۲۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۶
کد خبر: ۱۷۱۴۴۱

شخصیت علمى امام سجاد

خبرگزاری رسا ـ کارشناسان شبکه های وهابی شخصیت علمی امام سجاد (ع) را منکر شدند.
امام سجاد

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبر گزاری رسا ,کارشناسان شبکه های وهابی در برنامه های جداگانه ای برای ایجاد شبهه در امامت حضرت علی بن الحسین (ع)، شخصیت علمى امام سجاد (ع) را منکر شدند.

تمام صفات و ویژگیهاى ارزشى انسان بر محور عقل و علم او سنجیده مى شود. و امام در بینش شیعه، کسى است که در عقل و علم و نیز اعمال ارزشى ، سرآمد همه خلق است . و خداوند بر اساس این شایستگى هاى واقعى ، ایشان را به امامت و پیشوایى دینى و دنیایى برگزیده است .

خداوند در قرآن مى فرماید:

قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون

یعنى ؛ اى پیامبر! بگو، آیا براستى اهل دانش و آگاهى با آنان که دانش و علم ندارند، برابرند! ((هرگز!))

و نیز مى فرماید:

یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات .

یعنى ؛ خداوند از میان شما انسانها، کسانى را که داراى ایمان هستند و نیز آنان را که علم و دانش عطا شده اى هستند، برترى مى بخشد.

در این آیات«ایمان و علم» دو ملاک فضیلت و شرافت انسان بر دیگران معرفى شده است . و بى تردید ائمه که در پیشگاه خداوند برگزیده و ممتازند، ملاک این امتیاز را از ناحیه علم برتر و ایمان مستحکم خویش ‍ دارند. با این ویژگى که علم ایشان برگرفته شده از علوم بشرى نیست ، بلکه چونان دانش انبیاء مستند به تعلیم الهى است .

خداوند درباره یحیى مى فرماید:

یا یحیى خذالکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا.

یعنى ؛ «خداوند وحى فرستاد» اى یحیى کتاب و مطالب وحى را با قدرت و جدیت دریافت کن . ما به او «یحیى» حکم نبوت را به هنگامى که خردسال بود عطا کردیم .

علمى که از سوى خداوند به کسى عطا شده باشد، خردسالى یا بزرگسالى آن شخص فرقى نمى کند بلکه در طفولیت مى تواند به همان اندازه عالم و کاردان باشد که در بزرگى !

قرآن درباره سخن گفتن عیسى (ع ) در کودکى ، مى فرماید:

قال انى عبدالله آتانى الکتاب و جعلنى نبیا.

یعنى ؛ من بنده خدایم و خداوند به من کتاب آسمانى «انجیل» عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است .

امام سجاد (ع ) درباره الهى بودن علم ائمه و گستردگى دامنه آن مى فرماید:

 محمد (ص ) براستى امین خداوند در زمین بود و چون به ملاقات حق شتافت ، اهل بیت او، وارثان وى و امینان خدا در زمین شدند. علم منایا و بلایا، نسب عرب ، طهارت مولد آنان ، نام شیعیان و نام پدران ایشان نزد ماست . ما برگزیدگان خدا و اوصیاى پیامبریم و از هر فرد دیگر، به قرآن و دین سزاوارتریم . در مراتب عالى علم قرار داریم و علوم همه انبیاء نزد ما به ودیعت نهاده شده است .

به هنگام رحلت امام سجاد (ع )، زمانى که آن حضرت در بستر بیمارى قرار داشت گروهى از شیعیان براى عیادت آن حضرت به حضور وى مى رسیدند. در حضور آن جمع ، امام سجاد (ع ) رو به جانب فرزندش باقرالعلوم (ع ) کرد و فرمود: این صندوق را نزد خود حفظ کن ، در این صندوق طلا و نقره ذخیره نشده ، بلکه در آن مجموعه اى از دانشهاست .

