۱۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۷
کد خبر: ۳۲۰۲۷۳
زهد اسلامى و رهبانیت مسیحى‏؛

عدم دلبستگی به دنیا، نکته‌ کلیدی زهد اسلامی

خبرگزاری رسا ـ زاهد و راهب هر دو آخرت گرایند، اما زاهد آخرت‌گراى جامعه‌گراست و راهب آخرت‌گراى جامعه گریز. در لذت گریزى نیز این‌ دو در یک حد نیستند؛ راهب، سلامت و نظافت و قوّت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر مى‏کند، اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جز وظیفه مى‏شمارد.
راهب nmo

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، یکی از صفات پسندیده که از ویژگی‌های اولیای الهی شمرده می‌شود، زهد است. واژه زهد از آن واژه‌هایی است که شاید بتوان گفت مفهومش به درستی جا نیفتاده و بعضاً برداشت‌های نادرستی از آن می‌شود و گاهی چنین تصور می‌شود که زهد مساوی با زندگی فقیرانه است و اگر کسی زندگی فقیرانه نداشته باشد، زاهد نیست.

 

هدف در این نوشته تبیین مفهوم زهد است؛ به طور اجمالی و در یک کلام زهد یعنی عدم دلبستگی به دنیا.

 

زهد در لغت به معنای مخالف رغبت و حرص بر دنیا آمده است؛ «و الزُّهد: ضد الرغبة و الحرص على الدنیا.»(لسان العرب/ج‏3/ ص 196) امیرمؤمنان(ع) به زیبایی زهد را بیان کرده است که نتیجه‌اش همین عدم دلبستگی می‌شود. حضرت می‌فرماید: «الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ‏؛ تمام زهد و پارسائى بین دو کلمه از قرآن است؛ خداوند سبحان فرموده: هرگز بر آنچه از دستتان رفته اندوه نخورید و بر آنچه به شما داده شده شادى نکنید!»(نهج البلاغه/حکمت439)

 

نکته قابل توجه در اینجا این است که زهد الزاماً با فقر یکی نیست. چه بسا افراد فقیری که اصلا بویی از زهد نبرده‌اند و دلبسته همان مال اندکی هستند که در دستشان است؛ بر عکس افراد متمولی که در عین ثروتمند بودن زاهد هستند؛ چرا که دارای این ویژگی هستند که حضرت علی(ع) در این بیان فرموده است.

 

ملا احمد نراقی و درویش

 

حکایتی از مرحوم فاضل نراقی نقل شده و معروف است که درویشی، نام «ملا احمد نراقی» و تعریف کتاب معراج السعادة او را شنیده و به شدت مرید و شیفته وی شده بود. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت «ملا احمد نراقی» وارد شهر کاشان می‏شود و چون دستگاه ریأست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی می‏بیند اندکی از ارادتش نسبت به او کاسته می‏شود. از سوی دیگر «ملا احمد نراقی» هم در دیدارهایی که با درویش انجام می‌دهد، متوجه این موضوع می‌گردد.

 

بعد از چند روزی درویش می‏گوید که تصمیم دارد به کربلا برود. ملا احمد در جواب می‏گوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این جا درویش می‏پرسد: چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب می‏شنود: «همین الان مهیا هستم. سپس با هم این سفر را آغاز می‌کنند.»

 

وقتی به چند فرسخی قم می‌رسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمه‏ای اتراق می‌کنند. در اینجا درویش می‏گوید: «کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته‏ام.» نراقی می‏فرماید: «این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل می‏گیری.» او قبول نمی‏کند و می‏گوید: «من به این کشکول خیلی علاقه‏مندم.» ملا احمد سوال می‏کند: «آیا نمی‌توانی مدتی بدون کشکول باشی؟» او جواب می‌دهد: «من تبرزین خودم را می‌خواهم و آماده بازگشت به کاشان می‏شود.»

 

 

در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا می‌فرماید: «ای درویش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو به این کشکول خود وابسته‏ای!» این داستان نیز نمونه‌ای از مفهوم زهد را بیان می‌کند که زهد الزاماً با فقر و نداری همراه نیست؛ بلکه نکته‌ کلیدی در بحث زهد، همان عدم دلبستگی است.

