۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۸
کد خبر: ۲۳۹۹۵۸
نگاهی دیگر به متن و پیرامون سریال پرده نشین

شاهد پرده نشین در بازار هنر ایران

خبرگزاری رسا ـ بزرگ‌ترین ظلمی که در این فیلم‌های مثبت‌اندیش به حوزه‌ها شده همین است که چهره حوزه را غیر علمی و دور از مردم معرفی می‌کند و راه سعادت طلبه را پشت‌پا زدن به همین حوزه می‌داند!
سريال پرده نشين


در ادبیات نه چندان قدیم حوزه‌های علمیه به اولاد ذکور و اناث حضرات آیات، لقب « آیت الله زاده» می‌دادند بویژه اگر فرزندشان پسر و طلبه بود. این عنوان نشان می‌داد که این طلبه از فضل پدر هم، بهره‌مند است و وارث علمی آیت الله (پدر) است.

چنین عنوانی را به دیگر طلاب نمی‌دادند. اندک اندک به دیگر فرزندانی که در جرگه روحانیت نبودند هم دیگر آیت الله زاده نگفتند. از دیگر عناوین نسبی حوزوی، عنوان «داماد» بود که نشان می‌داد فلان طلبه اهل فضل، داماد فلان عالم شهیر شده است و این لقب نیز به هر طلبه و داماد هر آخوندی، نسبت داده نمی‌شد.

اما در ادبیات سیاسی، واژه «آقازاده» هم رواج یافت. شاید سابقه این عنوان به زمانی برگردد که در کنار شیخ و آخوند و میرزا و خان و شاهزاده و شاه، کسانی هم بودند که به «آقا»‌ مشهور می‌شدند و در شهر یا روستا صاحب نفوذ یا ملّاک بودند. آقاها نزد مردم احترام ویژه‌ای داشتند چون هم اهل سواد بودند و هم علی‌رغم مکنت مالی، همچون خوانین و سلاطین، به مردم، ظلم نمی‌کردند و البته مسئولیت امور شرعی جامعه هم بر عهده آنان نبود.

 

 

گاهی برخی آخوندها و یا خان‌زاده‌هایی که فرزند ارشد نبودند هم به عنوان «آقا» ملقب می‌شدند. شهرت و فامیلی «آقازاده» چه بسا از این دوران، باب شده باشد چنان‌چه بیگ و بیگم و خانم‌. امروزه به فرزندان دختر و پسر صاحب منصبان سیاسی اعم از روحانی و وزیر وکیل و استاندار و غیره، آقازاده می‌گویند و این عنوان «آقا زاده» یک اصطلاح جدید است. اندک اندک به هر جوانی که سر و سری با بزرگان داشته باشد و از رانت اطلاعاتی و مالی برخوردار شود آقازاده می‌گویند گرچه پدرش یک چوپان روستایی بوده باشد!

خلاصه آن‌که آقازاده و آیت الله زاده، آن ارج و قرب پیشین خود را از دست داده و آقازاده‌ها کسانی هستند که از مقام پدر، حاصلی کسب می‌کنند. برخلاف سابق، آقازاده‌ها و آیت الله زاده‌ها چندان نگران موقعیت حضرت ابوی نیستند و از قضا سرکنگبین صفرا فزوده و پدرها نگران احوال اولاد شده‌اند!

گاهی پدران، اطمینان ویژه‌ای به این پسران و دخترانِ زاده خویش دارند و گاهی هم رهایشان کرده‌اند به امان خدا چون زحمت خدمت به خلق، فرصت تربیت فرزند را از آنان، ربوده است. به هر تقدیر، پدیده آقازادگی در جامعه امروز، عقده ناگشوده‌ای در حلقوم خلق الله شده که از سویی مجاهدت‌ها و تلاش‌های شبانه روزی پدر را نمی‌توانند فراموش کنند و از طرفی نمی‌توانند باور کنند این آقا زاده به همت و استعداد خویش، سلطان فلان واردات و صادرات شده باشد!

 



دائم السفر بودن این عزیز دردانه‌ها و تفریحات آن‌سوی آب از یک طرف و خاطرات عجیب جبهه و جنگ‌شان هم یک طرف!

غرض این که آقازادگی، معضل شگفتی شده و عن قریب است که در دهه چهارم انقلاب اسلامی، این عقده چرکین،‌ سربگشاید چرا که شاید آن آقای وزیر و استاندار و آیت الله و حاجی، دیگر در قید حیات نباشد که سپری از مصونیت قدسی را مشمول فرزندانش سازد! از کجا معلوم که فروش اموال و مهاجرت به نام تحصیل و تجارت در دیار فرنگ، پوششی برای فرار محترمانه از چنگال قانون باشد!

