گذری بر آثار علمی و عملی آیتالله سیدمحمد حجت کوهکمرهای؛
حافظ مجد حوزه در دوره رضاخانی

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیتاللهالعظمی سیدمحمدحجت به تربیت و تعلیم فرزندانش در تمام زمینههای لازم و مفید اهمیت میداد و برخلاف برخی افراد تنگنظر، هرگز در موضوع تعلیم و تربیت حیاتی و اجتماعی ایشان سختگیری یا تعصب خاصی نداشت. دختر ایشان در اینباره میگوید: «ایشان در منزل بسیار مهربان و عادی بودند و روی تربیت بچهها حساسیت و دقت داشتند... غالب علما میگفتند که دختر نباید خط یاد بگیرد و فقط باید [قرائت] قرآن بیاموزد، اما پدر ما، آیتالله حجت میگفتند: بچهها باید علم و سواد و حساب یاد بگیرند، چون آن زمان وضع پوشش در مدارس بد بود، به مادرم گفته بودند از خانمهایی که باسواد و باکمالند کسی را سراغ بگیرید که به ما، دختران سواد و حساب بیاموزند. خانم کرمانی که زنی متدین بودند و در خانه درس میدادند، معرفی شدند و ما برای یادگیری به منزل ایشان میرفتیم، اما پدر رسیدگی میکردند و دائماً از درسها و... میپرسیدند که چه یاد گرفتهایم». (1)
جالب اینکه آن مرحوم در تربیت خانوادگی دختران بهقدری دقت میکرد که میگفت دختر باید کدبانوگری، آشپزی و اداره امور منزل را هم یاد بگیرد. دختر بافضیلت ایشان در این باره نقل میکند: «ایشان خیلی اهمیت میدادند که دختر کارهای خانه و آشپزی را یاد بگیرد. خانمی به نام ربابسلطان آشپزی خانه [ما] را به عهده داشت. آقا به مادرم فرموده بودند که هر روز یکی از دخترها را کنار دست ربابسلطان بفرست تا آشپزی یاد بگیرند. گاهی میگفتند: امشب پلو را کدامتان پختید؟ بعد امتحان میکردند و میگفتند خوب است یا مثلاً باید بروی و بیشتر یاد بگیری، چون برنج نباید به هم بچسبد.» (2)
مدرسه حجتیه
بزرگترین اثر ثابت، پرخیر و برکت معنوی و علمی مرحوم آیتالله حجت مدرسه علمیه ایشان است که به نام نامی آن فقیه گرانقدر به مدرسه حجتیه معروف شده است و امروز یکی از مدارس بسیار باشکوه و مهم حوزه علمیه قم به شمار میرود و صدها طالب علم دینی از ایران و ممالک خارجی در آن تحصیل میکنند و اقامت دارند.
آیتالله حجت همواره به احداث و ایجاد ابنیه دینی و مراکز اسلامی و مذهبی اهتمام میکرد و مساعدتهای مالی و مادی وی زمینه تأسیس مدارس و مراکز علمی و چاپ و انتشار آثار مکتوب دینی در ایران و عراق را فراهم میساخت. ایشان به احتمال زیاد از سالها پیش در فکر احداث مدرسهای مناسب، زیبا و بزرگ در حوزه علمیه قم بود، اما فرصت و امکانات لازم را در سال 1364ق/ 1323ش یافت که آرزویش را محقق سازد. در آن سال اقدام به ایجاد مدرسه مزبور کرد و پارک کامران میرزا نایبالسلطنه پسر ناصرالدینشاه را که در کنار رودخانه قم قرار داشت، برای مدرسه خریداری کرد. در پارک مزبور ساختمان دو طبقهای وجود داشت که منزل اقامتی کامران میرزا در قم بود و در