راهبردهای فقهی و مدیریتی رهبر معظم انقلاب در مواجهه با جنگ ۱۲ روزه اسرائیلی–آمریکایی
اشاره: در بحران جنگ ۱۲ روزه رهبر معظم انقلاب با تکیه بر مبانی فقهی و اصولی چون «حفظ نظام»، «دفاع از مظلوم»، «نفی سبیل» و «قاعده لاضرر» مدیریت الهی و عقلانی خود را در بالاترین سطح بهکار بستند. معظمله با الهام از فرمان قرآنی «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوّة» از ماهها پیش زمینه آمادگی نظامی، امنیتی و رسانهای کشور را فراهم کردند تا غافلگیری رخ ندهد. پس از آغاز تجاوز بر اساس منطق «ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم» پاسخ قاطع و بازدارنده به دشمن داده شد اما در عین حال رعایت حرمت جان بیگناهان و طبیعت مورد تأکید قرار گرفت. هدایت مرحلهبهمرحله جنگ، توقف هوشمندانه عملیات هنگام پذیرش شکست دشمن و حفظ توازن در ضربات، جلوهای از جمع میان «فقه جهادی» و «تدبیر سیاسی» بود. در نتیجه رهبری بحران در پرتو ایمان، حکمت و عدالت الگویی روشن از پیوند معرفت دینی با مدیریت کلان انقلاب اسلامی ارائه کرد.
در همین رابطه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا،با حجت الاسلام و المسلمین سعید صلح میرزایی نماینده مجلس خبرگان رهبری و مدیر دفتر قم موسسه فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه تقدیم خوانندگان گرامی خواهد شد:
رسا ـ چگونه رهبر معظم انقلاب در چهار دههی گذشته، در عرصههای سیاسی، فرهنگی و سایر حوزهها با اتخاذ راهبردهای مدیریتی مؤثر به هدایت انقلاب اسلامی در مواجهه با چالشها و بحرانها پرداختهاند؟
ابتداءاً چند مقدمه باید عرض شود؛ اولاً با توجه به تعریف بحران بسیاری از حوادث و چالشهایی که در فضای حقیقی و مجازی نام برده میشود بحران حقیقی نیست. اگر بحران را به معنای تهدید جدی وجودی بدانیم که موجب اختلال جدّی در فعالیتهای یک سازمان یا حکومت شود، بسیاری از مواردی که جزو بحرانهای تاریخ انقلاب، نامیده میشود باید با عنوان چالش یاد شود.
ثانیاً باید دانست نظام محاسباتی و منطق تصمیمگیری امامین انقلاب، از منظومهی معرفتی و ارزشی و عملی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) دریافت شده است و لذا میتوان مدّعی شد که شیوه حکومت و تصمیمگیری این دو بزرگوار مطابقت حداکثری دارد. ثالثاً از آنجا که مقتضیات زمان و مکان و شرایط مختلف دورانهای متفاوت، سهم وافری در اتخاذ تصمیمات و تطبیق منطق تصمیمگیری فوق الذکر دارد طبیعی است برونداد خارجی رفتارهای حضرت امام با رهبر معظم انقلاب در پارهای از موارد با یکدیگر متفاوت باشد کما اینکه ممکن است برونداد رفتاری هر یک از دو امام انقلاب، در دوران رهبری خود در واکنش به پدیدهها متفاوت باشد. ممکن است حضرت امام در موردی با توجه به اقتضائات زمان، برخورد محکم کنند و در موردی شبیه به آن در زمانی دیگر، برخورد نرمی داشته باشند. که همه این تفاوتها براساس همان منطق و با تطبیق شرایط و با در نظر گرفتن مصلحت امت و انقلاب است.
رابعاً یکی از مهمترین دستورات قرآنی، اِعداد قوا برای زمان بحران است. در سیره مدیریتی امامین انقلاب، تأکید بر خودکفایی و خودباوری با هدف ایجاد زیرساختهای لازم و تربیت نیروی انسانی مومن و متخصص بوده است که در بحران، آمادگی لازم برای حلّ مسئله و گذر از شرایط خاص، وجود داشته باشد.
