دبیر اتاق فکر تبلیغ خراسان:
حمایت از نخبگان حوزه کلید تحول است
خبرگزاری رسا ـ دبیر اتاق فکر تبلیغ خراسان بر حمایت از نخبگان در حوزه تأکید کرد و با بیان اینکه حمایت از نخبگان حوزه کلید تحول است، گفت: حوزه باید مرغوبیت نیروها را بسنجد و آنان را متناسب با مرغوبیت تربیت کند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، متأسفانه برخی تعریف صحیحی از تحول ندارند و همین تعریف نادرست سبب شده است تا نسبت به آن واکنش منفی نشان دهند. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب تحول را به «به روز بودن، به هنگام جلو رفتن و از حوادث عقب نماندن» تعریف کردهاند و البته متذکر شدهاند که حوزههاى علمیه در برهه زمان معاصر، به طور طبیعى کمى از زمان عقب ماندند که تقصیرى هم متوجه کسى از این جهت نیست.
حضرت آیتالله خامنهای در سال 89 و در سفر به شهر مقدس قم، پس از ارائه معنای تحول در حوزه، با بیان اینکه تحول حتمى است، منتها تحول دو طرف دارد «تحول در جهت صحیح و درست، تحول در جهت باطل و غلط»، تصریح کردند: ما باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. این وظیفه مؤثرین در حوزه است؛ مدیران حوزه، فضلاى حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد و از تحول نباید گریخت.
نوشتار زیر گفتوگو با حجتالاسلام محمد هادی مشیری، دبیر اتاق فکر تبلیغ خراسان رضوی و از طراحان و برگزار کنندگان دورههای مبلغان خانواده در کشور است که این دوره به صورت آزمایشی در سال 86 در مشهد اجرا شد؛ اگر چه این مصاحبه درباره ضرورت تحول صورت گرفته است، اما این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به طرحهای مهمی که از سوی نخبگان حوزوی تدوین و ارائه میشود، از اجرایی نشدن برخی از این طرحها گلایه کرده است.
این گفتوگو را با هم میخوانیم؛
رسا ـ ابتدا مختصر گزارشی از فعالیتهای علمی، پژوهشی و اجرایی خود ارائه دهید.
هشت سال درس خارج فقه و اصول، فوق لیسانس مبانی فقه و حقوق و دو لیسانس الهیات و حقوق، مجموعه تحصیلاتم را تشکیل میدهند و افزون بر مدرسی دانشگاه و مدرسی دورههای ارشد سپاه، همه دروس حوزه را تدریس کردهام و در حال حاضر هم به تدریس کفایه مشغول هستم.
دوره مبلغان جوان و نخستین مرکز تخصصی تبلیغ بینالمللی را با همکاری گروهی علمی پژوهشی طراحی کردیم، اما به سبب عدم همکاری برخی نهادها، کمبود بودجه و کمهمتی برخی مسؤلان، علیرغم تأکیدهایی که رهبر معظم انقلاب در این زمینه داشتند، به فرامشی سپرده شد.
نخستین کارگروه مبلغان قرآنی را نیز طراحی کردیم که از سوی تولیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حمایت شد و دومین دوره آموزشی روحانیانی که مبلغ هستند و به قرآن کریم گرایش دارند نیز برگزار شد.
تاکنون عضو گروههای علمی اداره پاسخگویی حرم مطهر رضوی، استاد مصاحبهگر و گزینشکننده برخی قسمتها در معاونت فرهنگی آستان قدس، عضو کمیسیون تخصصی تبلیغ شورای عالی فرهنگی آستان قدس و به مدت دو سال معاونت گزینش ائمه جمعه استان خراسان بودهام.
مشاور فرهنگی اجتماعی آیتالله علم الهدی امام جمعه مشهد به مدت یکسال، مشاور و مسؤل طرح و برنامه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان به مدت سه سال و دبیر اتاق فکر تبلیغ خراسان از مسؤلیتهای دیگری بوده است که تاکنون به عهده داشتهام و چند کتاب نیز به چاپ رساندهام.
کارشناس بسیاری از برنامههای رادیویی و تلویزیونی داخل و خارج از کشور و نزدیک دو سال مشاور مجموعههای تلویزیونی ماهوارهای شیعه بودهام و یکسال نیز به عنوان مبلغ برتر اهل قلم در خراسان شناخته شدهام.
رسا ـ رهبر معظم انقلاب در سالهای 78 و 89 در سفر به شهر مقدس قم، بر بحث تحول در حوزههای علمیه، تأکید داشتند؛ هرکسی به زعم خود برداشتی از تحول دارد، برخی موافق و برخی مخالف آن هستند؛ دیدگاه حضرتعالی درباره تحول چیست؟
تحول یک امر عقلانی و پسندیده است. هم عقلانی و هم شرعی؛ پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «کسی که امروزش با دیروزش مساوی باشد مغبون است» و تأکید میکنند «سعادتمند است کسی که امروزش از دیروز و فردایش از امروزش بهتر باشد». حوزه به عنوان نهادی که رسالتش بیان پیام پیامبر اکرم(ص) و ادامه مسیر آن حضرت است، باید به دنبال تحول باشد.
