۲۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۴
کد خبر: ۸۰۰۵۲۶
بنی احمدی مطرح کرد؛

بی‌قانونی در نمایش خانگی؛ هنر قربانی رقابت اقتصادی

بی‌قانونی در نمایش خانگی؛ هنر قربانی رقابت اقتصادی
کارشناس سینما و رسانه گفت: گسترش بی‌ضابطه پلتفرم‌های صوتی و تصویری، بدون چارچوب قانونی مشخص، باعث رواج محتوای سطحی و تخریب ذائقه فرهنگی مخاطبان شده است.

مقدمه: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در اصول بیست‌و‌چهارم (اصل 24) و یک‌صدو هفتاد‌و‌پنجم (اصل 175) آزادی رسانه‌های جمعی و مطبوعات را پذیرفته و مبانی حقوقی آن را تبیین کرده است. همچنین بعداً، فعالیت رسانه‌ها و حدود آن را در قوانین عادی نظیر قانون اداره، خط‌مشی و اساسنامه سازمان صدا و سیما و همچنین قانون مطبوعات تبیین کرده‌ است. با‌‌این‌وجود به‌نظر می‌رسد، در به‌روزرسانی و انطباق آن با تحولات جدید رسانه‌ای کاستی‌های جدی وجود دارد. در طی سال‌های اخیر قانونگذاران تلاش داشته‌اند تا با توسعه دایره شمول قانون مطبوعات به «خبرگزاری‌ها» و «رسانه‌های الکترونیک» خلأ قانونی این حوزه را پر‌کنند، اما واضح است که تحولات بنیادین جدید در حوزه فناوری‌های اطلاعاتی و ظهور رسانه‌های نوین، بیش‌از‌پیش خلأ قانون مطبوعات را در تقلیل هر رسانه به مطبوعه چاپی به رخ می‌کشد. این در‌حالی است که حوزه‌های فعالیت‌های رسانه‌ای مهم جدید، همچون «رسانه‌های کاربر‌محور»، «نمایش خانگی» و «ارتباطات تجاری و تبلیغات» همچنان از شمول مقررات عمومی رسانه‌های همگانی خارج است. درنهایت در میدان عمل، این خلأ قانونی عملاً باعث ایجاد رویه‌های خارج از چارچوب‌های قانونی از‌سوی بازیگران و ذی‌نفعان مختلف عرصه صوت و تصویر فراگیر شده‌ است. شواهدی نظیر ناهماهنگی برخی از سکوهای صوت و تصویر فراگیر با نهاد تنظیم‌گر در انتشار سریال‌ها و برنامه‌های نمایش خانگی، فقدان جرم‌انگاری در‌خصوص رفتارهای خارج از ضابطه برخی از سکوها و عدم امکان صدور رأی از‌سوی محاکم قضایی، آشفتگی در نظام مسئولیت حقوقی رسانه‌های کاربر‌محور و سکوهای اشتراک ویدئو، رسیدگی به تخلفات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در شرایط خلأ قانونی، عدم تجهیز تنظیم‌گران بخشی به ابزارهای حمایتی و تسهیل‌گری در توسعه محتوا و خدمات بومی سازگار با فرهنگ ایرانی- اسلامی، نمونه‌هایی از خلأ‌های قانونی موجود در مواجهه با پدیده رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی هستند.

از این رو خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا در گفت و گو با محسن بنی احمدی کارشناس سینما و رسانه به موضوع طرح قانون حمایت و رسیدگی به تخلفات حوزه صوت و تصویر فراگیر پرداخته است که در ادامه می‌آید:

رسا_ به‌نظر شما گسترش بی‌ضابطه انتشار فیلم و سریال در فضای مجازی، بدون وجود چارچوب‌های قانونی مشخص، چه تأثیری بر کیفیت هنری آثار گذاشته و چگونه به شکل‌گیری ذائقه بصری و فرهنگی نازل در میان مخاطبان انجامیده است؟

بنی احمدی: وقتی بسترهای انتشار به صورت نامحدود، بی ضابطه و کم‌هزینه می‌شوند، تولیدکننده‌های داخلی تشویق می‌شوند که با صرف کمترین هزینه و زمان محصولات و فیلم های خود را تولید کنند تا بتوانند در این دریای محتوا سهمی داشته و حجمی را پر کنند. که در نتیجه الگوریتم‌ها کلیشه‌ای جای خودشان را به ساختار نظامند و حرفه ای می دهند و ما با انبوهی از محتوای سخیف و سطحی مواجه می شویم که ذائقه مخاطب را دست‌خوش تغییر می کند. این تغییر عمدتا به نفع تولید کنندگان خارجی است.

