طلبه و آهنگ فعالیت های فصل تابستان
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری، معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه در نوشتاری به مناسبت فعالیت های تابستانی آورده است: تابستان اوج حرارت و شور و حیاتِ طبیعت، و هنگام به ثمر نشستنِ درختان است. طبیعتِ نوشکفته فصل بهار، اینک پس از گذشت یک دوره چند ماهه، به بلوغ رسیده و در نهایت استواری و پختگی، آماده عرضه تحفه های خویش به آدمی است. درست مقارن این رویداد زیبای طبیعی، مراکز تحصیلی (آموزش و پرورش، دانشگاهها و حوزه ها) فعالیت رسمی خود را خاتمه می دهند و جمعیت عظیمی از جوانان و نوجوانان، با پایان یک دوره کوشش مستمر تحصیلی، برای تجدید قوا و کسب طراوت و نشاط، برنامه رسمی خویش را رها میکنند.
کمی پیش از آن، طلاب کوشا و جوانان پر شور، در پی تنظیم یک برنامه فعالیت تازه برای حدود سه ماه فراغت رسمی، به جنب و جوش میافتند و با اساتید، مربیان و مشاوران، به گفتوگو مینشینند که «تابستان را چگونه بگذرانیم؟ در این فرصت گسترده چه نیازهایی تأمین کنیم؟ چگونه برنامهریزی کنیم که بیشترین بهره را از این زمان دریافت کنیم؟»
اینها سؤالهایی است که این روزها رواج زیادی دارد و همه، ناشی از احساس مسئولیت فراوان طلبه و درک درستِ مغتنم بودن لحظات عمر و کوشش برای بهرهبرداری بهینه از سرمایه حیات است. این نوشتار، کلیت برنامهریزی تابستان طلاب را به صورتی کوتاه و گذرا مرور مینماید.
1. تابستان تعطیل نیست؛ گر چه مدارس علمیه برنامه کاری خود را تعطیل میکنند؛ اما طلبگی طلبه، یعنی طالب علم و کمال بودن و مسیر رشد را پیمودن، توقف بردار نیست. فرصت سه ماهه تابستان، سرمایه زمانی هنگفتی است که باید با هوشمندی و مراقبت از آن بهره گرفت و اندکی مسامحه و تقصیر در استحصال آن بخشودنی نیست. تابستان زمانی معادل یک چهارم سال است که اگر به خوبی احیا نشود، خسارتی بزرگ و ندامتی بزرگتر پدید میآورد. بنابراین، تابستان را نباید تعطیل پنداشت؛ آنچه در این زمان اتفاق میافتد، تغییر شکل برنامه تحصیلی است. تابستان دوره رکود، سکون و توقف نیست؛ زمان آغاز یک تحصیل جدید و تنوع بخشیدن به آهنگ تکراری فعالیتهای پیشین است. اگر جمعه ها و تعطیلات رسمی را از فرصت تابستان حذف کنیم و انتهای تابستان را نیز نیمه شهریور به شمار آوریم، حداقل ۶۰ روز مفید در اختیار داریم. اکنون اگر برای هر روز، ده ساعت خالص پیش بینی کنیم، سرمایه عظیمی معادل ۶۰۰ ساعت پیش روی ماست. برای این ۶۰۰ ساعت زمان ارزشمند قطعاً باید تدبیری اندیشید.
2. تابستان زمان مناسبی برای فعالیتهای درسی رسمی نیست؛ گروهی از طلاب سختکوش، ایام تابستان را امتداد ایام تحصیلی میشمارند و همان ادبیات، منطق، فقه، اصول و کلام را که در برنامه رسمی حوزه پیشبینی شده است، در این ایام دنبال میکنند. این گروه، گرچه در اصل بهرهبرداری از زمان و تشخیص وظیفه «سخت کوشی»، شایسته ستایشاند و بر اثر همین تلاش، از همکلاسیهای خود در برنامه درسی حوزه پیش میافتند، اما از گزند دو آسیب، سالم نمیمانند؛
اول: خستگی فکری و روحی که موجب عدم آمادگی برای ادامه راه در سال تحصیلی آینده خواهد شد؛ برنامه آموزشی یک نواخت و پشت سرهم، تحمل انسانهای معمولی را در مینوردد و دیر یا زود، موجب سردرد، کسالت و افسردگی میشود. طراوت و اشتیاق در تحصیل، نعمتی است به دست آوردنی که برای نگاهداری آن تلاش باید کرد؛ یکی از مهمترین عوامل حفظ طراوت و نشاط، تنوع فعالیتها است؛
قال علی علیه السلام: انّ هذِهِ القُلوبَ تَملُّ کما تَملّ الابدانُ فَابتَغوا لَها طَرائِفَ الحِکم
جان ما آدمیان ـ همچون تن ما ـ ملول و خسته میشود؛ پس برای آن حکمتهای جدید و تازه بجویید.
