکتب الوهیت و تحقق ایدۀ توحید و رسیدن به عالم قدس میداند. بنابراین، شاخصگذاری امام(ره) برای نیل به توسعه سیاسی، ذیل منافع مادی انسان نیست بلکه تحت هدف غایی او یعنی نیل به سوی مکتب توحید و قرب به سوی حضرت حق(جلّ و اعلی) است. افزون بر آن، ایشان انسان را موجود فعال مطلق نمیداند، بلکه انسان با تمام کرامت و اختیاری که در مکتب اسلام دارد، در رابطه طولی با عقل اولی، یعنی واجب مطلق و وجود بینقص باریتعالی است. از نظر حضرت امام(ره)، علم غربی و توسعه غربی یک حجاب است در حالی که عالم، حکیم و سیاستمدار، باید همّ خود را و علم خود را در مسیر طلب حق و جستجوی محبوب مطلق صرف کند.(همان)
اگر امام(ره) به دنبال برقراری نظام سیاسی دموکراتیک و ایجاد قالب جمهوری در نظام سیاسی است، محتوای آن را ذیل مبانی الهی و نه ذیل منافع انسانی میداند. از نگاه امام(ره) هر آنچه از مفاهیم، اهداف و ویژگیهای توسعه سیاسی وجود دارد، زمانی اثربخش و کاراست که ذیل مکتب الوهیت و در مسیر نیل به سوی غایت قصوای عالم خلقت(انّا لله و انّا الیه راجعون) باشد.
از نظر امام خمینی(ره) همه چیز در این عالم، مقدمه کسب سعادت حقیقی، یعنی رسیدن به درجه معرفت اللّهی و حصول حقیقت توحید است و اگر نتیجه علم و عمل منجر به توحید نشود، همه چیز ابتر است؛ از جمله علم و عمل سیاسی. ایشان در جایی مینویسند: «آن شعبه از علم فقه که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلد و تنظیم عباد است نیز، مقدمه آن اعمال است که آنها دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند.(همان: ۱۰)
با توجه به آنچه گفته شد میتوان دریافت که بدون شک، ماهیت اندیشه و عمل سیاسی هر اندیشمندی برگرفته از اصول موضوعه و مبانی اوست و حضرت امام(ره) به عنوان کسی که در ساحات اندیشه و عمل سیاسی دارای آثاری است، نمیتواند از این قاعده مستثنی باشد. نحوۀ نگرش به چگونگی رسیدن به شناخت معارف الهی، هستی و انسان، مباحثی است که مبانی نظری و فلسفی حضرت امام(ره) در باب توسعه سیاسی را تشکیل میدهد و بیتردید نوع نگاه حضرت امام(ره) به حکومت، توسعه، اجتماع، انسان، دولت و… برگرفته از این مبانی است؛ چرا که این مبانی به مثابه پایههای اصلی یک بنای عظیم هستند و بدون شناخت این مبانی، رسیدن به کلیه این مسایل، بسیار مشکل و شاید دست نیافتنی باشد.
در این فضا مفاهیمی مانند عدالت و خیر و شر کاملا تحلیل و رویکردی سیاسی و اجتماعی مییابند. در نظام اخلاقی امام(ره) که ابعاد سیاسی دارد و خود را علاوه بر اینکه متولی رابطه فرد با خدا میداند به رابطه او با اجتماع و حکومت نیز نظر دارد، خیر و شر در بستر سیاست و اجتماع معنا میشود و مفاهیمی همچون مستکبر، مستضعف و عدالت اجتماعی رخ مینماید.
ب) مدلولهای سیاسی کتاب
کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل مشتمل بر یک پیشگفتار، مقدمه، پنج مقوله و ۲۵ مقصد است. در مقدمه به بررسى این بحث که مقصد قرآن و حدیث تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید مىپردازد و در مقابل آن وهم کل که حقیقت ابلیس الابالسه و شیطان بزرگ است، قرار دارد.