این تحول و نو به نو شدن را به طور دائم در نگاه ائمه اطهار(ع) مشاهده میکنیم؛ هیچوقت اهل بیت(ع) در کارهای تبلیغی مانند امام پیشین خود و پیامبر اکرم(ص) عمل نمیکردند. وکلا در زمان پیامبر(ع) کم بودند و تنها دو سه مرتبه آن حضرت آن هم به صورت موردی به مناطقی وکیل اعزام کردند؛ اما در زمان امام صادق(ع) میبینیم که بحث وکلا بیشتر میشود و شاگردان آن حضرت در شهرهای مختلف حضور پیدا میکنند تا پاسخگوی مردم باشند.
تحول در سیر تبلیغی ائمه اطهار(ع) نیز مشاهده میشود؛ سیره تبلیغی امام رضا(ع) که در یک حبس خانگی بودند با سیره تبلیغی امام کاظم(ع) که در حبس واقعی بودند و با سیره تبلیغی امامین عسگریین(ع) که در یک محیط نظامی بازداشت شده بودند، تفاوت میکند، آیا این تحول نیست؟
ائمه اطهار(ع) شرایط را میسنجیدند و مطابق با شرایط بهترین کار را انجام میدادند و امروز اگر میگوییم تحول در حوزه ضروری است، یعنی اینکه حوزه شرایط را بسنجد و بهترین کار را انجام دهد.
روزی میرزای شیرازی دید سامرا از دست شیعه دارد خارج میشود، حوزه درس خود را از نجف به سامرا منتقل کرد و در سامرا یک حوزه علمیه قوی تشکیل داد که امروز ما در درسهای خارج میگوییم یکی از مکاتب تدریسی برای تربیت فقها مکتب سامرایی است که سبک خاصی در تدریس و درس خواندن طلبههای نخبه و سطح خارج است.
وقتی شیخ طوسی حوزه نجف را تأسیس میکند، خود تحول است. اگر مرحوم حائری حاضر نبود، این تحول را انجام دهد، حوزه علمیه قم پا نمی گرفت. باید به این نگاه کنیم که آیا تحول در حوزه بوده یا کسی که امروز میگوید من با تحول مخالف هستم نه تنها با مقام معظم رهبری، بلکه با اساس حوزه مخالف است؛ این آدم از حوزه هیچ چیز نفهمیده است.
کتابهای شیخ انصاری با کتابهای ما قبل بسیار فرق میکند، چرا؟ دیدگاه مرحوم آخوند با شیخ انصاری تفاوت دارد، آیا اینها تحول نیست؟ مرحوم شیخ انصاری در کتابهایش عموما به اخباریها حمله میکند؛ چرا که معضل روز، اخباریها بودند.
اگر امروز شیخ انصاری زنده شود و بخواهد تدریس کند، محال است رسائل و مکاسب را بگوید. چطور، آیا دیگر رسائل و اصول تدریس نمیکند؟ چرا اصول را تدریس خواهد کرد، منتهی اصولی که جواب دشمن امروز را میدهد نه اصولی که جواب اخباریها را میداد. اگر شیخ انصاری به دنیا باز گردد، کتابی مینویسد که جواب سلفیگریها و مدعیان مسیحیت را بدهد، جواب فرق و ادیان دروغین را بدهد، با اصولش و با دو مثال، به گونهای آنها را بر زمین میزند که دیگر نتوانند بلند شوند.
یا مرحوم آخوند در آن زمان کتابی را به نام کفایه نوشت که با این کتاب هر طلبه درس خارج خوانی که مستعد و نخبه است، میتواند رشد کند و به حد اعلای اجتهاد برسد. اگر امروز با این امکانات و تکنولوژی و امکانات جدید مرحوم آخوند را بیاوریم، باز همان کفایه را مینویسد یا یک قدمی فراتر از کفایه بر میدارد؟ باید قدمهایمان را جلوتر برداریم و امروز به حدی برسیم که کفایهای بگوییم از این کفایه راحتتر و از آن غنیتر باشد.
رسا ـ حضرتعالی چه برداشتی از تحول دارید و برای اینکه بتوانیم آن را در سطح مدارس علمیه و دروس اجرایی کنیم، باید چه راهکاری را به کار ببریم؟
غنای کفایه را بیشتر کنیم، مطلب بر آن بیافزایم، ابعادش را بسنجیم و ایرادهای حرف آخوند را بگیریم؛ کما اینکه مرحوم میرزای نائینی، خوئی و امام راحل(ره) گرفتند. در حد بالاتری ورود پیدا کنیم. پس تحول در حوزه یک امر ضروری است و مخالفت با این امر معنی ندارد. کسی که بگوید مخالف هستم، به حوزه چه نگاهی دارد و باید گفت که واقعا آدم با نگاه این افراد به حوزه تعجب میکند که آیا اصلا این نگاه حوزوی است یا دینی.
تحول در حوزه، رساندن طلبه به نیازهای روز است؛ نمیگویم حوزه را به گونهای به پیش ببریم که طلبهها به جای عبا و عمامه چیز دیگری تنشان کنند، به جای فقه و اصول خواندن چیز دیگری بخوانند، نه، فقه و اصول را بخوانند، منتهی قبل از شهید اول آیا کتابهای فقهی ما اینگونه باب بندی بود؟ نه این تحولی بود که ایشان ایجاد کرد.
