نقش ورزشکاران در هدایت جوانان
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیت الله جوای آملی در دیدار در دیداربا بهداد سلیمی قهرمان وزنهبرداری جهان و جمعی از مسئولین و رؤسای ورزشی شهرستانهای استان مازندران و تعدادی از هیأتهای ورزشی و قهرمانان کشور در ردههای المپیکی و جهانی به آملی به تبیین نقش ورزشکاران در هدایت جوانان پرداخت.
متن این سخنرانی بدین شرح است:
اگر از ورزش به نیکی نام میبرند برای آن است که انسان بدنش سالم باشد و اگر روح، سالم نباشد آن روح این بدن سالم را هم تباه میکند. برای اینکه آن روح، سالم باشد و سلامت بدن را حفظ کند. بهعنوان نمونه به دو نوع سلامت در قرآنکریم دراینجا اشاره میشود تا روشن شود که همه ما در قبال تامین سلامت بدن، موظفیم روحمان را هم سالم نگه بداریم.همه ما چه ورزشکار، چه غیر ورزشکار عمر مشخصی داریم که در پایان عمر به فرتوتی و کهنسالی و ویلچر و اینها مبتلا میشویم. سن وقتی بالا رفت دیگر انسان به دوران ضعف بر میگردد.
حقیقت مرگ
ما همین چند صباحی که فرصت هست برای سرمایهگذاری باید عنایت کنیم. ما به جایی میرویم که هم جان ما هست هم بدن ما، این اصل اوّل، یعنی مرگ پوسیدن نیست ،از پوست به در آمدن است. انسان که میمیرد اینطور نیست که بپوسد، بلکه مرغی است که از قفس طبیعت آزاد میشود. اگر آن بزرگوار گفت «مرغ باغ ملکوتم نِیَم از عالم خاک» برای آن است که به ما بفهماند مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن. این اصل اوّل، پس ما هستیم که هستیم و هرگز از بین نمیرویم. اصل دوّم آن است که اکنون که ما زندهایم بدن داریم و روح داریم، نیازی داریم، به مسکن نیازمندیم، به پوشاک نیازمندیم، به خوراک نیازمندیم همانطوری که الآن نیازمندیم. اصل سوّم آن است که ما در دنیا نیازهای خود را یا با ضوابط حل میکنیم یا با روابط یعنی با ضوابط تجاری خریدن، فروختن و اجاره کردن مشکلاتمان را حل میکنیم.
ما مسکن میخواهیم، غذا میخواهیم، لباس میخواهیم، پوشاک و خوراک میخواهیم یا با خریدن و اجاره کردن مشکلمان را حل میکنیم یا با روابط حل میکنیم، کسی پدر کسی است، کسی پسر کسی است، پدر مشکل پسر را حل میکند، پسر مشکل پدر را حل میکند بالاخره یا با روابط نیاز ما برطرف میشود یا با ضوابط، ولی بعد از مرگ نه از ضوابط خبری است نه از روابط یعنی نه آنجا خرید و فروشی است نه جا برای اجاره هست نه برای مضاربه و عقود دیگر است، نه روابطی در کار است، چون همه خاک میشویم، دوباره از خاک برمیخیزیم و کسی پدر کسی نیست، کسی پسر کسی نیست. این اصل سوّم. پس ما از مرگ به بعد زندهایم، ما از پوست به در میآئیم نه بپوسیم، ما هستیم، بدن داریم، جان داریم، نیاز داریم، باید ببینیم نیازها را با چه چیزی باید رفع کرد. تمام نیازها را اینجا باید رفع کنیم و به همراه خودمان ببریم آنجا هیچ خبری نیست.
مار و عقربهای همراه انسان
داستانی را استاد ما مرحوم علّامه طباطبایی از استاد خودشان یا از بزرگان نجف نقل میکردند که یکی از عرفای نجف به زیارت اهل قبوردر وادی السلام نجف رفته و عدّهای از علمای نجف در بین راه آن عارف را دیدند، دیدند او از قبرستان برمیگردد، بعد از سلام و علیک و احوال پرسی از او سوال کردند چه چیزی دیدی؟ چون میدانستند این فرد عادی نیست که برود فاتحه بخواند و برگردد. گفت رفتم فاتحه خواندم برگشتم. گفتند نه، تو با دیگران فرق داری چه دیدی؟ گفت حالا اصرار کردید من قبرهای زیادی را جستجو کردم، چه قبرهای جدید ،چه قبرهای فروریخته، همه جا را نگاه کردم دیدم نه ماری است نه عقربی ،هیچ خبری از مار و عقرب نیست، از این قبرها سوال کردم که این علما به ما میگویند آنجا مار است، عقرب است، اینجا من چیزی ازمار و عقرب نمیبینم این چه چیزی است؟ قبرها در جواب من گفتند که ما مار و عقرب نداریم هر که میآید به همراه خودش میآورد، انسان خدای ناکرده به همراه خود یا مار و عقرب میبرد یا روح و ریحان، اینطور نیست که مسئله مرگ امر سادهای باشد.
