۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
کد خبر: ۳۲۳۲۹۶
نگاهی به تازه ترین اثر حاتمی‌کیا؛

من بادیگارد نیستم؛ محافظم/ چرا بادیگارد فیلم مهمی است

خبرگزاری رسا - شاید بتوان گفت «حیدر» بادیگارد به نوعی تداعی کننده «حاج کاظم» آژانس شیشه ای است. همان رزمنده سابق که هنوز هم حاضر است پای رفاقت یک دوست بسیجی که در هیاهوی شهر تنها مانده و کسی برای مساعدت او آستین همیت بالا نمی‌زند، بایستد و از همه هستی‌اش مایه بگذارد.
باديگارد

معلوم است که زخم خورده و گلایه دارد و حتی شاید بعضی جاها به شک افتاده و دنبال پاسخ است اما این فیلم  هم مثل اغلب کارهای دیگر ابراهیم گزنده و کنایی و برق آسا و با دیالوگ هایی رمزآلود و نمادین آغاز می شود:

«-چرا اینقدر دیر اومدی؟
-مأموریت بودم.
-شغلت چیه؟
-تو حفاظتم.
-نگهبانی؟
-محافظم.
آهان پس بادیگاردی…
من بادیگارد نیستم؛ محافظم»!

 


«بادیگارد» بی تردید یک فیلم انقلابی است. انقلابی و هم آرمانگرا. فیلمی که در بستر روایت داستانی‌اش می‌توان رگه‌های روشنی از شور و شیدایی نسل بچه‌های انقلاب را دید.
بچه‌هایی که همه چیزشان را در گرو عشق و ارادتشان به آرمانهای انقلابی این سرزمین اسلامی جانانه گذاردند و از همین مسیر در تند باد حوادث و در کوران سخت‌ترین شرایط هم حاضر به مصالحه و سازش نشدند.


داستان فیلم بادیگارد حکایت دردمندانه و صادقانه زندگی «حیدر ذبیحی» یک محافظ شخصی است. او بخشی از زندگی خود را به محافظت از جان یک شخصیت مهم می‌گذراند اما از جایی می‌فهمد که این شخصیت بیش از آن که به فکر مصالح نظام باشد به فکر منافع شخصی است و همین موضوع است که او را آشفته می‌کند و... .
 

روایت بادیگارد حکایت کسی است که محافظ انقلاب است و این محافظت در جامه و هیئت حفاظت از شخصیت‌های نظام تجلی می‌کند.


او دل و جان در این مسیر گذاشته و عمرش را در این راه با خلوص نیت صرف نموده چرا که به نظام و آرمان‌هایش اعتقاد دارد بنابراین شخصیت‌های نظام، جلوه‌هایی از آرمانهای او هستند که باید صیانتشان کرد.


دیالوگی در فیلم هست که شاید بتوان آن را یک اشاره دقیق و ظریف به ماهیت کاراکتر اصلی فیلم و قهرمان داستان دانست. آنجاکه پرویز پرستویی در نقش محافظت معاون رییس جمهور ایران می‌گوید:
«من محافظ هستم؛ بادیگارد نیستم»!


و اینجاست که تفاوت میان یک صیانت انقلابی و با خلوص و اعتقاد جازم و بادیگارد مشخص و مرز میان این دو معین می‌شود.

 


محافظ، در واقع در یک جغرافیای عقیدتی و زیست بوم فرهنگی که از دل اعتقاد و نیت پاک و روحیه ایمانی او نشأت می‌گیرد ایفای وظیفه می‌کند بر خلاف بادیگارد که تنها به یک رویکرد مکانیکی و محافظت کلاسیک و متعین در دستورات و وظایف صرفاً سازمانی نقش می‌آفریند.


همین مسیر و مرز باریک، موقعیتی می‌شود تا ابراهیم حاتمی کیا به بیان هنرمندانه بسیاری از جدی‌ترین مباحث فکری و عقیدتی در حوزه انقلاب اسلامی و رویکردهای ایمانی منبعث از آن، آنهم در این روزگاران بپردازد.


وقتی انتخاب میان ریاکاری و جاه طلبی با از خود گذشتگی و ایستادگی در آوردگاه این فیلم ظهور و بروزی همه جانبه می‌یابد و فاصله بعید میان مردم داری و جانبازی با مردم فریبی و نان به نرخ روزخوری در میانه مصائب تلخ و شیرین این روزگار، دامان قهرمان آرمانگرای محافظ انقلاب و شخصیت‌هایش، را می‌گیرد و او در محاکاتی عارفانه و حدیث نفسی مظلومانه و صادقانه به پایمردی تا آنجا که جان و آبرویش تاب می‌آورد، مقاومت می‌کند، می‌توان شمایلی معصومانه از نسل همچنان زنده انقلاب را به تماشا نشست.