پیش از مرحوم سیدکاظم یزدی، رسالهها به این شکل باب بندی بود، نه، ایشان این تحول را ایجاد کرد و ما امروز تحول جدیدتری ایجاد کنیم. ایشان وقتی عروه را نوشت، خلاقیت یک نخبه بود که در عروه پیاده و سبک جدیدی ارائه شد؛ ما هم باید خلاقیت جدید به خرج دهیم و جامعه را به سمت دینداری بیشتر و معرفت دینی بیشتر جلو ببریم.
تحول حوزه یعنی به روز رسانی خودمان با نیاز جدید تا دنیا بداند ما وقتی مدعی این هستیم که فقه نسخه کامل زندگی بشر است، میتواند باشد و آن را ارائه دهیم، نه اینکه بگوییم ما مدعی هستیم، اما کاری نکردهایم که این بسیار شرمندگی دارد.
زمانی غربیها آمدند و روی آدمهایشان شروع به آزمایش کردند و نکاتی دستشان آمده که به علوم جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و سیاست تبدیل شد. ما بهترین نسخههای اقتصادی را داریم، اما چند کتاب مدون اقتصاد اسلامی وجود دارد یا چند نظریه غنی اقتصادی اسلامی را میتوان دید؟
این نظرات را چه کسی باید ارائه دهد، دانشگاه یا حوزه؟ من که با حدیث امام صادق(ع) آشنا هستم، باید این نسخه را ارائه دهم یا کسی که چندان از امام صادق(ع) نمیداند، باید نظریه اقتصاد اسلامی را ارائه دهد؟ مفسر قرآن باید نظریه اقتصادی قرآن را در بیاورد یا کسانی که با قرآن هیچ آشنایی ندارند؟ نظریات حقوقی و یا جامعهشناختی اسلام را چه کسی باید استخراج کند؟
چه شود که هر مکتبی و هر چهار نفری دور هم جمع شوند و مدعی جامعهشناسی باشند و مکتب جامعهشناسی را رواج دهند، اما اسلام با این عظمتی که دارد، مکتبی چنین ارائه ندهد! مگر میشود مخلوقها مدعی جامعهشناسی شوند و خالق جامعهشناسی نداشته و جامعه بشری را نشناسد؟ اینها ظلم است که داریم به اسلام میکنیم.
جای اینها در حوزه خالی است و میگوییم اینها را حوزه باید پر کند. تنها فقیه و اصولی تربیت کردن کار اصلی ما نیست و کنار فقیه و اصولی باید جامعهشناس، اقتصاددان و سیاستمدار تربیت کنیم، نه اینکه هر کسی دلش خواست بیاید یک پیچی روی اسلام اضافه کند و بگوید این هم سیاست اسلامی است.
فرمولهای سیاست امام علی(ع)، مبانی سیاسی و مبانی سیستم بازرسی و مدیریتی ایشان چیست؟ در بخش الگوهای مدیریت و مبانی مدیریت اسلامی چه قدر کار کردهایم؟ در این بخشها خلأ بسیاری وجود دارد؛ در این زمینه باید نیم نگاهی هم به دیدگاههای غربی داشته باشیم و به صورت تطبیقی کار کنیم. بگوییم حرفهای شما درست است و اسلام تأیید کرده، به این دلیل اما این بخش از سخنهایتان را اسلام تأیید نمیکند.
اندیشمندان غربی گفتهاند که اسلام شما در عرفان، حقوق، اقتصاد و سیاست چیزی گفته که هیچوقت به گردش هم نمیرسیم؛ (یکی از سفرای ایران در واتیکان نقل میکرد) مدیر کتابخانه کلیسای کاتولیک در واتیکان، پرفسوری بود که وقتی به دیدندش رفتیم، بحث به عرفان کشید؛ رفت کتاب صحیفه سجادیه را در آورد جلوی من باز کرد، دعای ابوحمزه ثمالی را آورد. گفت میخواهی بدانی اوج عرفان یعنی چی؟ یعنی این! مسؤل کتابخانه خاص کلیسای کاتولیک که منصوب پاپ است، یک دکترای عرفان غرب میآید و میگوید اوج عرفان، دعای ابوحمزه ثمالی است.
ما آنچه غنی داریم، رها کردیم و بعد میگویم عرفانهای کاذب و هشدار میدهیم! شما آب تمیز دم دست قرار دهید، محال است کسی دنبال آب کثیف برود. اگر میگوییم تحول در حوزه یعنی حوزه به داد جامعه روز برسد، حوزه باید پیرو پیامبر(ص) باشد، پیامبر(ص) به درد جامعهاش میرسید، حوزه باید پیرو امام صادق(ع) باشد. امام صادق(ع) نمیفرمود ما دیگر درس میگوییم به تبلیغ و تدریس و تألیف کاری نداریم و یا نیازی نیست شیمیدان تربیت کنیم!