رسا_ برخی هنرمندان و فعالان فرهنگی می‌گویند سیطره نگاه تجاری در تولیدات صوت و تصویر فراگیر، عملاً هنر را به حاشیه رانده و تولید آثار عامه‌پسند را به‌عنوان معیار اصلی موفقیت تثبیت کرده است. شما این ارزیابی را چگونه می‌بینید و مصادیق این روند را در آثار اخیر چه می‌دانید؟

بنی احمدی: بله درسته، در همه جای دنیا صنایع فرهنگی جهانی و نظام مالی بر اساس بازگشت سرمایه و جذب حداکثری مخاطب طرح ریزی شده اند. این مسئله طبیعتاً باعث تولید آثاری می‌شود که با ریسک کمتری مواجه هستند و با فرمول‌های آزموده‌شده اعم از ژانر، ستاره‌سازی، روایت همراهند.

سینما نیز  از این قاعده مستثنا نیست؛ رد پای این قاعده را در بخش های مختلف هنری که هزینه دارند و درآمد در آنها مهم هستند، مانند موسیقی می توان دید.

رسا_ در میان هنرمندان دغدغه‌مند و حرفه‌ای نوعی گلایه جدی نسبت به بی‌قانونی، نبود حمایت حقوقی و برخوردهای سلیقه‌ای وجود دارد. از دید شما وجود یک قانون تنظیم‌گر قوی تا چه اندازه می‌تواند به احقاق حقوق هنرمندان واقعی و حفظ استقلال فضای هنر کمک کند؟

بنی احمدی: قانون گذاری شفاف می‌تواند در معیارهای اعطای مجوز، حمایت‌های مالی، دسترسی به امکانات فرهنگی کمک کرده و را از تصمیم‌‌گیری‌های سلیقه‌ای و غیرقابل پیش‌بینی بکاهد.

قانون گذاری دقیق در زمینه‌های کپی‌رایت، قراردادهای کاری، حق پخش و درآمدزایی از هنرمندان در مقابل ناشران، تولیدکنندگان یا پلتفرم‌ها دفاع کرده و از استثمار جلوگیری کند.

قانون گذاری مطمئن می‌تواند در کیفیت آثار تولیدی و تمرکز هنرمندان نیز به طور مستقیم تاثیر بگذارد. قانون می‌تواند حد و حدودهای نهادهای تنظیم‌گر و تولیدکنندگان را مشخص کرده و بر شفاف‌سازی و حمایت از حقوق ذی‌نفعان متمرکز شوند. این تبیین و روشن‌گری باعث ایجاد آزادی بیان نیز خواهد شد.

رسا_ با توجه به گفت‌وگوهایی که شما با مخاطبان واقعی فیلم‌ها و سریال‌ها داشته‌اید، نگرانی‌ها و نارضایتی‌های اصلی جامعه نسبت به محتوای سخیف، افت معنا و کاهش ارزش‌های فرهنگی در آثار اخیر چیست؟ این شکاف میان نیاز واقعی مخاطب و تولیدات موجود را ناشی از چه عواملی می‌دانید؟

بنی احمدی: در جواب بخش اول سوال باید بگم که اولین شکایت مخاطبان آثار تصویری تکرار کلیشه‌ای و طنز سطحی و پیش‌پاافتاده و نگاهی سطحی به روابط اجتماعی و  عاطفی است و مهم ترین این شکایات مربوط به محتوای سخیف و غیر اخلاقی است که به خورد مخاطب داده می شود.

