جایگاه وجودی امام در هستی/ ولایت فراتر از حکومت است
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست حکمت و غدیر چهارشنبه 14 تیرماه در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار شد و طی آن حجج اسلام والمسلمین علی امینی نژاد و عبدالله محمدی و دکتر علی الهبداشتی به ارائه مطلب پرداختند.
در نوبت اول الهبداشتی استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه قم با موضوع «جایگاه وجودی امام در هستی» گریزی به افکار و اندیشه های فارابی زد و با استفاده از اندیشه رئیس اول فارابی مباحثی در خصوص جایگاه امام از نظر حکمت و فلسفه گفت.
وی همچنین با استفاده از آیات قرآن و روایات جایگاه ولایت و امامت را تشریح کرد.
متن کامل سخنان استاد الهبداشتی به شرح ذیل است:
ائمه هدی شخصیت های بزرگی هستند که سخن گفتن از آنها و حق مطلب را ادا کردن بسیار سخت است؛ برخی محبان راه افراط را در پیش گرفته و برخی از مغرضان نیز راه عناد که هر دو به ائمه ستم کردند؛ کسانی که نسبت به ائمه غلو می کنند به هیچ وجه مورد پذیرش ائمه نیستند و امام در مقابل این افراد ابراز برائت کردند و این افراد را در گمراهی دانستند. در حدیثی از امام صادق آمده آن حضرت با عبارت «سَمعي وَ بَصري وَ شَعري وَ بَشري وَ لَحمي وَ دَمي مِنْ هؤلاء بُرآء، وَ بَرئَ اللّهُ مِنهم وَ رسولُه.» اظهار برائت می کند؛ همچنین از کسانی که ائمه را رسول می دانند نیز با همین جملات اظهار برائت می فرماید.
عده ای هم در دشمنی با اهل بیت تا جایی پیش رفتند که امیرمؤمنان را بی نماز معرفی کردند؛ امام صادق در خصوص ائمه آن ها را حجت بالغه معرفی کرده است. از این رو سخن گفتن از ائمه بسیار سخت است و تبیین جایگاه وجود امام در هستی نیز احتیاج به مدد گرفتن از اهل بیت دارد.
اندیشه پرحکمت فارابی و اشاره عقلانی به جایگاه امام معصوم
فارابی از بزرگان فلسفه اسلامی در خصوص امام می نویسد امام کسی است که به او اقتدا می شود و قبله دیگران قرار می گیرد؛ یعنی یا اینکه امام غرض و مقصد بوده یا برای رسیدن به کمال قبله قرار می گیرد؛ از نگاه فارابی هر امامی دارای امت است و امت فاضله که تشبه به امام پیدا می کنند با یکدیگر برای رسیدن به سعادت تعاون دارند.
مقصد انسان ها و جامعه بشری رسیدن به سعادت است اما چیستی و مصداق سعادت امر مهمی است؛ سعادت گاهی غریضی گاهی خیالی و گاهی عقلی است اما مهم معرفت پیدا کردن و پاسخ به سؤال «به کدام مرتبه سعادت می خواهیم برسیم» است؛ حیوانات برای رسیدن به سعادت غریضی تلاش می کنند و انسان هایی که در همین سعادت غریضی و لذائذ جسمی مانده اند مانند حیوانات هستند. مرحله ای بالاتر از سعادت غریضی، سعادت خیالی مانند رسیدن به ریاست است؛ اگر فقط ریاست مراد انسان باشد به خیالات رسیده است از این رو در نگاه امیرمؤمنان ریاست از بی ارزش ترین چیزها نیز بی ارزش تر است.
وجه فضیلت انسان بر سایر موجودات در کمال عقلی انسان است
انسان برای رشد عقلی و کمالات عقلی خلق شده است و وجه فضیلت انسان بر سایر موجودات زمینی در کمال عقلی انسان است و این رشد و کمال برای انسان فقط با داشتن یک معلم حاصل می شود؛ فارابی از همین جا ریاست مدینه فاضله را مطرح می کند و می نویسند: از آنجا که مقصود انسان رسیدن به سعادت است برای رسیدن به آن سعادت نیازمند معلم است و معلم باید سعادت حقیقی را بشناسد و آن را غایت آدمیان و نصب العین آن ها قرار دهد و این مقام مقام امامت است.
فارابی حکیم است و ممکن است تلقی شود که حکما با عقل خود، اظهار بی نیازی از امام و رسول دارند اما فرابی تأکید می کند که انسان به معلم احتیاج دارد؛ فارابی چنین معلمی را رئیس می داند و از نظر او رئیس کسی است که توان هدایت و ارشاد دیگران را داشته باشد و بتواند مسؤولیتی را بر دوش دیگران گذاشته و آن ها را بر کاری بگمارد؛ با این توضیحات رئیس امری حقیقی است نه اعتباری؛ زیرا ریاست های دنیا اعتباری بوده و با یک بخشنامه عوض می شود اما ریاستی که توسط فارابی مطرح می شود باید تشبه به باری داشته باشد و در توضیحات خود ریاست را دارای سلسله مراتب می داند.
تعریف فارابی از رئیس اول بر تعریف متکلمان از نبی و رسول تطبیق می کند
خداوند در صدر وجود ریاست عالم را دارد و در تشابه نظام تکوین با نظام تشریع جناب فارابی معتقد است که ریاست از رئیس اول در جامعه بشری آغاز می شود و ریاست های میانی داریم که از جهتی رئیس و از جهتی دیگر مرئوس هستند.