مقالۀ ششم بحث اصلى کتاب و مشتمل بر ۲۵ مقصد است که در آن به بیان ۲۵ مورد از لشکریان عقل و جهل پرداخته است که عبارتند از: خیر و شر، ایمان و کفر، تصدیق و جحود، رجاء و قنوت، عدل و جود، رضا و سخط، شکر و کفران، طمع و یأس، توکل و حرص، رأفت و رحمت و ضد آن ها قسوت و غضب، علم و جهل، فهم و حمق، عفت و هتک، زهد و رغبت، رفق و خرق، رهبت و جرئت، تواضع و کبر، تودد و تسرع، حلم و سَفَه، صحت و هَذَر، استسلام و استکبار، تسلیم و شک، صبر و جزع و صفح و انتقام.
ابعاد سیاسی اندیشه عرفانی امام خمینی(ره)
برای فهم اینکه چگونه میتوان از ابعاد اخلاقی و عرفانی این کتاب، تحلیلی سیاسی و اجتماعی ارائه نمود، باید اندیشه عرفانی امام(ره) را بررسی کنیم. در شرایطی که عرفان در همه مراحل عملی و نظری خود در قالب فردی بود و تعریف عرفان نیز جنبه اجتماعی نداشت(ر.ک: آشتیانی، 1370، ص27) امام خمینی(ره) هر چند در امتداد مکتب عرفانی پیشینیان آثاری نگاشت، ولی به طور کامل در اختیار فکر عرفانی آنان نبود و ضمن انتقاد از مشرب سیاسی ـ اجتماعی عارفان( امام خمینی(ره)، 1361، ج8، ص529)، در عمل نیز تصویری جدید از عرفان انقلابی ارائه نمود که در آن دنیا و سیاست را مخل اشراقات نفسانی و مانع سیر و سلوک فردی ندانست بلکه تداوم سلوک خویش را در سلوک جمع میدانست.
در اندیشه امام(ره) اسلام هم به دنیا دعوت میکند و هم به آخرت(امام خمینی(ره)، 1361، ج12، ص508)و سیر الی الله بر اساس سیره اهل بیت علیهم السلام در هر دو بعد فردی و اجتماعی است.(امام خمینی(ره)، 1361، ج17، ص174 و 175) امام خميني(ره) از جمله عارفان راستيني بود که عرفان نظري و عملي را به هم آميخت و مباني عميق نظري، برهاني و فلسفي براي آن تبيين کرد. از اينرو، امام خميني(ره)، عارفي همهجانبه بود که عرفانش سبب گوشهگيري صوفيانه و مانع از حضور و فعاليت سياسي ـ اجتماعي او نشد.(ر.ک:عابدی ، 1385؛ غفوريان؛ منصوري لاريجاني، 1377)
فعالیت سیاسی امام(ره) را میتوان ثمره و مرحله تکامل یافته خودسازیهای درونی امام دانست(ر.ک: الگار، 1380ص198) به عبارت دیگر انقلاب اسلامی نتیجه طبیعی و تاریخی مرحله پایانی سلوک امام خمینی(ره) در بازگشت به عالم کثرت و خلق انسانی از سفر به سوی حق میباشد؛ از این رو میتوان گفت در بین نایبان حضرت حجت علیه السلام کسی که عرفان پویا را با نهضت علیه ستم شرق و غرب جمع کرد امام خمینی(ره) بود.(جوادی آملی، 1372،ص46)
ادبیات عرفانی امام خمینی(ره) نیز رنگ و بویی سیاسی دارد مثلا مفهوم شرق و غرب مطرح شده در مباحث حکمای اسلامی قابل انطباق بر معنای جغرافیای این دو مفهوم در ادبیات سیاسی است. در این مباحث غرب بیانگر ظلمت و ماده است. در ادبیات سیاسی و اجتماعی امام خمینی(ره) غرب همواره موردانتقاد بوده و ایشان مسلمانان را به تکیه بر میراث فرهنگی و دینی خود سفارش کرده است.(ر.ک: خالقی، 1379) بدين ترتيب در مييابيم که اخلاق و عرفان امام خميني(ره)، جنبهاي سياسي دارد. از اينرو، ايشان از مهمترين مفاهيم عرفاني مانند شر، توحيد و استکبار، در راستای انقلاب و نفي طاغوت و مبارزه با آن، تحليلي سياسي ارائه ميکند.