فیلم لحن منتقدانه و در عین حال آرمانگرایانه ای دارد. فیلمی در جبهه خودی اهالی انقلاب که تلاش می‌کند تصویری امروزی و آسیب شناسانه از نسلی را به تصویر بکشد که حاضر نیست ذره ای از آرمان‌هایش عدول کند ولی در عین حال در مصافی ناپیدا و نانوشته میان آرمانهای خود و روزمرگی عده ای از مدیران و اداره کنندگان و صاحب منصبان، به تلاقی سخت و پیچیده ای میان آرمان و مصلحت، ایمان و منزلت، عشق و تکلیف و در نهایت از خودگذشتگی جانی و آبرویی، و محافظه کاری و عافیت گرایی مبتلا و امتحان می‌گردد.

 


اما بادیگار حاتمی کیا فیلم دقیق و ظریفی است و حرفهای نگفته و نهفته بسیاری در خود دارد که چه بسا تنها با هنر تصویرو زبان سینما بود که می‌شد آن‌ها بر زبان پرده آورد و به عمق جان مخاطب نشاند.


اینکه محافظ فیلم از کار حفاظت در سیستم شخصیت‌های سیاسی به سمت صیانت از دانشمندان هسته ای می‌رود، اینکه حاضر نمی‌شود پاکی و ایثار و شرافت و تعهد و جانباختگی خود در عرصه دفاع از «شخصت های نظام» را به هیچ قیمتی وجه المصالحه منافع شخصی و حزبی و مصلحت طلبی‌های مادی دیگران نماید، اینکه در دفاع از دانشمند جوان هسته ای تا پای جان و با نثار هستی خویش، مردانه می‌ایستد و از هی آسیب جانی و آبرویی نمی‌هراسد و... و نکات بسیار دیگر که در تار و پود فیلم قابل لمس و ردیابی است، همگی بر غنای محتوایی و ارزش‌های مفهومی و مضمونی اثر می‌افزاید.


شاید بتوان گفت «حیدر» بادیگارد به نوعی تداعی کننده «حاج کاظم» آژانس شیشه ای است.


همان رزمنده سابق که هنوز هم حاضر است پای رفاقت یک دوست بسیجی که در هیاهوی شهر تنها مانده و کسی برای مساعدت او آستین همیت بالا نمی‌زند، بایستد و از همه هستی‌اش مایه بگذارد.
همان کسی که زخمهای جبهه‌اش را مردانه بسته و در غبار شهر، هرگز اجازه نداده تا سوز و سودای مظلومیت بسیجی‌ها از دل و دیده‌اش رخت بربندد.

 


«حیدر» بادیگارد آن هم با بازی خوب و به یادماندنی پرویز پرستویی شمایلی دیگر از همان حقیقت و هویت «حاج کاظم» های جنگ است که در گوشه و کنار شهرها و روستاهای این دیار، هنوز هم با همان روحیه و رشادت و امید و ایستادگی، نفس می‌کشند.


حتی اگر غبار زمان و گرد روزگار، چهره نورانی اما سوخته‌شان را برای مردمان امروز کمی ناآشنا و غریبه کرده باشد!
بادیگارد یک فیلم انقلابی است و البته که هویت انقلابی‌اش را مدیون اصالتی است که به روح مقاومت و پایمردی می‌دهد.
مقاومتی که نه زمان می‌شناسد و نه مکان و نه می‌توان آن را با هیچ فریب و ترفندی از راه دفاع از ارزش‌های این ملت و این میهن، دور کرد.


اما فیلم حاتمی کیا از جنبه دیگری هم ارزش مضاعف دارد و آن اینکه دستاوردی است از خیل هنرمندان انقلابی و یا به قول رهبر فرزانه انقلاب «جناح مؤمن فرهنگی» کشور که در این دوران خطیر و حساس و پیچیده، پرچم دفاع از ارزش‌ها و یادآوری آرمانهای انقلابی ملت رشید ایران را بر دست گرته و به اهتزار درآورده‌اند.


در دورانی که سینمای ایران دردها و زخم‌های بسیاری از سوی جریان شبه روشنفکری و وادادگان و مرعوبان و شیفتگان فرهنگ غرب بر تن دارد، ظهور بادیگارد و تلنگر این نکته که تنها باید دل به خدا داد و ایمان و اعتقاد را در مصاف با شک و تردید و مظلومیت و تنهایی و خنجر به یاری خواند، بسیار غنیمت و با ارزش است.


ارزشی که مهم‌ترین دستاوردش خاموش نشدن چراغ هنر انقلابی و تذکار این حقیقت و اصالت به نسل جوان امروز ایران اسلامی است.

 

محمدرضا محقق


/1327/ی503/س

 


 

ارسال نظرات