آنچه در ادوار بعد، از زبان امام باقر (ع ) و امام صادق (ع ) درباره معارف دین و فقه و تفسیر عقاید و اخلاق و... صادر شد، تمامى آن علوم و مطالبى است که در نزد امام سجاد (ع) وجود داشت و از آن حضرت به سایر امامان بعدى منتقل گردید. ولى آن امام و پیشواى صالحان ، کمتر فرصت یافت تا علوم خویش را در محافل علمى و بر کرسى استادى به شاگردانش ابلاغ کند. با این حال هیچ کتابى را در زمینه زهد و نیایش و موعظه نمى توان یافت ، جز این که سخنان و نیایشهاى امام سجاد (ع ) زینت بخش آن است.

دانش و فضایل امام سجاد (ع ) چیزى نبود که فقط دوستان و شیعیان بدان معتقد باشند بلکه حتى منکران مقام ولایت و نیز معاندان خاندان رسالت در مواردى به ناگزیر سر تعظیم در برابر کمالات ایشان فرود مى آورند. چنان که عبدالملک مروان در پاسخ نامه امپراطور روم درماند و چاره را در آن دید که نظر امام سجاد (ع ) را درباره آن جویا شود و پاسخ آن حضرت را به امپراطور روم بنویسد.

احکام و مسایل فقهى

زهرى مى گوید: به حضور على بن الحسین (ع ) رسیدم ، آن حضرت از من پرسید: گفتگوى شما با اصحاب چه بود؟

گفتم : بحث ما درباره روزه هاى واجب بود. نظر من و اصحابم بر این بود که ما جز روزه ماه مبارک رمضان ، روزه واجب دیگرى نداریم .

امام فرمود: چنین نیست که پنداشته اید. روزه چهل قسم دارد. ده قسم آن واجب، ده قسم آن حرام ، ده صورت آن محل تخییر ، سه قسم دیگر آن روزه اذن و هفت صورت باقیمانده روزه تاءدیب و... است .

سپس امام سجاد (ع ) به شرح و تفصیل این موارد پرداخت و در هر مورد به آیه اى از آیات قرآن استشهاد مى نمود. و در پایان به نظریات مختلف هر یک از فقهاى عامه در آن مسایل اشاره مى فرمود.

امام سجاد (ع ) تنها مرجع فقهى شیعیان نبود بلکه فقهاى عامه نیز در بسیارى از مسایل خود به ایشان مراجعه مى کرده اند. چنان که زهرى براى دانستن حکم قتل غیر عمد در صورتى که مقتول برده باشد، به امام سجاد (ع ) مراجعه کرده و حکم را از وى دریافت داشته است .

امام سجاد (ع ) سرور فقیهان

در عصر امام سجاد (ع ) فقهاى زیادى - بویژه در شهر مدینه - مى زیسته اند، از آن جمله اند: ابوحازم ، محمد بن شهاب زهرى ، سفیان عیینه ، نافع بن جبیر، سعیدبن مسیب ، عروة بن زبیر، ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام ، قاسم بن محمد بن ابى بکر، سالم بن عبدالله و...

شگفت این است که وفات این فقها در فاصله اى بسیار کم نسبت به یکدیگر واقع شد به طورى که مورخان سال 95 را که بیشترین فقها در آن سال بدرود حیات گفتند«سنة الفقهاء» نامیدند.

در عصرى که فقهاى متعدد در آن حضور داشتند، مقام فقهى و علمى امام سجاد (ع ) به حدى بارز و آشکار بود که ابن جوزى عنوان «سید الفقهاء» را به آن حضرت مى دهد. و از بسیارى نقل مى کند: ما راءینا افقه من على بن الحسین (ع)

یعنى ؛ ما در میان فقیهان ، داناتر و فقیه تر از امام سجاد (ع ) نیافتیم .