رئیس اول کسی است که بر او رئیسی نیست و ریاست مطلقه در جامعه بر او است و متصل بر عقل فعال است و انسان دیگری نباید او را ارشاد کند؛ تعریف فارابی از رئیس اول مطابق است با امام و نبی بوده و از آنجا که در جایی دیگر نوشته برای رئیس اول وحی می شود معلوم می شود که منظور او نبی است. همان معنایی که متکلمان در باب نبی به عنوان «انسانی که از آسمان مأموریت پیدا کرده است»، ذکر کرده اند بر تعریف فارابی از رئیس اول تطبیق می کند.
فارابی در عبارات خود دارد: «و الناس الذين يدبرون برئاسه هذا الرئيس هم الناس الفاضلون و الاخیار و السعداء» به این معنا که در رأس جامعه انسانی است که متصل به عقل فعال بوده و از نیکان و سعدای جامعه است. امتی که چنین رئیسی دارد امت فاضله تعبیر می شود و به شهری که در آن قرار دارند مدینه فاضله گفته می شود؛ مدینه فاضله ای که جناب فارابی معرفی می کند بر اساس تفکر شیعی پیرامون امام شکل می گیرد.
هر امر و صفت وجودی دارای مراتب است
به امام از ابعاد مختلف می توان نگاه کرد؛ نگاه دیگر به امام به عنوان انسان کامل است؛ انسان کامل دارای ولایت است و این ولایت به دو قسم ولایت تکوینی و ولایت تشریعی تقسیم می شود؛ ولایت در لسان قرآن دارای مراتبی است که اولین مرتبه آن ولایت خداوند است؛ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ»
بحث تشکیک و مراتب وجود حیاتی دیگر به فلسفه اسلامی می دهد و از مباحث بسیار مهم است؛ اگر وجود امری «ذومراتب» است هر امر وجود دارای مراتب است؛ علم وصف وجودی بوده و دارای مراتب است؛ یکی از اوصاف وجودی نیز بحث ولایت است که دارای مراتب مختلفی است.
یکی از معانی مهم ولایت که مورد نزاع بین شیعه و سنی است ولایت به معنای تصرف است؛ همه اهل سنت خود را محب اهل بیت می دانند و بسیاری از علمای اهل تسنن خود را محب معرفی می کردند؛ از عبدالله پسر احمد ابن حنبل از ائمه 4گانه اهل سنت کتابی آمده که این امام سنی ها 350 حدیث و روایت در شخصیت امیرمؤمنان جمع آوری کرده است؛ ابن تیمیه خود را از مریدان احمد ابن حنبل دانسته و سلفی ها امروز نیز خود را حنبلی معرفی می کنند اما خود حنبلی احادیث فراوانی در منزلت امیر مؤمنان ارائه کرده است.
تبیین قرآن توسط پیامبر انجام می گیرد
شیعیان معتقد به ولایت به معنای تصرف هستند زیرا شأن نزول آیه ولایت که در مورد امیرمؤمنان است مورد اختلاف نیست بلکه اختلاف بر سر معنای ولایت است. ولایت امر تشکیکی است و از حق تعالی به رسول خدا و سپس به ائمه تسری پیدا کرده است؛ در آیه « «إنّما وَلیّکُم اللهُ وَ رسولُهُ وَ الّذینَ آمَنوا الّذینَ یُقیمونَ الصّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعونَ» در ابتدا ولایت برای خداوند متعال ثابت شده است و سپس به پیامبر رسیده و مصداق اتم آن در ادامه آیه امیر مؤمنان است.
قرآن بر روی مصادیق و حقائق خارجی حرف می زند و باید « الّذینَ آمَنوا الّذینَ یُقیمونَ الصّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعونَ» مصداق داشته باشد و از این رو مصداق کامل این آیه امیر مؤمنان است؛ برخی سؤال می کنند چرا نام امیرمؤمنان نیامده است و باید عرض شود که بسیاری از مسائل ریز در قرآن بیان نشده است اما ولایت در قرآن اثبات شده و توسط پیامبر تعیین مصداق می شود. مقام بیان مقام پیامبر است و اثبات ولایت در قرآن توسط پیامبر تعیین مصداق می شود.
وقتی قران می فرماید «کونو مع الصادقین» مصداق صادقین توسط پیامبر تبیین می شود؛ در روایت از رسول خدا آمده که صادقین در این آیه حبیب نجار، مؤمن آل فرعون و علی ابن ابی طالب هستند که مصداق اتم آن امیرمؤمنان است.
ولایت فراتر از حکومت است
ولایتی که توسط قرآن ارائه شده «ذومراتب» است و این تشکیک وجود از بالا آغاز شده و این ولایت نیز جاودانی است؛ ولایت امری پیوسته است که بعد از پیامبر به امیر مؤمنان و سپس به سایر امامان معصوم می رسد؛ یگی از اسرار بقای امام دوازدهم همین استمرار ولایت است. نبوت خاتم دارد اما ولایت خاتمه ندارد.
ولایت فراتر از حکومت است؛ ولایت برای امیرمؤمنان پس از رسول خدا اثبات شد و استمرار داشته است؛ سلمان همواره تحت ولایت امیرمؤمنان زندگی می کردند هرچند حکومت دست شخصی دیگر بود؛ چیزی که ارزش دارد در نگاه امیر مؤمنان ولایت الهیه است نه حکومت ظاهری؛ ولایتی که توسط شیعه مطرح می شود ولایت الهیه است و به واسطه این ولایت در عالم تکوین تصرف می شود؛ طبق حدیث قدسی انسان به جایی می رسد که «یدالله» می شود و این دست خدا است که در قلعه خیبر را بلند می کند. انسان به مقامی می رسد که در عالم هستی باذن الله تصرف می کند و اسماء الهی در انسان تحقق پیدا می کند.
این مباحث تبیین جایگاه رفیع امام در عالم هستی بوده که ارائه شد.