رویکرد سیاسی امام خمینی(ره) در حدیث جنود عقل و جهل
بر اساس آنچه در بخش قبل گذشت، برخى از مطالب کتاب حدیث جنود عقل و جهل که به لحاظ اندیشۀ سیاسى قابل تحلیل و بررسى است، مرور میکنیم؛
نخست مقصد اول در بیان خیر و شر(ص۷۵ـ۸۶)
مسألۀ خیر و شر و ارتباط آن با فطرت و مسئله فطرت انسانى و ساختار وجودى او و مسألۀ هدایت و تربیت و تزکیۀ وى از مهمترین مباحث این مقصد است. ایشان در بیان خیر و شر مرتبط با فطرت مىنویسد: خیر عبارت از فطرت مخموره است و شر عبارت از فطرت محجوبه است.(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 76)
و بر همین اساس امام خمینى(ره) انسان را داراى دو فطرت یکى اصلى(عشق به کمال مطلق، خیر و سعادت مطلقه) و دیگر فرعى(تنفر از نقص، انزجار از شر و شقاوت) مىداند. خیر، فطرت مخموره و متوجه به روحانیت و مقام اصلى خود است در حالى که شر فطرت محکوم به طبیعت و محجوب به احکام آن است. و همان گونه که فطرت مخموره عامل سعادت انسان است، جمیع شرور از احتجاب فطرت یا فطرت محجوبه است.
بحث فطرت یکی از مهمترین مباحث انسانشناسی سیاسی است که توسط بسیاری از اندیشمندان مانند هابز، جان لاک و روسو مطرح شده است و در اندیشه سیاسی افرادی مانند ماکیاول خود را نشان داده است. بر خلاف نگاه منفی اندیشمندان غربی در مورد ابعاد وجودی انسان، امام خمینی(ره) انسانی را تبیین میکند که مبتنی بر فطرت الهی و خیر قرار دارد. بنابراین انسان سیاسی در نزد امام خمینی(ره) با این نوع اندیشمندان کاملا متفاوت است.
دوم، مقصد دوم؛ ایمان و کفر(ص۸۷ـ۱۱)
از دید امام(ره) ایمان و ارکان آن چون معرفت و توحید و ولایت طبق فطرت است در حالى که کفر خروج از طریقۀ فطرت است. لذا مطرح مى سازد: ولایت از شعبۀ توحید است، زیرا که حقیقت ولایت فیض مطلق است، و فیض مطلق ظلّ وحدت مطلقه است. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 100) او بر همین اساس آزادى انسان را امرى فطرى مىداند و در مورد آن مىنویسد: و نیز انسان به حسب فطرت، عاشق حریّت و آزادى است که هر چه بخواهد بکند، حتى ارادۀ او نیز نافذ باشد؛ به طورى که در مقابل سلطنت و قدرت او مدافع و مزاحمى نباشد.(همان: ص102)
بر کسی پوشیده نیست که آزادی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین مفاهیم سیاسی است که از موثرترین دستاویزهای انقلابات سیاسی و اجتماعی است. امام خمینی(ره) با تببین ابعاد اخلاقی و درونی آزادی، روحیه آزادمنشی و آزادگی را در انسان تقویت میکند و ابعادی فرامادی برای آزادی ترسیم میکند؛ ابعادی که به شکوفایی و بالندگی آزادی بسیار کمک میکند.
