نشست تحلیلی فیلم «صراط» بر مبنای اندیشه اسلامی برگزار شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در نخستین جلسه از سلسله نشست های اکران، تحلیل، بررسی و ایده پردازی تولید فیلم بر مبنای اندیشه اسلامی(سینما اندیشه 3) که به بررسی فیلم «صراط» اختصاص داده شد، رضا درستکار داور جشنواره فیلم فجر در تحلیل فیلم «صراط» ساخته اولیور لاکس، بر مفهوم محوری از خط بیرون زدن به عنوان هسته اصلی این اثر سینمایی تأکید کرد و اظهار داشت: داستان فیلم که حول محور جستجوی پدری برای یافتن دختر گمشدهاش میگردد، در واقع استعارهای از این پرسش اساسی است: «آیا از خط تعیینشده و نظم تحمیلی زندگیات بیرون میزنی یا نه؟» صحنه اوج فیلم، تردید پدر در فرار از دست نیروهای نظامی و تشویق پسرش برای این عمل نماد این تقابل است که پدر نماینده نظام سنتی است که امنیت را در تبعیت میداند، اما پسر نماینده جرأت برای خروج از قالبهاست. تمام ارزش فیلم در همین لحظه تصمیمگیری نهفته است.
درستکار با اشاره به نیروی نظامی در فیلم به عنوان نماد نظم مستقر، گفت: تمامی نظامهای دنیا دوست دارند از افراد، لشکری یک شکل و مطیع بسازند تا با یک فرمان هدایت شوند. وظیفه اصلی فرهنگ و هنر، مقابله با این یکسانسازی و بازگرداندن تشخص به انسانهاست. هنر به ما هویت مستقل میدهد و باعث میشود دیگر با یک فرمان ننشینیم و برنخیزیم.
وی خاطر نشان کرد: صراط فیلمی است که با وجود ساختاری مدرن و تولید در غرب، پیامی جهانی و فرافرهنگی دارد، این فیلم در دنیای پرزرقوبرق امروز، به انسان عصر مدرن تلنگر میزند که به خودت برگرد. بزرگترین سوال فلسفی امروز بشر «من کیستم؟» است و صراط بدون دادن پاسخهای آماده، مخاطب را به تأمل در این پرسش وامیدارد.
وی به هوشمندی کارگردان در تلفیق آیینهای نو با آیینهای سنتی اشاره کرد و افزود: صراط نشان میدهد که حرکت به پیش، لزوماً به معنای نفی تمام گذشته نیست. گاه میتوان با تمسک به سنتهایی که خود در زمانه خود پیشرو و برونخط بودند، مسیر امروز را یافت. ارجاعات مذهبی و شیعی فیلم نیز در همین راستاست.
وی به چالش کشیدن قضاوتهای سریع را به عنوان نقطه قوت فیلم دانست و افزود: تماشاگر در ابتدا ممکن است نسبت به گروه هیپیها حساسیت منفی داشته باشد، اما فیلم با نشان دادن آسیبها و انسانیت آنان، زمینه همدلی و درک عمیقتر را فراهم میکند.
درستکار در پایان با اشاره به موسیقی قابل تامل فیلم گفت: موسیقی فیلم که اثر یک آهنگساز فرانسوی است، تکراری نیست و در هر لحظه دگردیسی میکند. گاهی حتی تحمیلی است و مخاطب را مجبور به توجه میکند. روایت نیز گاهی خطی نیست و از میانه یک صحنه آغاز میشود، گویی فیلم نتیجه را اول نشان میدهد و سپس به گذشته بازمیگردد. این ساختار، بیننده را از حالت انفعال خارج میسازد. همچنین فیلم صراط بیش از آنکه داستانی سرگرمکننده باشد، تجربهای تأملبرانگیز و بیدارکننده برای مخاطب امروزی است.
منتقد با بسترسازی، مخاطب را تا آستانه تجربه مستقیم اثر پیش میبرد
در بخش دوم این نشست، محسن بدرقه کارشناس و منتقد سینما اظهار داشت: چند ماه پیش، در پی مطالعات مقدماتی برای تولید برنامه فلسفی «سوفیا»، این پرسش محوری شکل گرفت که چرا هنر در فضای امروز ایران، بیش از آنکه به تجربهای اصیل و شخصی بینجامد، به ابزاری برای تحلیلهای سیاسی، فلسفی و حتی معادلات اقتصادی تبدیل شده است. در واقع می توان گفت در رسانههای داخلی و مجازی به جای پرداختن به خود اثر، عمدتاً به حاشیهها و دلالتهای بیرونی آن میپردازند.
وی در ادامه افزود: در این مسیر، مطالعه آثار «بِلَک بِل»، نظریهپرداز مطرح در حوزه زیباییشناسی، که کتاب «فرم» او توسط نشر بیدگل منتشر شده، چارچوب نظری مناسبی فراهم کرد. محور بحث او این است: آیا وظیفه هنر آموزش مفاهیم است یا خلق تجربهای بیواسطه و غیرقابل تقلیل؟ به باور وی، تجربه اصیل هنری، همانند تجربه معنوی در لحظات نیایش، نوعی جذبه و خلسه ایجاد میکند؛ مواجههای مستقیم که در آن فرد پیش از هر تحلیل عقلی، تحت تأثیر حس نابی قرار میگیرد.
