16 آذر را گرامی بداریم!
حامد عبداللهی
هرچند 16 آذر یادآور یک رویداد سیاسی است اما درک و تحلیل آن در گرو مقدمهای است تا جایگاه علم و فرهنگ را که زمینه این رویداد بوده، به درستی بشناساند.
مقدمه:
علم در اوج تمدن اسلامی، راهی برای شناخت کتاب هستی و شناخت الهی بوده و همه رشتههای علمی در هم تندیده و حبل المتین عبادت و عرفان را شکل میدادند.
این بود که هر دانشپژوه مسلمان، راه حکمت را میپویید و فلسفه و تفسیر و طب و نجوم و موسیقی و شعر و ادب و فیزیک و شیمی و انساب و ریاضی و فقه و سیره و تاریخ و حدیث، همه آیینه ماهتاب حقیقت بود.
سوگمندانه باید گفت، تحجر و دلسوزیهای جاهلانه به نام دین در جهان اسلام، مبارزه با تعقل و اندیشه را فراگیر ساخت و دانش به دیار فرنگ، مهاجرت نمود. فرنگیان، دانش دنیایی را از دانش آسمانی جداکرده و در رفاه و گسترش جهان خود کوشیدند و مسلمانان را میراث دار داستانهای افسانهای گذشتگان و بزرگان خویش کردند.
این شد که دانشگاه پس از استحاله در غرب، و به دنبال دارالفنون در ایرا ن تاسیس شد تا جوانان ایرانی تنها در رشتههای مادی و تجربی، دستاوردهای غربی را با مبانی غربی آن بیاموزند و افرادی مسخ و مسخر شده در خدمت جامعه غربزده باشند.
رژیم، به این میاندیشید که با تربیت چنین جوانانی در محیط دانشگاهی همراه با فساد و غربیمآبی بتواند نسلی نوین را جایگزین نسل گذشته کهنه و سنتی ایران سازد و خواستههای حکومت را به مرور اجرا کند. رژیم پهلوی تصمیم داشت جوانان را با علم ابتر و بریده شده و فرهنگ بیگانه پرستی بار بیاورد تا همگام با کشورهایی چون ترکیه، سرتاپا غربی شدن را سرلوحه خود قرار دهد.
اما دانشجویان با بصیرت و اهل فهم و درک، همیشه ثابت کردهاند، اگر به باطن قضایا و تحلیل حقیقی وقایع بپردازند و خود را به ظواهر مشغول نسازند، حماسه میآفرینند و نام خویش را در تاریخ ایران اسلامی، ماندگار میسازند.
همین دانشجویان بودند که لانه جاسوسی آمریکای استعمارگر را تسخیر کردند. این اقدام اگر چه به ظاهر در مرحله تکوین و شکلگیری با روش مبارزه حضرت امام، همسو نبود اما با درایت ایشان، مدیریت و تایید گردید و نشان داد اگر دانشجویان به تکلیف سیاسی خود عمل کنند، رهبر انقلاب نیز ایشان را حمایت خواهد کرد. امام فرمودند: « این عملى که این جوانهاى ما انجام دادهاند، تمام قشرهاى ملت، الّا بعضى منحرفین، از آن پشتیبانى کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روى هواى نفسانى، بلکه یک خواست انسانى بوده است که توطئهها معلوم بشود» صحیفه امام،ج11، ص: 30
در دروان دفاع مقدس هم، دنیا شاهد بود که دانشآموختههای همین دانشگاهها امثال همت و باکری، آنجا که سخن از ناموس و میهن و دین به میان آمد، همین دانش را چگونه در خدمت ماشین جنگی کشور در آوردند و حماسهها آفریدند.
پس باید دانست سخن از دوره 16 آذر، سخن از دانشگاهی است که میخواست آدمکهای فاسد اما مدرن تربیت کند ولی 16 آذر ثابت کرد خون دانشجوی ایرانی، سرختر از رنگ و وارنگ فرنگی مآبی است.
