۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۰
کد خبر: ۳۰۰۶۱۸
‌رییس سازمان بسیج دانشجویی مطرح کرد؛

تفاوت حرف تا عمل آمریکا / وارد شدن از طریق مذاکره استراتژی جدید آمریکا

خبرگزاری رسا ـ این که چرا امام خمینی(ره) تسخیر سفارت آمریکا در تهران را انقلاب دوم نامیدند؛ به این مسأله برمی‌گردد که این حادثه از انحراف و استحاله انقلاب جلوگیری کرد و تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ ضد استکباری ملت‌های انقلابی شد.
آمريکا و اسرائيل 13 آبان

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، این که چرا امام خمینی(ره) تسخیر سفارت آمریکا در تهران را انقلاب دوم نامیدند شاید به این مسئله برمی‌گردد که این حادثه از انحراف و استحاله انقلاب جلوگیری کرد و تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ ضد استکباری ملت‌های انقلابی شد. طبق اسناد فراوان به دست آمده از سفارت آمریکا که بعدها تدوین و در اختیار محققان نیز قرار داده شد، ایالات متحده در این مکان با هدف مهار یا کنترل انقلاب اسلامی، اقدامات و ارتباطات وسیع جاسوسی انجام می‌داد.

 

از آنجا که راهبرد‌های آمریکا در دشمنی و تهدیدات ما هیچ تغییری نکرده است و فقط تاکتیک‌ها و روش‌های خود را متفاوت کرده، در نوع نگاه و اقدامات جمهوری اسلامی ایران نیز تغییری حاصل نشده است. به همین دلیل آمریکایی‌ها به دنبال راه نفوذی در گستره درون نظام هستند که از لوازم این اقدام آنها ایجاد تغییر در باورها و محاسبات مسئولین و در درجه بعدی مردم انقلابی است. با توجه به موارد ذکر شده پای گفت و گو با داوود گودرزی رئیس سازمان بسیج دانشجویی در لانه جاسوسی سابق آمریکا نشسته ایم تا به زوایای متعدد نفوذ آمریکا و علت آمریکا یا استکبار ستیزی ملت ایران بپردازیم.

 

به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها از همان اوایل انقلاب به دنبال نفوذ در کشور بودند و هر چه جلوتر آمدیم ابعاد این نفوذ پیچیده‌تر شد، آیا این طور نیست؟

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58 توسط دانشجویان پیرو خط امام یکی از مصادیق بارز جلوگیری از نفوذ آمریکا باید قلمداد شود. بعد از اینکه آمریکایی‌ها نتوانستند مانع از شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شوند، مهار انقلاب، تغییر رفتار و محاسبات مسئولین و بطور کلی نظام، نفوذ و ایجاد انحراف در مسیر و تلاش برای استحاله از درون، جزو راهبردهای اصلی آمریکا و همپیمانانش در مواجهه با انقلاب اسلامی بوده است. دشمنان از بدو شکل گیری این نظام اسلامی تا امروز همزمان با تهدید و سیاست‌های تحریمی علیه انقلاب با پشتیبانی از منافقین، جنگ داخلی را به وجود آوردند و از طرف دیگر تهاجم فرهنگی را آغاز کردند و ادامه دادند و در کنار آنها با نفوذ در دستگاه‌های متعدد نظام، جاسوسی‌های خود را تا اکنون ادامه داده‌اند. این دشمنی‌ها امروز به اشکال گوناگون و از روشی متفاوت دنبال می‌شود که اخیرا به لیست جنایات آنها ترور دانشمندان هسته‌ای و ضربه زدن به منافع مادی و حقوق ملت ایران را می‌توان برشمرد.

 

کوشش‌ها و برنامه‌ریزی‌های بی‌دریغ آمریکایی‌ها در این 36 سال برای براندازی انقلاب اسلامی به وضوح قابل رؤیت است. جاسوس‌ها و نیروهای آمریکایی در همین مکان که به ظاهر سفارت بود اما در باطن به اتاق جنگ و عملیات علیه انقلاب تبدیل شده بود، به دنبال سرنگونی انقلاب اسلامی ایران بودند. بعد از اشغال این لانه جاسوسی، اسناد کشف شده در آن بسیاری از حقایق را روشن کرد که فقط در مورد آنها 50 تا 80 جلد کتاب اسناد چاپ شده است. کسانی که از جانب آمریکا در این لانه فعالیت داشتند، اعتقاد داشتند که انقلاب ایران را هم می‌توان مانند سایر انقلاب‌ها با نفوذ در میان مسئولین و دخالت در تصمیم گیری‌ها و دادن اطلاعات و تحلیل‌های غلط به آنان، سرنگون کنند و یا مانع رسیدن انقلاب به دهه سوم شوند.