 

حالا از شخصیتی مثل «فاضل نراقی» که بگذریم، ما شخصیتی مثل سلیمان «حشمت‌الله» را داریم که از انبیای‌ الهی بوده و شوکت و سلطنت او معروف است، آیا کسی می‌تواند مدعی شود که پیامبر(ص) خدا زاهد نبوده است! با این‌که صاحب سلطنت و اموال زیادی بوده است.

 

از طرفی اهل‌بیت(ع) که زاهدترین مردم تمام زمان‌ها بوده و هستند، معمولا فقیر نبودند؛ ولی در عین حال زاهد بودند. مثلاً قضیه امام حسن مجتبی(ع) معروف است که ایشان دو یا سه بار اموالش را با فقرا نصف کرد. این مطلب نشان‌دهنده‌ این است که امام(ع) وضع مالی خوبی داشته که این‌گونه عمل کرده و در تاریخ ثبت شده است.

 

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «الدّنیا اصغرُ قدراً عندَ اللَّه و عندَ انبیائه و اولیائه من اَنْ یَفْرَحوا بشى‏ءٍ منها، او یَحْزَنوا علیه فلا ینبغى لعالمٍ و لا لعاقلٍ ان یَفْرَح بعرضِ الدنیا؛ دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیاء و اولیاى الهى کوچک‌تر از آن است که آن‌ها را خوشحال و ذوق زده کند یا با از دست رفتن آن غمگین شوند؛ بنابراین براى هیچ عالم و عاقلى سزاوار نیست که از متاع ناپایدار دنیا خوشحال گردد.»(تفسیر روح البیان/ج6/ص346)

 

در اینجا این نکته را نباید فراموش کنیم که یکی از عوامل مهم ایجاد زهد در انسان، کثرت یاد مرگ است. چرا که وقتی انسان حقیقتاً باور داشته باشد که روزی تمام تعلقات دنیایی را باید رها کند و به سرای دیگر کوچ کند، خود به خود زمینه‌ساز روحیه زهد در انسان می‌شود. امام باقر(ع) می‌فرماید: «مَا أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ إِنْسَانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا؛ انسان زیاد یاد مرگ نمی‌کند مگر اینکه در دنیا زاهد می‌شود.»(بحار الأنوار/ ج‏6/ص126) همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا ذِکْرُ الْمَوْتِ...؛ برترین زهد در دنیا ذکر مرگ است...»(بحار الأنوار/ ج‏6/ص137)

 

توضیحی دیگر از زهد

 

امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «ایُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَةُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُّعُ‏ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ‏ ذَلِکَ عَنْکُمْ فَلَا یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ وَ لَا تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُکْرَکُمْ فَقَدْ أَعْذَرَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَةٍ ظَاهِرَةٍ وَ کُتُبٍ بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة؛ اى مردم! زهد یعنى کوتاه کردن آرزو و شکرگزارى برابر نعمت‏ها و پرهیز در برابر محرّمات؛ پس اگر نتوانستید همه این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند و در برابر نعمت‏ها، شکر یادتان نرود؛ چرا که خداوند با دلائل روشن و آشکار، عذرها را قطع کرده و با کتاب‏هاى آسمانى روشنگر، بهانه‏ها را از بین برده است.»(نهج البلاغة/خطبه81)

 

 

نشانه‌های زهد

 

امام سجاد(ع) می‌فرمایند: «وَ قَالَ علیه‌السلام یَقُولُ اللَّهُ‏ یَا ابْنَ آدَمَ ارْضَ بِمَا آتَیْتُکَ تَکُنْ مِنْ أَزْهَدِ النَّاسِ ابْنَ آدَمَ اعْمَلْ بِمَا افْتَرَضْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مِمَّا حَرَّمْتُ عَلَیْکَ تَکُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏؛ خداوند مى‏فرماید که اى پسر آدم! به آنچه به تو داده‏ام راضى باش تا زاهدترین مردم باشى. پسر آدم! به آنچه بر تو واجب نموده‏ام عمل کن تا عابدترین مردم باشى. پسر آدم! از آنچه بر تو حرام کرده‏ام برحذر باش تا پارساترین مردم باشى.»(تحف العقول/ص281)

 

