۱۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۵
کد خبر: ۷۸۲۹۹۲
یادداشت؛

تحلیلی جامع از ابعاد نظری و تمدنی حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی

تحلیلی جامع از ابعاد نظری و تمدنی حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی
درک ابعاد گوناگون حکمرانی رهبر معظم انقلاب صرفاً ناظر به مدیریت یک نظام سیاسی نیست بلکه شناخت الگوی زنده‌ای از حاکمیت اسلامی در دوران غیبت است.

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، درک شیوه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (دام‌ظله) نه‌تنها برای تحلیل‌گران عرصه سیاست و اندیشه بلکه برای همه علاقه‌مندان به آینده انقلاب اسلامی ضرورتی حیاتی دارد. حکمرانی معظم‌له نه صرفاً مدیریت سیاسی یک نظام بلکه استمرار راهبری یک نهضت تمدنی و انقلابی است که ابعاد و لایه‌های متعددی دارد. از این‌رو هرگونه تحلیل در این‌باره نیازمند چارچوبی دقیق و روشمند است تا از سطح‌نگری و ساده‌سازی در امان بماند.

یکم. مبانی فکری و معرفتی

نخستین و بنیادین‌ترین لایه در تحلیل شیوه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی لایه معرفتی و مبنایی آن است. این لایه بنیان نظری و عقبه فکری تصمیم‌ها، مواضع و جهت‌گیری‌های کلان ایشان را تشکیل می‌دهد. بدون درک صحیح از مبانی کلامی، فقهی و فلسفی این نظام فکری هر گونه تحلیل سیاسی یا مدیریتی از رفتار حکمرانی معظم‌له سطحی و تقلیل‌گرایانه خواهد بود. از این‌رو شناخت این لایه برای هر پژوهشگر یا ناظر منصف نقطه آغازین و حیاتی است.

در رأس این منظومه اصل ولایت امر و زعامت فقیه عادل قرار دارد. رهبری در اندیشه معظم‌له صرفاً یک مسئولیت سیاسی نیست بلکه مأموریتی الهی برآمده از نظریه ولایت فقیه است که امام خمینی(ره) آن را به مثابه استمرار ولایت رسول‌الله(ص) در عصر غیبت بازتعریف کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تمسک به همین مبنا حکمرانی خود را در چارچوب اجتهادی جامع، عقلانی و زمان‌شناس سامان داده‌اند.

از دیگر ارکان این منظومه توحید در حاکمیت و نفی شرک سیاسی است. ایشان حاکمیت را حقیقتی الهی می‌دانند که باید در راستای بندگی خداوند و تحقق جامعه توحیدی استقرار یابد نه ساختاری عرفی که در تعارض با شریعت یا تحت تأثیر قدرت‌های زمینی باشد. این نگاه جایگاه مردم را نیز از منظر وظیفه‌مندی در قبال امر الهی تفسیر می‌کند نه صرفاً از موضع حقوق‌طلبی لیبرال.

رهبر معظم انقلاب با تبیین دوگانه اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی مرزهای معرفتی و اعتقادی حکمرانی اسلامی را شفاف ساخته‌اند؛ مرزهایی که مانع از انحراف مسیر انقلاب به‌سوی تحجر یا التقاط شده و بستر حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی را هموار ساخته است.

دوم. معیارهای راهبردی در حکمرانی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مقام حاکم اسلامی همواره بر اساس مجموعه‌ای از معیارهای راهبردی تصمیم‌گیری‌های کلان خود را سامان داده‌اند؛ معیارهایی که برگرفته از سنت اجتهادی عمیق، شناخت دقیق از واقعیات اجتماعی و التزام کامل به مبانی دینی و انقلابی است. در این میان برخی شاخص‌های اصلی به‌عنوان اصول تشخیص و اقدام در حکمرانی ایشان قابل شناسایی است.

نخستین معیار، تشخیص اولویت‌ها بر مبنای مصلحت امت اسلامی است. معظم‌له در موارد متعدد با تأکید بر اصل «اهم و مهم» بر این نکته پافشاری کرده‌اند که حکمرانی دینی هنرش در این است که چگونه میان آرمان‌خواهی و اقتضائات زمان و مکان تعادلی حکیمانه برقرار کند؛ به گونه‌ای که نه از اصول عدول شود و نه شرایط و ظرفیت‌ها نادیده گرفته شود.

دومین محور، عدالت‌محوری است. در منظومه فکری ایشان عدالت نه یک شعار سیاسی بلکه روح حاکم بر تمام سازوکارهای مدیریتی و تقنینی نظام اسلامی است. ایشان عدالت را ضامن مشروعیت و پایداری هر قدرتی می‌دانند و تحقق آن را رسالتی فراگیر بر دوش همه کارگزاران نظام.

