۲۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۸
کد خبر: ۱۱۰۸۳۱

حسن، هدیه خدا در ماه رحمت

محمد غفاری
امام حسن امام حسن


ماه انعکاس مهر و رحمت پروردگار بر زمین است. ماهی که از نور خداوند سرچشمه می‌گیرد و تلألویی جاودان دارد. با رسیدن به نیمه رمضان، ماه در آسمان کامل می‌شود و مدینه در این شب مهتابی منتظر مهمان است تا سال سوم هجری با قمری از خانواده پیامبر نور باران شود.

صدای گریه نوزاد از خانه زهرا و علی به آسمان رسید و فرشته‌ها را به هلهله واداشت و آسمان را ستاره باران کرد. پسر اول خانواده و نخستین نوه رسول خدا متولد شد. شوق درچشمان مادر موج می‌زد و لبخند بر لب‌های علی.

کودک را به پیام‌آور خدا سپردند تا نامش را از او هدیه بگیرند. پیامبر همراه با خنده‌ای که نشان از شکر داشت سبط اکبر خود را در آغوش گرفت و کودک را در پارچه‌ای سفید پیچید؛ زبانش را در کام او گذاشت و فرمود از جبرئیل شنیدم که خدا فرمود «از برای محمد پسری متولد شده است. برو به سوی زمین، سلام مرا به او برسان و تهنیت و مبارک باد بگو و بگو که علی نسبت به تو، به منزله هارون است به موسی؛ پس او را مسمی کن به اسم پسر هارون» پس چون نام پسر هارون در لغت عبری "شبّر" بود، آن را به عربی برگرداندند و کودک را "حسن" نامیدند. با حضور حسن گوشواره‌ای از عرش زمین را زینت کرد و بهشت برخود بالید از اینکه او را سید جوانان بهشت می‌خوانند.

روزهای بعد خانه زهرا و علی را می‌بینم. حسن بر دوش پیغمبر نشسته است و به بازی مشغول و رسول خدا پیاپی می‌فرماید: «خداوندا! من حسن را دوست می‌دارم و دوست او را» و ریحانه وگل بوستان خود را سید جوانان بهشت می‌خواند.

چشمانم را می‌بندم و سال‌ها را پشت سر می‌گذارم. چشم می گشایم جوانی را می‌بینم که در عبادت و زهد افضل مردمان عصر خویش است، بندهای بدنش هنگام نماز می‌لرزد و با پای برهنه راه حج را در پیش گرفته است. حسن بودنش را حُسن اعمالش اثبات می‌کند و کرامتش را دستهایی که هیچ‌گاه خالی از پیشگاهش باز نمی‌گردند.

کریم بودن را در که باید جستجو کرد جز آنکه سه مرتبه تمام زندگی‌اش را در راه خدا با فقرا قسمت کرده است؟ صبر و حلم به ستوه می‌آید از حلم کسی که ناسزاگویش را هم سفره خود می‌کند. حلم و صبر را کجا به جز در وجود او می‌توان یافت؟ کرامت را تنها باید از یکجا سراغ گرفت: از خانه ای که علی پدر آن است و فاطمه مادر؛ و چه کسی را جز حسن می‌توان پیدا کرد که پیوندی باشد از دو نور که آب حیات از دستهایش سرچشمه بگیرد، حسن غدیر است و کوثر، "نور علی نور" است.

اخلاقش را مرور می‌کنم و جمع صفات را به تماشا می‌نشینم. غلامی را می‌بینم که پس از خیانت در انتظار عقوبت است، اما حسن بن علی به او می‌گوید: «خشم خود را فروخوردم و تو را عفو کردم و از تقصیر تو گذشتم و برای تو مقدر کردم دو برابر از آنچه را که پیش از این به تو عطا می‌کردم» لحظه‌ای بعد جمل و صفین را به نظاره می‌نشینم. خشم جوانی حلقه محاصره صفین را بر هم می‌زند و نام خدا را بر لب‌ها جاری می‌کند. جمل را می‌بینم که از ترس سرخ شده است و تاب ضربات‌اش را ندارد. چه پیوندی می‌توانم بین این دو بیابم به جز ایمان، که این خانواده همه از یک نورند و هرکجا باشند نور خدا را منعکس می‌کنند.

امامت خاتمیست که نبی اکرم در انگشت علی و فرزندان علی قرار داد و پسر بزرگ خانواده چه زیبا در امتداد مسیر پدر حرکت می‌کند. پسر تبلوریست از پدر. "امام حسن مجتبی" همان "امیرالمؤنین" است.

اما.....

اما چه جای شک است که مردم عظمت او را نمی‌فهمند، همان گونه که بزرگی علی را....

کوفه یا مدینه فرقی نمی‌کند. هر کجا باشد برای خودش کربلایی دارد و اگر امروز صلح را قبول نکند فردا دل‌ها حسینی نمی‌شود؛ که این صلح ابتدای پیروزیست و نشان می‌دهد همیشه شمشیر پیروز نیست.

ساده منشین که حدیبیه حنینی دارد
عاقبت صلح حسن جنگ حسینی دارد....

سال‌های پس از او را می‌بینم، "احلی من العسل" وجود حسن است در کربلا و نشان از بودن اوست که این نور پایان ندارد....

/ی702/ر

ارسال نظرات