جریان شناسی هویت اسلامی در تاریخ ایران
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، دین و مذهب به عنوان مهمترین ارکان هویت جامعه ایرانی، همواره در طول تاریخ خداگرایانه ایرانیان جایگاه ویژهای داشته و به عنوان یک نماد نیک و مثبت شناخته شده است. از این سو اسلام به عنوان دینی مبین در تغییر سبک زندگی نادرست بشر، توانست سره از ناسره را برای جامعه ایرانی جدا کرده و راه بهتر زیستن و بهتر مردن را به پویندگان طریقت نشان دهد.
دین و دیانت آنچنان با هویت و فرهنگ ایرانیان در هم تنیده شده که امکان بررسی و تحقیق درباره سرزمین ایران بدون توجه به دین ایرانیان ناممکن است. بیتردید دین و دینداری به عنوان مهمترین عنصر فرهنگی و تاریخی ایرانیان یکی از دلایل عمده تداوم تاریخ ایران است.
اسلام به عنوان کاملترین دین الهی پس از ورود به سرزمین ایران، نه تنها در تقابل با اعتقادات ایرانیان قرار نگرفت، بلکه پیروان دیگر ادیان را نیز با خود همراه کرده و مورد لطف خود قرار داد. زندگی پس از مرگ، وجود خداوند قادر مطلق، ابلیس و نیروی شر شیاطین، معاد و جهان آخرت از مواردی بود که مورد توجه ایرانیان قرار گرفت و عاملی شد تا به دین اسلام گرایش پیدا کنند.(1)
از سوی دیگر ایرانیان یمن در زمان حیات پیامبر(ص) با مفاهیم و اندیشههای اسلام ناب محمدی آشنا شده بودند و این عاملی برای پذیرا شدن هر چه راحت تر اسلام از سوی ایرانیان بود. در واقع می توان حمله اعراب به ایران را نه هجوم فرهنگی و دینی، بلکه برهه ای از زمان دانست که ایرانیان همه ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی را برای اسلام به کناری نهاده بودند.
در واقع می توان اینگونه نتیجه گرفت که راستی و درستی دین اسلام سبب شد تا خیل عظیمی از ایرانیان در زمان ظهور اسلام به این دین گرایش پیدا کنند. نگاه اشتباه و مغرضانه برخی از آنتی اسلام ها درباره آن که اسلام همچون غارتگران وارد ایران شده است را می توان این گونه پاسخ گفت که در طول تاریخ، نه اسکندر مقدونی، نه مغول وحشی، نه محمود افغان، نه دست نشانده های آمریکایی و انگلیسی و نه عراق بعثی، نتوانستند حتی برای مدت اندکی بر روح و جان ایرانیان حکم فرا شوند. پس چگونه می توان دینی را که پیام آور محبت است به عنوان دینی بر علیه انسانیت معرفی کرده و مدعی شد که ایرانیان از ترس جان و به زور شمشیر به مسلمانی روی آورده اند؟(2)
اسلام، به عنوان دینی که اعتقادات غیر مسلمانان را محترم می شمارد، اجازه پرستش دیگر آیین ها را به مردم ایران داد؛ به نحوی که تا قرن های هفتم و هشتم هجری همچنان آتشکده های زرتشتی آتشی شعله ور داشتند.
تاریخ کمبریج بریتانیا معتقد است ایرانیان به شکل تدریجی به اسلام روی آوردند و این روند از شهرهای غربی ایران آغاز شد و به تدریج به همه ایران تسری پیدا کرد. نحوه ورود دین مبین اسلام به کشور پهناور ایران و چگونگی بسط و گسترش آن، حاکی از وجود زمینه دینمداری ایرانیان در طول تاریخ بوده است. پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نیز باید با توجه به هویت و فرهنگ دینی پرسابقه جامعه ایرانی مورد تحلیل قرار داد.(3)
شیعه در ایران
از آنجایی که در فرهنگ ایرانیان، صلاحیت خاندان و اصالت خانوادگی یکی از مهمترین انگاره های هویتی بود، از همان ابتدای اسلام حامی جدی خاندان رسول الله(ص) شمرده می شدند. حتی عباسیان نیز با ادعای انتساب خود به حضرت محمد مصطفی(ص) نیز در میان مردم ایران از جایگاه برخوردار شده و از همراهی ابومسلم نیز بهره مند شدند.
