۰۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۵
کد خبر: ۱۳۳۲۸۹
اخلاق معاشرت (3)؛

خوش‌رویی و خوش‌خویی

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: در معاشرت مسلمانان با هم، باید «هم‌دلى‏»، بیش از «وحدت ‏فیزیکى‏» و «پیوند سطحى‏» حاکم باشد، تا به انس و الفت‌هاى پایدار و رابطه‌‏هاى درونى بیانجامد.
اخلاق معاشرت
 
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمود‌های اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«خوش‌رویی و خوش‌خویی» می‌خوانیم: شاید گیراتر از «حسن خلق‏»، واژه‌‏اى نباشد که ترسیم کننده روحى ‏زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبه‌‏دار باشد. چیزى که عنوان برجسته‏ رفتار یک مسلمان است و معیار کمال ایمان یک مؤمن، آن‌گونه که‏رسول خدا‌(ص) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بخشى از اخلاق نیکو، در «خوش‌رویى‏» متجلى است، بخشى در«خوش‌خویى‏» و بخشى هم در «خوش‌گویى‏». و چه خوش است که به این ‏سه «خوش‏» مبارک و مقدس، بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودن ‏قلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطه‌‏ها بسازیم.
 
خوش‌رویى
در مواجهه دو نفر با یک‌دیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم رو‌به‌‏رو مى‌‏شود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این ‏رویارویى چهره‌‏ها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمزگشایش قفل دلها است.
«خوش‌رویى‏»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.
هم در گفتار آشکار مى‌‏شود، هم در رفتار.
چه بسا رابطه ‏ها و دوستی هایى که با «ترش‌ر‌ویى‏» و «اخم کردن‏» و«عبوس شدن‏» به هم خورده است. از سوى دیگر مبدا بسیارى از آشنایی‌ها هم یک «تبسم‏» بوده است.
وقتى با چهره شکفته و باز با کسى روبه‏رو مى‌شوید، در واقع کلید محبت و دوستى را به دست او داده‏اید. برعکس، چهره اخمو و ابروهاى گره‏‌خورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیت را مى‏بندد.
اگر این خوش‌رویى و خنده‏رویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد، علاوه بر تاثیر محبت‏‌آفرین، «حسنه‏» و «عبادت‏» به حساب مى‌‏آید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:
«تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة، لبخند انسان به چهره برادر دینى‏اش «حسنه‏» است!‏»(1)
 تبسم، مبدا بسیارى از آشنایی‌ها و زداینده بسیارى از غم‌ها وکدورت‌هاست. شگفت از کسانى است که از این کار بى‌‏زحمت و رنج و خرج، که برکات فراوان دارد، طفره مى‌‏روند و به سختى حاضرند«گل‌خنده‏» مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آماده‌‏تر مى‌‏سازد تا دل به‌‏دوستى با شما بسپارند. خنده‌‏رویى و بشاش بودن، دیگران را دل وجرات مى‌‏بخشد، تا بى‌‏هیچ هراس و نگرانى، با شما باب آشنایى را بازکنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوش‌‌رویى، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید،کارتان عبادت است و اگر با یک تبسم، بتوانید خاطرى را شاد سازید، به‏خدا نزدیک‌‏تر شده‏اید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان، شاداب نمى‏‌ماند.
دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى.
 
غم‌‏زدایى
وقتى یک چهره گشاده و لبخند صمیمى، غمى را از دل مى‌‏زداید،چرا باید از این «احسان‏»، دریغ کرد؟
بعضی‌ها حضورى غم‏آفرین دارند، برخى هم محضرى غم‏زدا. گروه اخیر، آیت لطف الهى‏اند که قدرشان ناشناخته است.
سعدى مى‏‌گوید:
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم، چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى.
انسان‌ها نیازمند محبت‏اند.
این تشنگى، جز با ملاطفت و خوش‌‌رویى برطرف نمى‌‏شود.
اگر اولین برخورد ما با کسى، به گونه‌‏اى باشد که غم او را به شادى ‏و نگرانى‏اش را به اطمینان مبدل سازد، دریچه‌‏اى به دنیاى صفا و سرور به رویش گشوده‏ایم. این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است.
باز هم حدیثى از حضرت صادق(ع): «من اخذ من وجه اخیه المؤمن قذاة کتب الله له عشر حسنات، کسى که از چهره برادر دینى‏اش، رنج و اندوهى را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده «حسنه‏» در نامه اعمالش مى‏نویسد‏». (2)
مگر این کار نیک، چه اندازه زحمت دارد؟
البته این رفتار، نوعى هنرمندى در معاشرت است، قلبى مهربان ‏مى‏‌خواهد و عاطفه‌‏اى سرشار و خصلتى نوع‌دوستانه. شاد کردن ‏دیگران، چهره دیگرى از همین «غم‌زدایى‏» است. گاهى با توجهى، نگاهى، محبتى، کلامى، هدیه‏اى و ... مى‏‌توان انسانى را مسرور ساخت‏ و در نتیجه خدا را از خود راضى ساخت.
در این زمینه، باز هم سخنى از پیشواى صادق شیعه بیاوریم که‏فرمود: «ایما مسلم لقى مسلما فسره سره الله عز و جل، هر مسلمانى که با مسلمانى دیدار کند و در برخورد، او را شادمان‏سازد، خداى متعال نیز او را خوشحال و مسرور خواهد ساخت ‏».(3)
وقتى مى‌‏توان با کلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر،خاطرى را خرسند ساخت، چرا باید با گفتن کلماتى ناخوشایند و اندوه‌‏آفرین، غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخش‏انداخت و او را مایوس و دلسرد ساخت؟
هنرمند کسى است که بتواند غبار غم از خاطر‌ها بزداید. باز به قول‏حضرت لسان‏الغیب:
سمن‏بویان، غبار غم چو بنشینند، بنشانند.
پرى‏رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند.
 

 

خوش‌گویى

 از شاخه‌‏هاى دیگر «حسن خلق‏»، که رابطه‏ها را استوارتر و پیوند‌ها را صمیمى‌‏تر مى‌‏سازد، گفتار دل‌پذیر و شادى‌‏بخش است. متانت درسخن و ادب در گفتار و زیبایى در کلام، خصلت پاک‌دلان بى‌‏کینه است ‏و خلق و خوى اولیاء دین.

ارزش انسان و جوهره وجودى‌‏اش را زبان و بیان روشن مى‌‏سازد:
یکى تحقیر مى‌‏کند، یکى تشویق.
یکى عیب‌جویى مى‏کند، دیگرى تحسین و تقدیر.
یکى ملامت مى‌‏کند، دیگرى پر و بال مى‌‏دهد و امید مى‌‏آفریند.
کدام یک خوبتر است؟
شما خودتان چگونه بیان و زبانى دارید؟ تلخ یا شیرین؟ گزنده یا مرهم گذارنده؟
آیا با دیگران همان‌‏گونه صحبت مى‌‏کنید که دوست دارید دیگران‏ با شما آنچنان حرف بزنند و خطاب کنند؟
پذیرایى از دیگران، همیشه با غذا و میوه و شیرینى نیست.
گاهى پذیرایى، با یک کلام خوب و سخن شایسته است. این اکرام، بالاتر از تغذیه و اطعام است، چرا که گفتار شایسته و زیبا، غذاى روح ‏است.
گفتن یک «آفرین‏»، «احسنت‏»، «بارک‏الله‏» مگر چقدر هزینه و خرج ‏دارد؟
کسانى هستند که جان مى‏‌دهند، ولى حاضر نیستند یک کلام ‏تشویق‌‏آمیز و محبت‌‏بار بر زبان جارى کنند. بشنویم از رسول‏خدا‌(ص) که اسوه اخلاق حسنه و الگوى ادب در گفتار و رفتار است که‏ فرموده است:
«من اکرم اخاه المؤمن بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته لم یزل فى ظل الله‏الممدود علیه الرحمة ما کان فى ذلک، هر کس برادر باایمانش را با گفتن کلامى ملاطفت‏آمیز و غم‏زدا،مورد تکریم قرار دهد، تا وقتى او شادمان است، گوینده آن سخن‏همواره در سایه رحمت گسترده الهى به سر مى‏برد ‏».(4)
کلام تشویقى و آفرین و مرحبا گفتن بر عمل شایسته دیگرى نیز، از این‏گونه صالحات است. باز هم از کلام امام صادق(ع) بشنویم: «من قال لاخیه المؤمن «مرحبا» کتب الله له مرحبا الى یوم القیامة، هر کس به برادر مؤمن خود «مرحبا» بگوید، خداى متعال تا روزقیامت‏براى او مرحبا و آفرین مى‏نویسد‏». (5)
غیر از پاداش الهى، تاثیرات اجتماعى«خوش‌گویى‏» در نرم ساختن ‏دلها و جلب عاطفه‏‌ها و استوار ساختن رابطه‌‏ها مشهود است. آنکه‏خوش‏سخن باشد، از دیگران نیز کلام نیکو مى‌‏شنود. «این جهان کوه است‏و فعل ما ندا» و البته که حرف و سخن ما هم در کوهستان زندگی‌ها انعکاس ‏دارد و خوبى آن به خود ما منعکس مى‌‏شود.
کسى که گفتار مؤدبانه داشته باشد، دیگران نیز با او مؤدبانه سخن‏خواهند گفت. وگرنه ... «کلوخ‏انداز را پاداش، سنگ است‏». از کلام مولاعلى(ع) است که:
«اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب، زیبا خطاب کنید، تا جواب زیبا بشنوید!..». (6)
کیفیت ‏برخورد ما با انسان‌هاى دیگر، همان نتیجه را به ما ‏بر‌مى‌‏گرداند. ادب، ادب مى‌‏آورد و توهین و فحش، بد‌زبانى و اهانت ‏متقابل را در پى دارد.
 

 

خوش‌خویى

 از رموز موفقیت‏حضرت رسول(ص) در دعوت و رسالت‏خویش، اخلاق نیکو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. «حسن‏خلق‏» آن حضرت، امتیاز بارز آن مظهر رافت و رحمت‏ بود. با همین‏«اکسیر اعظم‏» دلها را جذب مى‏‌کرد، دشمنان را دوست مى‌‏ساخت، کینه‌‏ها را به مهربانى مبدل مى‏کرد، الفت مى‌‏آفرید و پیوند مى‌‏داد، دل‌ها را با دل‌ها،دست‌ها را با دست‌ها! و به همین سبب مدال «انک لعلى خلق عظیم‏» (7) از خداى‏عظیم دریافت کرد.

کلام نرم، رفتار شایسته، گفتار مؤدبانه و جاذبه‏دار، تحمل فراوان و حلم و بردبارى و چهره گشاده و بشاش، از مظاهر و جلوه‏‌هاى «حسن‏خلق‏» است. به تعبیر دیگر، وقتى محبت‏خود را به دیگران ببخشید، درحوادث، صبور و شکیبا باشید، خشم خود را فرو خورده،خویشتن‏دارى کنید، بدى را با خوبى پاسخ دهید و از خشونت و عصبانیت و بد زبانى و تحقیر و توهین و تکبر به دور باشید، داراى‏«حسن خلق‏» هستید.
اگر خداوند به صاحبان حسن خلق، پاداش جهاد و شهادت ‏مى‏‌دهد، بیجا و گزاف نیست، چرا که این هم نوعى مجاهده دارد. پیامبراکرم(ص) براى تثبیت و گسترش همین کمالات اخلاقى و «خوش‌خویى‏»برانگیخته شد. از کلمات نورانى او است: «ان الرجل یدرک بحسن خلقه درجة الصائم القائم، گاهى انسان در سایه خوش‌خویى، به مقام و رتبه روزه‏داران‏شب‏زنده‏دار مى‏رسد!‏».(8)

 انسى که مؤمنان با یک‌دیگر مى‏گیرند، بسیار قیمتى و با ارزش است‏ و این در سایه خوش اخلاقى پدید مى‌‏آید که حلقه وصل انسان‌ها به هم ‏است. در جوامع غربى، برخوردها اگر شاد و همراه با لبخند است، آن‏خوش‌رویى‌‏ها حرکات سطحى و ظاهرى است و ریشه در عمق دل‌هاندارد. «اخلاق آمریکایى‏» و «اروپایى‏»، تصنعى است. اما حسن خلق و خوش برخوردى در جوامع ایمانى و اسلامى، ریشه در متن عقیده دارد و انسان‌ها با هم یک‌دل و صمیمى‌‏اند، و دل‌سوز و رؤوف و با‌محبت!

پیامبر اکرم(ص) رابطه مؤمن با مؤمن و برخوردشان را با هم، همچون رسیدن یک تشنه به آب سرد و گوارا مى‌‏داند که با آن سیرابى ‏مى‏شود: «ان المؤمن لیسکن الى المؤمن کما یسکن قلب الظمان الى الماء البارد.» (9)
 
در کجاى اخلاق غربى، این حالت‏یافت مى‏شود؟
در معاشرت مسلمانان با هم، باید «هم‌دلى‏»، بیش از «وحدت‏فیزیکى‏» و «پیوند سطحى‏» حاکم باشد، تا به انس و الفت‌هاى پایدار و رابطه‌‏هاى درونى بیانجامد. با سلام و مصافحه و حسن خلق و چهره باز و لبخند محبت‏‌زا و غم‏‌زدا و برخورد نیک، این مهم تامین مى‏شود.
میزان اسلامى بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو کرد. خوش‌خلقى، دین و مرام مسلمانى است. به‏فرموده حضرت رسول(ص): «ایمان کسى کامل‌تر است که اخلاقش بهتر باشد، کسى به پیامبر شبیه‌‏تر و به او نزدیک‌تر است که خوش‌ خلق‏تر باشد» (10) و به‏تعبیر امام صادق(ع): «پس از عمل به واجبات الهى، محبوبترین کارها نزد خداوند، آن است که‏انسان اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل «مدارا» باشد.» (11)
بارى ... گفتار و رفتار ما «آیینه شخصیت‏» ماست، بکوشیم هر چه‏ روشن‌تر و شفاف‏تر باشد.
  
پى ‏نوشتها:

 1) اصول کافى (عربى)، ج 2، ص 188.

2) همان، ص 206.
3) همان، ص 192.
4) همان، ص 206.
5) همان.
6) غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 1، ص 139.
7) سوره قلم، آیه 4.
8) میزان‏الحکمه، ج 3، ص 140.
9) بحارالانوار، ج 71، ص 280.
10) میزان‏الحکمه، ج 3، ص 142.
11) اصول کافى، ج 2، ص 100./971/د101/ن
ارسال نظرات