 

الآن دشمنی آمریکا با ما تغییری نکرده و لذا در یک تحلیل واقع بینانه، همان بحث اولیه خصومت آمریکا با ذات انقلاب اسلامی تفاوتی نکرده است چرا که آمریکا همان خوی استکباری خود را حفظ کرده است. با وجود مذاکرات هسته‌ای نه تنها از دشمنی دست برنداشته است بلکه تاکتیک‌های میدانی خود را عوض کرده و به تقابل غیرمستقیم و دیپلماسی عمومی با اهداف تغییر نظام محاسباتی و تغییر ذائقه فرهنگی و همین طور ایجاد بحران اقتصادی روی آورده است.

 

آیا می‌توانیم مذاکرات اخیر را در رابطه با آمریکا و پیوستن به جامعه جهانی تعریف کنیم؟

ما در این 36 سال بعد از انقلاب همواره اهل تعامل و گفت و گو بوده ایم و ایران اسلامی هیچ گاه منزوی نبوده است و عرف ارتباطی را سرلوحه اقدامات سیاست خارجی خود قرار داده و در مجامع بین‌المللی نمایندگان متعددی دارد. از آن گذشته 12 سال در مورد پرونده هسته‌ای خود با وجود اینکه محق است، مذاکره می‌کند، بنابراین با مذاکراتی که پیشرفت و پیروزی برای ملت حاصل شود، مخالفتی نخواهد بود و ما با آن مسأله‌ای نداریم و تجربه انقلاب اسلامی هم این موضوع را نشان می‌دهد اما گاهی مراد مذاکره مستقیم با آمریکا است، آن هم در دهه چهارم انقلاب و در این شرایط منطقه‌ای و جهانی که ما و انقلاب ما در بهترین سال‌های پس از انقلاب قرار دارد و افق درخشانی پیش روی خود دارد. اگر ما پس از دو سال مذاکره مستقیم با آمریکایی‌ها از این به بعد مذاکره با آمریکا را ممنوع می‌دانیم که نباید ادامه داشته باشد، به این دلیل است که طرف مقابل، صداقت و منطق لازم در مذاکراه پشت میز را ندارد. از حرف تا نامه مکتوب و از مذاکرات تا صحنه عمل آنها زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد.

 

با توجه به اینکه آمریکایی‌ها اصرار بر مذاکرات داشتند، به نظر شما آنها به دنبال چه چیزی هستند؟ آیا آمریکا قصد دارد در رفتار خود با ما تجدید نظر کند؟

ما بارها آمریکایی‌ها را تست کرده ایم و هر بار آنها نشان داده‌اند که قابل اعتماد نیستند. فلذا ما به آنها که دشمن ما هم هستند خوش بین نیستیم چرا که عقل سالم، راه پیموده و روش آزمون داده را دوباره امتحان نمی‌کند.به اعتراف مکرر مقامات متعدد آمریکایی و شخص اوباما که آخرین آن توسط رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه آمریکن بوده است، الآن ایالات متحده برای مهار و براندازی انقلاب از در دوستی وارد می‌شود و بعد از 4 دهه دشمنی که برایشان نتیجه‌ای نداشته است، حالا بررسی کرده‌اند که جنگ مستقیم با ایران نمی‌تواند مؤثر باشد. آنها در جنگ عراق زمین‌گیر شدند و هزینه زیادی را تقبل کردند، در مورد ایران که مسئله به‌طور کلی متفاوت است و آمریکایی‌ها می‌دانند که نباید به جنگ مستقیم بیندیشند، فلذا جنگیدن مستقیم از استراتژی کلان آنها کنار می‌رود.

 

آمریکایی‌ها در استراتژی جدید خود به دنبال این هستند که از طریق مذاکره وارد شوند و از این طریق ضربه خود را به کشور وارد سازند. در این حالت مذاکره را باید به عنوان دروازه نفوذ غرب به ویژه آمریکای جنایتکار دانست. کسانی در داخل می‌خواهند مذاکرات طولانی شود تا قبح آن بریزد و مسئله عادی شود، قصد دارند تنفر از دشمن پایین بیاید تا بتوانند ایده‌های خود را عملی کنند.

 

عقل سالم می‌گوید که وقتی طرف مقابل در طول تاریخ به عنوان دشمن اصلی شما عرض اندام کرده است و حداقل از 28 مرداد 1332 و در طول 62 سال فقط جنایت کرده است، نمی‌توان به آن اعتماد کرد و به مذاکره پرداخت. که همانا غربی و آمریکایی شدن است را در عمل اجرا کنند. ببینید عده‌ای چقدر کوتاه بین هستند که نسبت به دنیای پیرامون خود و اتفاقات آن تحلیل درست ندارند، آن هم در زمانه‌ای که خود غربی‌ها از فرهنگ لیبرالی ناامید شده‌اند و مبانی آن را زیر سؤال می‌برند. آمریکایی که در حال ورشکستگی است، حتما بازار 80 میلیونی ایران منجی آن است. چرا بعد از توافق هسته‌ای این قدر در مورد رستوران‌های آمریکایی و حتی درباره ساندویچ آمریکایی تا مواد آرایشی وارداتی از آمریکا صحبت می‌شود، آیا کشور ما باید تبدیل به بازار مصرفی آنها شود؟ از این زاویه است که می‌گوییم این دست دوستی عین دشمنی است.