ایام مسافرت و زیارت در آن اقامت میکرد. آیتالله حجت بعد از خرید این پارک و منزل دو طبقه، در روز 20 جمادیالثانی 1364 سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) طی جشن باشکوهی با شرکت عموم طبقات مؤمن، علما، فضلا و اصناف قم این مدرسه را افتتاح کرد و در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد. کمکم بر اثر اجتماع روزافزون محصلان علوم دینی، لزوم تهیه مسکن برای اسکان آنها نیز بیشتر احساس میشد، بنابراین آیتالله حجت درصدد توسعه و تجهیز هر چه بیشتر مدرسه برآمد. برای این منظور 2 هزار مترمربع از زمینهای ملکی اطراف پارک کامران میرزا یعنی اراضی مجاور مدرسه را خرید، سپس 6 هزار مترمربع از زمینهای موقوفه آستانه حضرت معصومه(س) را به مدت 99 سال یا 100 سال اجاره کرد. در مجموع 8 هزار مترمربع زمین دیگر برای احداث مدرسهای وسیع و بزرگ آماده شد. مرحوم حجت در 20 جمادیالثانی 1366/ 1325ش کلنگ احداث ساختمان مدرسه بزرگ حجتیه را زد. طرح ساختمان، حجرات، حوض، چمن، گلزارها، کتابخانه، مسجد، آشپزخانه و رختشویی مدرسه همه با مهندسی و نظارت شخص آقای حجت به شکل مربع و مستطیل طراحی شد که 126 اتاق برای اسکان طلاب بود. وی از بازاریان متدین نیز در ساختمان مدرسه کمک گرفت، بهویژه از مرحوم حاجاحمد اتفاق که از تجار آذربایجانی مقیم تهران بود، همچنین از ثلث ارثیه مرحوم حاجعلیمحمد کلکتهچیتبریزی، آبانباری عظیم و سردابی در قسمت غربی مدرسه احداث کرد که طلاب ساکن مدرسه و برخی از همسایگان و مردم اطراف نیز از آب خنک و گوارای آن استفاده میکردند. این سرداب امروزه جزو کتابخانه مدرسه شده است و مورد استفاده اهل علم قرار میگیرد. (3) مقبره خانوادگی مرحوم آیتالله حجت نیز در سمت شرقی مدرسه در کنار مسجد قرار دارد. کتیبههای سردر مسجد مدرسه به خط نسخ و نستعلیق و به طرز ماهرانهای توسط عالم هنرمند حاج شیخ عباس مصباحزاده منجم، داماد مرحوم حجت نگارش یافته است. (4)
احیای میراث مکتوب شیعه
آیتالله حجت برای احیا، چاپ و نشر میراث مکتوب علمای بزرگ شیعه نیز همت میگماشت و آن را یکی از وظایف شرعی خویش در راستای نشر و تبلیغ فرهنگ و معارف اسلام میدانست. در این زمینه چاپ جدید و تحقیقی کتاب تفسیر «التبیان» از آثار جاودان شیخ طوسی را میتوان به عنوان نمونه نام برد که در دو جلد بزرگ چاپ و منتشر ساخت و در اختیار اهل تفسیر و تحقیق قرار داد. در روزهای پایانی عمرش نیز 2 هزار تومان از وجوهات شرعی را که در حساب خود داشت، به چاپ و نشر کتاب الغدیر علامه امینی اختصاص داد که در آن زمان پول قابل توجهی بود. خلاصه اینکه ایشان علاوه بر تدریس و زعامت حوزه و رسیدگی به امور مرجعیت و تأسیس و تعمیر مدارس و مساجد به تألیف و نگارش و احیا و تجدید چاپ و نشر آثار ارزشمند گذشتگان و کتب مرجع و منبع پیروان اهل بیت(ع) نیز اهمیت و اولویت میداد.