کارشناس و منتقد سینما گفت: این ایده، معیار جدیدی برای مواجهه با آثار هنری پیش رو میگذارد. در سالهای اخیر، معیار رایج قضاوت درباره فیلمها، اغلب اشارههای سیاسی یا اجتماعی آنها بوده است. این نگاه، به گفته صاحبنظران، انسان را از ساحت وجودی خود خالی میکند و اثر هنری را به بیانیهای تقلیل میدهد. در مقابل، رویکرد مبتنی بر فرم و تجربه جذبه، بر مواجهه بیواسطه و ادراک حسی اثر تأکید دارد.
بدرقه عنوان کرد: این چارچوب نظری، هنگام تماشای فیلم «صراط» ساخته اولیور لاکس (الیور لاشه) به آزمون گذاشته می شود. این فیلم، با دوری از شابلونهای متداول داستانگویی (مانند الگوهای رابرت مککی یا جانت روبی)، میکوشد تا نوعی تجربه زیباییشناختی خالص و بیواسطه را برای مخاطب رقم بزند. به نظر میرسد لاکس در پی آن است که مخاطب را در موقعیتی مشابه خلسه قرار دهد؛ موقعیتی که پیش از هر تحلیل، درگیر حس و حالی شود که تنها از طریق خود اثر قابل انتقال است.
کارشناس و منتقد سینما ادامه داد: یکی از چالشهای اساسی این نگاه، عدم امکان اثبات عقلی تجربه جذبه برای دیگران است. همانطور که «کلایول» اشاره میکند، هیچکس نمیتواند امر جذبه را با استدلال به دیگری ثابت کند. در نتیجه، وظیفه منتقد از ارائه حکم قطعی، به زمینهسازی تغییر مییابد. به بیان دیگر، کار منتقد این میشود که با شرح و بسترسازی مناسب، امکان مواجهه مستقیم و تجربه شخصی مخاطب با اثر را فراهم آورد. در سینمای مرسوم، قهرمان پس از یک حادثه محرک که تعادل زندگی او را بر هم میزند، در مسیر بازگشت به تعادل یا دستیابی به وضعیتی جدید، به شناخت و دانایی تازهای دست مییابد. اما در صراط، این فرایند وارونه شده است. پدر داستان که برای یافتن دختر گمشدهاش راهی سفری پرحادثه میشود، در طول مسیر شاهد فرسایش تدریجی باورهای جزمی، ایدئولوژیک و پیشساخته خود است. آگاهیهایی که نه برآمده از تجربه زیسته، بلکه محصول شنیدهها و القائات بیرونی هستند.
وی تصریح کرد: در این خوانش، صراط دیگر یک مسیر گذار پس از مرگ نیست، بلکه استعارهای از خود فرایند زندگی و زیستن تعبیر شده است. بحران قهرمان زمانی آغاز میشود که مجبور میشود باورهای ثابت خود را با واقعیتِ سیال و پیشبینی ناپذیر سفر تطبیق دهد. از دست دادن این باورها، که در صحنههای نمادینی مانند تلاش مکرر او برای برپا کردن چادر به شیوه خودش نمایش داده میشود، در نهایت به یک دگردیسی شخصیتی منجر میگردد.
کارشناس و منتقد سینما خاطر نشان کرد: ضدقهرمان در صراط لزوماً یک شخص مشخص نیست، بلکه بیشتر به عنوان یک سایه شوم در قالب نیروهای نظامی سرکوبگر عمل میکند که پیوسته شخصیتها را از تجربه رهایی در طبیعت محروم میسازد. این نیرو، نماد نظم تحمیلی و قطعکننده پیوند اصیل انسان با محیطش ترسیم شده است. از سوی دیگر، کارگردان با ظرافت، مفهوم مناسک را در لایههای مختلف فیلم گنجانده است. صحنههای گردهمایی جوانان با تصاویری از صلیب و صحنههای دیگر با نمادهای اسلامی، همگی بر این ایده تأکید دارند که زندگی خود میتواند به نوعی آیین و مناسک تبدیل شود.
بدرقه معتقد است: رویکرد فیلمساز در ایجاد دگردیسی در شخصیت، موسیقی و صحنهها، با نظریات آرتور دانتو، فیلسوف معاصر هنر، در کتاب «دگردیسی شیء معمولی» همسو است. دانتو معتقد است هنر معاصر از جایی به بعد، خود به تأمل و فلسفه ورزی درباره ماهیت هنر تبدیل میشود. در صراط نیز این دگردیسیها مخاطب را به تأملی فراتر از داستانسرایی محض وامیدارد.
کارشناس و منتقد سینما در پایان یادآور شد: صراط تنها به دنبال پاسخ دادن به پرسش انتزاعی «من کیستم؟» نیست. بلکه با نشان دادن فرایند انتخاب و پذیرش مسئولیت همراه با تمام تبعات رنجبار و متعالی آن، مسیر رشد شخصیت اصلی را ترسیم میکند. قهرمان از فردی مضطرب و متکی به باورهای تحمیلی، به کسی تبدیل میشود که با چشمانی بسته (نماد انتخاب آگاهانه و تسلیم در برابر تجربه) از میدان مین زندگی عبور میکند. قدرت فیلم صراط در همین قرار دادن قهرمان در برابر ضدقهرمانی نه چندان بیرونی، بلکه در سایه شر درون خودش نیز خلاصه میشود و بینشی پیچیده درباره مسئولیت فردی در قبال اعمال ارائه میدهد.
این نشست نشان داد فیلم «صراط» با ساختاری چندلایه، زمینهای غنی را برای تحلیلهای اجتماعی، فلسفی و زیباییشناختی فراهم میکند و میتواند الهامبخش خلق آثاری با ژرفای اندیشگی در سینمای ایران باشد.