واقعه 16 آذر:
درست 110 روز از کودتای ننگین آمریکایی 28 مرداد 1332 شمسی گذشته بود که رژیم طاغوت پهلوی، 16 آذر را خونین کرد. (روز دوشنبه 7دسامبر 1953/ 30 ربیع الاول 1373)
دلمشغولی و شهرآشوبی آن روزها که دانشجویان اهل بصیرت را به خود معطوف ساخته بود، سرانجام نهضت ملی نفت ایران و محاکمه رئیس قانونی دولت وقت و برخورد با دولت کودتا بود.
از مرداد تا آذر، دانشجویان فعال و سیاسی کشور، آرامش نداشتند و همگام با دیگر اقشار به اعتصاب و اعتراض میپرداختند. از مهمترین اقدامات این دوره کوتاه، اعتصاب 16 مهر در اعتراض به بازداشت استادان دانشگاه و حمایت از تظاهرات بازاریان و مردم در محرم آن سال بود. در چنین روزی برای نخستین بار از تاسیس دانشگاه در 1313، نیروهای نظامی وارد صحن دانشگاه شدند و به سرکوب دانشجویان پرداختند. در آن فضای التهاب که رئیس دولت قانونی دکتر مصدق در حال محاکمه بود و رئیس دولت کودتا سرلشکر زاهدی، سرگرم سرکوب قیام دانشجویان، مشاور وزارت خارجه آمریکا در امور نفت در حال بازدید از ایران بود
در 27 مهرماه، رئیس اداره همکاری فنی آمریکا، چکی به مبلغ 4 میلیون و 700 هزار دلار کمک فنی ایالات متحده به ایران را به علی امینی، وزیر دارایی دولت کودتا هدیه کرد و بلافاصله وزیر خارجه انگلیس در مجلس عوام این کشور، آمادگی استعمار پیر برای از سر گیری روابط با دولت ایران را اعلام کرد.
دستگیری رجال سیاسی، انحلال احزاب و تعطیلی نشریات از داخل و حمایت عملی آمریکا و انگلیس از خارج، خون دانشجویان را به جوش آورد. اعتصابها و اعتراضها از یک سو و حکومت نظامی و تهدیدها از سوی دیگر، چهره شهرها را دگرگون ساخت. تبریز هم بپا خاست و تظاهرات 21 آبان، حکومت منحوث و دستنشانده پهلوی را مستاصل کرد.
روز3 آذرماه دکتر مصدق به سه سال زندان محکوم شد و دربار شاه طی اعلامیهای از مسافرت نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در 18 آذرماه خبرداد همچنین کاردار سفارت انگلیس وارد تهران شد و روابط میان دو دولت ایران و انگلیس در یک اعلامیه رسمی منتشر گردید که همه این ماجراها به خشم ملت و دانشجویان افزود.
اعتراضات در دانشگاه و شهر، فزونی یافت و سرکوبها و بازداشتها همچنین.
دولت کودتا درصدد آرام کردن شهر و دانشگاه برای ورود معاون رئیس جمهور آمریکا بود.
اما ریچارد میلهوس نیکسون کیست؟
وی متولد 1913 از سیاستمداران جوان آمریکا از حزب جمهوریخواه بود که به معاونت رئیس جمهوری آیزنهاور (در چهلسالگی) و سپس به ریاست جمهوری رسید اما در دوره دوم با رسوایی واترگیت که حزبش در هتلی به همین نام به جاسوسی از حزب رقیب متهم شد و نقش وی نیز در این رسوایی اثبات گردید به کنارهگیری از مقامش مجبور گردید.
حضور این مقام برجسته آمریکایی در ایران، جز برای تثبیت دولت کودتا و حکومت طاغوت پهلوی نبود.
کارگزاران دولت کودتا در آماده باش به سر می بردند تا مذاکرات نیکسون با مقامات ایرانی در کمال آرامش انجام شود.
