نگهبان شیعه نائب الزیاره اسرای ایرانی
حجت الاسلام احمد دهنوی، جانباز و آزاده جنگ تحمیلی، در گفتو گو با خبرنگار خبرگزاری رسا به بیان خاطرهای از محرم در دوران اسارت پرداخت که تقدیم خوانندگان محترم میشود.
در اردوگاه صلاح الدین ایوبی در اردوگاه 20 و 16 در شهر تکریت اسرا در دو ماه قبل از محرم برنامه ریزی کرده تا عزاداری کنند و بعضی از خود فروختهها که در پادگان فعالیت داشتند اسامی این رزمندگانی که برنامهریزی برای عزاداری محرم کرده بودند را به بعثی ها داده بودند.
اول به دو پیرمرد که از همه مسنتر بودند به عنوان ریش سفید گفتیم که بروند و پا در میانی کنند. اما آنها رفتند و با تهدید مواجه شدند، یکی از رزمندگان بسیار التماس کرد و او هم با تهدید مواجه شد، به او گفتند که زبان تو را تکه تکه میکنیم و آن رزمنده در جواب بعثی خیلی زیبا جواب داد و گفت: من افتخار میکنم که زبانم در راه امام حسین(ع) از بین برود این رزمنده سخن را که گفت افسر بعثی آنقدر اعصابش بهم ریخت که با کابل به درو دیوار میزد.
آن بعثی به بیرون رفت و نگهبان شیعهای به نام سیدعلی آمد و گفت: شما همه اسیر هستید خانوادههایتان همه چشم انتظار هستند کاری کنید که سالم پیش خانوادهایتان برگردید.
سید علی ادامه داد: من هر موقع به کربلا و نجف میروم شما را یاد میکنم، تا این مطلب را گفت همه به گریه افتادند و حال معنوی خاصی حکمفرما شد.
روز عاشورا در ارودگاه بودیم بعضی از رزمندهنماها والیبال و فوتبال بازی میکردند؛ اما رزمندگان مخلص در روز عاشوری عزاداری میکردند و از دست بعثیها کابل میخوردند ولی با اخلاص حسین حسین میگفتند.
حجت الاسلام دهنوی در پایان گفت: بعثیها باقیمانده شمر و عمرسعد بودند نگهابانان سنی و شیعه عراقی از بعثیها میترسیدند. در اردوگاههای عراق، رزمندگان ما حسینی زندگی میکردند روزی 5 لیوان آب برای 10 نفر میدادند در اردوگاه آنقدر وضعیت خراب بود که ما روزی یک ساعت فقط شپش از بدنمان میکشتیم.
بعثیها در خرما پزان عراق، رزمندگان را زیر آفتاب سوزان قرار میدادند و اظهار میکردند که میکروبی در بدن شما است که با آفتاب باید کشته شود و این بهانهای بود برای شکنجه رزمندگان./978/ت302/س