ذکر همه این مقدمات برای این بود که بدانیم نسبت فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی پس از انقلاب، با روحانیت و حوزه و معدود آقازاده‌های حوزوی چیست؟

شاید بتوان این دوره‌ها را برای فیلم و روحانیت، برشمرد:

دوره سکوت و سانسور:


دوره‌ای که روحانی و آخوند در فیلم‌ها هیچ جایگاهی نداشت یا بر اثر نگاه قدسی یا بر اثر ترس یا نفرت. در این دوره، همه تلاش می‌کردند چهره معممی در فیلم‌ها دیده نشود و حتی در صحنه عقدخوانی عروسی‌ها، صدای یک آخوند شنیده می‌شد و خودش ممنوع التصویر بود!

دوره جدال غیر مستقیم با روحانیت:

در این دوره، فیلم سازان مسئله‌دار، تلاش کردند بدون آن که یک آخوند ملبس به لباس روحانیت را نشان دهند، حوزه و روحانیت و آخوند سیاسی را تخطئه کنند. این کار با نشان دادن مداح و حاجی بازاری و زندان‌بان و مسئول یقه سفید و هر متدین دیگر که گرفتار فسادهای مالی یا جنسی یا تنگ نظری است، پیش می‌رفت و از تیغ سانسور می‌رهید!

 



دوره آشتی با طلبه‌ها:

اکنون در این دوره به سر می‌بریم. مارمولک، زیر نور ماه،‌ طلا و مس، فرشته‌ها با هم می‌آیند و دیگر فیلم‌ها را می‌توان از این قماش دانست. فیلم‌هایی که قصد ندیدن حوزه یا مخالفت با آن را ندارد و واقعی‌تر به مسائل نگاه کرده است. تلاش می‌کند زندگی طلبگی را نشان دهد و قانون نانوشته ممنوعیت تصویر را زیر پا بگذارد. طلبه را یک انسان معمولی نشان دهد با همان علایق و سلایق مردم و مشکلات روزمره.

مشکل این دسته از فیلم‌های خط‌شکن اما چیز دیگری است. در دوره‌ای که حوزه‌های منزوی هیچ سنخیتی و آشتی با سینمای مبتذل نداشته، هیچ هنرمندی رابطه مناسبی با طلاب حوزه نداشته تا تصور درستی از حوزه داشته باشد. معدود کسانی هم که اهل هنر بوده و به مذهب هم علاقه‌داشته‌اند از سوی کسانی در حوزه مورد استقبال قرار گرفته‌اند که هویت حوزوی خودشان هنوز به درستی شکل نگرفته و در حاشیه بوده‌اند.

 

همین اندک ارتباط ناقص و ابتر، روزن امیدی شده است که سال‌ها پس از انقلاب اسلامی، عده‌ای به فکر آشتی سینما با حوزه بیافتند. اما مخرج مشترک همه این فیلم‌ها این باور غلط است که طلبه باید به سوی مردم بازگشته و همچون مردم زندگی کند و تنها زمانی رستگار خواهد شد که برای امرار معاش، به کارهای بدنی مانند کارگری و بنایی و مانند آن بپردازد! در همه این فیلم‌ها، مدرسه علمیه یک بنای قدیمی با حجره‌های طاق‌ضربی، و یک مَدرس که تنها در آن درس اخلاق می‌گویند!

 

گویا مدرسه علمیه جایی است که طلبه‌ها روزی یک ساعت در آن درس اخلاق می‌شنود و تنها کسی که به درستی به آن درس، عمل می‌کند، قهرمان فیلم است که گاه بیرون از مدرس کنار کفش‌ها نشسته و ما تنها صدای استاد را می‌شنویم. این طلبه قهرمان شب‌ها کار می‌کند یا قالی می‌بافد و با درد و رنج مردم آشنا است و برای همین است که موفق است!

 

 

بزرگ‌ترین ظلمی که در این فیلم‌های مثبت‌اندیش به حوزه‌ها شده همین است که چهره حوزه را غیر علمی و دور از مردم معرفی می‌کند و راه سعادت طلبه را پشت‌پا زدن به همین حوزه می‌داند!