روز 16 آذر، جو کشور بسیار ملتهب بود. سربازان مسلح به دانشکدهها هجوم بردند و بسیاری از دانشجویان و استادان را دستگیر کرده و ضرب و شتم کردند. ساعت 10 بامداد شانزدهم آذر 1332 شماری از سربازان ویژه به فرمان تیمسار تیمور بختیار به سوی دانشکده فنی روی آوردند. رئیس دانشکده فنی، زنگ کلاسها را پیش از موعد زد تا دانشجویان، سریعتر و به آرامی دانشگاه را ترک کنند. آنها هنگام خروج از دانشکده با یورش سربازان مسلح مواجه شدند. تعدادی مجروح شدند و دانشجویان در دفاع از خود، علیه دولت و حکومت شعار سردادند. در نتیجه، سه دانشجوی دانشکده فنی به نام های مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی، در سرسرای دانشکده فنی به خون خود غلطیدند.
دانشجوی شهید مهدی شریعت رضوی کیست؟
مهدی شریعترضوی متولد 1311 در یک خانواده مذهبی و متوسط به دنیا آمد که دفاع از مرز و بوم انگیزهاش بود، او نه ساله بود که برادر بزرگش علی اصغر در سال 1320 در حال دفاع از وطن شهید شد.
از دوره دبیرستان نسبت به اختلاف طبقاتی و تودههای محروم و فقیر که هیچ چیز نداشتند و علیه حکومت شاهنشاهی معترض بود و این شعر را زمزمه میکرد که: گر چرخ به کام ما نگردد / کاری بکنیم تا بگردد
همه را به قیام تشویق میکرد و به این آیه قرآن که «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ » رعد 11/ معتقد بود و میگفت: اگر مردم بجنبند، اگر ما نترسیم پیروز میشویم.
تلاشش این بود که همواره با مردم تماس داشته باشد و دردهایشان را بشناسد. ساعتها با مردم فقیر سر میبرد، نه مانند روشنفکرانی که فقر را نمیشناسند و محرومیت را لمس نمیکنند. برای همین از منزل تا دانشگاه پیاده میرفت حتی اتوبوس سوار نمیشد. روزی که شهید شد تنها 6 ریال پول، کارت تحصیلی و یک دفترچه به همراه داشت.
مهدی پیش از شهادت مدتی در زندان باغ شاه به دلیل مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی زندانی شد، او یک جوان مبارز بود و برادر همسر مرحوم دکتر علی شریعتی.
در گزارش پزشکی قانونی آمده است: « شریعت رضوی دانشجوی مقتول دیگر فقط به علت زخم سرنیزه فوت کرده است. سرنیزه استخوان ران راست وی را به کلی خرد کرده و شریانها را پاره کرده و در نتیجه خونریزی زیاد مجروح درگذشته است. یک گلوله نیز به دست راست وی اصابت کرده که جلدی بوده و نمی توانسته باعث مرگ باشد»
پس از انقلاب یکی از بیمارستانهای تهران به اسم او نامگذاری شد. (هنگام شهادت 21سال داشت)
دانشجوی شهید مصطفی بزرگنیا کیست؟
مصطفی بزرگنیا متولد 1313 در یک خانواده نظامی بود. وی علاقه زیادی به مستضعفان و محرومان جنوب شهر داشت. شبهای جمعه مواد غذایی میخرید و به جنوب شهر میرفت. شب عید که میشد برنج و ماهی در کیسههای کوچک تهیه میکرد و با کمک دوستانش با دوچرخه به جنوب شهر میبردند و تقسیم میکردند. لباس و کفش نو عید خود را به یک دانشجوی شهرستانی بخشید.
با شهامت بود و میگفت: مرگ افتخارآمیز را از زندگی ننگین بهتر میدانم. در مبارزه علیه نظام پهلوی، استوار بود و میگفت: برای من شهادت ارجحیت دارد به اینکه در بستر بیماری بمیرم. تا موقعی که زندهام مبارزه علیه شاه خواهم کرد. او بینهایت مهربان بود و خوش استعداد و در یکسال دو دیپلم طبیعی و ریاضی از دارالفنون گرفت.
