تأثیر مسائل زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی در سلامت انسان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمد صادق شجاعی، دکترای روان شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه، امروز در پنجمین پیش نشست همایش ملی «انسان جامعه و سلامت» که در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با اشاره به رویکرد روان شناسی به موضوع سلامت و بیماری اظهار داشت: ما در مرحله نخست باید ببینیم مبانی انسان شناسی چه تأثیری در نظریه های روان شاسی دارد؟ و این که روانشناسی مدرن متأثر از دیگاه داروین است که انسان وحیوان را یکی می داند و به همین دلیل محققان در قدیم تحقیقات خود را روی حیوانات انجام می دادند.
روان شناس متولی اصلی سلامت
وی با اشاره به تاریخچه سلامت در زندگی انسان ابراز داست: بحث سلامت مسأله ای اساسی است و اصلا داستان زندگی انسان است و از همان روز نخستین مطرح بوده است و همه افراد و فلاسفه در مورد آن اظهار نظر کرده اند و در اسلام هم به آن اهمیت زیادی داده شده است و موضوع مهم این است که سلامت یک موضوع بین رشته ای است و شاید بیشتر از همه رشته ها روان شناسی آن را دنبال کرده و روان شناسان خود را متولی آن می دانند و ما هم مسأله سلامت را از همین دیدگاه مطرح می کنیم.
حجت الاسلام شجاعی با بیان اینکه سلامت و بیماری با هم در ارتباط هستند و با به کارگیری هرکدام دیگری به ذهن می آید، اضافه کرد: و به قول فلاسفه نسبت بین آن دو عدم و ملکه و دو روی یک سکه هستند؛ چراکه سلامت را به عدم وجود بیماری در فرد تعریف کرده اند هرچند این تعریف در مرور زمان تغییر کرده است و الان در روانشناسی شکل کامل تری به خود گرفته است.
سلامت جسم و روح
وی با اشاره به دو بعد جسمی و روانی در موضوع سلامت یادآور شد: ابن سینا درست کار کردن اعضای بدن را سلامتی می داند؛ اما سلامت هم در مفهوم جسمی به کار می رود و هم در حوزه روانی انسان وارد شده است همچنانکه در بعضی از لغت نامه ها جنبه های روانی را هم مورد توجه قرار داده اند.
عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه افزود: مفهوم سلامتی و بیماری با هم ارتباط تنگاتنگ دارد و به همین خاطر اگر ما بررسی کنیم به لحاظ تاریخی مفهوم سلامت و بیماری را کاملا مرتبط با هم می بینیم و از همین رو نمی توانیم تاریخچه سلامت و بیماری از هم جدا کنیم و چه بسا ممکن است این گونه گفته شود، دغدغه اصلی کاهش رنج و مشکلات انسان بوده است و به همین خاطر اول به بیماری و بعد به سلامت رسیده اند و در گذشته تعریف و مبنایی بیماری را برای سلامت مطرح می کردند و لذا بحث سلامت در حاشیه قرار می گرفت.
الگوهای مختلف بیماری و سلامت در طول تاریخ
وی با اشاره به الگوهای جوامع مختلف انسانی از آغاز تا کنون در خصوص بحث درمان و سلامت خاطرنشان کرد: دوره نخست در سلامتی و بیماری مربوط به انسان های نخستین بود که الگویی فرا طبیعی برای سلامت و بیماری حاکم بود و بیماری را ریشه در حرکت های ماوراء طبیعی و ستارگان و حلول ارواح خبیثه در انسان می دانستند و با قدرت جادویی به درمان می پرداختند و جمجمه افراد را سوراخ می کرند تا شیاطین و ارواح اجنه خارج شوند و روش دیگر برگزاری مناسک جن گیری و با شکنجه افراد بود و داروهایی حاوی خون می خوراندن و حتی بعضا افراد را اعدام می کردند که چه بسا رگه هایی از این اعتقادات هنوز داشته باشند.
حجت الاسلام شجاعی ادامه داد: دوره دوم یونان و روم قدیم و همزمان با دوران بقراط است که به هم خوردن اخالط بدن را باعث بیماری می دانستند و برای همین برای رهایی راهکارهایی را به کار می گرفتند و امروز هم استفاده می شود که متولی این دوره پزشکان و اطباء بودند و در این دوره نیز روانشانسی جنبه ای فرعی به خود می گرفت و در دوره سوم قرون وسطی است که بیماری را مجازات خداوند می دانستند و متولی آن کشیش ها بودند که با اصلاح افراد از طریق شکنجه و توبه و نیایش و برگزاری مراسمات مذهبی بود به درمان می پرداختند، و اگر کسی نیاز به این کار نداشت سالم بود.
وی با اشاره به رنسانس به عنوان دوره بعدی مباحث درمان و سلامت عنوان داشت: در این دوره نظریه ذهن و بدن تأثیر گسترده ای در خصوص سلامتی و بیماری به جای گذاشت که متولی اصلی آن دکارت بود که سه فرضیه برای سلامت و بیماری مطرح کرد؛ نخست تشبیه انسان به ماشین و دوم ارتباط ذهن و بدن با غده صنوبری و سوم این که روح با مرگ از بدن جدا می شود که این عقیده زمینه را برای شکل گیری تشریح بدن آغاز کرد.