بیماری مستمر
مرحوم آیتالله حجت از دوران جوانی و سالهای تحصیل در نجف از ضعف جسمانی و بیماریهای گوناگون ریوی، یرقان، کبد و... رنج میبرد. در قم نیز بارها بیماریاش شدت یافت که باعث بستری شدن وی در بیمارستانهای تهران و استراحتهای طولانیمدت در شهرری شده بود. ظاهر این است که دو عامل در کسالت و شدت بیماری مستمر او مؤثر بود، یکی سیگاری بودنش که به صورت افراطی مبتلا به سیگار بود و دیگری حساسیت روحیاش که نمیتوانست در برابر مسائل مختلف اجتماعی و مشکلات مسلمانان بیتفاوت و روح و دلش فارغ از هر گونه اندیشه باشد، بنابراین دائماً از اوضاع حوزه و جامعه در رنج روحی و درونی بود. به هر حال بنا بر آنچه نخستین مورخ حوزه علمیه قم مرحوم شریفرازی نوشته است: «آیتالله حجت از سال 1359ق/ 1319ش تا اواخر عمر (1331ش) بر اثر شدت بیماری سینه، قلب، فشار خون و سوءهاضمه پنج بار به تهران و شهرری منتقل و بستری شد. هر بار نیز دوران طولانی نقاهت و استراحت پزشکی داشت.» (5) در سفر پنجم که اواخر ذیحجه 1371 بود، چند روزی در بیمارستان فیروزآبادی شهرری بستری شد و چند روزی هم در منزل شخصی حاج سیدرضا فیروزآبادی استراحت کرد و پس از آزمایشهای پزشکی به قم مراجعت کرد. (6)
آخرین شهریه
آیتالله حجت چند روز مانده به وفاتش آخرین شهریه طلاب و مهر نان (فیش مهر شده برای خرید نان از نانوایی معین) را داد و آخرین موجودی خود از وجوهات را به طلاب نجف و تبریز حواله کرد. مبلغ 2 هزار تومان هم برای مساعدت به چاپ و نشر کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی اختصاص داد و وصیت کرد که آن را به مصرف چاپ کتاب برسانند. (7)
گفته میشود بعد از توزیع شهریه طلاب قم، 60 یا 70 تومان بر جای ماند. آیتالله حجت دستور داد آن مبلغ را در پاکتی گذاشتند و به محضر آیتالله بروجردی بردند. (8)
این قضیه نشان میدهد که مرحوم آیتالله حجت به مرگ خود در چند روز آینده یقین داشت(9) و میدانست که این آخرین شهریه اوست، از طرفی میزان ارادت او نسبت به آیتالله بروجردی را هم ثابت میکند. او با این کار دیگران بهویژه مقلدانش را در امور دینی به آیتالله بروجردی متوجه ساخت.
شکستن مهر
مرحوم حجت در واپسین روزهای عمرش در حضور برخی از علما و فضلای قم و وصی خود مرحوم آیتالله سیداحمد زنجانی، از مسئولان دفترش خواست که مهر ایشان را جلوی چشم حاضران بشکنند. وقتی حاضران علت آن را پرسیدند، جواب داد: «مرگم نزدیک است و میخواهم این مهر بعد از من موجود نباشد و احتمالاً مورد سوءاستفاده قرار نگیرد! میخواهم از بابت مهر آسودهخاطر باشم.» علما و فضلای حاضر گفتند: «علائم مرگ اصلاً در سیمای شما دیده نمیشود.» آیتالله حجت به قرآن تفأل کرد، آیه «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ»(10) آمد و آن را به حضار نشان داد تا همه ببینند. حاضران در مجلس از این مسئله متأثر شدند، اما اصرار ورزیدند که مهر در این مجلس شکسته نشود، بلکه در ظرفی لاک و مهرشده به رسم امانت نزد آقای سیداحمد زنجانی بماند. ایشان درخواست آنان را قبول کرد و مهر را به صورت لاک و مهر گرفت و تحویل مرحوم زنجانی داد. (11)
وفات
مرحوم آیتالله حجت ظهر روز دوشنبه سوم جمادیالاول 1372 (اسفند 1331) در 62 سالگی در قم وفات یافت و پس از تشییع باشکوهی در مقبره خانوادگی که در مدرسه حجتیه برای خود معین کرده بود، دفن شد. بعدها همسر، فرزندان و افرادی از خاندانش نیز در همین آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شدند. سنگ قبر آیتالله حجت شامل تاریخ تولد و وفات و مختصری از سلسله نسب و فعالیتها و آخرین استخارهاش به قرآن و آمدن آیه «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» و امر به شکستن مهر به شیوه نسخ و بسیار ظریف توسط دامادش، عالم و هنرمند برجسته آقای حاج شیخ عباس مصباحزاده تحریر شده است.
