اصلاحات و اصلاح طلبی انقلابی و آمریکایی از دیدگاه امام خمینی و رهبر معظم انقلاب
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، نسبت روحانیت با نظام اسلامی، نسبت روشنی است. نسبت روحانیت و حوزههای علمیه با نظام اسلامی، نسبت حمایت و نصیحت است. این را توضیح خواهم داد. حمایت در کنار نصیحت، دفاع در کنار اصلاح. آن دو مفهوم غلط، حقیقتاً انحراف و خصمانه است؛ به دلیل اینکه اوّلاً حکومت آخوندی و نسبت دادن جمهوری اسلامی به این مفهوم، حرف دروغی است. جمهوری اسلامی حکومت ارزشهاست، حکومت اسلام است، حکومت شرع است، حکومت فقه است، نه حکومت افراد روحانی. روحانی بودن کافی نیست برای اینکه کسی سلطة حکومتی پیدا کند. جمهوری اسلامی با حکومتهای روحانیای که در دنیا میشناسیم، در گذشته هم بوده است، امروز هم در نقطههایی از دنیا هست، ماهیتاً متفاوت است.
دفاع از حکومت و اصلاح آن، وظیفة روحانیت
حکومت جمهوری اسلامی، حکومت ارزشهای دینی است. ممکن است یک روحانی ارزشهایی را حائز باشد که از بسیاری از روحانیها برتر باشد؛ او مقدّم است؛ اما روحانی بودن هم موجب نمیشود که از کسی سلب صلاحیت شود. نه به تنهایی روحانی بودن صلاحیتآور است، نه روحانی بودن موجب سلب صلاحیت است. حکومت دین است، نه حکومت یک صنف خاص و یک مجموعة خاص. تقسیم روحانی به حکومتی و غیرحکومتی و ارزش و ضدارزش قلمداد کردن اینها هم یک غلط فاحش است.
رفتن به سمت حکومت و رفتن به سمت هر چیزی غیراز حکومت، اگر برای دنیا شد، بد است؛ اگر برای هوای نفس شد، بد است؛ مخصوص رفتن به سمت حکومت نیست. ما به سمت هر هدفی حرکت کنیم که مقصودمان هوای نفس باشد، مقصودمان منافع شخصی باشد، این ضدارزش است؛ این همان مصداق دخول در دنیاست که فرمود: «الفقهاء امناء الرّسل ما لم یدخلوا فی الدّنیا»؛ این مخصوص رفتن به سمت حکومت نیست. اگر هدف، دنیاست، مردود است؛ حکومت و غیرحکومت ندارد. اما اگر رفتن به سمت حکومت با هدف معنوی است، با هدف الهی است، این از برترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است؛ از برترین مصادیق مجاهدت است؛ این قبول مسئولیتهای سنگین است، یا دفاع از مسئولان صاحب صلاحیت است. اگر روحانیِ حکومتی به آن کسی گفته میشود که برای ادای دین خود، برای ادای مسئولیت شرعی خود، برای خاطر خدا از نظام اسلامی حمایت میکند یا از مسئولان حمایت میکند، این ارزش است، این ضدارزش نیست؛ نداشتن این حالت، ضدارزش است. پس هیچکدام از این دو مفهوم- نه مفهوم حکومت روحانی و حکومت آخوندی، و نه مفهوم آخوند حکومتی، روحانی حکومتی- مفاهیم درستی نیست. طرح اینها پساز انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، یک طرح مغالطهآمیز است؛ این مفاهیم متعلق به فرهنگ این انقلاب نیست.(1)
اصلاح نفس، لازمة شئون روحانیت
در همة شئون روحانیت و وظایفى که علماى دین و روحانیون و ملبّسان به این لباس دارند، این اصلاح نفس لازم است و ما باید این مسئولیت را حس کنیم. قدم اوّل این است که ما احساس بکنیم مسئولیت اصلاح نفس را داریم؛ اصلاح از لحاظ اخلاقى و روحى و تدارک کردن اخلاص و قصد قربت و اجتناب از گناه؛ همان که امیرالمؤمنین(علیهالصلاةوالسلام) فرمود: «ولکن اعینونى بورع و اجتهاد و عفة و سداد»؛ یعنى تلاش دائم براى درست حرکت کردن و منحرف نشدن و عفّت و سِداد. این احساس را باید بکنیم و به اصلاح فکر و اصلاح بینش و اصلاح سلیقة معوج- اگر خداى نکرده در ما هست - و اصلاح مذاق و مشرب دینى و فقهى و کلامى و سیاسى و غیره توجه کنیم.(2)
اصلاح حوزهها منطبق با نیازها
امروز، انقلاب اسلامى پیروزمندى بر محور حوزة علمیه به پیروزى رسیده و نظامى به وجود آمده است. حوزه، در این نظام که بیگانه نیست، بلکه از لحاظ حرمت و تأثیر واقعى و آیندهنگرى، محور و هستة مرکزى است؛ در اینکه بحثى نیست. امروز، بهانهها منقطع است و همه باید براى ساختن و اصلاح حوزه- و اگر این تعبیر به گوشها سنگین نیاید، بگوییم براى مدرنیزه کردن حوزه- منطبق با نیازها بکوشند. همة مسئولیت دارند و تمام کسانى که دستشان مىرسد کارى انجام بدهند- از طلّاب تا فضلاى جوان تا مدرّسان و مراجع عظام (اعلىالله کلمتهم) تا مسئولان کشور و مؤمنان و علما و دینباوران و مخلصان دانشگاهى که در سطح کشور هستند- هر کدام مىتوانند سهمى در این کار داشته باشند.(3)
شرط اصلاح، حضور روحانیت و دانشگاه با هم
شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهاى آخوند اصلاحبردار نیست. از آن طرف هم اگر آخوند بخواهد بگوید که منهاى دانشگاه، منهاى جبهههاى سیاسى، آن هم صحیح نیست، براى اینکه آن هم کارشناس لازم دارد. شما کارشناس اسلامى هستید و قواعد اسلام را مىدانید، لکن بعض مسائل سیاسى را شماها هم نمىتوانید حلّش کنید؛ محتاج به اینها هستید. شما نمىخواهید که خودتان بروید حکومت بکنید، شما یک شغل دیگرى دارید. شما حکومت لازم دارید؛ شما اجزاى ادارات لازم دارید؛ ادارات شما، حکومت شما- عرض مىکنم- لشکر شما، جیش شما، همة اینها با این جبههها تحصیل مىشود؛ با این دانشگاهها و با این دانشجوهاى خارجى و داخلى مملکت ما باید اداره بشود. اگر علاقه دارید شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهة دیگر به اسلام، با علاقه به اسلام نمىشود که با هم بنشینید دعوا کنید امروز! امروز دعوا کردن انتحار است، خودکشى است. امروز اختلافاتْ خودکشى است. سلیقة تو جور نمىآید با مثلاً حرف فلان آدم، نباید الآن اختلاف ایجاد بکنید. ما همه مسْلم هستیم و زیر بیرق اسلام همه مىخواهیم جنگ بکنیم، همه مىخواهیم مبارزه کنیم.(4)
با اصلاح دانشگاهی و روحانی، جامعه اصلاح میشود
دو قشرى که باید- جامعه را- با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند، اینها را از هم جدا کردند. دو قشرى که اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشد، تمام ملت به مسیر صحیح مىرود. اینطور نیست که یک قشر، مثلاً کاسب باشد، که فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غیر نیست. دو قشرى که با اصلاح این دو قشر جامعه اصلاح مى شود. دو قشرى که إذَا فَسَدَ العَالِمُ فَسَدَ العَالَمُ(5) است. این «عالِم» من نیستم؛ شما هم هستید؛ همهمان هستیم. شما همه جزء علما هستید، که اگر چنانچه خداى نخواسته فاسد باشید، عالَم را به فساد مىکشید؛ و اگر صالح باشید، عالَم را به صلاح مىکشید. صلاح و فساد یک جامعه به دست مربّیهاى- آن هست- آن جامعه هست. و آن مربّیها شماهایید و قشر روحانى. آنها به یکجور، و شما به یکجور. اما دو طایفه مربّى جامعه هستند.
اگر بنا باشد که همان تربیت علمى باشد، شما یک طبیب مىخواهید درست بکنید، نظر به اینکه این طبیب چه جور باشد، نیست؛ این طبیب فردا مىشود یک کاسب! یک کاسبى که اینطور کسب [کند] که یک مریض را معطّل مىکند براى اینکه ویزیت را زیاد بکند! خیلى طبیب خوبى درست شد، از حیث طب بسیار متخصص بود، اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذّب نشده بود، متّقى نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطّل مىکند؛ امروز یک نسخهاى مى دهد، با دواخانه هم مىسازد که نسخه را هرچه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا مىکند؛ این نسخه فایده نکرد، فردا یک نسخة دیگر! باز همین، باز همین. طبیب، خوب طبیبى بود، یعنى مِن حیث طبابت. یک مهندس درست مىکنید؛ مهندس در علم خودش خیلى خوب بود، اما وقتى که مىخواهد فرض کنید که یک نقشهاى بدهد، یک [طرحى] بدهد، با آن استادیهایى که دارد، جورى مىدهد که مفید و صحیح نباشد و منفعت طلبى باشد. و هکذا همه چیز.
در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین «ملّایى» باشد، این ملّا بسیار ملّاى خوبى است، بسیار آدم فهمیدهاى است، کتاب و سنّت را بسیار خوب مىفهمد، اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنّت موجب اِعوجاج مردم مىشود در سنّت، یکجور سنّت را بیان مىکند که منحرف بکند! در کتاب، یکجور کتاب را بیان مىکند که منحرف بکند. بسیارى از این آدمهایى که منحرف کردند و مىکنند جوانهاى ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متّقى نبودند؛ الهى نبودند؛ خدایى نبودند. فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد. توجه به این بوده است که حقوق چهقدر باشد. تربیت که کردند، تربیت یک اشخاصى را کردند از حیث دانشمندى. دانشمند، لکن دانشمند مضرّ؛ نه دانشمند مفید؛ نه مثل یک بازارى که اگر مفید هم نباشد، مضرّ نیست. یک فردى است که مضرّ است به جامعه.
فرقى مابین قشر شما و قشر ما در این مسئله نیست، ما هر دو طایفه باید تربیت کنیم قشر جامعه را.(6)
1 - مقام معظّم رهبری در دیدار با طلّاب و اساتید حوزة علمیة قم، 29/7/1389.
2 - سخنرانى مقام معظّم رهبری در جمع فضلا و طلّاب و روحانیون مشهد، 04/01/1369.
3 - سخنرانى مقام معظّم رهبری در دیدار با مجمع نمایندگان طلّاب و فضلاى حوزة علمیة قم، 07/09/1368.
4 - صحیفة امام، ج 5، صص 280 و 281.
5 - «هنگامى که دانشمندى فاسد مىشود، جهان فاسد شود».
6 - صحیفة امام، ج 7، صص 471- 472./907/د101/ح
منبع: کیهان