سوم، مقصد پنجم؛ عدل
این مقصد در موضوع عدل است و ضدّ آن که جور است. امام خمینی(ره) در بیان عدالت مىنویسد: بدان که عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط… بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است؛ زیرا که عدل مطلق، مستقیم به معنى است.(همان: ص147) در این نگاه عدالت، صراط مستقیم و استقامت بر مسیر فطرت و حقیقت یا مسیر صحیح انسانیت است. به همین دلیل در ادامه با اشاره به برخى از آیات قرآن چون آیۀ ۵۶ سورۀ هود مىفرماید: و باید دانست که چون عدالت، حدّ وسط بین افراط و تفریط است، اگر از نقطۀ عبودیت تا تمام قرب ربوبیت تمثیل حسى کنیم، بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیّت تا کمال عزِّ ربوبیّت عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است.(همان: 152)
امام خمینی(ره) در ادامۀ این مقصد، به راههاى تحصیل فضیلت عدالت و چگونگى تعدیل قواى نفسانیه در فرد مىپردازد. ایشان در این مبحث به جوانان چنین توصیه مىکند: پس بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانى و صفاى باطنى و فطرت اصلى باقى و دست نخورده است، درصدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشههاى اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکى از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است.(همان: ص157)
عدالت یکی از مهمترین مباحث در فلسفه سیاست است که اندیشمندان علم سیاست از ابتدا در مورد آن نظر دادهاند. امروزه نیز این موضوع از مهمترین مسائل و چالشهای نظامهای سیاسی است؛ مثلا جان رالز در ترمیم و بازآفرینی لیبرالیسم، شبهه عدالت را پاسخ داده است.
امام خمینی(ره) عدالت را با رویکردهای سکولار و کارکردگرا تحلیل نمیکند؛ بلکه با تبیین اخلاقی و عرفانی از آن ضمن تامین مراتب و کارکردهای دنیوی آن، بهترین ضمانت اجرا را برای آن طراحی میکند. از این جهت امام خمینی(ره) ابعاد اخلاقی و اجتماعی عدالت را با یکدیگر در هم میآمیزد و با ترکیب اخلاق و سیاست، شرط اجرای عدالت نه فقط ابعاد دنیوی بلکه ابعاد فرامادی و ماوراءالطبیعی وجود انسان میداند.
چهارم، مقصد هشتم؛ طمع و یأس
امام خمینی(ره) در این باب مبنایی اجتماعی برای اخلاق بیان میکند. ایشان در این بخش مطرح میکنند اینکه در روایات شریف است که تمام خیرات مجتمع است در قطع طمع از مردم،(اصول کافى، ج ۲، ص ۱۱۹، باب الاستغناء عن الناس و نیز ص ۲۴۱، باب الطمع) براى آن است که قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حق و وصول به باب اللّه را باز کند، و آن مجمع همه خیرات و مرکز تمام برکات است که فطرت انسانیّه مخمور بر آن و مفطور به آن است.(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص198)
موضوع مردم و مقبولیت مردم یکی از مهمترین مباحث در نظام سیاسی است که مردم ملاک مشروعیت نظام هستند یا ملاک مقبولیت. اینکه اگر مردم از نظامی حمایت نکنند آن نظام به نتیجه نمیرسد حتی اگر آن نظام برخاسته از پیامبر الهی باشد سخنی درست است ولی بحث در این است که اگر مردم از حکومتی حمایت کردند و آن را پذیرفتند آن حکومت مشروعیت مییابد. آیا پذیرش و پایگاه مردمی دلیل مشروعیت نظام سیاسی است؟
امام خمینی(ره) در این بخش از کتاب شرح حدیث جنود عقب و جهل بر این تفکر ماکیاولی خط بطلان میکشد و اصول و مبانی دینی و الهی را بر همه چیز مقدم میدارد و تصریح میکند جلب نظر مردم زمینهای برای خروج از حق است چرا که ممکن است تامین و جلب نظر مردم منجر به خروج از مسیر حق شود. پس نظر مردم و کسب پایگاه مردمی از طریق زیر پا گذاشتن اصول و تعالیم دینی و الهی را رد میکند و مشروعیت نظام سیاسی را در پایبندی به اصول و تعالیم الهی میداند نه پذیرش مردمی، البته هیچ نظام سیاسی بدون پایگاه مردمی به نتیجه نمیرسد.