بسیاری از مخاطبین معتقدند آثار منتشر شده از پرداختن عمیق به مسائل واقعی جامعه مانند بحران‌های اقتصادی، مسائل زنان و تنش‌های فرهنگی طفره می‌ روند یا آنها را به صورت سطحی و شعاری و مسخره مطرح می‌کنند.

برخی مخاطبان فرهیخته‌گان و مخاطبان خاص سینما از بی‌توجهی به جنبه‌های بصری، موسیقایی و ساختار هنری در تولیدات انبوه انتقاد می‌کنند.

و در جواب بخش دوم این سوال خدمتتان عرض کنم که فشار هایی را که سرمایه‌گذاران آثار تصویری برای بازگشت سریع سرمایه شان می آورند باعث می شود که ریسک پذیری پایین آمده و سازندگان تنها به دنبال فرمول‌های باشند که جوابگو هستند.

در بسیاری از موارد، تصورات ذهنی تهیه‌کننده، سرمایه گذار و یا حتی  پخش‌کننده اثر جای پژوهش‌های میدانی و واقعی درباره موضوعات پیرامونی مخاطب را می‌گیرد.

رسا_ اگر روند فعلی یعنی تسلط بازار، نبود قانون، رقابت اقتصادی ناسالم و حذف تدریجی هنرمندان واقعی ادامه پیدا کند، آینده تولیدات هنری و فرهنگی را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ نقش دولت و نهادهای تنظیم‌گر هنری برای جلوگیری از این بحران چیست؟

بنی احمدی: بازارِ رهاشده، هنر را به «محصول مصرفی سریع» کاهش رتبه می‌دهد. و باعث تولیدمحصولاتی با کوتاه‌عمر و تکراری می‌شود. به جای روایت های زیبا، اندیشه یا تجربه‌ی زیباشناختی، فقط بر تحریک لحظه‌ای احساسات تکیه می‌کنند. در چنین فضایی، هنر دیگر یک کنش فرهنگی نیست؛ بلکه بخشی از صنعت زنجیره‌ای سرگرمی است.

این سبک از حرکت باعث حذف تدریجی هنرمندان واقعی و دلسوز از چرخه‌ی تولید آثار فاخر می شود و به مرور زمان پژوهش، ریسک‌های خلاقانه و استقلال فکری نیز از بین می رود.

وقتی هنری ارزش خودش رو از دست می دهد رسانه‌ی تخصصی جای خودش را به اینفلوئنسرها می‌دهد و قضاوت زیبایی‌شناختی به «محبوبیت عددی» تنزل پیدا می کند. آن وقت است که مخاطب عمومی دیگر نتواند فرق بین یک «اثر هنری» و یک «محتوای پرمصرف» متوجه شود.

و در نتیجه این سبک پردازش نابودی سرمایه‌های فرهنگی جامعه است، دیگر یک فیلم سینمایی مخاطب را به فکر و اندیشه وادار نمی کند و روایت‌ های سطحی جای روایت‌های پیچیده‌ی اجتماعی، تاریخی و هنری را می‌گیرند.

دولت و نهادهای تنظیم‌گر در کنار سانسور و کنترل گری باید به طراحی یک اکو سیستم پایدار کمک کنند و یک معماری فرهنگی را رقم بزنند.

دولت باید چارچوب‌های شفاف و دقیق حقوقی تعیین کند که تولید کننده‌ها، پلتفرم‌ها، مالکیت فکری، هنرمند و توزیع را در بر بگیرد و رقابت‌های ناسالم را مهار کند و مراقب باشد که این تنظیم‌گری، آزادی بیان را محدود نکند، اما از تسلط بی‌قید و شرط بازار جلوگیری کند.

حمایت‌های  هدفمند از تولیدات به شکلی که شبیه به رانت دولتی نشده و همه اقشار هنرمند بتوانند به طور مساوی از آنها استفاده کنند نه اینکه فقط در دسترس قشر خاصی باشد. دولت باید در آثار غیر تجاری، تسهیل گر باشد و در زیان احتمالی این اثار خود را شریک بداند.

ارسال نظرات