اکنون روزانه صدها نفر از طلاب، فضلا و مدرسان مدرسه حجتیه و اشخاص صاحبدل و ارادتمندان مرحوم حجت مرقد آن بزرگوار را زیارت و با قرائت فاتحهای یاد و خاطرهاش را گرامی میدارند.
ناگفته نماند که بعد از وفات مرحوم آیتالله حجت، خبری در بین طلاب و فضلای حوزه شایع شد و آن این بود که چون آقای حجت هیچوقت رجال حکومتی و سیاسی زمانش را از شاه تا وزیر و وکیل تحویل نگرفت و به ملاقات آنها نرفت و همواره از دیدار با این جماعت یا درخواست از آنان شانه خالی کرد و زیر بار نرفت، اهل سیاست و حکومت نیز تصمیم گرفتند او را بهکلی کنار بزنند... و بالاخره آن مجتهد بزرگ را به واسطه دستهای مرموز جاسوسان مسموم کردند!(12)
بلی این خبر آن زمان شایع شد، ولی هیچکس به یقین ندانست که واقعیت این سخن چیست، حقیقت دارد یا شایعه است؟ حرفی بود که دهان به دهان در بین اهل علم و مریدان ایشان میگشت. والله اعلم بالصواب.
در مقبره خانوادگی
مقبره خانوادگی آیتالله حجت در گوشهای از مدرسه و در سمت قبله مسجد مدرسه حجتیه خود موزهای بسیار ساده، اما تاریخی از خاندان آن مرد بزرگ علم و دین است. در وسط مقبره قبر خود آقای حجت قرار دارد، در سمت پایین پای این پدر افتخارآفرین بازماندگانش آرمیدهاند، در قسمت چپ و شمالی مادر فاضله خانواده حجت، بانوی علویه شریعه حائری قزوینی (1339-1274ش)، در سمت راست فرزند عالم و مجتهدش مرحوم آیتالله سیدمحسن حجت (1397-1335) که از علمای برجسته زمانش و از شاگردان پدرش و آیتالله خوئی و آیتالله حکیم بود و صاحب آثاری علمی و تحقیقی در موضوعات متنوع معارف اسلامی مثل فقه، اصول، حدیث، تفسیر(13) و...
همچنین دیگر فرزند برومند ایشان شادروان آیتالله سیدحسن حجت (1342ـ1410) نیز در این آرامگاه و در جوار پدر بزرگوار و مادر گرامیاش آرمیده است که خود از فقها و مدرسان معروف حوزه علمیه قم و از شاگردان بزرگ پدرش و آیتالله بروجردی و دارای تألیفاتی در فقه و اصول بود. (14)
این پسر یک فضیلت دیگری هم داشت و آن رسیدن به مقام پدر شهید بود که فرزند دلبند، جوان و قهرمانش شهید سیدمصطفی حجت در عملیات والفجر 9 در تاریخ 6/12/1364 در دوران دفاع مقدس مردم ایران به شهادت رسید، درحالی که 22 سال بیشتر نداشت. شهادت سیدمصطفی حجت، نوه آیتالله سیدمحمد حجت افتخار درخشان دیگری را به افتخارات بیشمار سلسله سادات این خاندان افزود.
همچنین قبر کوچکترین پسر آیتالله حجت، مرحوم سیدعلیاکبر حجت (1352-1321ش) در بین قبر مادر و برادرش سیدحسن قرار دارد که در جوانی وفات یافت.
سپهر فضایل (در سوگ آیتالله حجت)
درگذشت آیتالله حجت هم قاطبه مردم و مقلدانش را داغدار و محزون ساخت و هم دل اهالی علم، عرفان، ذوق و ادب را متأثر و متألم کرد. غم و اندوه و دریغ اهل علم و فکر را در اشعار و مراثی شاعران و ادبای قافیهسنج آن ایام میتوان دید. فقیه و فیلسوف بزرگ حضرت علامه طباطبایی نیز سوگنامهای در قالب یک ترکیببند بلند سرود و تأسف و حزن عمیق خود را از فقدان جانگداز استادش آیتالله حجت به نظم کشید که مشتمل بر معانی عالی و احساسات لطیف و نشاندهنده تأثر روحی مرحوم علامه است.