با این مقدمات نسبت به سوالات مطروحه نکات زیر به ذهن میآید: 1- منطق تصمیم گیری رهبران انقلاب در شرایط بحرانی ابتدا مبتنی بر نظام بینشی و معرفتی و ارزشی ایشان، تکیه دارد. باور به اینکه خداوند مالک هستی است و قدرت بینهایت دارد و وعده کرده است همه مومنان مجاهد را یاری دهد و دینش را در نهایت بر همه مکاتب، غالب نماید و همه احکام و اوامر و نواهی الهی در ناحیه تشریع و همچنین امتحانها و ابتلائات در ناحیه تکوین، برای استخراج گوهر وجودی انسانها و رساندن ظرفیتهای بالقوه ایشان به فعلیت و رساندن ایشان به کمالات است.
در مرحله بعدی سیاستهای رفتاری منبعث از این نظام معرفتی و ارزشی باید لحاظ گردد. که برخی از آنها عبارتند از: دستیابی به مصلحت حداکثری اسلام و انقلاب و امت اسلامی و ایران عزیز، ایجاد فرصت از تهدیدات و بحرانها برای رشد جامعه و انسانها، استفاده از الگوهای بومی برای حلّ مسائل و پرهیز از الگوها و نسخههای منبعث از علوم انسانی مادّی، بهرهگیری از عناصر وحدتآفرین برای به میدان آوردن همه نیروهای انسانی و ظرفیتهای مربوطه، رعایت اخلاق و شریعت در حلّ مسائل و بکارگیری ابزار حل بحران، ایجاد سکینه و تقویت شجاعت ملّی با تبیین و حضور میدانی و مواردی دیگر.
بر این اساس هم در سیره مدیریتی حضرت امام و هم حضرت آقا در حلّ بحرانها این عناصر را مشاهده میکنیم. بنده با توجه به نکات مذکور در مقدمه و این بند، تفاوتی در تصمیمگیری این دو بزرگوار مشاهده نکردم. با توجه به شرایط پیچیده و حساس دوران جنگ ۱۲ روزه، مبانی فقهی و اصولی مهمی که رهبر معظم انقلاب در مدیریت این بحران به آنها تمسک جستند، چه بود؟ (مانند اصل حفظ نظام، دفاع از مظلوم، نفی سبیل و قاعده لاضرر)
رسا ـ با توجه به شرایط حساس و پیچیده جنگ ۱۲ روزه رهبر معظم انقلاب در مدیریت این بحران بر کدام مبانی فقهی و اصولی، همچون حفظ نظام، دفاع از مظلوم، نفی سبیل و قاعده لاضرر، تکیه داشتند؟
در جنگ تحمیلی اسرائیلی آمریکایی 12 روزه هیچ غافلگیری برای رهبر انقلاب رخ نداد زیرا که از چندین ماه قبل و از اوایل مهرماه سال 403 فرمانهای لازم جهت آمادگی نظامی و همچنین امنیتی و راهبردی داده شده بود. تمامی سناریوهای مطروحه بررسی شده بود و مجموعههای امنیتی با تمرکز و اشراف بر مجموعههای ضد انقلاب، در موقع لزوم آنها را زیر ضربه بردند و بر این اساس بود که با دستگیری سرشبکهها عملاً شاهد اغتشاش نبودیم.
این موارد براساس عمل به فرمان «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة» بود. بعد از شروع حمله رژیم، عمل به آیات مرتبط به دفاع از کیان اسلامی و همچنین امتثال حرمت عقبنشینی غیر تاکتیکی رسید که مصداق عمل به قاعده حفظ نظام بود. براساس قواعد حقوق بشر اسلامی، دستور معظّمٌ له بر این بود تا هنگام زیر ضربه بردن دشمن، تا حدّ ممکن از آسیب رسیدن به طبیعت و افراد بیگناه پرهیز شود.
همچنین با عمل به آیه «ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم» حمله سخت و پشیمانکننده در دستور نیروهای نظامی و امنیتی قرار گرفت. رعایت مصلحت اسلام و انقلاب و ایران اسلامی، اقتضا میکرد با اولین نشانه پشیمانی رژیم و بالا بردن دست تسلیم، جنگ بطور موقّت متوقّف گردد تا نیروهای نظامی به آیه شریفه عمل کنند: « إِلَّا مُتَحَرِّفا لِّقِتَالٍ أَو مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَة »
با ورود مستقیم رژیم تروریستی آمریکا، به «فمن اعتدی علیکم ...» با رعایت مصالح، عمل گردید و پایگاه العدید زیر ضربه رفت. در طول جنگ، با رعایت اصل حکمت، تلاش بر این شد تا با حفظ توازن و تنظیم ضربات، از ایجاد ضرر قابل پیشگیری توسط دشمن جلوگیری شود و دشمن به سمت حمله به زیرساختها و منابع راهبردی غذایی، سوق داده نشود.