معماری ارتباط برجام و سندروم مصرف
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، هر چند متن مذاکرات وین از خاستگاهی سیاسی- اقتصادی برخوردار است و هنوز در مجلس شورای اسلامی کشورمان به تصویب نرسیده، اما حقیقت این است که هر تغییر سیاسی و حتی اقتصادی از قدرت تاثیرگذاری بر فرهنگ کشور نیز برخوردار است. پیش از این در دوره به قدرت رسیدن حزب سیاسی کارگزاران با مدیریت هاشمی رفسنجانی، به صورت رسمی تاثیرات فرهنگی به کارگیری روشهای لیبرالیستی در اقتصاد ایران انکار میشد، اما گذشت زمان نشان داد «فرهنگ» از جایگاه بسیار بالاتری از «اقتصاد» برخوردار است و همه روشهای اداره جامعه در حوزههای متخلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در بستری از فرهنگ رخ مینمایند و به تبع آن دارای تاثیرات متقابل بر یکدیگر هستند.
علاوه بر بحث فلسفی تاثیرات متقابل حوزههای مختلف بر فرهنگ، مرور روایتهای تاریخی از نحوه توفق غرب بر شرق نیز حکایت از آن دارد که «اقتصاد» به عنوان منبع قدرت آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به پیشرانهای جدی برای ایجاد تغییرات فرهنگی و اجتماعی ماندگار در جوامع هدف تبدیل شد. مهمترین دلیل بر این مدعا تاثیرات اجتماعی شرکتهای چندملیتی غربی بر زندگی مردم در جوامع مختلف است. شرکتهای نواستعمارگر برای تثبیت موفقیت اقتصادی خود در خانه حریف، نیازمند «مهندسی فرهنگی سبک زندگی مردم» و دست بردن در عادات و نحوه اداره امور روزمره شان هستند تا بتوانند دارایی آنها را با میل خود جوامع و به صورت داوطلبانه، مستقیم به جیب خود سرازیر کنند.
به همین دلیل است که شرکتهای مذکور به محض ورود به یک جامعه جدید تلاش میکنند موازی با ساختار حاکمیت، دستگاه فرهنگی- تبلیغاتی و ساختار اجتماعی مدنظر خود را برپا دارند و از برنامهریزی علنی برای نفوذ در ادارات و وزارتخانههای دولتی به منظور تاثیرگذاری بر تصمیمسازیهای حاکمیت هیچ نگرانی ندارند.
برخی این نفوذ نرم فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی شرکتهای چندملیتی به عنوان پیشقراولان لشکر «جهانیسازی اجباری» در جوامع مختلف جهان را تحت عنوان «اقتصاد آزاد» پاس میدارند و تن دادن به قوانین اقتصاد نفوذی جدید را نوعی «تعامل مثبت با جهان» قلمداد میکنند، در حالی که سیستم مذکور همچون موریانه به تهیسازی نظامات ملی اقدام میکند و براساس مستندات تاریخی در کمتر از سی سال بطور معمول مستحکمترین حاکمیتهای ملی را به فروپاشی از درون میکشاند. امروز با ما همراه باشید تا پا به پای هم کشف کنیم چرا «جهانیسازی اقتصادی» میتواند به «فروپاشی اجتماعی» منجر شود؟ یا به عبارت سادهتر پشت پرده فرهنگ مک دونالد و کوکاکولا یا استارباکس و پرتزل چیست؟
اولین مواجهه با فرهنگ مصرف زده
اولین تجربه سفر به یک کشور توسعه یافته لذتی به اندازه حضور در یک دنیای خیالی به افراد میبخشد. رویارویی با «آنچه شما خواسته اید» در دنیایی که با تبلیغات و زرق و برق بسیار برپا شده به سرعت خواستهها و اهداف افراد را از زندگی به شرط برآورده شدن نیازهای اولیه، به زندگی مثل الگوها یا آیکونهای ویترینی نظام سلطه ارتقاء میدهد. به قول معروف اگر پیش از این معیار رفاه «شکم سیر» و «مسکنی امن» و «مرکبی مهیا» بود، بعد از این تلاش برای ارتقای مکرر لوازم زندگی از شکل ابتدایی به بالاترین مدل در دستور ذهن قرار میگیرد. غربیها این مدل برخورد اقتصاد لیبرال سرمایه داری با زندگی اجتماعی بشر را پروسه «کنترل ذهن» خطاب میکنند. سیستم مذکور در حقیقت نوعی «مسمومیت مغزی» در بشر ایجاد میکند به نحوی که میزان رضایت وی از داشتههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را به شدت تضعیف کرده و با بالا بردن مکرر و مرتب ایده آلهای ساختگی، لذت بهره بردن از موقعیت حال را در فرد مورد نظر، کور میکند.