ابیات ذیل از آن چکامه بلند است:
دریغا که مهر هدایت برفت
دریغا جهان فضیلت برفت
شه علم و تقوا و همت برفت
فسوس آیتالله حجت برفت
به سر خاک این تیره ایام را
که بشکست ارکان اسلام را
سپهر فضایل نگونسار شد
جهان هنر همچو شب تار شد
دل و دیده علم خونبار شد
بلی، رستخیزی پدیدار شد
که او رخت از این دام بیرون کشید
فرو خرگه خود به هامون کشید(15)
جالب اینکه آن مرحوم در تربیت خانوادگی دختران بهقدری دقت میکرد که میگفت دختر باید کدبانوگری، آشپزی و اداره امور منزل را هم یاد بگیرد. دختر بافضیلت ایشان در این باره نقل میکند: «ایشان خیلی اهمیت میدادند که دختر کارهای خانه و آشپزی را یاد بگیرد. خانمی به نام ربابسلطان آشپزی خانه [ما] را به عهده داشت. آقا به مادرم فرموده بودند که هر روز یکی از دخترها را کنار دست ربابسلطان بفرست تا آشپزی یاد بگیرند. گاهی میگفتند: امشب پلو را کدامتان پختید؟ بعد امتحان میکردند و میگفتند خوب است یا مثلاً باید بروی و بیشتر یاد بگیری، چون برنج نباید به هم بچسبد.» (2)
مدرسه حجتیه
بزرگترین اثر ثابت، پرخیر و برکت معنوی و علمی مرحوم آیتالله حجت مدرسه علمیه ایشان است که به نام نامی آن فقیه گرانقدر به مدرسه حجتیه معروف شده است و امروز یکی از مدارس بسیار باشکوه و مهم حوزه علمیه قم به شمار میرود و صدها طالب علم دینی از ایران و ممالک خارجی در آن تحصیل میکنند و اقامت دارند.
آیتالله حجت همواره به احداث و ایجاد ابنیه دینی و مراکز اسلامی و مذهبی اهتمام میکرد و مساعدتهای مالی و مادی وی زمینه تأسیس مدارس و مراکز علمی و چاپ و انتشار آثار مکتوب دینی در ایران و عراق را فراهم میساخت. ایشان به احتمال زیاد از سالها پیش در فکر احداث مدرسهای مناسب، زیبا و بزرگ در حوزه علمیه قم بود، اما فرصت و امکانات لازم را در سال 1364ق/ 1323ش یافت که آرزویش را محقق سازد. در آن سال اقدام به ایجاد مدرسه مزبور کرد و پارک کامران میرزا نایبالسلطنه پسر ناصرالدینشاه را که در کنار رودخانه قم قرار داشت، برای مدرسه خریداری کرد. در پارک مزبور ساختمان دو طبقهای وجود داشت که منزل اقامتی کامران میرزا در قم بود و در ایام مسافرت و زیارت در آن اقامت میکرد. آیتالله حجت بعد از خرید این پارک و منزل دو طبقه، در روز 20 جمادیالثانی 1364 سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) طی جشن باشکوهی با شرکت عموم طبقات مؤمن، علما، فضلا و اصناف قم این مدرسه را افتتاح کرد و در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد. کمکم بر اثر اجتماع روزافزون محصلان علوم دینی، لزوم تهیه مسکن برای اسکان آنها نیز بیشتر احساس میشد، بنابراین آیتالله حجت درصدد توسعه و تجهیز هر چه بیشتر مدرسه برآمد. برای این منظور 2 هزار مترمربع از زمینهای ملکی اطراف پارک کامران میرزا یعنی اراضی مجاور مدرسه را خرید، سپس 6 هزار مترمربع از زمینهای موقوفه آستانه حضرت معصومه(س) را به مدت 99 سال یا 100 سال اجاره کرد. در مجموع 8 هزار مترمربع زمین دیگر برای احداث