اگر الگوی حوزه امام صادق(ع) باشد، کاری میکند فراتر از تمام سیستمهای دانشگاهی دنیا. جابر ابن حیان در حوزه جا میگیرد یا در دانشگاه؟ همه میگویند دانشگاه، اما دست چه کسی تربیت شد؟ امام صادق(ع)! اگر این نگاه را داشته باشیم، حوزه از سیستمهای آموزش دانشگاهی تمام دنیا فراتر میرود.
بسیاری از فقهای ما در قرون گذشته صاحبنظرهای ریاضیات، فلسفه، شیمی و فیزیک و مانند آن بودند. ابن سینا در حد خود فقیه هم هست، فیلسوف هم هست و در کلام هم سخن دارد. برخی در یک رشته بسیار گل کردند؛ اما در رشتههای دیگر برای خود صاحبنظر بودند. در متأخرین شیخ بهایی را داریم که فقیه و فیلسوف است و از آن طرف در فیزیک و شیمی و معماری، کارهای عجیبی کرده که هنوز که هنوز است، یک دانشگاه نمیتواند این کارها را انجام دهد. شما یک دانشگاه معماری بیاورید که بتواند به مانند میدان نقش جهان اصفهان بسازد. هنوز دانشکدههای معماری بر روی معماری حرم امام رضا(ع) کار میکنند تا چیزی یاد بگیرند.
حوزه باید به این سمت برود و نخبگانی چنینی تربیت کند. هنوز هم نخبگانی در حوزه هستند که حرف اول را میتوانند در کشور بزنند؛ اما میگویند وقت نداریم، کار نکردیم، چرا غفلت! در حوزه امروز حضرت آیتالله حسنزاده آملی را نداریم؟ مگر مرحوم علامه طباطبایی افزون بر تفسیر فقه و فلسفه در بحث ریاضیات و طراحی حرف اول را نمیتوانست بزند و نمیزد؟ آیا ندادند؟ طرح یکی از مدارس علمیه قم را به ایشان و طرح بسیار خوبی ارائه کرده بود که دیگر مهندسان از ارائه این طرح مانده بودند.
رسا ـ آیا برای رسیدن به تحول، محتوای دروس حوزه هم باید تغییر کند؟
تغییر در برخی محتوای دروس و شکل ارائه آن ضرورت دارد؛ بعضی وقتها نمیتوان محتوای ادبیات را تغییر داد، اما میتوان مثالها را به سمت مثالهای قرآنی شدن پیش برد. در حوزه از ابتدا تا آخر تمام مثالهایی که در ادبیات میزنیم، غیر قرآنی است. در حالی که توسط مجموعههای غیر حوزوی، مانند سپاه، این کار انجام شده است و به پرسنل خود، عربی و قرآن را اینگونه یاد میدهند و ما این کار را نکردیم.
باید در حوزه نگاهمان به سمت قرآنی شدن باشد. امروز حتی در درسهای خارج داریم از سمت نگاه قرآنی دور میشویم و قرآن در درسهای خارج دارد کمرنگ میشود؛ در حالی که اجتهاد امام صادق(ع)، اجتهاد قرآنی است. اگر همین مسیر اجتهاد قرآنی امام صادق(ع) را جلو میرفتیم، رسالههای عملیه پر از آیات قرآن بود و جامعه کلی با قرآن آشنا و دهان بسیاری از مخالفان بسته میشد که میگویند اینها از قرآن دور شدهاند.
آن زمان امام صادق(ع)، مخالفان خود را اینگونه سرکوب کرده بود. مالک و ابوحنیفه از بزرگان فرق اهل تسنن میگویند اگر شاگردیهای ما به محضر حضرت امام صادق(ع) نبود، بیچاره بودیم. از این پتانسیلهای مثبت استفاده نکردیم، از اینرو میگویند اگر بیشه را از شیر خالی کنید، هر شغال و کفتاری آنجا شروع به زورآزمایی میکند. ما عرصه را از قرآن و عترت خالی کردیم، هرکسی دلش خواسته آمده جای آن رجل را گرفته است؛ اگر عرصه را به قرآن و اهل بیت(ع) در بحث حوزه برگردانیم، این رشد را خواهیم داشت.
باید به سمتی برویم که محتوای دروس هم غنیتر شود و هم منطبق بر نیازهای روز باشد. یعنی طلبه ما در عین حالی که فقه را میخواند، نیازهای روز را در آن بیشتر درک کند. یعنی فقهی منطبق با مسائل روز؛ بیاییم به این مسائلی که امروز بیشتر مبتلابه جامعه است، بپردازیم. ببینیم اگر مرحوم شیخ انصاری زنده بود، آیا به بحث تجارت اینترنتی در مکاسب میپرداخت یا خیر؟
رسا ـ پس میتوانیم فقه را ثابت نگاه داشته و کنار آن پیوستی بگذاریم و این پیوست را سال به سال با شرایط روز تغییر دهیم؟
بله! کنار مثالهایی که میآوریم، بگوییم آن معامله بازار یک سفته ربوی بود، اشکال دارد؛ حلال است یا حرام، ضمنا یک معاملات جدیدی داریم که معاملات بانکی است، با اعتبارات معامله میکند و یک معامله جدید دیگر نیز اینترنتی است و شما هیچ پولی را نمیبینید که جابهجا شود و فضای ویژهای وجود دارد، به این سمت برویم و جواب اینها را بدهیم.