معیار سوم، استقلال و عزت ملی است. هیچ‌گاه در حکمرانی ایشان نمی‌توان نشانی از مصلحت‌اندیشی‌های وابسته‌ساز یا مماشات با قدرت‌های سلطه‌گر یافت. ایشان عزت را گوهر غیرقابل‌معامله ملت و نظام اسلامی می‌دانند.

و نهایتاً مردم‌باوری اصیل یکی از ارکان تصمیم‌سازی ایشان است. نگاه ایشان به مردم نگاهی امت‌محور است؛ مردم نه صرفاً رأی‌دهنده بلکه بازیگر مؤثر در تحقق جامعه اسلامی‌اند. این مردم‌باوری برخاسته از آموزه‌های قرآنی و برخلاف مدل دموکراسی‌محور غربی بر مشارکت ایمانی و مسئولانه مردم تأکید دارد.

سوم. ابعاد اجرایی و نهادی

برای درک جامع از شیوه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی صرف تأمل در مبانی فکری یا معیارهای ارزشی کفایت نمی‌کند. آن‌چه این منظومه را به یک مدل فعال حکمرانی بدل کرده نحوه‌ی تحقق عملی و اجرای آن در سطح کلان جامعه اسلامی است؛ یعنی لایه‌ی اجرایی و تدبیری که نقش پیونددهنده میان اندیشه و واقعیت را ایفا می‌کند. در این بخش می‌توان به چند محور اساسی توجه کرد.

نخست، نقش راهبردی و هدایت‌گرانه رهبری است. ایشان نه یک مدیر اجرایی روزمره بلکه راهبر کلان نظام هستند؛ کسی که با اشراف عمیق بر وضعیت کشور و جهان نقشه راه را ترسیم می‌کند و جهت‌گیری‌ها را مشخص می‌سازد. البته در بزنگاه‌های تاریخی یا شرایط بحرانی ورود مستقیم و هوشمندانه ایشان مسیر تحولات را دگرگون کرده است؛ از جمله در بحران‌های امنیتی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که با یک سخنرانی یک انتصاب یا یک موضع‌گیری صریح روندهای کلان کشور اصلاح و بازتنظیم شده است.

محور دوم، تربیت شبکه نخبگانی و کارگزاری ولایت است. ایشان همواره بر ضرورت پرورش نسل جدیدی از مدیران مؤمن، انقلابی، مردمی و کارآمد تأکید کرده‌اند؛ چنان‌که در بیانیه گام دوم انقلاب، جوان‌گرایی را یکی از ارکان تحول‌ساز در آینده کشور معرفی می‌کنند. این توجه نوعی سرمایه‌گذاری بلندمدت برای استمرار خط اصیل انقلاب است.

در نهایت باید به نهادسازی هدفمند اشاره کرد؛ رهبر معظم انقلاب برای تحقق چشم‌انداز تمدنی به ساختارها و نهادهایی نیازمند بوده‌اند که حامل مأموریت‌های نوین انقلاب باشند. تأسیس یا تقویت نهادهایی چون شورای‌عالی فضای مجازی یا حمایت از ساختارهایی مانند بسیج همه نشان از این نگاه نهادی دارد؛ نگاهی که به جای فردمحوری بر ظرفیت‌سازی مستمر تأکید می‌ورزد.

چهارم. مواجهه با بحران‌ها و پیچ‌های تاریخی

یکی از برجسته‌ترین عرصه‌های بروز حکمت و درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی نحوه مواجهه ایشان با بحران‌ها و مقاطع خطیر تاریخ معاصر جمهوری اسلامی است. مواجهه با بحران جایی است که میزان پختگی فکری، عمق حکمرانی و قدرت تدبیر واقعی رهبران نمایان می‌شود. در نظام رهبری آیت‌الله خامنه‌ای مدیریت بحران نه صرفاً واکنشی فوری بلکه فرآیندی حکیمانه، مرحله‌مند و راهبردی است.

از جمله مهم‌ترین نمونه‌های این مواجهه رفتار رهبر معظم انقلاب در بحران‌های امنیتی و اجتماعی نظیر فتنه‌های ۱۳۷۸، ۱۳۸۸، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ است. در این حوادث ایشان تلفیقی از صلابت و قاطعیت در برابر قانون‌شکنی و اغتشاش را با سعه صدر، مردم‌داری، دلسوزی و حفظ مصالح نظام و ملت به‌نمایش گذاشتند. در عین دفاع قاطع از اصل نظام همواره در تبیین ریشه‌ها، دعوت به آرامش و جدا کردن صف مردم از دشمنان نقش‌آفرینی کم‌نظیری داشته‌اند.

در سطحی دیگر رهبر معظم انقلاب در جنگ‌های شناختی و رسانه‌ای با درک عمیق از ماهیت جنگ نرم به مقابله با موج تحریف، سیاه‌نمایی، القائات دشمن و عملیات روانی پرداختند. تأکید بر جهاد تبیین، مقابله با روایت‌سازی‌های دشمن و تقویت جبهه فکری انقلاب اسلامی در همین راستاست.