مدرسهای وسیع و بزرگ آماده شد. مرحوم حجت در 20 جمادیالثانی 1366/ 1325ش کلنگ احداث ساختمان مدرسه بزرگ حجتیه را زد. طرح ساختمان، حجرات، حوض، چمن، گلزارها، کتابخانه، مسجد، آشپزخانه و رختشویی مدرسه همه با مهندسی و نظارت شخص آقای حجت به شکل مربع و مستطیل طراحی شد که 126 اتاق برای اسکان طلاب بود. وی از بازاریان متدین نیز در ساختمان مدرسه کمک گرفت، بهویژه از مرحوم حاجاحمد اتفاق که از تجار آذربایجانی مقیم تهران بود، همچنین از ثلث ارثیه مرحوم حاجعلیمحمد کلکتهچیتبریزی، آبانباری عظیم و سردابی در قسمت غربی مدرسه احداث کرد که طلاب ساکن مدرسه و برخی از همسایگان و مردم اطراف نیز از آب خنک و گوارای آن استفاده میکردند. این سرداب امروزه جزو کتابخانه مدرسه شده است و مورد استفاده اهل علم قرار میگیرد. (3) مقبره خانوادگی مرحوم آیتالله حجت نیز در سمت شرقی مدرسه در کنار مسجد قرار دارد. کتیبههای سردر مسجد مدرسه به خط نسخ و نستعلیق و به طرز ماهرانهای توسط عالم هنرمند حاج شیخ عباس مصباحزاده منجم، داماد مرحوم حجت نگارش یافته است. (4)
احیای میراث مکتوب شیعه
آیتالله حجت برای احیا، چاپ و نشر میراث مکتوب علمای بزرگ شیعه نیز همت میگماشت و آن را یکی از وظایف شرعی خویش در راستای نشر و تبلیغ فرهنگ و معارف اسلام میدانست. در این زمینه چاپ جدید و تحقیقی کتاب تفسیر «التبیان» از آثار جاودان شیخ طوسی را میتوان به عنوان نمونه نام برد که در دو جلد بزرگ چاپ و منتشر ساخت و در اختیار اهل تفسیر و تحقیق قرار داد. در روزهای پایانی عمرش نیز 2 هزار تومان از وجوهات شرعی را که در حساب خود داشت، به چاپ و نشر کتاب الغدیر علامه امینی اختصاص داد که در آن زمان پول قابل توجهی بود. خلاصه اینکه ایشان علاوه بر تدریس و زعامت حوزه و رسیدگی به امور مرجعیت و تأسیس و تعمیر مدارس و مساجد به تألیف و نگارش و احیا و تجدید چاپ و نشر آثار ارزشمند گذشتگان و کتب مرجع و منبع پیروان اهل بیت(ع) نیز اهمیت و اولویت میداد.
بیماری مستمر
مرحوم آیتالله حجت از دوران جوانی و سالهای تحصیل در نجف از ضعف جسمانی و بیماریهای گوناگون ریوی، یرقان، کبد و... رنج میبرد. در قم نیز بارها بیماریاش شدت یافت که باعث بستری شدن وی در بیمارستانهای تهران و استراحتهای طولانیمدت در شهرری شده بود. ظاهر این است که دو عامل در کسالت و شدت بیماری مستمر او مؤثر بود، یکی سیگاری بودنش که به صورت افراطی مبتلا به سیگار بود و دیگری حساسیت روحیاش که نمیتوانست در برابر مسائل مختلف اجتماعی و مشکلات مسلمانان بیتفاوت و روح و دلش فارغ از هر گونه اندیشه باشد، بنابراین دائماً از اوضاع حوزه و جامعه در رنج روحی و درونی بود. به هر حال بنا بر آنچه نخستین مورخ حوزه علمیه قم مرحوم شریفرازی نوشته است: «آیتالله حجت از سال 1359ق/ 1319ش تا اواخر عمر (1331ش) بر اثر شدت بیماری سینه، قلب، فشار خون و سوءهاضمه پنج بار به تهران و شهرری منتقل و بستری شد. هر بار نیز دوران طولانی نقاهت و استراحت پزشکی داشت.» (5) در سفر پنجم که اواخر ذیحجه 1371 بود، چند روزی در بیمارستان فیروزآبادی شهرری بستری شد و چند روزی هم در منزل شخصی حاج سیدرضا فیروزآبادی استراحت کرد و پس از آزمایشهای پزشکی به قم مراجعت کرد. (6)