حجت الاسلام شجاعی ادامه داد: همین دیدگاه دکارت موضع کل نگرانه را جزئی کرد و گفت: کدام بخش بدن سالم است و کجا این گونه نیست که در این دوره روان شناسی فیزیولوژی و زیست شناسی رشد کرد و این دیگاه تا اوایل قرن بیستم حاکم بود، بنابراین باید بگوییم روانشناسی در بافت زیست شناسی شکل گرفته است ولی در همین زمان برنارد به نقش عوامل روانی در سلامت و بیماری اشاره کرده و نگاه متفاوت تری نسبت به سلامت شکل می دهد و کم کم روانشناختی جایگاه خود را پیدا کرد و تا امروز در سلامت و بیماری در جایگاه برجسته ای قرار دارد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: بحث دیگری هم وجود دارد که با عنوان سلامت روان مطرح شده است که از آن به بهداشت روانی نیز تعبیر می شود که متمرکز بر سه نوع پیشگیری اولیه ثانویه و ثالثیه است؛ پیشگیری اولیه رعایت مسائل مختلف مقدماتی است و آموزش هایی است به شخص داده می شود تا به سمت عوامل مخرب نرود و پیشگیری ثانویه در جایی است که امکانات اولیه نبوده است و بیماری بروز کرده ولی هنوز حاد نشده است و برنامه هایی برای جلوگیری از پیشرفت بیماری به کار می رود و در نهایت در ثالثیه راهی برای درمان نیست و کمکی کنیم که شخص زندگی خود را درهمان وضعیتی که دارد ادامه دهد.
معیار سلامتی چیست؟
وی در ادامه با طرح سؤالی که معیار های سلامتی چیست، تصریح کرد: جامع ترین نظر معیار سلامتی برای «جاهودا» است؛ جاهودا نخست نگرش های فرد به خود را مطرح می کند که در آن خویشتن پذیری و خود آگاهی، احساس هویت و هوشیاری نسبت به توانایی ها و مهارتهای خود مطرح می شود و دوم رشد و خود شکوفایی که از چه مقدار توانایی های خود استفاده کرده است و سوم انسجام شخصیتی که دراین قضیه چالش پذیری و مقابله با مشکلات طرح ریزی می شود و چهارم خود مختاری و استقلال و پنجم درک صحیح واقعیت و ششم روابط میان فردی مثبت از قبیل احترام به دیگران و حمایت را معیار و ضابطه سلامت می داند.
بهجاری نشانه سلامت
حجت الاسلام شجاعی گفت: مفهوم دیگری که رواشناسان از این زاویه به روانشانسی مطرح کرده اند، بهنجاری است که گفته اند: باید از مفهوم سلامت دست برداریم و روی به بهنجاری بیاوریم ولی این ها در مقام عمل همان محتوای سلامت را دنبال کرده اند؛ در این نظر افراد بهنجار سالم اند و افراد نابهنجار بیمار هستند.
وی ادامه داد: این محققان ملاک های بهنجاری را هم مطرح کرده اند؛ ملاک نخست آماری است به معنای فاصله از میانگین روی منحنی و بنابراین هم فرد عقب مانده و هم نخبگان نابهنجار هستتند چون از نرم جامعه فاصله دارند و ملاک دوم ملاک همگونی و ارتباط با جامعه است و سوم آسیب شناختی است براساس کارکرد سیستم عصبی که در صورت درست کار کردن فرد سالم است و چهارم ملاک روان شناختی یعنی احساسی که خود فرد دارد که اگر مثبت باشد بهنجار است و آخرین ملاک بهنجاری سازگاری است و مفهمومی قدرت مند در روانشناسی است که افرادی که بتواننند خودشان را با شرایط محیط و آب و هوا و غذا ها و جامعه هماهنگ کنند بهنجارهستند؛ این دیدگاه اساسا تحت همان نظر داروین است که گفت گونه های جانوری که خودشان را با محیط هماهنگ نکرده اند نسلشان منقرض شده است.
عضو هیأت علمی جامعه المصطفی العالمیه در پایان تأکید کرد: ما اگر بخواهیم یک برداشت جامع ارائه بدهیم باید بگوییم در مرحله نخست فاصله گرفتن سلامت از الگوی زیستی پزشکی مطرح می شود و این که سلامتی در قلمرو سازه های روانی حرکت می کند و دوم نگاه پیوستاری و فرایندی به جای مقوله ای است که می گوید همه افراد میزانی از بیماری و سلامتی را دارند و سوم این که الان سلامت به معنای نبود بیماری نیست بلکه سالم کسی است که از این مرحله بالاتر باشد و چهارم در نظرگرفتن ابعاد زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی نیز در بحث سلامت زیاد به چشم می خورد./1330/پ201/س