پنجم، در مقصد دهم و یازدهم در مورد رأفت و رحمت نسبت به انسانها مىفرماید: بالجمله: کسى که قلب او از رأفت و رحمت به بندگان خدا خالى باشد، او را باید از مسلک این جمعیّت خارج کرد و از حقّ دخول در عائلۀ بشرى محروم نمود.(همان، ص233) در این بحث امام(ره) مطرح مى نمود که خداوند انسان را از حقیقت رحمت خود آفریده است و انسان صورت رحمت اوست و با اشاره به آیات اول تا سوم سورۀ رحمان: «الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان» مىفرماید: خلق انسان را به اسم رحمان نسبت مى دهد. و از این جهت است که انسان ظالم و قسىُّ القلب هم از ظلم و قساوت فطرتاً متنفر است، و اگر ظلم و قساوت خود را هم غفلت کند، از قساوت و ظلم دیگران بالفطره تکذیب مىکند.
در همین بحث قوۀ غضبیه را از نعم بزرگ الهى مىداند که عامل بقاى فرد و جمع است و در این مورد مىافزاید: دفاع و ذبّ از هتک از عایله، و سدّ ثغور و حدود مملکت، و حفظ نظام ملت و بقاى قومیّت، و نگهبانى از تهاجم اشرار به مدینۀ فاضله و جهاد با اعداى انسانیّت و دیانت صورت پیدا نکند، مگر در سایۀ این قوّۀ خداداد.(همان: ص242) یکی از مهمترین مباحث در نظام سیاسی بینالملل امروز بحث حقوق بشر است و نظامهای سیاسی همواره به چالشی به عنوان خشونت از طرف مخالفان خود مواجه بودهاند. امام خمینی(ره) به عنوان یک عارف الهی که نظام اندیشهای خود را بر مبتنی بر فطرت خداجوی انسانی تبیین میکند، رحمت و عطوفتی را بر اساس مبانی انسانشناسی خود که انسان را مبتنی بر خیر میداند نه شر ارائه مینماید. طبیعی است که هر نظام سیاسی با مخالفان متمرد و سازشناپذیر خود برخورد میکند ولی نگرش اخلاقی و فطرتگونه نظام سیاسی با این موضوع در تلطیف و بنای بر هدایت و ارشاد مخالفان و بالا بردن آستانه تحمل و بزرگواری در مواجهه با آنها بسیار موثر است.
ششم، در مقصد شانزدهم در بحث از رفق و خرق بر اهمیت وفق و مدارا در پیشبرد مقاصد دنیوى و دینى تأکید مىکند و اینکه بدون آن این مقاصد عملى نیست.(همان، ص316) امام خمینی(ره) در این بخش جنبهای دنیوی و کارکردگرایانه از اخلاق را مطرح میکند که نظام سیاسی در پیشبرد اهداف و برنامههای خود به اصولگرایی افراطی و متصلب دچار نشود. چنین مواجهه سخت و جمودانگارانهای پیشبرد امور را بسیار دشوار میکند و سبب وازنش اجتماعی میشود البته رفق و مدارا به هیچ عنوان به معنای دست برداشتن از اصول و مقدم داشتن مقبولیت بر مشروعیت نیست؛ بلکه به معنای سهلگیری، مرحلهبندی و توجه به شرایط و تواناییهای افراد در پذیرش بار مسئولیت است.
هفتم، امام خمینى(ره) در بحث از استسلام و استکبار، استکبار را تَمَرُد و نافرمانى نمودن و سرکشى و کبریایى کردن مىداند که نتیجه معیوب شدن قلب و کبر و تکبر است. از دید امام(ره) استکبار از جنود شیطان و از لوازم فطرت محجوبه است و در مقابل استسلام قرار دارد که از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است و به معناى انقیاد صورى از روى تسلیم باطنى است.(همان: ص398)
استکبار و استضعاف از مهمترین مفاهیمی است که امام خمینی(ره) در مکتب مبارزاتی خود از آن استفاده میکرد. ایشان در عرصه سیاسی مستکبران را قدرتهای زورگو و چپاولگری میدانست که منافع و ثروتهای سایر کشورها را به یغما میبرد. از اینجا مفهوم جدیدی خلق شد به نام مستضعف که به معنای ضعیف و ناتوان نیست بلکه به این معناست که زورگویان و استعمارگرانی انها را به ضعف کشانده یا اینکه ضعیف کردهاند.