در فرهنگ قرآن خدا فرمود: انسان مرگ را میمیراند نه مرگ انسان را بمیراند، این از لطیفترین تعبیرات قرآنی و وحیانی است. یکوقت است ما میگوئیم انسان میمیرد ومیپوسد، ولی قرآن تعبیرش این نیست. تعبیر قرآن این است که انسان مرگ را میمیراند :کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ1 فرمود هر کسی مرگ را میچشد نه مرگ انسان را بچشد، الآن اگر یک لیوان آب را کسی چشید، انسان آن لیوان آب را هضم میکند یا آب انسان را؟ شربتی را که انسان چشید، آن شربت، انسان را هضم میکند از بین میبرد یا انسانی که او را چشید؟ فرمود: شما مرگ را میچشید نه اینکه مرگ، شما را بچشد، اینطور نیست «کل نفس یذوقه الموت» مرگ، هر کسی را بچشد و هضم کند، بلکه انسان است که مرگ را میچشد و هضم میکند و ما هستیم که هستیم و برای ابد خواهیم بود، سخن از یک میلیارد سال و دو میلیارد سال نیست. پس ما هستیم، مرگ را میمیرانیم، بعد از مرگ که کسی نمیمیرد و برای ابد هستیم، وقتی که ابدی شدیم، نیازهای ما ابدی شد، باید توشهمان را اینجا فراهم کنیم. دیگر بالاتر از علی و اولاد علی (علیهم السلام) کیست؟ اینطور اینها مینالیدند، شبها برای چه چیزی مینالیدند. از آن طرف سوگند یاد کرد فرمود: قسم به خدا اگر تمام عرب جمع شوند من روی بر نمیگردانم، درست هم گفت، در شجاعت او حرفی نبود. هر وقت میگفتند علیبنابیطالب پرچم به دست گرفت و به میدان آمد،همه سلحشوران میلرزیدند. این علی آنطور از مرگ ناله میکند برای اینکه آنجا سخن از ابد است، سخن از یک میلیون سال و یک میلیارد سال نیست و هیچ خبری هم نیست، هر چه هست ما باید اینجا تهیه کنیم. مائیم که مرگ را میمیرانیم نه مرگ ما را بمیراند، حالا که این شد همین چند روزی که فرصت هست ما کاملاً میتوانیم تمام زاد و توشه را تهیه کنیم.
ویژگیهای ورزشکار مسلمان
یک ورزشکار، یک سر و گردن از دیگران بلندتر است، آبرومند زندگی میکند، با عفاف زندگی میکند، با حجاب زندگی میکند، با پدرش با مادرش با همسرش با اعضای خانوادهاش در کمال ادب زندگی میکند، وقتی هم که آمد وزنه بردارد به نام خدا وزنه برمیدارد، به نام علی و اولاد علی وزنه برمیدارد سعی میکند بر ورزش مسلّط باشد، بر وزنه مسلّط باشد، نه وزنه بر او مسلّط باشد، لذا تا آخر عمر سالم است امّا اگر کسی خدای ناکرده این اصول را رعایت نکند، ممکن است که عمر خودش را، سلامت خودش را آسیب برساند. این اگر به این فکر است که چهارتا کف به او بزنند چهارتا هورا بکشند، آن دیسک کمر، او را تهدید میکند، این ورزشکار، عاقل نیست.
در صورتی که انسان مسلّط بر ورزش باشد، مسلّط بر این وزنه و سنگ و آهن باشد، نه آهن بر او مسلّط باشد، آنوقت این میشود انسان کامل. انسانی که در محدوده خودش ،هم شرف میآورد، هم دیگران را به شرف وادار میکند خیلی فرق دارد.
الآن کسی باید یک ساعت سخنرانی کند تا چهار نفر را هدایت کند امّا این بهداد عزیز ما وقتی که وزنه بردارد بگوید به نام خدا، یا علیبنابیطالب، همین یک جمله کافی است که عدّهای را هدایت کند، این خیلی فرق میکند، کسی یک ساعت باید سخنرانی کند، یک ورزشکار یک لحظه میتواند عدّهای از جوانها را هدایت کند، این نعمت است، آدم وقتی سرمایهای دارد نعمتی دارد، عزّتی خدا به او داد چرا این را در راه دین صرف نکند، چرا ارزان بفروشد.
اینکه میبینید عدّهای از ورزشکاران مخصوصاً کشتی زورخانهای در سن هشتاد سالگی، نود سالگی سالمند برای این است که همه مسائل را رعایت کردند، خدای ناکرده اگر کسی گرفتار غرور شود، آنوقت آن سلامت خودش را در بهترین دوران زندگی خدای ناکرده از دست بدهد، این معلوم میشود اوّل که خواست آن وزنه را بلند کند نگفت به نام خدا.../998/102/ب3
منبع: روزنامه کیهان