آخرین شهریه
آیتالله حجت چند روز مانده به وفاتش آخرین شهریه طلاب و مهر نان (فیش مهر شده برای خرید نان از نانوایی معین) را داد و آخرین موجودی خود از وجوهات را به طلاب نجف و تبریز حواله کرد. مبلغ 2 هزار تومان هم برای مساعدت به چاپ و نشر کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی اختصاص داد و وصیت کرد که آن را به مصرف چاپ کتاب برسانند. (7)
گفته میشود بعد از توزیع شهریه طلاب قم، 60 یا 70 تومان بر جای ماند. آیتالله حجت دستور داد آن مبلغ را در پاکتی گذاشتند و به محضر آیتالله بروجردی بردند. (8)
این قضیه نشان میدهد که مرحوم آیتالله حجت به مرگ خود در چند روز آینده یقین داشت(9) و میدانست که این آخرین شهریه اوست، از طرفی میزان ارادت او نسبت به آیتالله بروجردی را هم ثابت میکند. او با این کار دیگران بهویژه مقلدانش را در امور دینی به آیتالله بروجردی متوجه ساخت.
شکستن مهر
مرحوم حجت در واپسین روزهای عمرش در حضور برخی از علما و فضلای قم و وصی خود مرحوم آیتالله سیداحمد زنجانی، از مسئولان دفترش خواست که مهر ایشان را جلوی چشم حاضران بشکنند. وقتی حاضران علت آن را پرسیدند، جواب داد: «مرگم نزدیک است و میخواهم این مهر بعد از من موجود نباشد و احتمالاً مورد سوءاستفاده قرار نگیرد! میخواهم از بابت مهر آسودهخاطر باشم.» علما و فضلای حاضر گفتند: «علائم مرگ اصلاً در سیمای شما دیده نمیشود.» آیتالله حجت به قرآن تفأل کرد، آیه «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ»(10) آمد و آن را به حضار نشان داد تا همه ببینند. حاضران در مجلس از این مسئله متأثر شدند، اما اصرار ورزیدند که مهر در این مجلس شکسته نشود، بلکه در ظرفی لاک و مهرشده به رسم امانت نزد آقای سیداحمد زنجانی بماند. ایشان درخواست آنان را قبول کرد و مهر را به صورت لاک و مهر گرفت و تحویل مرحوم زنجانی داد. (11)
وفات
مرحوم آیتالله حجت ظهر روز دوشنبه سوم جمادیالاول 1372 (اسفند 1331) در 62 سالگی در قم وفات یافت و پس از تشییع باشکوهی در مقبره خانوادگی که در مدرسه حجتیه برای خود معین کرده بود، دفن شد. بعدها همسر، فرزندان و افرادی از خاندانش نیز در همین آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شدند. سنگ قبر آیتالله حجت شامل تاریخ تولد و وفات و مختصری از سلسله نسب و فعالیتها و آخرین استخارهاش به قرآن و آمدن آیه «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ» و امر به شکستن مهر به شیوه نسخ و بسیار ظریف توسط دامادش، عالم و هنرمند برجسته آقای حاج شیخ عباس مصباحزاده تحریر شده است.
اکنون روزانه صدها نفر از طلاب، فضلا و مدرسان مدرسه حجتیه و اشخاص صاحبدل و ارادتمندان مرحوم حجت مرقد آن بزرگوار را زیارت و با قرائت فاتحهای یاد و خاطرهاش را گرامی میدارند.