علت این فشار و استرس بالای وارده توسط سیستم به جامعه نیز تلاش تبلیغاتی برای ارتقاء مکرر نیازهای بشر با هدف چرخش مصنوعی چرخ اقتصاد لیبرال سرمایه داری است.
کدام کیفیت؟! کدام ایده آل؟!
حتما از قدیمیها شنیده اید که پیش از این معنای خرید کالا از یک «برند مشهور» با امروز تفاوت بسیار زیادی داشت. بطور مثال سی- چهل سال پیش آگهیها مردم را ترغیب به خرید محصولات برند «ناسیونال» یا «فیلور» با این مطلع میکردند: «یک بار پول بده، یک عمر راحت باش!» البته در بسیاری موارد حق با تولیدکننده مطرح بود چون استفاده از مواد اولیه مرغوب و تکنولوژی به روز، موجب میشد اجناس برند خریداری شده بعضا حتی تا پایان زندگی مشترک زوجین آنها را از خرید کالای مشابه جدید بینیاز کنند! اما آن دوران به سرعت پس از آلودگی جهان به اقتصاد لیبرالی پایان یافت و دوران مزیت نسبی خرید از برندهای ژاپنی و آلمانی و آمریکایی مدت هاست که پایان یافته است.
امروز به واسطه تغییرات سریع تکنولوژی، گوشیهای تلفن همراه، تلوزیون، جاروبرقی، کامپیوتر و انواع و اقسام لوازم الکترونیکی به سرعت از مد رفته و به واسطه فشار رسانهای مضاعف وارد بر جوامع مصرف زده، بعضا به جهت اضافه شدن یک امکان اضافی ناچیز، از دور بازار خارج میشوند. نتیجه اینکه مصرفکننده به اسم بهره مندی از امکانات بیشتر همیشه از بازار عقب است و هر چه تلاش خود را برای جانماندن از تغییرات تحمیلی جامعه افزایش میدهد باز هم فاصله قابل توجهی از بازار روز دارد.
فارغ از حوزه تکنولوژی که با توجه به نیازمندیهای متفاوت افراد، بعضا دارای «توجیه اقتصادی» هم میتواند ارزیابی شود، این «جنون بیدرمان مصرف» در حوزههایی همچون «پوشاک» و «خوراک» نیز به نحو سرسام آوری در حال تحمیل نیازهای جدید به جامعه مصرفکننده است. اگر پیش از این صرفا پوشیدگی با لباسی «مناسب» و «قابل قبول» با امکان محافظت از افراد در سرما و گرما، شرط اقناع درونی محسوب میشد، امروز به واسطه تغییرات تحمیلی روز به روز مدلها، به واسطه مدیریت خانههای متنوع مد در غرب و شرق، جهان به «سرطان مصرف» مبتلا شده است و با ادامه رویه مذکور بیم جدی از پایان منابع زمین در میان حافظان محیط زیست در خود غرب به وجود آمده است.
ارتباط فقر و اخلاق سرمایه داری
هنوز حدود یک پنجم مردم جهان در فقر مطلق به سر میبرند و در انتظار سرپناه و امنیت غذایی روزگار میگذرانند. با این حال نظم صهیونیستی حاکم بر جهان هیچ اهمیتی به یک پنجم جمعیت فقیر جهان نمیدهد که اگر با جمعیت نیمه فقیر جهان تجمیع شود جمعیتی معادل نصف زمینیان را شامل میشود. اخلاق سرمایهداری مردم را ترغیب به مصرف بیشتر میکند به این ترتیب که هر کس استطاعت مالی مییابد، یک ماشین مدل بالاتر و یک ساختمان بزرگتر میخرد و بیشتر به مسافرت میرود و در انتها هم با مصرف انرژی و منابع زمین، زباله بیشتری از خود به جای میگذارد. کارشناسان سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی در گزارشی که اخیرا منتشر شده، رشد مصرف را در آینده موجب افزایش آسیبهای وارده به محیط زیست دانستهاند و بسیار بعید میدانند که بهبودی در زمینه مصرف در جهان حاصل شود اما هرگز کسی از شرکتهای چندملیتی همچون کوکاکولا و مک دونالد و امثالهم علی رغم افشاگریهای گسترده صورت گرفته درخصوص تاثیر تولید چنین محصولاتی بر منابع زمین، نخواسته که به تبلیغ سبک زندگی غیرمحیط زیستی آمریکایی پایان دهند.