یک تاجر میخواهد از کشوری دیگر از طریق اینترنت خرید کند، باید حکمش را مشخص کنند که آیا معامله اینترنتی درست هست یا درست نیست؟ در این معامله هیچ پول و یا جنسی جابهجا نمیشود. جنس را شش ماه دیگه تحویل میدهند و پول را یک سال دیگر به طرف میدهیم؛ این چه نوع معاملهای است و مشمول چه نوع عقدی میشود؟ آیا چیز جدیدی است یا به معاملههای قبلی باز میگردد؟ یا من خودم باید فقیه باشم، حساب کرده و حکمش را در بیاورم که هیچ فقیهی نمیرود در بازار کار کند و یا اینکه بازاری یک فقیه نیست و دنبال حکمش میرود و باید جوابش را بدهیم؟
رسا ـ معاون پیشین آموزش حوزههای علمیه طرحی را به نام استاد محوری ارائه داد که تنها چند ماه از اجرای آن نگذشته بود، مسکوت ماند و علت آن هم مخالفت برخی از بزرگان عنوان شد؛ نظر شما در این زمینه چیست؟
طرح استاد محوری محاسن و معایبی داشت. طرح مکتب سامرایی که اشاره کردم همین بود. ما هم خیلی پیگیر شدیم که حداقل چنین طرحی در دروس خارج اتفاق بیفتد. این طرح بسیار مناسبی است، منتهی بیشتر باید برای طیف نخبه حوزه اجرا شود و استاد هم باید نخبهتر از دیگران باشد. احتمالا چون این طرح را عمومی اجرا کردند، جواب نداد. البته مرحوم میرزای شیرازی و بزرگان مکتب سامرایی این کار را کردند و جواب داد؛ اما اکنون تا نهادینه شود، باید از طیف نخبگان شروع کنیم.
این طرح باید اجرایی شود، منتهی سخت است؛ پیشنهاد میکنم این طرح را با تعداد محدودی از اساتید شروع کنیم و البته استادهایی هم که باید پای این کار بیایند، کم هستند. در خراسان پیش چند تن از بزرگان رفتیم تا این کار را اجرایی کنیم؛ یکی از بزرگان گفت این کار را که شما میگویید ما انجام دهیم، از ما به اندازه چند تا درس خارج وقت میگیرد.
طرح ما این بود که استاد و شاگرد روی یک مقوله علمی عظیم کار کنند، هفتهای دو جلسه به جای هر روز درس خارج، درس خارج برگزار شود و روز اول هفته استاد مسأله را بیان و تشریح کند و تا آخر هفته طلبهها در کتابخانه تلاش کنند و جوابهای متعدد پیدا کنند؛ آخر هفته هم دور هم جمع شوند، فتاوا را بدهند و استاد ایراد فتاوا را بگیرد.
روزی با آیتالله سید احمد خاتمی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همین بحث را مطرح کردم، ایشان تأیید کردند؛ گفتم حاج آقا به هر حال یک روزی همین طلبه شاگرد امروز شما باید فتوا دهد، شاگردان مرحوم آقای مرعشی باید مجتهد میشدند که امروز فتوا دهند یا خیر؟ باید مجتهد تربیت کنید یا رساله خوان؟! این سبک درس خارج امروز که در بهترین حالت رسالهدان و رسالهخوان تربیت میکند، نه فقیه و مجتهد جامعالشرایط، باید تغییر کند.
سبک استاد محوری سبب میشود که طلبه به سمت اجتهاد حرکت کند، ما بارها گفتیم که در دورههای درس خارج که در خراسان میگویند، شش سال و در قم میگویند چهار سال. به جای این مدت، طلبههای مستعد را بعد از دو سال بگوییم در یک مقوله فقه، رسالهای بنویسند تا نظریهپرداز شوند و یک استاد را بر فعالیت آنها نظارت کند؛ با این کار را بکنند؛ حداقل از صد طلبه، 10 طلبه نظریهپرداز میشوند، نه اینکه در بهترین حالت تنها به نظریات دیگران ایراد بگیرند.
ایرادگیری به نظرات را زیاد کردهایم، اما نظریهپردازی را قوی نکردهایم، نقد نظرات خوب است؛ ولی مهمترین نقد نظرات نظریهپردازی است. این فضا اگر همینطور که امروز میبینیم باشد، به سمتی پیش میرویم که استادان بیمحتوا به عرصه علمی وارد میشوند.
رسا ـ لطفا درباره طرحی که در این زمینه ارائه دادهاید، بیشتر توضیح دهید؟
بر اساس این طرح، درس خارج 2 یا 10 هزار نفری به درس پنجاه نفری تبدیل میشود و اصلا عرف هم این است؛ اینکه درس هدایه، بدایه، صمدیه و شرح لمعه را با 10 نفر برگزار میکنیم، اما درس خارج را با پانصد نفر یا بیشتر، اشتباه است. این درس خارج نیست، بلکه منبر خارج فقه است. منبر آموزش رساله عملیه است! نمیتوانستیم برای مردم در مسجد رساله بگوییم، آمدهایم اینجا برای علما رساله عملیه میگوییم!