 

منصفانه این است که جنبه‌های مثبت و آموزنده این فیلم‌ها را هم در نظر گرفت و این که طلبه و حوزه را از ذهنیت مردم، قیچی نکرده‌اند یا نمی‌خواهند با آن ستیزه کنند ولی این‌جا است که باید آن جمله معروف را گفت که: « ما اگر نخواهیم کسی از حوزه و طلبه تعریف کند چه کسی را باید ببینیم؟»!

حکایت پرده نشین:

پرده نشین اما یک سر و گردن از فیلم‌های این دوره بالاتر است! سخن درباره داستان و مهارت‌ها و جنبه‌های هنری آن را به اهل فن وامی‌گذاریم ولی آن چه در مجموع از این سریال تلویزیونی دیدیم، کار موفقی بود که در حالِ شدن بود! گویا همه عوامل این فیلم، درحال آموزش بودند و دوربین در حال ضبط مستندی از شیوه تعامل هنرمندان صدا و تصویر با طلاب و حوزه است!

گرچه نگارنده همه قسمت‌های این سریال را ندید اما پرده نشین از آن دست سریال‌هایی است که هر بخش را که ندیده باشی، ده‌ها نفر را خواهی یافت که کلمه به کلمه و جزء به جزء، آن را برایت تعریف کنند حتی اگر درخواست نکرده باشی!

اما در پرده نشین هم رگه‌هایی از تخطئه علم و اقتصاد طلبگی وجود دارد. هنوز هم طلبه یا آخوند موفق کسی است که زراعت کند یا چوپانی! اما اندکی پیشرفت کرده و فعالیت فرهنگی طلبه در هیئت و کانون و مشاوره را هم به رسمیت شناخته و گاه چنان تاخته که به تناقض رسیده است؛ آن‌جا که پدرزن براتعلی می‌گوید طلبه که نباید کار کند باید درس بخواند! اما هنوز حوزه فقط درس اخلاق است و اندکی تمرین منبر و روضه!‌

مشکل دیگر پرده نشین، که شاید به دلیل غفلت بوده باشد، این است که حوزه پرده نشین، حوزه انقلابی و سیاسی نیست. شاید گفته شود که داستان،‌ سیاسی نبوده اما اشکال در باورپذیری داستان و قرابت ذهنی مخاطب با آن است. ما اگر لباس نیروی انتظامی یا تشییع جنازه فرزند شهید حاج آقای شهیدی را نمی‌دیدیم نمی‌دانستیم این داستان در دوره پهلوی اتفاق افتاده یا جمهوری اسلامی! در حالی که حوزه این زمان با آن زمان، زمین تا آسمان فرق کرده است.

 



یک ایراد دیگر پرده نشین و فیلم‌های مذهبی شبیه به آن این است که گفتمان دینی سریال‌های ترکیه‌ای را پذیرفته است. در چنین آثار هنری که تلاش دارد مردم را به عاقبت امور متوجه سازد همه افراد گنا‌ه‌کار به نحوی به سزای کارشان می‌رسند و در آخر فیلم، همه بخشوده شده و یا پاک از دنیا می‌روند و چیزی برای قیامت و روز حساب باقی نمی‌ماند! این داستان‌ها آنقدر به ترساندن مردم از پیامد اعمال‌شان،‌ سرگرم می‌شوند که رستاخیز را به فراموشی می‌سپارند.

نکته‌ دیگری که این روزها در بازخوردهای سیاسی دیده می‌شود، مشابه‌ سازی مسائل درون فیلم با وقایع روز است. کسانی می‌خواهند بگویند این سریال درصدد توجیه و ماست‌مالی پدیده شوم آقازادگی و رانت‌خواری آنان است! هم‌زمانی این مسائل شاید باعث چنین توهمی شده باشد اما به خوبی روشن است که پرده نشین، آغاز راه انتقاد از این پدیده است نه توجیه‌گر آن، که در مقدمه از آن سخن رفت.

تنها مشابهت‌های ظاهری این فیلم، شباهت حاج آقا شهیدی به آیت الله یزدی و حاج آقا مهدوی به شیخ شهاب مرادی است ولاغیر! که این هم بعید است از روی عمد بوده باشد. پرده نشین را باید تلاش موفقی دانست که بیشتر، اهل هنر را به حوزه کشاند تا آن که حوزه را فیلم کند!

دوره بعدی؟!

سخن آخر این که پس از این دوران چه دورانی، پیش روی ما است؟‌ از رگه‌های داستانی فیلم‌های این دوره برمی‌آید که گام بعدی، دوره «آخوند خوب، آخوند بد»‌ باشد! خدا بخیر کناد! 

 

حامد عبداللهی

703/903/م

 

ارسال نظرات