در گزارش پزشکی قانونی آمده است: «مصطفی بزرگ نیا دانشجوی دانشکده فنی بر اثر یک گلوله که از طرف راست سینه وارد و از زیر بغل چپ او خارج شده فوت کرده است. بر اثر این گلوله استخوان بازوی وی به کلی خرد شده و خونریزی زیاد باعث مرگ وی شده است. بر پشت شانه راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده می شود که تا 15 سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود.» (هنگام شهادت 19 سال داشت)
دانشجوی شهید احمد قندچی کیست؟
وی در سال 1312 به دنیا آمد. برجستهترین فرد خانواده بود و فامیل بود، از اول ابتدایی شاگرد ممتاز بود. احمد که یک فرد مذهبی بود و از ملی شدن صنعت نفت دفاع میکرد، در دوران دبیرستان مورد حمله اوباش شاه دوست قرار گرفت که با چاقو به پایش ضربه زدند. تحصیلات خود را تا سال اول دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه داد.
او خیلی فعال بود و همدوره دکتر چمران. در دانشگاه پخش اعلامیههای افشاگرانه مبارزه خود را آغاز کرد و در راهاندازی تظاهرات علیه سفر نیکسون نقش فعالی داشت.
پس از اینکه با تیراندازی سربازان، زخمی شد، آب جوش لوله شوفاژ نیز که با گلوله سوراخ شده بود روی سر و صورتش ریخت و سوخت و در بیمارستان شماره 2 نیروی مسلح شاهنشاهی به علت نرساندن خون و خونریزی شدید شهید شد.
در گزارش پزشکی قانونی آمده است: « احمد قندچی به علت اصابت گلولهای که وارد شکم وی شده و احشاء داخلی را پاره کرده درگذشته است». (هنگام شهادت 21 سال داشت)
مزار و مراسم شهیدان:
اجساد شهیدان احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا توسط خانواده در امامزاده عبدالله به خاک سپرده میشوند. جسد شهید شریعت رضوی توسط عوامل رژیم در مسگر آباد دفن شده بود که نبش قبر شده و پیکرش به امامزاده عبدالله منتقل میشود. رژیم اجازه برگزاری مراسم نمیدهد و نمیگذارد واژه شهید روی سنگ قبر این شهدا درج شود. خانواده شهدا تحت فشار قرار میگیرند و حتی از تهران خارج میشوند. دانشجویان اما بر برگزاری مراسم پافشاری میکنند و مراسم سوم و هفتم را با تظاهرات خود و در مخالفت با سفر نیکسون برگزار کردند.
رژیم از سویی در 18 آذر، سرلشکر مزین را برای آرام کردن دانشجویان به دانشکده فنی فرستاد تا مراتب تأسف خود را به رئیس دانشکده فنی ابراز کند و از سوی دیگر 16 نظامی جنایتکار را به پاس کشتار 16 آذر و قربانی کردن سه دانشجوی مظلوم پیش پای نیکسون، افزون بر ترفیع درجه با پاداش های نقدی 25 تا 35 تومان تشویق کرد!
قیام عمومی علیه سفر نیکسون و اقدامات نظامی شاه، تهران را به شهری جنگی مبدل کرده بود. اما نیکسون و همسرش تحت تدابیر شدید امنیتی به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد!
مراسم چهلم شهدای دانشگاه روز پنج شنبه 24 دی با حضور بیش از 10 هزار نفر با شکوه هر چه تمام تر برگزار شد گرچه فرمانداری تنها اجازه حضور هزارنفر از بستگان را با کارت ویژه صادر کرده بود اما نتوانست مانع موج جمعیت شود.
سلام خدا بر روان شهدای آسمانی 16 آذر و شهدای دانشجوی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و شهدای هستهای/903/عی701/ع