درمیان شاگردان امام سجاد (ع ) چهره برخى از صحابه و یاران رسول خدا (ص ) نیز مشهود است . مانند: ((جابربن عبدالله انصارى ((متولد 78 هجرى ))، واثله کنانى ((متولد 83 هجرى ))، سعید بن مسیب بن حزن و سعید بن جهان کنونى ، مولى ام هانى )).

بسیارى از تابعین (405) نیز افتخار شاگردى در مکتب آن حضرت را یافته اند، مانند«سعید بن جبیر، محمد بن جبیر، ابوخالد کابلى ، قاسم بن عوف ، اسماعیل بن عبدالله بن جعفر، ابراهیم و حسن فرزندان محمد حنفیه ، حبیب بن ابى ثابت ، ابویحیى اسدى ، ابوحازم اعرج و سلمة بن دینار مدنى ».

آن دسته از شاگردان امام سجاد (ع ) که توفیق درک محضر برخى از امامان بعدى را نیز داشته اند، عبارتند از:

ابوحمزه ثمالى ، فرات بن احنف ، جابربن محمدبن ابى بکر، ایوب بن حسن ، على بن بنو رافع ، ابو محمد قرشى اسدى کوفى ، ضحاک بن مزاحم خراسانى ، طاوس بن کیسان ، حمید بن موسى کوفى ، ابان بن تغلب بن رباح ، سدیرین حکیم بن صهیب صیرفى ، قیس بن رمانه ، عبدالله البرقى و فرزدق بن غالب .

شیخ طوسى در فهرست رجال خود، نام صد و هفتاد نفر از اصحاب و شاگردان امام زین العابدین (ع ) را به ترتیب حروف الفبا یاد کرده است .

اسرار و دانشهاى مکتوم

ائمه معصومین (ع ) علاوه بر علوم بشرى و معارف دینى ، از اسرار و علومى برخوردار بودند که از دیگران مخفى مى داشتند و جز به برخى از اصحاب مخلص و بسیار نزدیک خویش آنها را اظهار نمى کردند و علت این مخفى داشتن ، عدم ظرفیت و لیاقت مردم معمولى براى حمل و درک آن معارف بود. چنان که امام صادق (ع ) مى فرماید:

«اى ابا محمد! به خدا سوگند، نزد ما سرى از اسرار الهى و علمى از علوم الهى است و ماءموریت داریم که آن را تبلیغ کنیم و به خلق برسانیم ، ما وظیفه خویش را انجام دادیم ولى موضعى مناسب و تحمل کننده اى لایق براى آن اسرار و معارف نیافتیم »

اشعارى به امام سجاد (ع ) نسبت داده شده است که همین معنا را مى رساند:

انى لاکتم من علمى جواهره   کى لایرى الحق ذوجهل فیقتتنا 

و قد تقدم فى هذا ابو حسن   الى الحسین و وصى قبله حسنا 

فرب جوهر علم لو ابوح به   لقیل لى انت ممن یعبد الوثنا 

و لاستمل رجال مسلمون دمى   یرون اقبح ما یاءتونه حسنا

یعنى ؛ من گوهرهاى دانش خویش را پنهان مى دارم .

تا جاهلان ، آن حقایق را دستمایه آزار و اتهام ما قرار ندهند.

در پیشینیان؛ على بن ابى طالب (ع ) سرسلسله این گونه دانشهاست .

و سپس آن حضرت ، دانشهاى خویش را به حسن بن على و حسین بن على منتقل گردانید.

چه بسیار دانشهایى که اگر آنها را فاش سازم .

مرا متهم به بت پرستى خواهند کرد.

و کسانى ، ریختن خونم را جایز خواهند شمرد. و این زشت ترین کارشان را نیک خواهند پنداشت .

اصحاب و شاگردان امام سجاد (ع )

فلسفه وجودى امام سجاد ع ) در بینش شیعه در دو بعد اصولى نهفته است : 1 - تعلیم ، 2 - تربیت ؛ زیرا امامت معصومان تداوم بخش ‍ رسالت پیامبر (ص ) است .

