نشست دوحه؛ هیاهوی بسیار برای هیچ

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، نشست فوقالعاده سران اسلامی در بحبوحه کشتار غزه، بیش از آنکه تریبونی برای اتحاد و عمل باشد، صحنهای برای به نمایش گذاشتن شکافهای عمیق و عجز رهبران جهان اسلام شد؛ گردهمایی که تحت سایه سنگین وابستگی به غرب و هراس از واکنش واشنگتن، با صدور بیانیهای سراسر کلیشه و فاقد هرگونه ضربالاجل یا مکانیسم اجرایی به کار خود پایان داد و بار دیگر ثابت کرد که نجات قدس شریف نه در نشستهای تشریفاتی دوحه، که در میدانهای نبرد غزه و یمن و در ارادهی آهنین محور مقاومت رقم میخورد.
با افشای عمق وابستگی اعراب به غرب و انفعال آنان، نقشه راهی استراتژیک را پیش پای محور مقاومت گذاشت: اتحادی که جمهوری اسلامی ایران سالهاست پرچمدار آن است.
بر اساس این گزارش، در سپتامبر ۲۰۲۵، رژیم صهیونیستی در اقدامی مأیوسانه و با نقض فاحش حاکمیت ملی قطر، به خاک این کشور حمله کرد تا رهبران حماس را هدف قرار دهد. این عملیات که با موشکهای بالستیک و با عبور از آسمان متحد استراتژیک خود، عربستان سعودی، انجام شد، به شکستی کامل انجامید. رهبران حماس جان سالم به در بردند و تنها تلفات آن، غیرنظامیان قطر و ساختمانهای مسکونی بودند.
این حمله یک بازی استراتژیک برای محور مقاومت به رهبری ایران بود:
شکست تاکتیکی اسرائیل: موساد مخالف این عملیات بود و شکست آن، اعتبار اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را بیش از پیش خدشهدار کرد.
افشای وابستگی اعراب: این حمله پرده از یک حقیقت شرمآور برداشت؛ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با وجود خرید سیستمهای پدافندی پیشرفته از آمریکا، قادر به دفاع از خود نیستند و با رهگیری موشکهای یمن و اجازه عبور به جنگندههای اسرائیلی، به صورت غیرمستقیم با دشمن همکاری میکنند. این موضوع خیانت آنان به آرمان فلسطین و اولویت منافع اقتصادی بر همبستگی عربی را آشکار کرد.
انزوای آمریکا: واشنگتن با حمایت از این عملیات و تأخیر در اطلاعرسانی به قطر (میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه)، نشان داد که حافظ امنیت متحدانش نیست و خود یک تهدید برای ثبات منطقه است.
واکاوی نقشه راه آینده: پیروزی استراتژیک ایران
تحلیل این رویداد نشان میدهد استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» رژیم صهیونی و حامیان غربی آن به نقطه پایان خود نزدیک شده است. حمله به قطر، به جای تضعیف مقاومت، سه دستاورد کلیدي برای ایران به ارمغان آورد:
۱. قطر به آغوش مقاومت بازگشت: این حمله، قطر را که پیشتر در انزوای نسبی قرار داشت، به سمت اتحاد استراتژیک با ایران و ترکیه سوق داد. این امر موقعیت ژئوپلیتیک ایران را در منطقه تقویت بیسابقه ای کرد.
۲. افشای توهم عادیسازی: «توافقهای ابراهیم» که قرار بود امنیت را برای اعراب به ارمغان آورد، در عمل به یک سند بیارزش تبدیل شد. اعراب دریافتند که عادیسازی بدون تضمین امنیتی از سوی آمریکا، تنها آنان را در برابر تجاوزات اسرائیل آسیبپذیرتر میکند.
۳. یمن؛ بازیگری که معادلات را بر هم زد: در حالی که قدرتهای عربی در ترس و انفعال به سر میبردند، انصارالله یمن با بستن تنگه استراتژیک بابالمندب بر روی کشتیهای اسرائیلی، نشان داد که واقعیترین قدرت بازدارنده در برابر تلآویو است. یک روزنامه اسرائیلی به درستی آنان را «کابوس توافقات عادیسازی» خواند. این موفقیت، مستقیماً حاصل استراتژی ایران در توانمندسازی متحدان منطقهای است.
طلوع محور مقاومت و افول پروژه صهیونی
حمله به قطر یک پیروزی پارادایمی برای مقاومت بود. این رویداد ثابت کرد که نظم امنیتی قدیم منطقه، که بر پایه سلطه آمریکا و رژیم صهیونی و انفعال اعراب بنا شده بود، در حال فروپاشی است و نظم جدیدی در حال تولد است که محور آن حول سه اصل میچرخد:
رهبری بیبدیل ایران به عنوان تنها قدرت تعیینکننده و پیشران مقاومت.
عمق استراتژیک ناشی از متحدان قدرتمند و غیردولتی در لبنان، یمن، عراق و فلسطین.
افول گفتمان سازش و بیاعتبار شدن کامل پروژه عادیسازی.
اسرائیل با این اقدام ناامیدانه، به زودی شاهد خواهد بود که غزه تنها جبهه نبرد نیست. جبههای جدید از یمن تا جنوب لبنان و از خلیج فارس تا دریای سرخ، به رهبری ایران و با محوریت یمن، دورتادور رژیم صهیونیستی را احاطه خواهد کرد. آینده از آن محور مقاومتی است که جمهوری اسلامی ایران بنیانگذار آن است و این حمله، تنها یک پرده خوانی از پایان تراژیک پروژه صهیونی بود.
الداعی الی سواء السبیل و الآخذ بید الأمة إلی مدارج الکمال