امام خمینی(ره) در این بخش از کتاب مبانی اخلاقی و هستیشناختی استکبار را بیان میکند که ریشه در رویگردانی انسان از یاد خدا و توحید دارد که سبب سرکشی و طغیان انسان میشود.
/993/703/ر
محسن محمدی ـ دکتری مطالعات انقلاب اسلامی دانشگاه معارف.
.............................
منابع
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. آشوری، محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران،1383.
4. ایزهی، سیدسجاد، نظارت بر قدرت در فقه سیاسی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.
5. برلین، آیزایا، چهار مقاله درباره آزادی، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، نشر خوارزمی، 1368. 6. تاجیک، محمدرضا، گفتمان، سیاست و اجتماع، تهران، فصلنامه سیاسی ـ اجتماعی گفتمان، ش 8، 1382.
7. تاجیک، نرگس، مفهوم عدالت، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1385.
8. جمالزاده، ناصر، عدالت سیاسی و اجتماعی در سه رهیافت فقهی، فلسفی و جامعه شناختی، تهران، دوفصلنامه دانش سیاسی، سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان، 1387.
9. جمشیدی، محمدحسین، از نگاه امامخمینی مردم مرکز ثقل حکومتند، روزنامه رسالت، سال بیست و پنجم، شماره 7023، 1389.
10. احیای اندیشه ظلمستیزی دینی در تفکر سیاسی ـ دینی امامخمینی، تهران، فصلنامه 15 خرداد، شماره 26 ـ 27، سال ششم، 1376.
11. اندیشه سیاسی امامخمینی، تهران، پژوهشکده امامخمینی(س) و انقلاب اسلامی، 1384. 12. نظریه عدالت از دیدگاه فارابی ـ امامخمینی ـ شهید صدر، تهران، پژوهشکده امامخمینی(س) و انقلاب اسلامی، 1380.
13. درودی، مسعود و صدرالدین موسوی، نظام سیاسی در دیدگاه امامخمینی و علامه نائینی (بررسی مقایسهای مؤلفههای شکلی و محتوایی نظام سیاسی دوران غیبت)، تهران، پژوهشنامه علمی ـ پژوهشی متین، سال یازدهم، شماره چهل و چهارم، 1388.
14. راولز، جان، نظریه عدالت، ترجمه محمدکمال سروریان و مرتضی بحرانی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1387.
15. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امامخمینی(س)، تهران، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1384.
16. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1982م.
17. لکزایی، شریف، بررسی تطبیقی نظریههای ولایت فقیه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385.
18. منتسکیو، بارون دو، روح القوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، 1349.
19. منصور، جهانگیر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، نشر دوران، 1378.
20. موسویخمینی، سید روحالله(امام)، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(س)، چاپ سوم، 1376.
21. شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(س)، 1377. 22. صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(س)، چاپ اول، 1378.
23. ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(س)، چاپ دوازدهم، 1381. 24. میراحمدی، منصور، اسلام و دموکراسی مشورتی، تهران، نشر نی،1384.
25. مریم شیری، عدالت سیاسی در گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی، تهران، فصلنامه علوم سیاسی، سال دوازدهم، شماره چهل و هشتم، زمستان، 1388.
26.واعظی، احمد، از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی، قم، مؤسسه باقرالعلوم(ع)، 1384.
28. Miller ، David، Social justice ، oxford University press، 1976.
29. Jones، Peter، Two conceptions of Liberalism، Two conception of justice`، British journal of Political Science ، Vol. 25 ، Issue 4(oct)، 1995. 30. John، Rawls، Justice as Firness: A Restatement، Edited by Erick Kelly، London، The Belkap press of Howard press، 2001.
31. John، Rawls، Political Liberalism، The John Dewey Essaye in philosophy ، New University press، 1993.