در روایت دیگر آمده: «إِنَّ عَلَامَةَ الزَّاهِدِینَ‏ فِی الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ تَرْکُهُمْ کُلَّ خَلِیطٍ وَ خَلِیلٍ وَ رَفْضُهُمْ کُلَّ صَاحِبٍ لَا یُرِیدُ مَا یُرِیدُونَ أَلَا وَ إِنَّ الْعَامِلَ لِثَوَابِ الْآخِرَةِ هُوَ الزَّاهِدُ فِی عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْیَا الْآخِذُ لِلْمَوْتِ أُهْبَتَهُ‏ الْحَاثُّ عَلَى الْعَمَلِ قَبْلَ فَنَاءِ الْأَجَلِ وَ نُزُولِ مَا لَا بُدَّ مِنْ لِقَائِهِ وَ تَقْدِیمِ الْحَذَرِ قَبْلَ الْحَیْنِ‏ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ "حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ"‏ فَلَیُنْزِلَنَّ أَحَدُکُمُ الْیَوْمَ نَفْسَهُ فِی هَذِهِ الدُّنْیَاکَمَنْزِلَةِ الْمَکْرُورِ إِلَى الدُّنْیَا النَّادِمِ عَلَى مَا فَرَّطَ فِیهَا مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ لِیَوْمِ فَاقَتِه‏...؛ علامت زاهدین در دنیا و مشتاقان به آخرت، رها نمودن هر رفیق و دوستی و جدائى از هر همنشینى است که هم‌فکر ایشان نیست و خواست ایشان را نمی‌خواهد. آگاه باش! کسى که براى پاداش آخرت مى‏کوشد، همان کسی است که به خوشى نقد دنیا بى‏رغبت است و براى مرگ آماده است و پیش از سرآمدن عمر و فرا رسیدن مرگ که ناگزیر از دیدار آن است برای آخرت تلاش می‌کند و پیش از مرگ برحذر است که خداى عز و جل فرماید: «وقتی مرگ یکى از آنها فرا رسد، می‌گوید: پروردگارا، مرا باز گردان شاید به تدارک گذشته عملى صالح انجام دهم»؛ پس هر یک از شما باید فرض کند امروز به دنیا بازگشته و از تقصیرهائى که در اندوختن عمل صالح براى روز فقر و فاقه(قیامت) کرده پشیمان است...»(تحف العقول/ص272)

 

همچنین امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ عَلَامَةَ الرَّاغِبِ فِی ثَوَابِ الْآخِرَةِ زُهْدُهُ‏ فِی عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْیَا أَمَا إِنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَا یَنْقُصُهُ مِمَّا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا وَ إِنْ زَهِدَ وَ إِنَّ حِرْصَ الْحَرِیصِ عَلَى عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْیَا لَا یَزِیدُهُ فِیهَا وَ إِنْ حَرَصَ فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ؛ نشانه کسى که به آخرت مائل ‏باشد آن است که در دنیا زاهد باشد و فریب دنیا را نخورد و زرق و برق زندگى او را منحرف نسازد. زاهد هر چه برایش مقدر شده باشد مى‏رسد و زهد، سهم او را کم نمى‏کند و هر کس هم بخواهد با حرص و ولع به دنیا دست پیدا کند بیشتر از آنچه قسمتش هست نصیبش نمی‌شود؛ پس مغبون کسى است که از نصیب آخرت محروم شود.»(بحار الأنوار/ج‏70/ص52)

 

اثر زهد

 

نبی‌اکرم(ص) می‌فرمایند: «الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیَا تُکَثِّرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا یُرِیحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ‏؛ میل به دنیا حزن و اندوه را زیاد می‌کند و زهد در دنیا باعث آرامش روح وجسم است.»(بحار الأنوار/ ج‏70/ص91) همچنین امام صادق(ع) می‌فرمایند: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنْیَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الدُّنْیَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ؛ کسی که در دنیا زهد پیشه کند، خداوند حکمت را در قلبش قرار می‌دهد و زبانش رابه آن حکمت گویا می‌سازد و عیب‏هاى دنیا را به او نشان مى‏دهد و او را به بیمارى‏ها و داروهاى دنیا آگاه مى‏سازد و او را سالم از دنیا بیرون مى‏کند و در دار السلام جاى مى‏دهد.»(بحار الأنوار/ج‏2/ص3)

 

کلید خیر

 

حفص بن غیاث می‌گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: «عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه‌ و آله لَا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لَا یُبَالِیَ مَنْ أَکَلَ الدُّنْیَا ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه‌السلام حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا؛ خداوند همه نیکى‏ها را در خانه‏اى قرار داده و کلید آن، زهد در دنیا مى‏باشد؛ سپس فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: مرد به حقیقت ایمان نمى‏رسد تا اینکه توجهى به اهل دنیا نداشته باشد؛ سپس امام فرمود: ایمان بر شما حرام است تا آنگاه که در دنیا زاهد باشید.»(کافی/ج2/ص128)