روزی به آیتالله مکارم، با شوخی گفتم که آیا میدانید منابع اجتهاد در فقه تغییر کرده است؟ فرمود نه، چطور؟ گفتم شده رساله عملیه علمای حاضر؛ بعد رساله عملیه علمای گذشته، پس از آن اجماع، بعد شهرت، بعد اصول عملیه، بعد عقل؛ اگر هم وقت کردیم، شاید روایات و ته ته آن اگر وقت شد، کمی از قرآن! سالی یک آیه میخوانیم، تبرکا و تیمنا، قربة الی الله. ایشان گفتند اینطور نیست، گفتم چرا، ما در اجتهاد به جای اینکه به قرآن بپردازیم و بگوییم قرآن این را گفته، ضمنا روایات هم اینطور میگویند، قرآن را ته خط گذاشتهایم.
دلایل نگرانی حجتالاسلام والمسلمین قرائتی در این زمینه قابل توجیه است؛ چند طلبه کلامی تربیت کردیم که از خدای خود بتواند دفاع کند؟! حاضرم در حوزه علمیه قم راه بیفتم و یک تشکیک درباره خدا بکنم، کلی مرید دنبال خودم راه بیندازم. یک تشکیک پیرامون ائمه(ع) کافی است که کلی آدم به خود بلرزند. این همه کلام خواندهایم، اما حوزه علمیه در بحث ولایت فقیه و تبیین آن برای مردم و پاسخگویی به شبهات پیرامونی آن ناتوان است!
ما اعتقاد به امام زمان(عج) داریم که فرمود: «اما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها الی رواة احادیثنا»؛ اما هنوز نتوانستیم مرجعیت را در جامعه جا بیندازیم. در جامعه شیعی مرجع تقلید و ولایت فقیه باید بیش از این برد داشته باشد. در دنیای غرب یک فرد منگ مفنگی مست را رییس جمهور میکنند، کلی از او تبعیت میکنند؛ اما ما در تبیین بحث ولایت فقیه و دفاع از مرجعیت ناتوانیم! باید کلامی که امام صادق(ع) میگوید، ما را متحول سازد.
در حوزه هم درس خارجهای صد نفری و پانصد نفری لازم داریم و هم درس خارجهای پنج نفری. درس خارج پانصد نفری برای عمومی طلاب است، اینهایی که از مجتهد شدنشان قطع امید کردهایم؛ اما میخواهیم با بیان رسالهها آشنا شوند تا بتوانند رسالههای عملیه را به خوبی تشریح کنند تا در تبلیغ و ابلاغ دین به جامعه موفق باشند. سطحش را پایینتر بیاوریم تا همه فهم شود؛ اما یک درس خارج را برای پنج تا ده نفر برگزار کرده و مجتهد صاحب رساله تربیت کنیم.
سیستم دانشگاهی علی رغم همه ایرادهایی که در بحث مدرکگرایی دارد، این کار را شروع کرده است. در دوره کارشناسی چهل نفر تربیت میکند، در دوره ارشد بیست نفر و در دوره دکتری پنج نفر و به استاد میگوید با اینها کار کن، رساله علمی در یک شاخه علمی بنویسند. اما چند طلبه در حوزه رساله علمی در یک حوزه علمیه بیرون دادهاند؟ باید صاحبنظران مختلفی از حوزه خارج شوند.
رسا ـ تقویت چه ابعادی در حوزه میتواند در تحول نقش داشته باشد؟
حمایت از نخبگان باید در حوزه شکل بگیرد؛ ما حمایت از نخبگان را در حوزه هنوز کلید نزدهایم، شهریه به همه میدهیم، عیبی ندارد، اما به تعدادی از نخبگان شهریه خوبی بدهیم، آنها را نگه داریم. درد حوزه این است که نیروهای خوبش را جای دیگر میفرستد، نیروهای غیر مرغوب برای خودش باقی میماند. حوزه باید کاری کند که مرغوبیت نیروها را بسنجد و هر کدام را متناسب با مرغوبیت تربیت کند.
یک جمعی مرغوبیتشان در حد تبلیغ در مناطق کم جمعیت مانند روستاها، شهرستانها و آموزش و پرورش است. عدهای تنها توانایی مسؤلیتهای فرهنگی و عقیدتی را دارند و عدهای از اینها بالاتر هستند و در حد قضاوت، حاکم شرع، امام جمعه تحصیلات دارند و عدهای را هم باید در حد مدرس، مؤلف و مبلغ تربیت کرد؛ این سیستم در دوران گذشته هم بود.
حضرت آیتالله بروجردی وقتی شهید بهشتی را به هامبورگ آلمان میفرستند، در اصل یک نخبه را به هامبورگ میفرستند و دستش را هم باز میگذارند و میگویند من دست تو را باز گذاشتهام و هرچه لازم داری کمکت میکنم.
یکی از دوستان میگفت تقوای نهادهای فرهنگی دارد کم میشود، طرحهای فرهنگی تأیید میشود، اما متأسفانه بودجه آن را به بهانههای مختلف به جاهای دیگر میدهند.