با این وجود، ارادت به پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان، توجه به اصالت خانوادگی و صلاحیت خاندان رسول اکرم(ص) موجب شد تا ایرانیان به تشیع گرایش پیدا کنند. این تحول بنیادی در مذهب ایرانیان و علاقه به ائمه اطهار(ع) سبب شد تا جامعه اسلامی ایران از لحاظ هویت فرهنگی با سایر مسلمانان جهان تفاوت ریشه ای پیدا کرده و تنها سرزمینی لقب گیرند که تشیع اثنی عشری را راه و طریقت خود انتخاب کنند.(4)
تا پیش از هجوم مغول، امویان و عباسیان که حامی مذهب تسنن بوده و امامت ائمه اطهار(ع) را نمی پذیرفتند، به دشمن سرسخت جامعه شیعه ایران تبدیل شدند. با هجوم مغول به سرزمین های اسلامی، به تدریج دین اسلام در برابر بودا قرار گرفت و این موضوع سبب شد تا بستر رشد مذهب تشیع در ایران فراهم شود.(5)
اقدامات صفویه و هویت مذهبی ملت ایران
می توان چند عامل مهم را دلیل گرایش ایرانیان به پیروی از اهل بیت(ع) دانست. عواملی تاریخی و فرهنگی که چندی از آن در زیر می آید:
1. جایگاه سلمان فارسی در دید پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) که او را یکی از اهل بیتش خواندند، هر چند که مقام و منزلت دینی سلمان و نه ایرانی بودن او در این روایت مورد توجه پیامبر اسلام بوده است، اما ایرانیان، خود را از اهل بیت پیامبر(ص) و متصل به ائمه اطهار(ع) می دانستند. بر این اساس، شیعه گرایی با ترکیبی از حس قرابت با خاندان رسول الله و حب اهل بیت(ع) در میان ایرانیان گسترش یافت.
2. نگاه عادلانه و عاری از سوگیری های متداول نژادی اعراب از سوی حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) سبب شد که حب علی(ع) در دل کسانی که از تقسیم بندی عرب و عجم ملول گشته بودند جاری شود.
3. استقرار حکومت ایشان در کوفه و نزدیکی به ایران از دیگر عواملی بود که سبب نزدیکی عاطفی میان ایرانیان و حضرت علی(ع) شد.
4. نقش آفرینی ایرانیان در نهضت امام حسین(ع) و قیام مختار ثقفی.
5. گسترش اندیشه های امام صادق(ع) و نهضت علمی ایشان در ایران سبب نهادینه شدن معرفت علوی در میان جامعه ایرانی آن زمان شد.
6. مهاجرت و پناه آوردن برخی از شیعیان به شهر قم، یکی دیگر از عوامل آشنایی ایرانیان با مذهب تشیع بود.
7. حرکت امام علی بن موسی الرضا(ع) از مدینه به سوی خراسان.
8. میزبانی ایرانیان از امام زادگان و نزدیکان ائمه اطهار(ع) در ایران.
9. ایرانی الاصل بودن علماء شیعی به ویژه شیخ صدوق، اسماعیل بن عباد و دودمان نوبختی.
10. حکومت هایی که پادشاهان آن ها مذهب تشیع را برگزیده بودند؛ پادشاهان آل بویه و شاه خدابنده از این دست هستند.
11. و در پایان ظهور سلسله صفویان در قرن 11 هجری قمری و تعیین مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور ایران.(6)
شیخ صفی الدین اردبیلی به عنوان بزرگ خاندان صفویان و پیشوای صوفیان عصر ایلخانیان، در گیلان، آذربایجان و بخشی از ترکیه نفوذ داشت. نفوذ شیخ صفی الدین به سرعت به سراسر جهان اسلام تسری پیدا کرده و به شامات و جبل عامل نیز رسید.