امام همان خطى را دنبال مى کند و همان وظایفى را بر عهده دارد که بر پیامبر خداوند (ص ) از جانب خداوند و به وسیله جبرئیل وحى مى شده ، ولى بر ائمه (ع ) وحى نمى شده است بلکه آنان علوم خویش را سینه به سینه به امامان بعدى منتقل مى ساخته اند. آن گونه که پیامبر (ص) علوم خویش را به سینه على (ع ) منتقل کرد و فرمود: «انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد المدینة فلیاءتها من بابها »). یعنى ؛ من شهر علمم و على در آن شهر است . پس هر کس مى خواهد به این شهر وارد و آگاهى دست یابد بر اوست که از طریق على (ع ) کسب آگاهى کند و سیرت و سنت مرا جویا شود.

بدیهى است که انتقال علم پیامبر (ص ) به على بن ابى طالب (ع ) به گونه اى عادى و تدریجى نبوده است بلکه طبق مشیت خداوند برنامه اى فوق طبیعى را طى کرده ، چنان که از امام سجاد (علیه السلام ) نقل شده است :

«رسول خدا (ص ) کلمه اى به على (ع ) آموخت که از آن کلمه هزار کلمه گشوده شد و از هر کلمه آن هزار کلمه گشوده شد.»

بنابراین ، همان گونه که تعلیم و تزکیه دو وظیفه اصلى پیامبر (ص ) بوده و خداوند فرموده است :

یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة .

یعنى ؛ خداوند پیامبر اکرم (ص ) را برانگیخت تا آیات الهى را بر مردم تلاوت کند، ایشان را تزکیه نماید و رشد دهد و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد.

ائمه معصومین (ع ) نیز همواره در تلاش بودند تا این دو وظیفه را در میان امت اسلامى ایفا کنند ولى موانع سیاسى - اجتماعى که پس از رحلت رسول خدا پدید آمد و مشاجرات و رقابتهاى قبیله اى که بر جامعه آن عصر چون ابرى تیره سایه افکند و تا جایگاه خلافت نیز پیش رفت ، سبب شد تا براى همیشه آزادى بیان و عمل از اهل بیت سلب شود و آنان به گونه اى که مى خواستند نتواند در تعلیم و تربیت امت حضورى رسمى و گسترده داشته باشند.

آنچه مانع حضور آنان در صحنه هاى گسترده تعلیم و تربیت امت بود، ناهمسازى تعالیم و رهنمودهاى عقیدتى - سیاسى - عبادى آنان با ایده ها ، عملکردها و پندارهاى حاکمان زمانشان بود.

حاکمان هرگز نمى توانستند تعالیم، رهنمودها و هشدارهاى معصومین (علیه السلام ) را تحمل کنند، از این رو با ارعاب و تهدید، با قتل و غارت و نیز با زندان و شکنجه ایشان و پیروانشان؛ قلمرو فعالیت آنان را محدود و محدودتر مى ساختند و چه بسا گاه تلاشهاى علمى و معرفتى آنان به صورت تعالیم سرى در مى آمد و شیعیان در ابراز و انتقال آنها، موظف به تقیه مى شدند.

امام سجاد (ع ) در یکى از این دورانهای دشوار، امامت امت را بر عهده داشت اما انبوه مشکلات ، دشواریها و نابسامانیهاى سیاسى - اجتماعى که در فتنه عبدالله بن زبیر و سختگیریهاى وى بر بنى هاشم ونیز هجوم مسلم بن عتبه به مدینه و... رخ داد، هیچ یک سبب نشد تا امام به طور کلى از تربیت و تعلیم شاگردان بازماند و روح تشنه امت را از معارف ناب الهى خویش محروم سازد!

امام در همان شرایط بحرانى شاگردانى را پرورید که با توجه به شرایط آن حضرت ، شمارشان اندک نیست ./1406/9161/خ

ارسال نظرات