در بخش آموزش نیز باید تحول صورت گیرد؛ یک بخش دیگر در آموزش مهارتها است. در بحث تبلیغ، حدیثشناسی، تفسیر، تدریس، تألیف، مناظره، هنر و مدیریت فرهنگی، باید یک فضایی در حوزه ببینیم برای آموزشهای مهارتی؛ یعنی طلبههای ما این علمیت را به منصه ظهور برسانند.
تحول دیگر، تحول اخلاقی است؛ در حوزه باید به سمتی برویم که اخلاق عملا رشد کند. طلبههایی که با افراد متخلق به اخلاق حسنه نشست و برخواست کردهاند، متحول شدهاند. در بحث محصولات فرهنگی حوزه، باید تحول جدی صورت گیرد.
رسا ـ زبانهای بینالمللی چه نقشی در تحول حوزه دارند؟
متأسفانه از این رویکرد به طور جدی غفلت کردهایم. گاهی اوقات طلبهها مطلبی مینویسند سراپا غلط! این همه عربی در حوزه خواندهایم، اما دریغ که بتوانیم صحبت کنیم. منتهی یک وقتهایی در حوزه کارهای عبس هم میکنیم، دورههایی را برای طلاب میگذاریم، مثلا دوره زبان انگلیسی، طلبه چند سال تلاش میکند و زبان یاد میگیرد و بعد او را برای تبلیغ به تهران میفرستیم. هنوز متوجه نیستیم که این هزینه کردنها برای چیست!
بسیاری از مراکز در مشهد و قم این آموزشها را یاد میدهند؛ مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره)، دانشگاه علوی مشهد، دانشگاه امام صادق(ع)، طلبهها به برخی زبانهای خارجی مسلط میشوند، اما چند نفر از اینها به خارج از کشور اعزام میشوند؟ نهادهای اعزامی ما چه کار میکنند؟ کوتاهی در این زمینه به حدی است که رهبر معظم انقلاب از وضعیت مسائل فرهنگی ابراز نگرانی کرده و به برخی مسؤلان انتقاد میکنند!
خودیهای وابسته به مظاهر فرهنگی نظام اگر یک کم بیشتر از این تلاش کنند، آن نقطه ضعفها پر میشود. ما تنها نمیتوانیم به طلبه فشار بیاوریم که برود با اینترنت و مبانی آن آشنا بشود؛ باید زمینه را برای کارهای بعدی آماده کنیم. میگویند در بحث عرفانهای کاذب کار کن، اما فضای استفاده را محیا نمیکنند؛ اگر بر روی مسألهای وقت میگذاریم و مطالعه میکنیم، باید آن طرف قضیه فضای استفاده هم فراهم شود.
باید فضایی ایجاد و از پتانسیل طلبه استفاده شود؛ امروز هم نیاز نیست ما به خارج از کشور مبلغ اعزام کنیم، یک پایگاه اینترنتی به زبان انگلیسی و یا یک شبکه ماهواره به زبانهای زنده دنیا میتواند نقش تبلیغ را به خوبی ایفا کند؛ باید در این زمینهها سرمایهگذاری شود.
رسا ـ آیا تربیت جامعهشناس در کنار روانشناس و اقتصادادان، با حضور حوزیان در دانشگاه امکانپذیر است یا باید این افراد را در حوزه تربیت کنیم؟
تربیت حوزویان در دانشگاهها جواب نمیدهد. اینکه خود حوزه تنها اقدام کند باز هم جواب نمیدهد. بهتر است حوزویان در حوزه تربیت شوند، به دانشگاه ورود پیدا کنند و مطالب دانشگاه را هم بگیرند. آنچه در علوم غرب خوب هست، بیاورند و آنچه نیست، پس بزنند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «اطلبوالعلم ولو بالسین». نگاه کنیم آنها چه چیزهای ارزشمندی دارند، بگیریم و آن دسته از مطالبی که بیهوده است، رد کنیم. منتهی این امر در حالی صورت میگیرد که طلبه در اصول و فقه متبحر شده باشد.
در برابر مباحث اقتصادی، طلبه باید در اصطلاح مقاومت مستدل کند و کتابی بنویسد که بانکداری غربی و غیر اسلامی را زیر سؤال ببرد. اگر بگوید مثلا دیرکرد درست است، پانصد صفحه مطلب بنویسد با ادله کافی که درست است و بنده هم به عنوان مجتهد بخوانم و به راستی آنچه بر اساس ادلههای فقهی است، صحه بگذارم یا بگویم که اشتباه است.
رسا ـ نظرتان درباره ضرورت برپایی کرسیهای آزاداندیشی مدنظر رهبر معظم انقلاب چیست؟
کرسیهای آزاداندیشی به نوعی مباحثههای طلبگی خودمان بود؛ اما چرا حوزه در آن پیشقدم نمیشوند، نمیدانم. در دانشگاه به یک گونه و در حوزه به طریق دیگر کرسی آزاداندیشی فکری بگذاریم. فردا بحث دیرکرد است، هر کس در بحث اقتصاد اسلامی کار کرده و مقاله دارد، خود را معرفی کند. اصل همایشها باید این باشد؛ اما بر عکس است!