شاه اسماعیل با توجه به نفوذ شیخ صفی الدین، نهضت صفویان را در دوازده سالگی پایه گذاری کرده و پس از فتح تبریز، دولت مستقلش را تاسیس کرد. او مذهب تشیع اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی کشور قرار داد. هدف شاه اسماعیل از این کار، جدای از عشق و علاقه صفویان به ائمه اطهار(ع)، رقابت با دستگاه سنی مذهب عثمانی ها بود. او بای تقویت بنیان های مذهب تشیع در ایران، بسیاری از علمای شیعی را از سوریه، جبل عامل و عربستان به ایران دعوت کرد. البته باید توجه داشت که تشیع شاه اسماعیل، یک تشیع دروغین و برای امیال و مصالح سیاسی نبود؛ او در طول دوره حکومتش در مناسبات داخلی نیز به رسوم و آیین مذهب تشیع اصرار می ورزید و اعتقاد راستینی به ائمه اطهار(ع) داشت.(7)
در ادامه، شاه طهماسب از علمایی همچون شیخ بهایی، علامه مجلسی و محقق ثانی برای توسعه فرهنگ دینی استفاده کرده و در همین دوران بود که علمایی دیگر چون محقق سبزواری، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، محقق خوانساری، شیخ حر عاملی، مقدس اردبیلی، فاضل هندی و بسیاری دیگر از علمای اسلام به شکوفایی رسیدند.
شاهان پس از شاه طهماسب نیز، با تلفیق هویت ایرانی و شیعی، موافق بوده و از تشیع برای تحریک حس وطن خواهی ملت ایران برای ایستادگی در برابر عثمانی استفاده کردند. سیاست بین الملل آن زمان، دولت صفویه را درتنگنایی قرارداده بود که به موجب آن از غرب به وسیله عثمانیان، از شرق از سوی حکومت گورکانیان هند و از شمال شرق توسط دولت ازبک تهدید می شد. پس دولت صفویه توانمند شدن را در آن دید تا با سنگینی وزن تشیع در ایران، رو به ژئوپولتیک تازه ای بیاورد. تثبیت تشیع در این دوره، به ویژه در زمان شاه عباس صفوی، سبب تکوین هویت ایرانیان شیعه شد؛ به نحوی که در میان حکومت های ضعیف شده سنی مذهب، حکومت شیعی صفوی توانمند ظاهر شده بود.(8)
هویت دینی در تاریخ معاصر ایران
حرکت های اجتماعی در تاریخ معاصر ایران افزون بر آن که یکی از دست آوردهای مهم حضور اسلام در میان ایرانیان بوده، توانسته اند عمق اثرگذاری دین را افزایش دهند. در بیانی دیگر، اصل موضوع بر این سخن استوار است که جایگاه و مقام دین در میان جنبش های اجتماعی کجا بوده و چگونه توانسته هویت ساز جامعه ایرانی باشد.
از مهمترین جنبش ها و نهضت هایی که بر تارک تاریخ ایران زمین جاودانه مانده، نهضت تحریم تنباکو با فتوای میرزا شیرازی است. نهضتی که آینه تمام نمای ایستادگی هویت دینی و ملی در برابر ارمغان شوم بریتانیا و هویت ضد دینی آن بود. مرجعیت دینی همراه با مردم با بصیرت ایران اسلامی، یکپارچه در برابر قرارداد «رژی» ایستادگی کرده و اجازه نفوذ اقتصادی مطلق بریتانیا در ایران را ندادند.(9)
یکی دیگر از جنبش هایی که علما و اندیشمندان اسلامی جامعه ایران در آن تاثیر به سزایی داشتند، نهضت مشروطه بود. علمای عصر مشروطه با برگزاری تحصن ها و اعلام اعتراضات خود به دستگاه حکومت، خواستار حکومت مشروطه ای شدند که همه مردم با رویکردها و نظرات مختلف در آن سهیم باشند.
