مصطفی آزمایش؛ از نقاب درویشی تا مأموریت براندازی

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مصطفی آزمایش میگوید: «ما ستون پنجم نیستیم. چطور کسی که ۵۵۰۰ کیلومتر از ایران دور است میتواند ستون پنجم باشد!؟»
اما واقعیت این است که فاصله جغرافیایی هرگز بهتنهایی مانع از ایفای نقش در جنگ ترکیبی علیه یک کشور نیست. وقتی شخصی:
- آشکارا از براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران سخن میگوید،
- رسانهاش (دُرتیوی) را در خدمت پروپاگاندای رژیم صهیونیستی و تطهیر جنایتهای اسرائیل قرار داده،
- تحلیلهای اطلاعاتی موساد را در پوشش تحلیل درویشی مخابره میکند،
- و در کنار اینها، دستیارش (وحید بهشتی) علناً اعلام میکند که در داخل ایران مشغول ارتباط با سرپلهایی برای تشکیل
- یگانهای محلهمحور، هستههای چندنفره برای ترور افراد در «کوچه خلوت» و آمادهسازی برای «جنگ محتوم» و مُحاربه
- علیه حاکمیّت و تمامیّت ارضی کشور است،
- آنگاه دیگر نمیتوان نامی جز مزدور و ستون پنجمِ دشمن، برای او و شبکهاش یافت.
در کنار همه اینها، طبق اسناد منتشرشده توسط شبکه معاند دُرتیوی (بهعنوان ارگان رسمی این فرقه)، بهروشنی همگی آنها مؤیدی بر اقدامات خرابکارانه و ضدّ امنیّت ملی است.
از مخاطب فهیم دعوت میکنیم تکتک اسناد ضمیمه در این یادداشت را با دقت بررسی کند تا روشن شود دیوار حاشا و پنهانکاری این گروهک، چقدر بلند، دروغساز و مزورانه بنا شده است.
آیا واقعاً میخواهید باز هم با مظلومنمایی، نفاق و شانتاژ رسانهای و نقابِ تصوف، از زیر بار اینهمه خیانت فرار کنید؟
تمامی برنامههای تصویری مضحکی که طی این مدت سرهم کردهاید، در این شرایط و پس از جنگ ۱۲ روزه، دقیقاً از سر ترس و برای غبارآلود کردن فضاست؛ تا حقیقتِ ماجرا نمایان نشود.
آقای آزمایش!
شما و فرقه تحت امرتان، دقیقاً چه مأموریتی بر عهده دارید و چهکارهاید؟
چه کسی به شما این مأموریت را داده که در آنسوی دنیا، برای فریب عدهای جوانِ سادهدل و تحریک آنها به آشوب، نفوذ، و اقدام علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی ما نقشه بکشید؟
گفتار، رفتار و شواهد ثبتشده از اقدامات شما چنان گویاست که دیگر جای انکار و پنهانکاری باقی نمانده؛ تشت رسواییتان از بام افتاده است.
تناقض عریان:
- در ظاهر و مقابل دوربین: تصوف، صلح کل، مظلومنمایی
- در باطن: طراحی آشوب، یارگیری عملیاتی، اجرای سناریوی سقوط!
گر این مجموعه، ستون پنجم و عَملهی دشمن نیست، پس چیست؟
نفاق یعنی: خرقهی درویشی بر تن، اما کشکول مأموریت در دست؛ زبانِ دروغگویی در دهان، اما نقشهی براندازی در جیب.