اصل همایش این است که فرد نظریهاش را مطرح کند و خلاصه آن را بگوید و مقالهاش هم در دست افراد قرار گیرد تا در همایش به مطالب ارائه شده بر اساس ادلهای که دارند، ایراد بگیرند. او هم از مقالهاش دفاع میکند و این همایش علمی میشود. همایشها بیمحتوا شده است، همایشها میتواند کرسی آزاداندیشی باشد که متأسفانه توجه نکردهایم.
دانشگاهیان مطالبی را که یاد گرفتهاند، در حوزه ارائه دهند. در بحث مشاوره خانواده تعدادی از روانشناسان برجسته استان خراسان را دعوت کردیم، در این جلسات شرکت کردند و برای دوستان مطلب میگفتند و وقتی این استاد مطلب میگفت، دوستان طلبه با خواندن روایت، برخی از مشکلات این مطالب را پاسخ میگفتند.
یک فردی که از عناصر سرشناس در کشور است، به من گفت تا مدتی من از جلسه شما بیش از آنکه شما استفاده کردید، استفاده بردم. گفتم چطور؟ گفت مطلبی از روانشناسی را میخواندم، شما یک چیز کاملتری از مسلمات دینی تحویل من میدادید. شما چیزهایی را از فقه و حدیث میگفتید که ما در دانشگاه نداشتیم و این یک تبادل اطلاعاتی علمی میشود.
امام علی(ع) میفرمایند: «به افراد عزت نفس دهید؛ کسی که خودش را شناخت، خود را به چیزهای دیگر آلوده نمیکند»؛ این نسخه را میتوان ارائه داد.
رسا ـ در ابتدای سخنان خود فرمودید که نخستین دوره مبلغان جوان تا مرحله اجرا هم پیش میرود، اما به واسطه عدم همکاری نهادهای مرتبط، مسکوت میماند؛ طرح مبلغان جوان تحت کدام یک از ارگانها تدوین شده بود؟
بهتر است نامی از این ارگانها نبریم که بعدها دلخوری پیش نیاید؛ اما همین مقدار بگویم که باید از دست آنهایی که داعیهدار کار فرهنگی در کشور هستند، گله کرد. طرحی را به عنوان کار فرهنگی با هزینه 20 میلیون تومان حاضر نشدند برای جوانها انجام دهند. اگر چه تنها سهم هر جوان از این طرح، یک تومان بود؛ اما کاری ملی و کشوری انجام میشد و اثرش در تمام نهادهای فرهنگی کشور باقی میماند.
پنج سال پیش فریاد زدیم و خواهش کردیم گفتیم اگر این طرح جواب نداد، پولش را از جیب خودمان پرداخت میکنیم که متأسفانه کسی پای کار نیامد! میخواستیم بر اساس طرح مبلغان جوان طیفی را تربیت کنیم که جزو اساتید زبده دانشگاه باشند، همه طلبههای توانمندی بودند، در دانشگاه و حوزه تدریس داشتند تا بتوانند فن همکاری با نسل جوان را بدانند.
میخواستیم تنها یک استاد صرف که در دانشگاه تدریس کنند، نباشند؛ یک آهن ربای قوی باشند که وقتی در دانشگاه ورود پیدا میکنند، جوانها مانند براده آهن به آن بچسبند، در آن محیط متحول کننده باشند. چرا این قدر نگاههایشان دقیق نیست و آینده را نمیبینند، نمیدانم! دانشگاهها یک فضای مناسبی است که متأسفانه دارد از دستمان در میرود.
مرکز تبلیغ بینالملل را چند سال پیش به هر نهادی پیشنهاد کردیم، از نهادهایی که متولی کار تبلیغی هستند تا نهادهایی که متولی کار اعزام خارج از کشور هستند، بعضا تمسخر کردند و کنار گذاشتند. حتی برگشتند گفتند شما چه قدر بیکار هستید، خودتان بیایید و بروید خارج از کشور؛ به جایی اینکه آدم تربیت کنید و به خارج از کشور بفرستید!
طرحش را هم با جمعی از نیروهای روحانی که خارج از کشور کار کرده بودند نشستیم مدتها چیدیم، همه چیز آن فراهم شد، حتی زمانی که مقام معظم رهبری فرمودند یک مرکزی تخصصی برای تبلیغ خارج از کشور دائر شود، باز اعلام کردیم که آمادگی داریم، کسی نیامد که اعلام کند؛ البته بعدها برخی نهادها وارد کار شدند و اعلام کردند که طرحتان را به ما بدهید و ما هم طرح را ارائه کردیم، اما هیچکدام نیامدند جلو و همه رفتند از صفر شروع کردند.
نمیدانم چه عادت بدی هست که در کار فرهنگی، میخواهیم همواره از صفر شروع کنیم و هیچوقت حاضر نیستیم این قدمها را که به جلو آمده، ادامه دهیم و همه میخواهیم برگردیم و کار را از نو تجربه کنیم؛ اگر در بحث علمی هم میخواستیم این کار را انجام دهیم، دنیا هیچوقت پیشرفت نمیکرد. این تفکر مسخرهای است که متأسفانه آن را پخته میانگاریم.
/920/401/ر
ارسال نظرات