سومین نهضتی که از آن می توان به عنوان یکی از بزرگترین نهضتهای هویتی-دینی که در برابر هویت غیردینی-غیر ایرانی ایستادگی کرده از آن نام برد، نهضت ملی شدن صنعت نفت بوده است. نفت در حالی در ایران ملی اعلام شد که آیت الله کاشانی در کنار دکتر مصدق برای بازپس گیری حق از دست رفته مردم ایران، تلاش های مجدانه ای کرد؛ تا جایی که بریتانیا مجبور به پذیرش شکست در برابر عزم ملی ایران اسلامی شد.(10)
پانزده خرداد سال هزار و سیصد و چهل و دو، شاهد نهضت دیگری در ایران بود که با هویت اسلامی و شیعی در برابر استثمار و استعمار ایستاده است. می توان نهضت پانزده خرداد که تجلی گر مقاومت در برابر ظلم و ستم خودفروختگان داخلی و بیگانگان خارجی است را نقطه آغاز انقلاب پرشکوه اسلامی ایران در سال 1357 دانست. نقش اسلام و مذهب تشیع به ویژه علمای شیعه با رهبری حضرت امام خمینی(ره) در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی غیرقابل انکار و اظهر من الشمس است.
از دیگر حوادثی که می توان آن را عاملی برای بیدار کردن غافلان آینده که در خواب غربگرایانه به سر می برده اند دانست، هشت سال دفاع مقدس بود. جنگ تحمیلی با همه حوادث آن موجب شد تا همه اقشار ایران اسلامی، از علمای اسلام تا روشنفکران نظام را همراه با مردم برای احیای مفاهیم اسلامی به جبهه های جنگ بکشاند.(11)
روشنفکران و هویت دینی
پس از تهاجم فرهنگی غرب در دوران قاجار، غرب زدگی شاهان و درباریان آن عصر را می توان مهم ترین دلیل فراموشی هویت ایرانی و عقب ماندگی کشور دانست. در این میان روشنفکران و نخبگان، هر یک راه برون رفت از این عقب ماندگی را در آرا و نظرات خود می جستند. برخی معتقد بودند که باید به ایران باستان، ایران بدون اسلام بازگشت؛ برخی دیگر فرهنگ غرب و غربی شدن را تنها راه نجات از عقب ماندگی پنداشتند.
در این میان افرادی نیز بودند که درصدد احیا فرهنگ و هویت دینی و اسلامی بودند. نظر این قشر بیش از دیگران مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و این موضوع سبب شد تا باری دیگر ایرانیان برای بازسازی هویت ملی خود به سوی دین و مذهب گرایش بیشتری پیدا کنند.(12)
فیلسوف معاصر، علی اکبر علیخانی، الگوها و شاخصه های هویتی ایرانیان در دوره قاجار را به پنج جریان مستقل تقسیم می کند
1. هویت اسلامی در فضای سنتی
معتقدان به این نوع هویت، بدون توجه به واقعیت غرب، همچنان به اسلام با نگاهی سنتی و با سبک و سیاق چند صد سال گذشته تاکید داشتند. میرزا قمی، ملا احمد نراقی، سیدجعفر کشفی و شیخ جعفر کاشف الغطا از جمله اندیشمندان این جریان بودند.
2. هویت اسلامی در مدرنیته
این گونه از نخبگان با درک غرب، ضمن ستایش پیشرفت غرب و آثار در خور تأملشان به فرهنگ، هنر و هویت ایرانی- اسلامی توجه ویژه ای داشتند. ابوطالب اصفهانی، عبدالطیف موسوی شوشتری، آقا احمد کاشانی، سلطان الواعظین و میرزا صالح شیرازی از جمله این اندیشمندان بودند. این طیف از اندیشمندان می کوشیدند میان قدرت حاکم و اسلام پیوندی تنگاتنگ برقرار کنند تا از این رهگذر افزون بر حفظ هویت دینی با نگاهی به دست آوردهای غرب، از عقب ماندگی دور شوند.
3. هویت ایرانی در کشاکش اسلام و دموکراسی
پس از آن که طیف دوم در فعالیت های خود به موفقیت چندانی دست پیدا نکرد، برخی دیگر کوشیدند تا اسلام و غرب در حوزه های سیاسی، حقوقی و فرهنگی به یک سازگاری دائمی دست پیدا کنند. آن ها در صدد هماهنگی اسلام و مظاهر غربی به هر کاری دست زدند؛ اما به دلیل نداشتن خاستگاه مذهبی، تلاش هایشان پیروزی ای به همراه نداشت. یوسف خان مستشار الدوله، عبدالرحیم طالب اف و میرزا ملکم خان از مهمترین شخصیت های این جریان بودند.