 

 

زهد اسلامى و رهبانیت مسیحى‏

 

زهد حالتى روحى است. زاهد از آن نظر که دلبستگی‌هایى معنوى و اخروى دارد، به مظاهر مادى زندگى بى‏اعتناست. این بى‏اعتنایى و بى‏توجهى تنها در فکر و اندیشه و احساس و تعلق قلبى نیست و در مرحله ضمیر پایان نمى‏یابد. زاهد در زندگى عملى خویش سادگى و قناعت را پیشه مى‏سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرایى پرهیز مى‏نماید.

 

زندگى زاهدانه آن نیست که شخص فقط در ناحیه اندیشه و ضمیر وابستگى زیادى به امور مادى نداشته باشد، بلکه این است که زاهد عملًا از تنعم و تجمل و لذت گرایى پرهیز داشته باشد. زهّاد جهان آن‌هایی هستند که به حداقل تمتع و بهره گیرى از مادیات اکتفا کرده‏اند. شخص على(ع) از آن جهت زاهد است که نه تنها دل به دنیا نداشت، بلکه عملًا نیز از تمتع و لذت گرایى ابا داشت و به اصطلاح تارک دنیا بود.

 

حقیقت این است که زهد اسلامى غیر از رهبانیت است. رهبانیت بریدن از مردم و رو آوردن به عبادت است. بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یک‌دیگر جداست، دو نوع کار بیگانه از هم است و یکى از دو کار را باید انتخاب کرد؛ یعنی یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت تا در آن جهان به کار آید و یا باید متوجه زندگى و معاش بود تا در این جهان به کار آید. این است که رهبانیت بر ضد زندگى و بر ضد جامعه‌گرایى است و مستلزم کناره‌گیرى از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه مسؤولیت و تعهد از خود است.

 

اما زهد اسلامى در عین این‌که مستلزم انتخاب زندگى ساده و بى‏تکلف و بر اساس پرهیز از تنعم و تجمل و لذت‌گرایى است، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى قرار دارد و عین جامعه گرایى است. براى خوب از عهده مسؤولیت‌ها برآمدن است و از مسؤولیت‌ها و تعهدهاى اجتماعى سرچشمه مى‏گیرد.

 

 

زاهد و راهب‏

 

«اسلام به زهد، دعوت و رهبانیت را محکوم کرده است. زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذت‌گرایى دورى مى‏جویند، ولى راهب از جامعه و تعهدات و مسؤولیت‌هاى اجتماعى مى‏گریزد و آن‌ها را جز امور پست و مادى دنیایى مى‏شمارد و به صومعه و دیر و دامن کوه پناه مى‏برد. اما زاهد به جامعه و ملاک‌هاى آن و ایده‏هاى آن و مسؤولیت‌ها و تعهدهاى آن رو مى‏آورد.

 

زاهد و راهب هر دو آخرت گرایند، اما زاهد آخرت‌گراى جامعه‌گراست و راهب آخرت‌گراى جامعه گریز. در لذت گریزى نیز این‌ دو در یک حد نیستند؛ راهب، سلامت و نظافت و قوّت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر مى‏کند، اما زاهد حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخوردارى از همسر و فرزند را جز وظیفه مى‏شمارد.

 

زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند، اما دنیایى که زاهد آن را رها مى‏کند، سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات است و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو می‌داند. ولى دنیایى که راهب آن را ترک مى‏کند کار، فعالیت و تعهد و مسؤولیت اجتماعى است. این است که زهد زاهد برخلاف رهبانیت راهب در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است و نه تنها با تعهد و مسؤولیت اجتماعى و جامعه گرایى منافات ندارد، بلکه وسیله بسیار مناسبى براى خوب از عهده مسؤولیت‌ها برآمدن است. حقیقت این است که فلسفه زهد زاهد و رهبانیت راهب کاملًا مغایر یک‌دیگر است. اساساً رهبانیت تحریف و انحرافى است که افراد بشر از روى جهالت یا اغراض سو در زمینه تعلیمات زهدگرایانه انبیا ایجاد کرده‏اند.«(ر.ک به مجموعه آثار استاد شهید مطهرى /ج‏16/ص 514 -518)/999/703/ر

 

ارسال نظرات