برندها و تغییرات هولناک زمین
جالب است که بدانید یکی از مهمترین علتهای بروز خشکسالی در آفریقا، استحصال آب لازم برای تولید کوکاکولا از منابع آبی محدود این منطقه است! مک دونالد نیز برای تامین گوشت گاو نیازمند تخریب جنگلهای آمریکای جنوبی و تامین مرتع و مزارع ذرت برای خوراک گاوداریهای مکانیزه عظیم خود است. پس تنها یک وعده غذای برآمده از سبک زندگی آمریکایی نابودی منابع آب و جنگل و انرژی جهان را به دنبال دارد به نحوی که فعالان محیط زیست در کشورهای توسعه یافته به تحریم شرکتهای چندملیتی مذکور اقدام کردهاند و استفاده از منابع کشورهای توسعه یافته برای تامین محصولات همین جوامع به حکم قانون ممنوع شده است! این یعنی آب معدنی موجود در بازارهای اروپا و آمریکا به علت هدر رفت 3/1 لیتری آب در پروسه تولید، از منابع آبی آسیا و آفریقا تامین میشود و علوفه گوشت مورد نیاز تولیدکنندگان همبرگر آمریکایی از کشورهای فقیر آمریکای جنوبی!
اختلاف طبقاتی در جهان بیداد میکند و در شرایطی که عدهای که با هدف تامین شهوت زراندوزی خود، مکرر دیگران را به رقابت با استانداردهای مصرف گرایی روزافزون ترغیب میکنند، کماکان دسته دسته کودکان آفریقایی از گرسنگی و تشنگی در قبرهای کوچک جای میگیرند و در میان سازمانهای بینالمللی همچون یونیسف و یونسکو به اسم حمایت از کودکان گرسنه جهان «فشن شو» با دعوت از مشاهیر مد و مصرف گرایی ترتیب میدهند!
پوچ گرایی پایان سندروم مصرف
این وضعیت نظم نوین صهیونیستی حاکم بر جهان است که در آن مشهورترین و بهره مندترین مشاهیر رسانه ای، پس سالها دست و پا زدن در منجلاب الکل و مواد مخدر از «پوچی مصرف» دست به خودکشی میزنند و دستگاههای رسانهای غرب با بهت و نگرانی به عواقب ناشی از انتشار روزانه اخبار فروپاشی الگوهای خود خیره شده اند.
با این حال هنوز اغلب جوانان حاضر در جهان سوم و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه تحت تاثیر معجزه تبلیغات، غرب را «کعبه آمال» میپندارند و در حسرت غرق شدن در دنیای مصرف گرایی در کمپهای مهاجرت بر سر جان خود قمار میکنند.
این مفهومی از جهانی شدن در دنیای امروز است. پس جهانی شدن به شکل فعلی به معنای استقبال استعمارگران از اضافه شدن جوامع در حال توسعه به دایره ثروت نیست! بلکه اشاره به باز شدن مسیرهای نفوذ در سبک زندگی مردم و کشف بازارهای جدید به عنوان مستعمرههای نوین دارد. راز استقبال از ورود ایران به اقتصاد جهانی همین جاست!
دلالان جهانیسازی و نفوذ اجتماعی
از دلالان جهانیسازی ایران، حقیقتا باید هراسید چرا که ماموریت مهم آنها وابستهسازی ما و خانواده ایرانی به «مصرف لجامگسیخته» با تقبیح و تمسخر ارزشهای ایرانی- اسلامی همچون قناعت، خودکفایی، استقلال طلبی و وطن دوستی است.
اگر نوجوان دبیرستانی شما تا به امروز حتی یک روز لذت کار کردن را نچشیده اما گوشی 2 میلیون تومانی به لطف دادههای غلط ذهنی شما پدر و مادر گرامی در دست دارد، بدانید که به سندروم مصرف دچار شده اید! این جوک جامعه ماست که مشاهیر دنیای سرمایه داری همچون بیل گیتس فرزندان خود را از 14 سالگی ترغیب به کار موقت در رستوران با دستمزد ساعتی چند دلار میکنند تا مفهوم و ارزش چرخه اشتغال و ثروت را درک کنند، اما گمان ما بر این است که والدینمان اشتباه کردند که به محض دریافت سفارش خرید از فرزندان، دست به جیب نشدند.
اینها نشانههایی آشکار از مهندسی شدن جامعه ایرانی توسط اتاقهای فکر مصرف گرایی است. اگر فرزندتان از رایانه چندمیلیونی خود تنها برای بازی آنلاین و چت استفاده میکند و مسیر بهتری برای استفاده از آن بلد نیست، باید بدانید که هنوز بهره مندی از چنین تکنولوژی پیشرفتهای برای انها زود بوده و از اشتیاق لازم برخوردار نبودند.