ناگفته نماند که بعد از وفات مرحوم آیتالله حجت، خبری در بین طلاب و فضلای حوزه شایع شد و آن این بود که چون آقای حجت هیچوقت رجال حکومتی و سیاسی زمانش را از شاه تا وزیر و وکیل تحویل نگرفت و به ملاقات آنها نرفت و همواره از دیدار با این جماعت یا درخواست از آنان شانه خالی کرد و زیر بار نرفت، اهل سیاست و حکومت نیز تصمیم گرفتند او را بهکلی کنار بزنند... و بالاخره آن مجتهد بزرگ را به واسطه دستهای مرموز جاسوسان مسموم کردند!(12)
بلی این خبر آن زمان شایع شد، ولی هیچکس به یقین ندانست که واقعیت این سخن چیست، حقیقت دارد یا شایعه است؟ حرفی بود که دهان به دهان در بین اهل علم و مریدان ایشان میگشت. والله اعلم بالصواب.
در مقبره خانوادگی
مقبره خانوادگی آیتالله حجت در گوشهای از مدرسه و در سمت قبله مسجد مدرسه حجتیه خود موزهای بسیار ساده، اما تاریخی از خاندان آن مرد بزرگ علم و دین است. در وسط مقبره قبر خود آقای حجت قرار دارد، در سمت پایین پای این پدر افتخارآفرین بازماندگانش آرمیدهاند، در قسمت چپ و شمالی مادر فاضله خانواده حجت، بانوی علویه شریعه حائری قزوینی (1339-1274ش)، در سمت راست فرزند عالم و مجتهدش مرحوم آیتالله سیدمحسن حجت (1397-1335) که از علمای برجسته زمانش و از شاگردان پدرش و آیتالله خوئی و آیتالله حکیم بود و صاحب آثاری علمی و تحقیقی در موضوعات متنوع معارف اسلامی مثل فقه، اصول، حدیث، تفسیر(13) و...
همچنین دیگر فرزند برومند ایشان شادروان آیتالله سیدحسن حجت (1342ـ1410) نیز در این آرامگاه و در جوار پدر بزرگوار و مادر گرامیاش آرمیده است که خود از فقها و مدرسان معروف حوزه علمیه قم و از شاگردان بزرگ پدرش و آیتالله بروجردی و دارای تألیفاتی در فقه و اصول بود. (14)
این پسر یک فضیلت دیگری هم داشت و آن رسیدن به مقام پدر شهید بود که فرزند دلبند، جوان و قهرمانش شهید سیدمصطفی حجت در عملیات والفجر 9 در تاریخ 6/12/1364 در دوران دفاع مقدس مردم ایران به شهادت رسید، درحالی که 22 سال بیشتر نداشت. شهادت سیدمصطفی حجت، نوه آیتالله سیدمحمد حجت افتخار درخشان دیگری را به افتخارات بیشمار سلسله سادات این خاندان افزود.
همچنین قبر کوچکترین پسر آیتالله حجت، مرحوم سیدعلیاکبر حجت (1352-1321ش) در بین قبر مادر و برادرش سیدحسن قرار دارد که در جوانی وفات یافت.
سپهر فضایل (در سوگ آیتالله حجت)
درگذشت آیتالله حجت هم قاطبه مردم و مقلدانش را داغدار و محزون ساخت و هم دل اهالی علم، عرفان، ذوق و ادب را متأثر و متألم کرد. غم و اندوه و دریغ اهل علم و فکر را در اشعار و مراثی شاعران و ادبای قافیهسنج آن ایام میتوان دید. فقیه و فیلسوف بزرگ حضرت علامه طباطبایی نیز سوگنامهای در قالب یک ترکیببند بلند سرود و تأسف و حزن عمیق خود را از فقدان جانگداز استادش آیتالله حجت به نظم کشید که مشتمل بر معانی عالی و احساسات لطیف و نشاندهنده تأثر روحی مرحوم علامه است.
ابیات ذیل از آن چکامه بلند است:
دریغا که مهر هدایت برفت
دریغا جهان فضیلت برفت
شه علم و تقوا و همت برفت
فسوس آیتالله حجت برفت
به سر خاک این تیره ایام را
که بشکست ارکان اسلام را
سپهر فضایل نگونسار شد
جهان هنر همچو شب تار شد
دل و دیده علم خونبار شد
بلی، رستخیزی پدیدار شد
که او رخت از این دام بیرون کشید
فرو خرگه خود به هامون کشید(15)
مرجع : روزنامه جوان
ارسال نظرات