در بُعد بین‌المللی نیز دیپلماسی مقاومت کلیدواژه اصلی در مواجهه ایشان با فشارهای نظام سلطه بوده است. برخلاف رویکردهای انفعالی ایشان با تأکید بر «مقاومت فعال» و حمایت مستمر از محور مقاومت توانسته‌اند ایران را به نقطه ثقل تحولات منطقه و الهام‌بخش ملت‌های آزاده جهان بدل کنند. این منطق مقاومت مؤلفه‌ای راهبردی در حکمرانی ایشان به‌شمار می‌رود.

پنجم. امت‌سازی و تحقق جامعه تراز اسلامی

یکی از مهم‌ترین و متمایزترین ابعاد حکمرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نگاه ایشان به حکمرانی به مثابه فرایند امت‌سازی است. در نگاه معظم‌له غایت حاکمیت اسلامی صرفاً اداره مطلوب کشور یا حفظ ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نیست بلکه تولید تمدن اسلامی نوین از مسیر شکل‌گیری «امت اسلامی» است. ایشان با عبور از سطح نهادهای رسمی به دنبال ساخت جامعه‌ای هستند که در آن مؤلفه‌های فکری، اخلاقی، رفتاری و نهادی اسلام به فعلیت برسد و جامعه اسلامی به نقطه الهام‌بخش برای ملت‌های دیگر تبدیل شود.

در این راستا بیانیه گام دوم انقلاب یکی از برجسته‌ترین تجلی‌های این نگرش تمدنی است. این بیانیه نه‌تنها یک نقشه راه برای اداره کشور بلکه یک سند راهبردی برای تحول نسل‌ها، گسترش عمق راهبردی انقلاب و حرکت به‌سوی افق تمدنی اسلام به شمار می‌رود. ایشان در این سند هفت عرصه‌ اساسی تحول را ترسیم کرده‌اند که همگی با محوریت خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی قابل تحلیل‌اند.

از دیگر اقدامات بنیادین رهبر انقلاب، تربیت نسل جوان مؤمن، انقلابی و تمدن‌ساز است. ایشان آینده را نه با اتکا به مدیران محافظه‌کار کنونی بلکه با امید به نسل‌های جوانی تعریف می‌کنند که سرشار از ایمان، انگیزه و آرمان‌اند و آمادگی ورود به میدان‌های بزرگ تاریخی را دارند.

همچنین پیش‌برندگی معرفت و اخلاق در عرصه سیاست، فرهنگ و اجتماع از دیگر مؤلفه‌های این حکمرانی است. رهبر انقلاب همواره بر این نکته تأکید داشته‌اند که تمدن اسلامی نه بر مدار قدرت صرف بلکه بر پایه حقیقت، عدالت، اخلاق و ایمان استوار است.

سخن پایانی

تحلیل شیوه‌ی حکمرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صرفاً بررسی عملکرد یک رهبر سیاسی در چارچوب مناسبات قدرت نیست بلکه ورود به ساحتی چندبعدی و عمیق از حکمرانی اسلامی است که وجوه فکری، اخلاقی، نهادی و تاریخی را درهم‌تنیده دارد. حکمرانی معظم‌له تجلی عینی از منظومه ولایت فقیه در عصر معاصر است؛ منظومه‌ای که هم در مبانی نظری غنا دارد و هم در اجرا تجربه‌ای منحصربه‌فرد و تمدن‌ساز به‌شمار می‌رود.

در این چارچوب مطالعه و واکاوی حکمرانی ایشان تنها به‌منظور ثبت کارنامه‌ی رهبری در چهار دهه اخیر نیست بلکه برای استخراج و تدوین الگویی جامع از حکمرانی اسلامی در عصر غیبت اهمیتی بنیادین دارد. این الگو می‌تواند در برابر الگوهای سکولار، تکنوکرات یا پوپولیستی موجود بدیلی برآمده از عقلانیت دینی، معنویت اجتماعی و عدالت‌محوری ارائه دهد.

اکنون که در آستانه تحقق اهداف گام دوم انقلاب اسلامی قرار داریم لزوم این بازخوانی بیش از گذشته احساس می‌شود. تبیین ابعاد گوناگون این حکمرانی رسالتی بزرگ بر عهده نهادهایی چون حوزه‌های علمیه، اندیشکده‌های انقلابی، مراکز فرهنگی و نخبگان متعهد است. این امر باید از سطح تحلیل‌های روزمره، سیاسی یا رسانه‌ای فراتر رود و به یک مطالعه راهبردی، روشمند و عمیق تبدیل شود؛ مطالعه‌ای که با درک ریشه‌ها، مسیرها و نتایج حکمرانی رهبر معظم انقلاب چشم‌اندازی روشن برای آینده جمهوری اسلامی و امت اسلامی ترسیم کند.

ارسال نظرات