4. ملی گرایی و مدرنیته
نظرات این گروه دقیقا در تضاد با هویت دینی بوده و خواهان بازگشت به دوره پیش از اسلام بوده و ایران را بدون رنگ و بوی اسلامی میخواستند. آن ها هر چند که خود را ضد دین نمی دانستند، اما آموزه های دینی را خرافی و مانع ترقی ایران می پنداشتند. از مهمترین افراد این جریان می توان از میرزا آقا خان کرمانی و فتحعلی آخوند زاده نام برد.
5. هویت ایران اسلامی در فضای مدرن
بر اثر تأثیر روز افزون غرب و منورالفکرهای ملی گرا، طیف جدیدی برای حفظ موازین و هویت اسلامی شکل گرفت که افزون بر آن که اندیشه های درست غربی را مورد پذیرش قرار داده بود، بر حفظ فرهنگ دینی نیز تاکید فراوانی داشت. آن ها معتقد بودند که مبانی اسلامی نیازمند یک نوگرایی و سازگاری نوین با عصر مدرنیته است. هر چند که این گروه با دیدگاه هی متفاوتی شکل گرفته بود، اما شخصیت هایی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی، آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، شیخ هادی نجم آبادی، سید محمد طباطبایی، ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس، شیخ فضل الله نوری، محمد حسین نایینی بود که در رأس آنها سیدجمال الدین اسدآبادی قرار داشت.(13)
در مجموع می توان بازخورد روشنفکران، مذهبیون و علمای دین را در برابر عصر مدرنیته غرب به سه شکل تقسیم بندی کرد.
1. نفی آثار غربی
2. پذیرش و سازگاری دستآوردهای مدرنیته
3. گزینش عناصر مدرن و نقد نسبت به سنت و مدرن
به رغم منزلت والا دین اسلام و مذهب تشیع در میان عموم مردم به مدت حدود سی سال(تا زمان به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی) شخصیت تاثیر گذار و برجسته ای در میان علما ظهور نکرد. تنها شخصی که رهبری مرجعیت تشیع را به دوش می کشید، آیت الله بروجردی بود که در چارچوب های ملاحظات زمان خود، می کوشید از فروپاشی نهادهای مذهبی کشور جلوگیری به عمل آورد.(14)
پس از خلع رضا خان میرپنج از قدرت، جامعه ایران اسلامی بار دیگر شاهد رشد جریانات فکری-مذهبی ای بود که رژیم پهلوی در صدد خاموش کردن آن ها برآمده بود.
جنبش فدائیان اسلام و نهضت نواب صفوی، از جمله این جریانات فکری بود. افزون بر این، ورود آیت الله کاشانی به موضوع ملی شدن صنعت نفت نیز در احیا هویت دینی نقش به سزایی داشت.
پیدایش روشنفکران دینی
فعالیت های غرب گرایان در دوره حکومت پهلوی موجب شد تا جریان های فکری جدیدی در ایران رشد کند که افزون بر نقد مدرنیته غربی، درصدد احیا هویت دینی در سطح جامعه بودند. جریاناتی که بر اثر تاثیرپذیری از اندیشه های نوین اسلامی در دیگر کشورهای منطقه در حال رشد و نمو بودند. از جمله آن ها می توان به سیدجمال الدین اسدآبادی، سر سید احمد خان هندی، حسن البنا و ابوالعلا مودودی نام برد.
در مجموع می توان جریانات فکری-مذهبی را به چند بخش عمده تقسیم بندی کرد:
1. اشخاصی همچون جلال آل احمد که معتقد به اسلام سنتی بوده و غرب زدگی را به چالش می کشیدند. آن ها تلاش می کردند تا سنت را درون مدرنیته به نمایش بگذارند.
2. بی تردید مهدی بازرگان به عنوان رهبر مدرنیسم اسلامی شناخته می شود. او به دنبال ارائه تعریفی جدید از اسلام بود که نیازمند جهان مدرن است. با آن که از پیشینه مذهبی و دینی برخوردار بود، اما گرایشات لیبرالی داشت. عبدالکریم سروش نیز در این طیف قرار می گیرد.
3. اسلام انتقادی که در ادامه نظرات شیخ فضل الله نوری و افکار امام خمینی(ره) قرار داشته و سپس آثار شهید مطهری و دکتر شریعتی می آید.(15)
استاد مطهری هویت دینی را در چارچوب ملت و امت اسلامی جستجو کرده و آن را برتر از هویت غربی معرفی می کند. از دیدگاه او هویت ایرانی شکل گرفته از دین اسلام و مذهب تشیع است.
شهید مطهری از یک رو مبانی قرآنی را عاملی برای تببین و تحلیل اسلام، ملت و ملیت دانسته و از سویی نقش ایرانیان در شکوفایی اسلام را در آثارش به خوبی توضیح می دهد. در مجموع او به زمان ورود اسلام به ایران نیم نگاهی داشته و بر اساس آن، هویت ملی ایرانیان را آن گونه که هست مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.(16)
ورود اسلام به ایران سبب شد تا سردرگمی ایرانیان در انتخاب کیش و آیین حقیقی که نحوه چگونه زیستن و چگونه مردن را نشان دهد، پایان یابد. بی تردید می توان اسلام را سر منشأ اتفاقات مهمی در ایران دانست؛ حکومت ساسانی به رغم داشتن سابقه تمدنی و تاریخی، مردم زمان خود را با مشکلات عدیده ای مواجه کرده بود که هیچ گونه تصور برون رفتی از بحران های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجود نداشت. عوامل متعددی همچون هویت یابی مردم ایران، ظهور دینی مبین همچون اسلام و مذهب تشیع، ناکارآمدی دستگاه ساسانی و خستگی مردم از ظلم و جور ساسانیان، عدم کارآیی دین زرتشت و دیگر ادیان آن زمان و معنویت والای اسلام، سبب شد تا ایرانیان راه رهایی از بند خمودگی های دنیایی را در اسلام یافته و مرید و پیرو خاندان رسالت گردند.
دانیالی
9466/703/ر
----------------------------------------------------
منابع
1. آبراهامیان، پروانه، ایران بین دو انقلاب، احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1377.
2. اسلامی ندوشن، ایرانی کیست؟ ایران فردا، سال اول، شماره5، بهمن و اسفند 1371.
3. افتخارزاده، محمودرضا، اسلام و ایران (مذهب و ملیت ایرانی)، تهران: رسالت قلم، 1377.
4. اکبری، محمدعلی، تبارشناسی هویت جدید ایرانی، شرکت سهامی انتشارات علمی و فرهنگی، 1385.
5. پدرام، مسعود، روشنفکران دینی و مدرنیته پس از انقلاب، تهران: گام نو، 1382.
6. جعفریان، رسول، بررسی رابطه تشیع و ایران، اصفهان: جهاد دانشگاهی، 1365.
7. بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب، جمشید شیرازی، فرزاد، 1377.
8. جوانی، حجت اله، انواع هویت دینی، فصلنامه اسلام پژوهی، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی، جهاد دانشگاهی، شماره دوم، 1384.
9. دفتر طرحهای ملی، ارزشهای نگرشهای ایرانیان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382.
10. سراج زاده، سیدحسین، چالشهای دین و مدرنیته، تهران: طرح نو، 1383.
11. رزاقی، سهراب، پارادایمهای روشنفکری دینی در ایران، نامه پژوهش، شماره7، زمستان 1376.
12. خلیلی، رضا، تحول گفتمانی هویت و تکوین نقش دین در اندیشه امام خمینی، در منصورنژاد محمد.
13. علیخانی، علی اکبر، الگوهای هویتی در اندیشه سیاسی دورهی قاجار، 1385، در منصورنژاد، محمد، 1385.
14. شوایتزر، گرهارد، سیاست و دین گرایی در ایران، محمد جواد شیخ الاسلامی، تهران:انتشارات علمی، 1384.
15. شیخاوندی، دکتر داور، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380.
16. ولایتی، علی اکبر، بحرانهای تاریخی هویت ایرانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.