 

چگونه می‌توان با مذاکره در یک فضای عقلانی به حفظ منافع اندیشید؟

باید نسبت به سیاست‌ها و طراحی دشمن که با روش‌های متفاوتی عملیاتی می‌شود، آگاهی یافت چرا که اگر با واقعیت‌ها روبه‌رو شویم و حوادث را به‌طور عمیق مطالعه کنیم متوجه می‌شویم که هیچ عقل سلیمی - سوای تأکیدات دینی و شرعی - نمی‌تواند با توجیهات غیرموجه، منافع ملی را زیر پای سلایق گروهی و جناحی له کند و منافع آشکار ملی را نبیند و نپذیرد. اوباما در چند سال اخیر بارها اذعان داشته است که برای مهار ایران نمی‌توان فشارهای جهانی را ادامه داد. عده‌ای سخن از ارتباط با دنیا می‌زنند اما به واقعیت‌های جهانی بی‌توجه هستند و درست در لحظه حساس تاریخی، اشتباه تصمیم می‌گیرند.

 

این مسأله مهم است که بدانیم درخواست‌کننده مذاکرات اخیر، آمریکا بوده است. آیا ما نامه و پیغام به آمریکا فرستادیم که بیایید گفت و گو کنیم یا آنها؟ باز هم عقل سالم می‌گوید که وقتی طرف مقابل در طول تاریخ به عنوان دشمن اصلی شما عرض اندام کرده است و حداقل از 28 مرداد 1332 و در طول 62 سال فقط جنایت کرده است، نمی‌توان به آن اعتماد کرد و به مذاکره پرداخت. ما نمی‌توانیم با دشمن مبنایی خودمان منافع مشترک داشته باشیم. چندی پیش سناتورهای آمریکایی گفته بودند که مسئله ما با ایران، موشک‌ها یا صنعت هسته‌ای نیست بلکه مسئله ما با آنها داشتن هژمونی مستقل از ما و مستقل بودن است. به عبارتی می‌توان گفت که آنها نه تنها حاضر به پذیرفتن اقتدار و پیشرفت یا عزت ما نیستند بلکه ذلت این کشور را آرزو می‌کنند و می‌خواهند ما کشوری باشیم که بله قربان گوی آنها شویم، آن وقت چطور عده‌ای در داخل می‌گویند که منافع در رابطه با آمریکا و بستن با کدخدای جهان تأمین می‌شود، با کدام عقل و منطق این ادعا را مطرح می‌کنند؟

 

با توجه به اینکه حضرت آقا بارها فرموده‌اند که در شرایط حساس پیچ تاریخی قرار داریم، چه توصیه‌ای به مسئولان برای توجه داشتن و درک کردن برای بهره‌گیری بیشتر از این فرصت‌ها را دارید؟

در شرایط فعلی در اوج تهدیدها و فرصت‌ها به صورت توأمان قرار داریم.هنگامی که به صورت دقیق بررسی می‌کنیم، هم هجمه زیادی علیه جمهوری اسلامی دیده می‌شود و هم فرصت‌های فوق العاده‌ای پیش روی خود و انقلاب داریم. برای فهمیدن و درک کردن و بهره مندی از این ظرفیت‌های کشف نشده و فرصت‌ها باید اهل میدان بود و به صورت جهادگونه برنامه‌ها و سیاست‌های تدوین شده را عملیاتی کرد، تنها در این صورت و با تکیه بر ظرفیت درونی نظام می‌توان موفق شد و مشکلات را حل کرد تا بتوان در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به پیروزی رسید چرا که اکنون در یک جنگ تمام عیار غیرنظامی قرار داریم و دشمن به وضوح در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در حال نبرد با ما قرار دارد و باید خود را در این نبرد همه جانبه مهیا سازیم.

 

دنیا به شدت در عصر حاضر تشنه حرف جدید است و ملت‌ها از فجایع و کشتارها خسته شده‌اند و آن حرف جدیدی که می‌تواند تشنگی بشر امروز را برطرف نماید، همان گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است که در دنیا هم خریدار دارد و روز به روز فراگیرتر می‌شود و ناگفته‌های آن مطرح‌تر می‌شود و دشمن از این واهمه دارد. بیداری ملت‌ها و انقلاب‌های منطقه‌ای نیازمند مدل جدیدی برای اداره حکومت است. باید خودمان را در آینده پیش رو برای شرایط جدید فرامنطقه‌ای و احیای تمدن بزرگ اسلامی آماده کنیم. پر واضح است که این آمادگی با گرفتن موضع تدافعی حاصل نخواهد شد./998/د101/ف2

 

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات