۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۷
کد خبر: ۲۹۳۱۳۲
با نگاهی بر آثار تعلیم و تربیت در اسلام؛

ضرورت تحول و نظریه‌پردازی دینی در آموزش و پرورش/ اولویت و تقدم پرورش معلم بر دانش‌آموز در اندیشه اسلام

خبرگزاری رسا ـ در راستای تحول بنیادین در آموزش و پرورش باید اتاق فکری متشکل از صاحب‌نظران تعلیم و تربیت از حوزه و دانشگاه در فضایی به دور از اختلافات جناحی و سیاسی ایجاد شود، تا این افراد بتوانند با عقل و نقل روی موضوعات اساسی بحث کنند.
تعليم و تربيت ضرورت تحول و نظریه‌پردازی دینی در آموزش و پرورش/ اولویت و تقدم پرورش معلم بر دانش‌آموز در اندیشه اسلام

مقدمه

تعلیم و تربیت انسان‌ها در دین اسلام، مقوله‌ بسیار مهم و حیاتی است؛ زیرا از جنبه فردی، مقدمه‌ای برای رسیدن به معنویت و خداباوری است و در بُعد اجتماعی، مقدمه تکامل و پیشرفت جامعه و نظام‌سازی محسوب می‌شود.

 

کلیدواژه تربیت، مأخوذ از اسم «رب» است و از باب تخلق به «اخلاق الله» این فرصت به پدر، مادر، مبلغان یا معلمان داده می‌شود که نقش مربی را به عهده بگیرند و کار پرورش جوامع را به انجام برسانند.

 

 

با توجه به هژمونی و سلطه فناوری‌های نوین، ملیت‌ها، قومیت‌ها در کشور ما به شدت تحت سلطه رسانه‌ای قرار دارند؛ بنابراین باید مدیران آموزش و پرورش با مخاطب سنجی، در نظرگرفتن خرده‌فرهنگ‌های قومیتی و بر اساس نیازهای فرد، جامعه و جهان پیرامونی، برنامه‌ریزی فرهنگی و دینی مناسبی صورت دهند.

 

تحول در تعلیم و تربیت، مسأله‌ای نیست که در یک دوره چندماهه یا چندساله قابل حل باشد؛ بلکه مستلزم کار و کوشش مداوم و پیوسته در بلند‌مدت است؛ از این‌رو اگر نظام تعلیم و تربیت با برنامه‌ریزی، مدیریت، عقلانیت، ثبات و پیگیری همراه باشد، چند نسل زمان لازم دارد تا به بازدهی مطلوب برسد.

 

هدف کلی تربیت در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز این گونه تعریف شده است؛ «تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان به گونهای که بتوانند موقعیت خود و دیگران در هستی را به درستی درک و آن را به طور مستمر با عمل صالح فردی و جمعی متناسب با نظام معیار اسلامی اصلاح نماید.»(سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ص6)

 

همچنین در این سند، عقل‌ورزی از اصول تربیت تعریف شده و مربیان و متربیان به خردورزی و نقادی مداوم عمل خود و دیگران ترغیب شدهاند.

اگر در نظام آموزشی کشور برنامه‌ هوشمندانه‌ای تنظیم شود، اما این فرهنگ در عرصه عمل که تجلی‌گاه آن مدرسه و کلاس درس است، از سوی معلم، مدیر و دانش‌آموزان به خوبی اجرا نشود و از طرف نهادهای مختلف جامعه نیز حمایت نشود، به طور طبیعی این برنامه فرهنگی به سرانجام نمی‌رسد.

 

اولویت یافتن بُعد آموزش بر پرورش و تربیت دینی از ضعف‌های اساسی نظام تعلیم و تربیت در ایران است که سبب بروز آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی و سردرگمی در فرآیند حل مسائل و مشکلات فرهنگی همچون بی‌حجابی، اعتیاد و فسادهای اخلاقی از سوی افراد می‌شود؛ بنابراین در این یادداشت سعی شده است تا حدی به سؤالات ذیل پاسخ داده شود.

 

1- براى تربیت انسان از چه متد و روشى باید استفاده کرد؟ یعنى تا چه اندازه ملاحظات روانى در تعلیمات اسلامى منظور شده است؟

2- تعلیم و تربیتهاى امروز ما چقدر منطبق با تعلیمات اسلامى است؟

آیا آموزش و پرورش ما در شناساندن گفتمان دینی و فرهنگی انقلاب اسلامی به دانش‌آموزان موفق عمل کرده است یا خیر؟

آیا بُعد خردگرایی، اندیشه‌ورزی در دانش‌آموزان همانند محفوظات و دانستنی‌ها در نظام آموزشی ما مورد توجه قرار می‌گیرد؟

آیا دانش‌آموزان را در موقعیتی قرار می‌دهیم که بتوانند به یک نگرش نسبت به گفتمانی اولویت‌دار در جامعه دست پیدا کنند؟

گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی باید در پوشش و رفتار افراد تجلی پیدا کند، آموزش و پرورش ما چقدر در این زمینه برنامه‌ریزی داشته است؟

امسال که در ایران حدود یک میلیون و سیصد هزار دانش‌آموز سال اولی وارد مدرسه شدند، برای تربیت این سربازان فرهنگی که گفتمان انقلاب اسلامی را به درستی اجرا کنند و در طول زمان ریزش نکنند، نظام آموزش و پرورش چه برنامه‌ای دارد؟

 

آموزش و پرورش هدایت‌کننده رسانه، اقتصاد و سیاست

جامعه امروز ما،‌ محصول آموزش و پرورش سه دهه پیش است که ضرورت تحول در متون آموزشی و علوم انسانی را جدی نگرفت و یا در مواردی سلیقه‌ای عمل کرد؛ بنابراین نظام تعلیم و تربیت کنونی، مسؤول ساخت جامعه در دهه‌های آینده است.

 

 

از این‌رو آموزش و پرورش ناچار است که به نسخه‌های آموزشی کارآمد بومی و برگرفته از آموزه‌های دینی و ارزش‌های انقلابی عمل کند؛ زیرا نظام تعلیم و تربیت اسلامی، خزانه عظیمی از معارف ناب قرآن و اهل بیت(ع) را دارا است و در هیچ نظام تعلیم و تربیتی در جهان وجود ندارد که اگر این مجموعه روایات و مطالب ظریف و روان شناختی به آموزش و پرورش تزریق شود، شاهد تحول بزرگی در جامعه خواهیم بود.

هر آنچه به عنوان افق چشم انداز بیست ساله انتظار می‌رود، جز با آموزش و پرورش محقق نخواهد شد و اگر بخواهیم بدانیم که در آینده با چه نوع اخلاق، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و با چه نظام خانوادگی روبه‌رو هستیم، باید نگاهی به متون آموزشی و نظام تعلیم و تربیت امروز داشته باشیم.

خداوند در قرآن کریم با صراحت تعلیم را یکی از اهداف برانگیخته شدن پیامبر اکرم(ص) دانسته و می‌فرماید «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ؛ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان می‌خواند و آنان را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب(قرآن) و حکمت میآموزد، همانا پیش از این، همه در ورطه جهالت و گمراهى آشکار بودند.»(جمعه/2)

 

رسول خدا(ص) نیز در گفتار و رفتار خود بارها به اهمیت علم، آموختن و نقش آن در تکامل زندگی انسان تأکید و سفارش کرده است؛ چنان که روزی دو گروه را در مسجد دیدند؛ گروهی مشغول عبادت و گروه دیگر سرگرم مذاکره و بحث علمی بودند؛ حضرت به گروه دوم  پیوسته و فرمودند «کلاهما علی خیر و لکن بالتعلیم ارسلت؛ هر دو گروه عمل صالح انجام می‌دهند، اما من برای تعلیم فرستاده شدهام.»(بحار الانوار، ج1، ص206)

 

«دیویی» از نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت در غرب درباره تأثیر و نقش مهم مدارس معتقد است که «مدرسه نهاد مهمی برای پیشرفت و اصلاح جامعه است» و انتقاد اساسی او از مدارس در زمان خودش، این بود که «آنها جوامع را به جای این که دگرگون کنند، بازآفرینی می‌کنند.»(فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، ص83)

 

نقش آموزش و پرورش در بهره‌وری

نیروی محرکه و قدرت تحرک هر فرهنگی ناشی از نوع و میزان آموزشی است که در آن جامعه ارائه می‌گردد؛ از آنجا که آموزش و پرورش بر توانایی‌های مردم می‌افزاید و قدرت تولید و قابلیت‌های آنان را توسعه می‌بخشد، به وسیله آن می‌توان تحولات فرهنگی به وجود آورد؛ تحولاتی که به رشد و پیشرفت بهره‌وری بینجامد.

 

میزان مشارکت فعال مردم در تولید به میزان تحصیلات، تعهد و احساس مسؤولیت اجتماعی آنان بستگی دارد؛ بنابراین آموزش و پرورش به طور مداوم قدرت و توانایی‌های فرد را ارتقا می‌بخشد و از این طریق به رشد بهره‌وری می‌افزاید و از طرفی گسترش سطح دانش، موجب پیدایش کالاهای جدید و سرمایه‌ای می‌شود که از تکنولوژی و بازده بالاتری برخوردار هستند؛ از این رو آموزش و پرورش با تحکیم و تقویت سرمایه‌‌های انسانی و مادی بر سرعت رشد بهره‌وری می‌افزاید.(آموزش و پرورش و بهره‌وری، مصطفی عماد زاده، نشریه دانش مدیریت، ص43)

 

گزینش و تربیت معلمان متدین و فرهیخته

 نقش معلم و مربی در شکل‌گیری شخصیت انسان و ساختار روحی و رفتاری او کلیدی است؛ به گونه‌ای که پیامبراکرم(ص) رسالت خود را تعلیم و تربیت مردم دانسته و خطاب به حضرت علی(ع) فرمودند «به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است که خورشید بر آن می‌تابد، در حالی که ولایت تو را پذیرفته باشد(وسائل الشیعه، ج 15، ص 43)

 

 

 

خداوند نیز در قرآن کریم می‌فرماید «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ؛ به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد، پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»(آل عمران/ 164)

 

«ابوالحسن ندوی» درباره تأثیر شگفت تعلیم و تربیت در انسان و جامعه می‌نویسد «من امانتی مسؤولیت‌آفرین‌تر و پرخطرتر و مؤثرتر در آینده یک امت و زندگی‌ آنها از امر تعلیم و تربیت نمی‌شناسم؛ لذا گاهی یک لغزش تربیتی، امتی را به یکباره در آتشی سوزان سقوط می‌دهد و گاهی در اثر بی‌دقتی به راهی می‌رود که جز اضمحلال، ازهم‌پاشیدگی، بی‌بندوباری در اخلاق، اجتماع، سیاست، تعلیم، بی‌دینی و الحاد کاری نخواهد داشت؛ به همان‌گونه که تربیت صحیح می‌تواند عقول و ارواح را در جهت صلاح و سداد هدایت کند، نسلی نو، زنده و پویا به بار آورد و امت را به آینده درخشان بشارت دهد.»(نظام تربیتی اسلام، ص77)

 

«خواجه نصیر الدین طوسی» در این‌باره می‌گوید «نظام تعلیم و تربیت در برابر سعادت و شقاوت بشریت مسؤول درجه اول است. مردم فطرتاً مستعد دو حالتند؛ بنابراین به معلمان نیاز است تا به لطف و برخی را به عُنْف، بشر را از جانب شقاوت و خسران خود و دیگران مانع شوند و به سوی سعادت که تلاش و کسب فضیلت می‌طلبد، حرکت دهند.»

 

اگر تربیت معلم جدی گرفته نشود، تربیت دانش‌آموز معنایی ندارد؛ چنان که غزالی در این‌باره می‌گوید «اگر علما و معلمان نبودند؛ مردم چون چهارپایان زندگی می‌کردند و با تعلیم و تربیت است که مردم از حیوانیت به انسانیت ارتقا پیدا می‌کنند».(سخنان استاد رحیم‌پور ازغدی درباره تعلیم و تربیت)

 

فیلسوفان بزرگ تعلیم و تربیت در غرب و شرق حتی گروهی که نگاه لائیک داشتند نیز درباره گزینش معلم بسیار حساس بودند و فلسفه خاصی را برای تعلیم و تربیت تعریف می‌کردند. 

 

آموزش معلم، موضوعی است که به نحوی خاص مورد غفلت قرار گرفته است؛ هنوز هم در تعیین خط‌‌مشی‌های آموزشی جایگاهی فرعی به آموزش معلم داده می‌شود... این مسأله عمومی که معلمان چه و چگونه یاد می‌گیرند، به یادگیری چه چیزهایی نیاز دارند و چه می‌خواهند فرا گیرند، موضوعی است که تحقیق منظمی درباره آن صورت نگرفته است؛ معیارهای مربوط به استخدام معلمان آموزش پایه در سرتاسر جهان سیر قهقرایی پیموده و در عین حال مدت زمانی که به آموزش معلم، هم قبل و هم ضمن خدمت، اختصاص یافته، همواره کاهش داشته است.(تربیت معلم، به سوی الگوی تازه برای آموزش معلمان، ص10)

 

بنابراین محیط مدرسه و معلم می‌تواند استعداد آدمیان را در جهات مثبت و منفی سامان دهد؛ چنان که امام خمینی(ره) در این‌باره فرمودند «معلم است که انسان‌ها را یا مهذب بار می‌آورد، متعهد بار می‌آورد یا انگل بار می‌آورد و وابسته؛ همه از مدرسه‌ها بلند می‌شود؛ همه سعادت‌ها و شقاوت‌ها، انگیزه‌اش از مدرسه‌ها است و کلیدش دست معلمین است.»(صحیفه نور، ج6، ص237)

 

سابقه نفوذ استعمار در نظام تربیت معلم ایران

از اواخر قاجار، هدف اصلی انگلیس و آمریکا در ایران برای سلطه، نظام تربیت معلم بود؛ به گونه‌ای که دانشگاه تربیت معلم قبل از دانشگاه تهران ساخته شد و از طرف دیگر بورسیه‌های خارج از کشور با هدف معین آنها اعمال شد.

 

بعد از سقوط مصدق، فرماسونری، صهیونیست‌ها و بهائیت نیز در تدوین کتاب‌های آموزشی، نظام تربیت معلم و آموزش و پرورش ایران نفوذ کردند، حتی مدارس خارجی به طور رسمی در ایران افتتاح شد؛ آموزش و پرورشی که مبتنی بر مبانی سکولار، معنویت‌ستیزی، غرب‌پرستی، مصرف‌گرایی و میل به وابستگی بود.(سخنان استاد رحیم‌پور ازغدی درباره تعلیم و تربیت)

 

همچنین انگلیس برای هر یک از کشورهای آسیایی و آفریقایی که مستعمره بود، سهمیه بورسیه گذاشته بود که از آن جمله پذیرفتن سالیانه 500 دانشجو بورسیه از کنیا در دانشکده‌های لندن بود تا آنها با آشنایی با سبک آموزشی انگلیسی، هنگامی که به شهر یا روستای خود برمی‌گشتند، یکی از عوامل انگلیس در کشورهای آفریقایی باشند و نظام آموزش و پرورش و متون درسی این کشورها طبق آنچه انگلیسی‌ها می‌خواستند، ساخته شود.(همان)

 

ضرورت احیای مجدد مراکز تربیت معلم با شیوه‌های نوین

امام علی(ع) با توجه به نقش ارزنده آموزگار و تأثیر جلسات علمی به مالک اشتر فرمودند «در جلسات درس دانشمندان و اساتید، زیاد به گفت‌وگو بنشین و با علما و دانشمندان نیز بسیار به بحث و بررسی بپرداز که وضع کشورت را اصلاح می‌کند»(نامه 53 نهج‌البلاغه)

 

 

بنابراین نقش نظام تربیت معلم در سازندگی جامعه و فردایی بهتر، نقشی بی‌بدیل است؛ نظامی که تقریباً از سال 1385 به بعد در کشور ما ذوب شد؛ زیرا منزلت و مسؤولیت معلم به درستی تعریف نشده، به این مسأله نگاه صنفی می‌شود و توجه به معلمی صرف یک شغل در کنار دیگر مشاغل است.

 

تا جایی که امروز در کشور ما برای معلم شدن فقط یک مدرک لیسانس کفایت می‌کند که این نوع نگاه، یک نگاه ضد تربیتی به مفهوم آموزش و پرورش است؛ بنابراین لازم است که اگر سوگندی را برای حرفه پزشکی قرار داده‌اند، چندین متن سوگندنامه برای معلمان بگذراند؛ زیرا پزشک با جسم انسان سروکار دارد اما معلم با روح، فکر، اخلاق و عقل او کار دارد.

 

استاد و معلم نسبت به شاگرد، به منزله طبیب و پزشک نسبت به بیمار است؛ استاد باید از هر وقت و فرصتی برای شناسائی دقیق بیماری و مرضی که به اصلاح و درمان و مداوا نیازمند است و نیز به منظور آگاهی از کیفیت درمانی که در خور همان بیماری است، استفاده کند و آن را تحت مداقه و بررسی قرار دهد؛ استاد و معلم بافراست و هوشمند، موارد دقیق و جزئی این گونه انحرافها و بیماریها و طرز درمان آنها را درست می‏شناسد، مواردی که نمی‏توان آنها را تحت یک قاعده و ضابطه کلی، یکجا ارائه داد. ولی معلم باهوش، همه این موارد و طرق درمان آنها را با مهارت، بازیافته و به تدارک آنها اقدام می‏کند.(آداب تعلیم و تعلم در اسلام، شهید ثانی، ص131)

 

همان گونه که در قرآن آمده است «وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»(مائده/32) یعنی هر کس یک نفر را احیا کند گویی همه مردم را احیا کرده است. خداوند حالت عکس آن را نیز چنین بیان می‌کند «من قتل نفساً، فَکَأَنَّمَا قتل النَّاسَ جَمِیعًا».(همان)

 

در برنامه آموزشی مدارس و دانشگاه‌ها نیز احیا و قتل‌های بسیاری از نوع معنوی و روحانی رخ می‌دهد و در این میان نقش معلم بسیار مهم و خطیر است.

 

بررسی رویکرد آموزشی در مدارس ایران

1. حافظه گرایی: وضعیت شناسی مدارس ایران نمایانگر این مسأله است که بیشترین تمرکز و توجه به پرورش، بُعد آگاهی فراگیران بوده است و مؤلفههای دیگر انسان شناختی چون گرایشات و رفتار در این بین مغفول مانده است. از پیامدهای آن، این است که دانش آموزان قادر به انتقال و به کار بستن یادگیری‌های خویش در صحنه زندگی و عمل نیستند و صرفاً مباحث یادگرفته را در ذهن خود قرار داده و بعد از مدتی آن را فراموش می‌کنند.

 

راه حل این مسأله توجه به گرایشات است؛ گرایشات به عنوان نقطه ثقل وجود انسانها محسوب می‌شوند؛ چرا که بسیاری از انسانها بر اساس آن چیزی عمل و رفتار می‌کنند که به آن میل و گرایش دارند؛ بنابراین سرمایه‌گذاریهای تربیتی در این بُعد بسیار ارزشمند است.

 

2. اولویت یافتن امر آموزش بر پرورش: در نظام تعلیم و تربیت کشور ما، فرآیند حل یک مسأله ریاضی به دانش‌آموز یاد داده می‌شود؛ اما فرآیند حل یک مشکل فرهنگی به او آموزش داده نمی‌شود. به عنوان مثال به دانش‌آموز راه‌های دوری از رذایل اخلاقی همچون دروغ و یا در مقابل پیشنهاد سیگار، راهکارها، مهارت‌های مقابله و حل چنین مسائلی تعلیم داده نشده است؛ بنابراین در آموزش‌های ضمن خدمت باید شیوه‌های روانشناسی اسلامی تعلیم و تربیت به معلمان ارائه شود.

 

3. افزایش معلومات دانش‌آموزان برای ورود آنها به دانشگاه: هدف و قله‌ای که برای آموزش و پرورش ترسیم شده است، باید مورد بررسی و واکاویی قرار بگیرد؛ زیرا از همان سال‌های نخست آموزش، ورود به دانشگاه به عنوان یکی از اهداف اصلی برای دانش‌آموز ترسیم می‌شود و برای دستیابی به این هدف، معلمان و والدین در راستای افزایش معلومات و دانش افزایی دانش‌آموزان تلاش می‌کنند نه در راستای تربیت، معرفت و کسب حکمتی که دامنه اعمال او را نیز تحت‌الشعاع قرار دهد و با انگیزه‌های معنوی به صورت جدی‌تر درس و موفقیت در تحصیلش را پیگیری کند؛ چنان که شاعر نیز در این زمینه می‌گوید «چون که صد آمد ـ نود هم پیش ماست».

 

در این رابطه در نظام آموزشی کشور با تغییر جهت در اهداف، باید خلاقیت، مسؤولیت‌پذیری و اخلاق دانش‌آموزان مورد سنجش قرار گیرد و به عنوان هدف پیگیری شود تا دانش‌آموز با رقابت در میان سایرین برای کسب چنین امتیازهایی تلاش کند؛ بنابراین از طریق امتیاز دادن به این نتیجه می‌رسیم که آیا دروس مختلف همچون دینی و اجتماعی به هدف‌های خود رسیده است.

 

راهکارهای تربیت دینی در مدرسه

1. انتخاب دین‌باوری: آنچه امروز در مدارس ما انجام می‌شود، دیکته دین‌باوری است در حالی که در واقع باید انتخاب دین‌باوری توسط دانش‌آموز صورت بگیرد؛ زیرا اگر فردی اعتقادی را انتخاب کند، امکان ندارد تحت هیچ شرایطی از آن بگذرد و زمانی که آگاهی درست، قدرت انتخاب و احترام به دانش‌آموزان داده می‌شود به خوبی عقاید دینی را می‌پذیرند و خیلی سریع و بیش از آن چیزی که در تصور است، تغییر می‌کنند.

 

 

«اولافسون» از دانشمندان تعلیم و تربیت می‌گوید «تأثیر مدارس در رفتارهای اخلاقی دانش‌آموزان، کمتر با صحبت کردن درباره اخلاق و بیشتر با فراهم سازی فضای اخلاقی و مراقبتی و فرصت‌هایی برای کسب تجارب اخلاقی حاصل می‌شود.»( فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، ص164)

 

2. خوشایند و عینی‌سازی ارزش‌های دینی: آموزش و پرورش برای این که بتواند دین، ارزش‌های زیستی و دینی را برای دانش‌آموزان خوشایند و عینی کند؛ باید پیامدهای محسوس برای آنها در نظر بگیرد؛ از این رو در دوران ابتدایی، وقتی دانش‌آموز در عرصه ورود به محسوسات و هنجارهای اجتماعی با واکنش‌های مثبت افراد پیرامون خود مواجه می‌شود به مرور زمان،‌ ارزش در درون او نهادینه می‌شود و در مراتب بالاتر مانند دانشگاه، در قالب جهان‌بینی، ایدئولوژی و دیدگاه ارزشی در او نهادینه خواهد شد که می‌تواند آن را با خوانش قابل قبول و در قالب یک زبان مشترک به دیگران نیز انتقال دهد.

 

«بیشاف» از نظریه‌پردازان غربی تعلیم و تربیت، یک رویکرد تاریخی، تأویلی برای مطالعه دین پیشنهاد می‌کند و معتقد است «برخورد عینی دانش‌آموز با دعوی صحیح در باب ارزش‌ معنای نهایی پدیدارهای دینی مورد مطالعه، او را قادر می‌سازد تا به تصمیمی آگاهانه در خصوص ارتباط و اعتبار آنها برای خودش برسد.»(فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، ص165)

 

3. پاسخ به شبهات و پرسش‌های اعتقادی در فضای مدرسه: باید از ظرفیت‌های موجود در محیط‌ های آموزشی حسن استفاده شود؛ به عنوان مثال چند سالی است که مرکزی به نام حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان در دانشگاه‌های مختلف کشور راه افتاده است و دانشجویانی که در این دوره‌ها شرکت می‌کنند تشنه و علاقه‌مند به کسب علوم اسلامی هستند؛ بنابراین با مخاطب سنجی مناسب، ایجاد چنین فضاهایی در مدارس و مهد‌کودک‌ها نیز سبب می‌شود تا دانش‌آموز از ابتدا و به صورت مبنایی به سؤالات دینی و اعتقادی خود همچون فلسفه حجاب، پاسخ متقنی که براساس آموزه‌های دینی است را دریافت کند.

 

4. تعامل اولیا و مربیان در تربیت دینی دانش‌آموزان: در نظام تعلیم و تربیت کشور ما به نوعی از نقش تربیتی پدر و مادر غفلت شده است و نهاد مدرسه جایگزین مسؤولیت والدین شده است و پدر و مادر نیز به مدرسه اعتماد کرده‌اند؛ البته در ایجاد فاصله میان والدین و فرزندان نباید از تأثیرات سبک زندگی نیز غافل بود.

 

5. معرفی و جایگزینی الگوها و اساطیر دینی و معنوی به جای اسطوره‌های غربی: شناساندن کودکان با الگوها و قهرمانان دینی و معنوی در کتب درسی بسیار ضعیف عمل شده است؛ از این رو ضرورت بازنگری صاحب‌نظران و کارشناسان تعلیم و تربیت در کتب درسی احساس می‌شود.

 

 

«مک اینتایر» از نظریه‌پردازان فلسفه تعلیم و تربیت، با بازگویی دیدگاه ارسطو در باب فضایل چنین گفته است «در فرهنگ‌های یونان، جهان قرون وسطا و رنسانس، ابزار اصلی تربیت اخلاقی، گفتن داستان‌هایی از قهرمانان و قدیسان بود که حافظه تاریخی و پیشینه اخلاقی برای این جوامع فراهم می‌کرد.»(فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، ص77)

 

از طرف دیگر نمی‌توان از نقش مربی در این زمینه غافل بود؛ چرا که قرآن کریم با داشتن مواضع وسیع در مسائل اخلاقی، خلقیاتی را در انسان ایجاد می‌کند که بر پایه فضیلت استوار است و کسب فضلیت جز از راه تعلیم و پیروی از دیگران امکان‌پذیر نیست.

 

روش تعلیم و تربیت از نظر قرآن کریم اقتدا و پیروی از افراد بافضیلت است، چنان که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب/32)؛ از این‌رو تعلیم سیره و رفتار پیامبراکرم(ص)، دارای فوائد مهمی است؛ همان گونه که رفتار رسول اکرم(ص) ضرب المثل فضائل اخلاقی است؛ بنابراین اعمال معلم باید عنوانی برای فضیلت و نمونه دستور العمل اخلاقی باشد، تا کودک با تأثیر از معلمش، کسب فضیلت داشته باشد.

 

6. اصل ظرفیت‌سنجی در تربیت دینی: یکی از وجوه فلسفه نزول تدریجی آیات قرآن رعایت همین اصل تربیتی بوده است؛ زیرا نزول تدریجی آیات، امکان تحوّل بزرگ تربیتی را ممکن ساخت. پیامبر اکرم(ص) نیز در تربیت مسلمانان، طبق همین اصل رفتار می‌کردند و در سخن گفتن با مردم و هدایت آنها، ظرفیت فهم، درک، عقل و گنجایش وجودی ایشان را رعایت کرده و میفرمودند «إنا معاشرَ الأنبیاء أمرْنا أن نُکلّم النّاسَ علی قَدر عُقُولهم؛ ما پیامبران مأموریم که با مردم در حد عقل و خردشان سخن بگوییم.»(الکافی، ج 8، ص 268)

البته این که تربیت باید بر اساس توانایی افراد و به تدریج صورت بگیرد، به معنای توقف و رضایت به توانایی‌های پایین، حرکت نکردن و تلاش نداشتن برای افزایش ظرفیت افراد نیست، بلکه باید تلاش کرد که ظرف وجودی و گنجایش توانایی جوامع را به تدریج افزایش و آنان را به سمت مقصد تربیت، سوق داد.

 

نقش مهم حوزه‌های علمیه در راستای تربیت دینی دانش‌آموزان

حوزه‌های علمیه و شوراهای پژوهشی وظیفه دارند درباره نظام تعلیم و تربیت کشورمان نظریه‌‌پردازی کنند و نظریه‌های متقن و متناسب با نیاز روز را تدوین کنند و به آموزش و پرورش ارائه دهند تا در تألیف کتب درسی و انتقال گفتمان انقلاب اسلامی به دانش‌آموزان و نسل جوان به کار گرفته شده و در قالب دروسی همچون معارف اسلامی، دین و زندگی به عنوان یک ابزار کارا، گام‌های مفیدی در این زمینه برداشته شود.

 

نظام آموزش و پرورش در کشور ما باید به صور مختلف، از علمای دینی استفاده کند و حوزه علمیه در سیاست‌‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی و اصلاح نظام آموزش و پرورش حضور داشته باشد؛ بنابراین اگر نظام تعلیم و تربیت ما می‌خواهد در راستای آموزش و تربیت دینی نسل جوان قدم بردارد، باید از سطوح عالی تا سطح معلم و مدرسه با نظام حوزه و علمای حوزوی ارتباط مستمر و مستقیمی داشته باشد و از سوی دیگر حوزه علمیه نیز برای تحقق این امر خطیر، نخست از میان طلاب، استعداد‌ها را شناسایی و سپس به صورت پایه‌ای مهارت‌های تدریس و مشاوره را به طلاب مستعد آموزش دهد.

 

 

چالش‌ها و ظرفیت‌های پیش‌روی نظام آموزش و پرورش ایران

1. ارتقای جایگاه تعلیم و تربیت از طریق تغییر سیاست‌های کلان کشور: زمانی که این باور قلبی به وجود آید که سیاست‌های کلان کشور تغییر می‌یابند، منابع انسانی اهمیت پیدا می‌کنند، به تعلیم و تربیت در میان سایر گزینه‌های سرمایه‌گذاری اولویت داده می‌شود، نگرش غلط مردم و مسؤولان در مورد نقش مصرف‌کننده به آموزش و پرورش اصلاح می‌شود و نقش تولیدی و مولد بودن نظام آموزشی به رسمیت شناخته می‌شود چنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند «اگر کشوری... به هر آرزویی بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادی و مقدماتی بپردازد. چرا؟ چون همه این کارها به نیروی انسانی احتیاج دارد، نیروی انسانی هم عمدتاً در آموزش و پرورش شکل می گیرد و صورت می‌بندد(در جمع وزیر، معاونان و مدیران آموزش و پرورش، 3/5/1385)

 

2. استقرار انضباط اجتماعی و اقتصادی در جامعه: آموزش و پرورش به عنوان یک نظام،‌ تحت تأثیر نظا‌م‌های بزرگی است که آن را احاطه کرده‌اند و منزلت اجتماعی افراد و گروه‌ها در مقایسه با یکدیگر معنا پیدا می‌کند؛ به نظر می‌رسد وجود بی‌نظمی‌های اقتصادی و اجتماعی و به همراه آن وجود ثروت‌های بادآورده، شأن اجتماعی معلمان را تنزل داده، سبب آن شده است که گروه‌های بی‌هویت در جایگاهی بالاتر از معلمان قرار بگیرند.

 

3. افزایش کارآیی نظام آموزشی از طریق اصلاح مدیریت نیروی انسانی: شواهد نشان می‌دهد که مدیریت نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش به مشکلات متعددی دچار است؛ چنان که انتصاب‌ها بر اساس معیارهای علمی و تخصصی انجام نمی‌پذیرد، ملاک‌های ارزشیابی مناسب نیست و حتی التزام به رعایت ملاک‌های ارزش‌یابی و اعتقادی وجود ندارد و نظام شایسته‌سالاری حاکمیت ندارد.

 

4.ترویج سبک زندگی اسلامی در مدارس: آموزش و پرورش باید با تغییر رویکرد خود، ارزش‌های مربوط به خانواده را پررنگ کند و برای اینکه دختران و پسران از عهده مسؤولیت‌های خانوادگی و اجتماعی سازگار با جنسیت خویش برآیند، باید جامعهپذیری درستی به آنان آموزش داده شود تا بدین وسیله هر یک در تکامل اجتماعی جامعه خویش نقش در خوری ایفا کنند. زیرا هر اجتماعی در مسیر تکامل خویش نیازمند ظرفیت‌های زنانه و مردانه است. اعمال صحیح این راهبرد در نظام تعلیم و تربیت موجب می شود نارضایتی از نقش های جنسیتی و تحقیر نقشهایی چون مادری و فرزند آوری کاسته شود و افراد تمایل بیشتری برای ازدواج کردن در سنین پایین داشته باشند.

 

5. توجه به مقوله خرده فرهنگ‌ها در امر آموزش و پرورش: کشور ما در زمره 11 کشور دنیا است که از اقوام و فرهنگ‌های مختلف برخوردار است. زمانی این مقوله را آسیب می‌دانستند؛ اما امروزه قومیت‌های مختلف در یک کشور به عنوان ثروتی فرهنگی برای آن کشور محسوب می‌شود و تعامل بین فرهنگ‌ها می‌تواند پویایی و تعالی فرهنگی را ایجاد کند که خوشبختانه زمینه آن در کشور ما وجود دارد.

 

از این‌رو نظام تعلیم و تربیت به عنوان متولی اصلی پرورش باید به ابعاد انسان شناختی فراگیران توجه کافی و صحیح داشته باشد و در تألیف کتب درسی باید به مقوله خرده فرهنگ‌ها توجه کرده و کتاب‌ها را به گونه‌ای تنظیم کند تا کودک کرد، بلوچ، ترکمن و فارس نسبت به کتاب‌های درسی انگیزه و حس مثبتی داشته باشد و به این وسیله پیوستگی فرهنگی و پرورشی که گفتمان انقلاب اسلامی است؛ تحقق می‌یابد.

 

6. مواجهه صحیح با جنگ نرم دشمن: از اوایل انقلاب اسلامی ایران تاکنون، سه رویکرد به تربیت دینی وجود داشته است؛ دهه 50 و 60 وجود شخصیتی همچون امام خمینی(ره) و فضای دفاع مقدس، سبب شده بود تا همه دانش‌آموزان در یک جو دینی قرار بگیرند؛ دهه 70 و 80 تلقی دیگری از فرهنگ دینی بود و در حال حاضر در دهه 90، با مؤلفه‌های دهه‌های قبل نمی‌توان به تربیت دینی دانش‌آموزان اقدام کرد؛ زیرا امروز، با بارش فکری اطلاعات بسیاری بر بچه‌ها مواجه هستیم و همین امر سبب شده که فضای فکری دانش‌آموزان در این دوره تغییر کند.

 

ما در دوره‌ای هستیم که همچون سال‌های دفاع مقدس، جنگ ادامه دارد؛ اما از نوع نرم آن؛ بنابراین فکر را باید با فکر پاسخ داد.

 

 

7. ارائه مطلوب و بهینه بسته‌های آموزشی: از معضلاتی که در تمدن اسلامی سابقه زیادی داشته است فاصله نظر و عمل بوده است. گاهی نظر بسیار پخته بوده اما در مقام اجرا به آسیب‌هایی مبتلا می‌شود که فرع جای اصل را می‌گیرد و فاصله اندیشه‌ورزی با آنچه در عمل وجود دارد بسیار زیاد است.

گاه بسته‌های آموزشی با محتوای خوب در مقاطع مختلف برای مهد کودک تا دانشگاه ارائه می‌شود اما نحوه اجرا، مخاطب سنجی و نحوه تعامل با مشکل روبه‌رو می‌شود.

 

نتیجه گیری

نظام تعلیم و تربیت اسلامی، خزانه عظیمی از احادیث را دارا است که در هیچ نظام تعلیم و تربیتی در جهان وجود ندارد که اگر این مجموعه روایات و مطالب ظریف و روان شناختی به آموزش و پرورش تزریق شود، شاهد تحول بزرگی در جامعه خواهیم بود.

 

جامعه امروز، ما محصول آموزش و پرورش سه دهه پیش است و نظام تعلیم و تربیت کنونی، مسؤول ساخت جامعه در دهه‌های آینده است؛ از این رو باید ضعف‌ها و نارسایی‌های این نهاد مهم برطرف شود تا در آینده شاهد نسلی پویا، معتقد و پایبند به ارزش‌ها و جامعه‌ای سالم و پاک باشیم. از جمله ضعف‌هایی که نهاد تعلیم و تربیت در کشور ما با آن مواجه است می‌توان موارد ذیل را برشمرد:

 

1. آموزش و پرورش و آموزش عالی در کشور ما بیشتر از آن که تولید کننده باشند، مصرفگرا و ترجمهگرا هستند.

2. در بسیاری از مدارس و دانشگاه‌ها روحیه خود کم‌بینی و حقارت در برابر غرب به دانش‌آموزان و دانشجویان القا می‌شود.

3. در اکثر مدارس، کمتر به آموزش اخلاق، حقوق خانوادگی و حس مسؤولیت‌پذیری در برابر اقشار مختلف به دانش‌آموزان پرداخته می‌شود.

4.  افزایش روحیه راحت طلبی، ترس از کار، بی‌نظمی، بداخلاقی، خشونت، کم‌کاری در مقوله حجاب جزء پدیده‌های معمول و رایج در میان نوجوانان و جوانان تحصیل‌کرده امروزی است.

 

بنابراین آموزش و پرورش کشور ما در انتقال گفتمان انقلاب اسلامی به دانش‌آموزان موفق عمل نکرده است؛ چنان که رفتار و نوع پوشش اغلب دانش‌آموزان گویای این امر است. از این رو باید روی کتب درسی کنترل دقیقی صورت بگیرد و مهارت‌های لازم در مدارس به دانش‌آموزان آموزش داده شود.

 

برای همه مهارت‌ها و مشاغل منزلت و احترام ایجاد شود تا هر فردی به هر حرفه‌ای همچون آهنگری و کشاورزی که انتخاب می‌کند، افتخار کند و  بچه‌ها از کودکی در کنار آموزش‌های عمومی و همگانی طبق استعدادشان تعلیم داده شوند تا افرادی موفق و کارآمد به جامعه وارد شوند.

 

مشاوره صحیح در آموزش و پرورش از امور ضروری است که در این زمینه باید در گزینش مربیان دقت‌های لازم به عمل آید و معلمان همه دروس اعم از دینی، فیزیک و شیمی، خود را مسؤول اخلاق و دین دانش‌آموزان بدانند و در قبال آنها همچون فرزندان خود احساس تکلیف کنند.

 

 

اردوهای علمی و آموزشی هدفدار، تفریحات سالم، ورزش، آموزش‌های اجتماعی، اردوهای جهادی و بردن دانش‌آموزان به مناطق محروم می‌تواند در افزایش پشتکار و روحیه کار جمعی و دوری از اشرافی‌گری و تجملات مؤثر باشد.

 

در راستای تحول بنیادین در آموزش و پرورش نیز باید اتاق فکری از صاحب‌نظران تعلیم و تربیت از حوزه و دانشگاه تشکیل شود که دارای ثبات و به دور از اختلافات جناحی و سیاسی باشد. اتاق فکری که اعضای آن آشنایی کامل با تعلیم و تربیت اسلامی، فلسفه اخلاق، فلسفه آموزش و پرورش، وضعیت کشور و جامعه و مزایا و معایب نظام‌های آموزشی شرقی و غربی داشته باشند و بتوانند با عقل و نقل روی موضوعاتی همچون اخلاق، دین، حافظه، احساس، زبان، استفاده از اینترنت و ورزش بحث کنند و این جلسات از دوام و ثبات برخوردار باشند تا خروجی آن نظریه‌هایی کارا و به روز در حوزه تعلیم و تربیت باشد.

 

/908/704/ر

مجتبی عباسی

 

منابع

قرآن کریم.

نهج البلاغه.

1.بحارالانوار.

2. وسائل‌الشیعه.

3. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش.

4. نظام تربیتی اسلام، باقر، شریف قریشی، انتشارات فجر، 1362.

5.صحیفه نور.

6.تربیت معلم، به سوی الگوی تازه برای آموزش معلمان، رزاماریا تورس، ترجمه فریبرز محمدی، پژوهشکده تعلیم و تربیت،1377

7. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، شهید ثانی، مترجم سیدمحمد باقر حجتی.

8. فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، جان الیاس، ترجمه عبدالرضا ضرابی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1385.

9. سخنرانی استاد رحیم‌پور ازغدی درباره تعلیم و تربیت.

10. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1368.

11. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع وزیر، معاونان و مدیران آموزش و پرورش، 3/5/1385.

12. آموزش و پرورش و بهره‌وری، مصطفی عماد زاده، نشریه دانش مدیریت.

ارسال نظرات