خودکفایی یا قمار بر سر استقلال؟
بهطور معمول همه کشورهایی که درهای خود را به سوی غولهای چندملیتی میگشایند میان دوگانه خودکفایی به شرط زحمت و تلاش شبانه روزی در یک دوره چند ده ساله یا پیش خرید آیندهای اجاره ای، رای به گزینه آسان و زودبازده دادهاند. نتیجه این میشود که به نام «جهانی شدن» و درک احساس غیرواقعی «پذیرفته شدن در دنیا»، به جای تلاش برای صنعتی شدن کشور و رشد و پیشرفت زیرساختهای ثروت آفرین و ماندگار، آغوش خود را به سمت مصرف گرایی حداکثری بدون هدف و پوچی بدنبال آن میگشایند.
به این ترتیب مسیر ثروت افزایی طبقه نخست هرم اقتصاد لیبرال سرمایه داری، با همکاری داوطلبانه همه مصرف کنندگان جهانی برای همیشه پر رونق خواهد ماند. در این میان ترجیح بر این است که توجه نکنیم این منابع جوامع کمتر توسعه یافته و جهان سومی است که در ازای این رشد مصرف هولناک به یغما میرود و «استثمار» به نام «استعمار» دوامی چند ده ساله مییابد.
جنگ و آدم کشی در خدمت مصرف زدگی
علاوه بر فرهنگ و آرمانها و آرزوهای بشر که در پی همه گیری بیماری پوچ گرایانه «مصرف میکنم، پس هستم» در حال از دست رفتن است، خود زمین نیز بنا به اذعان دانشمندان بیش از این تاب بهره کشی ندارد. بشر امروزی به حکم تامین نیازهای حداکثری اقلیتی توسعه یافته، کل محیط زیست جهانی را دیگرگون ساخته و منابع چند میلیون ساله را در کمتر از صد سال، مصرف کرده است!
غربیها یک راهکار هوشمندانه برای دوام یافتن مسیر ثروتاندوزی و دوام خود با حفظ رویه سرسام آور مصرف گرایی ابداع کرده اند! آنها با راه اندازی جنگ و ناامنی در غرب و جنوب آسیا و آفریقا، دسته دسته «جمعیت نامطلوب» و «کمتر مصرفگرا» را راهی قبرستان میکنند و باقی مانده را هم با انواع و اقسام روشهای عقیمسازی و ابداعات رایگان بنیادهای سیاسی- اقتصادی همچون شرکت بزرگ واکسنسازی بیل گیتس، مالک مایکروسافت، از فرزندآوری و افزایش نسل محروم میسازند.
به دنبال مستعمرههای جدید!
یک مسیر بهتر اضافه کردن کشورهای صاحب منابع و نیروی کار ارزان به زیرمجموعه نظام اقتصادی لیبرال سرمایه داری است. ایران یکی از کشورهایی است که با مقاومت در برابر دست کم بخشی از قوانین سیاسی و اقتصادی غربی کوشیده است با قوی شدن در عرصههای مختلف، ورود خود به باشگاه کشورهای قدرتمند جهانی را رسمی کند. امروز به نقطهای رسیده ایم که نادیده گرفتن کشور نادر و قدرتمندمان در جهان به علت الگو شدن برای سایر ملتها و دولتهای جهان، ناممکن است. پس بهترین سیاست، امتیازدهی به ایرانیان با هدف قطع مسیر دستیابی به استقلال و خودکفایی اقتصادی و بهدنبال آن مهندسی معکوس جامعه ایرانی است.
هر گاه ارزشهای تربیتی همچون خودکفایی و استقلال طلبی و مدیریت مصرف را داوطلبانه با مصرف زدگی لیبرالی تعویض کنیم بنا بر همه مستندات ارائه شده، نه تنها ثروتمند و قدرتمند از منظر اقتصادی نخواهیم شد بلکه به مستعمرهای مبتلا به بدترین نوع پوچگرایی اجتماعی با شکاف اقتصادی حداکثری تبدیل خواهیم شد. شکافی که به واسطه حمایت بانیان اقتصاد سرمایه داری از طبقه مورد علاقه و مجری سیاستهای غربی، هزینهای چندین برابر دوران خودکفایی به شانههای مستضعفین و قشر متوسط ایرانی تحمیل خواهد کرد و با به یغما رفتن منابع کشور در برابر تامین خواستههای روزافزون جامعه مصرف زده وا داده در برابر نفوذ فرهنگی و اقتصادی دشمن، چشم انداز روشن خود را نیز از دست خواهد داد.
گاهی لازم است به جای دقیق شدن در پوسته ظاهری پر زرق و برق زندگی غربی، اندکی در ساختار اجتماعی – اقتصادی آن دقیق شویم و آرمانشهر ساختگی غرب را از درون نظاره کنیم. برجام در صورت تصویب در مجلس، میتواند از مسیرهای ذکر شده، به پروسهای برای نفوذ فرهنگی و اقتصادی غرب در جامعه ایرانی تبدیل شود. پس مهم است که به فراگیری نظم صهیونیستی در ایران نه بگوییم!/998/د102/س
منبع: روزنامه کیهان