تابستان اگر رنگ و آهنگ پاییز، زمستان و بهار را حفظ کند، از دایره حوصله ما فرا خواهد گذشت، آنگاه تلاشی که طی چند سال، موجب موفقیت سریع طلبه شده بود، بر اثر خستگی و فرسودگی یکباره، متوقف خواهد شد.
آسیب دیگر، محروم ماندن از کسب امور لازمی است که در غیر تابستان، فرصت فراگیری آنها نیست؛ طلبه علاوه بر برنامه درسی حوزه، به دانشها و مهارتهایی نیاز دارد که خارج از سیستم رسمی حوزه، باید برای پیگیری و کسب آن اقدام کند. اکتفا به روند آموزشی حوزه، موجب بقای پارهای از خلأها در شخصیت ما طلبهها و در نهایت ناکارآمدی صنفی ما خواهد شد.
نظام آموزشی حوزه بیشتر برای ایجاد دستهای توانمندیهای اساسی در شناخت دین و شاید شناخت فقه به معنای خاص، طراحی شده است؛ تسلط بر ادبیات عربی، منطق صوری، روش استنباط (علم اصول فقه) و.. . از جمله این توانمندی هاست. ظرف زمانی این آموزش نیز بیش از ۱۵ سال است. طلبه در ضمن تحصیل آن توانمندیها در این گستره، نیازهای فوری دیگری هم دارد که باید با تدبیر هوشمندانه، در پی رفع آن باشد؛ به بیان دیگر، علاوه بر آموزش ماهیگیری، به ماهی هم نیاز دارد. برای مثال آشنایی با قرآن و حدیث، برای هر طلبه و بلکه برای هر مسلمان، یک ضرورت است. طلبه در دوره تحصیل خود، مقدمات، ابزار و امکانات آشنایی با قرآن و حدیث را فرا میگیرد؛ درک جایگاه معرفتی قرآن و روایات، صرف و نحو و بلاغت، قدرت تجزیه و ترکیب متون، توان مراجعه به کتب لغت، شناسایی منابع، آشنایی اجمالی با علوم قرآنی و علوم حدیث، توان بهرهگیری از تفاسیر مختلف، تفکر اصولی برای استظهار و استنباط از عبارت، روش فهم متون و.. . ، تجهیزاتی است که طلبه پس از سالها تحصیل در حوزه، آرام آرام آنها را فراهم میکند و با داشتن این تجهیزات، می تواند بهره شایسته ای از معارف دین به دست آورد؛ اما نمیتوان انکار کرد که هر طلبه ـ بلکه هر مسلمان ـ در طول مدت تحصیل، برای زندگی خویش، به آشنایی با محتوای قرآن و حدیث ـ هر چند در مراتب پایین ـ نیاز دارد. اگر فرض کنیم که تابستان و زمستان طلبه، به همین دروس متعارف صرف شود، چه زمانی برای تأمین این نیاز باقی خواهد ماند و چگونه این کاستی بر طرف خواهد شد؟
همچنین، در روزگار ما، برای طلبه لازم است که در کنار دروس خود، حداقل یک دور آثار آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری و اندیشمندان بزرگ اسلام و انقلاب را خوانده باشد؛ این آثار علاوه بر اینکه طلبه را با گزاره های محوری دین آشنا می کند، به پاره ای از مهمترین پرسش های عصر ما پاسخ میدهد، توان مواجهه با نسل جوان را به ما می آموزد و در حقیقت معاشرت با اسلام شناسان دردآشنای بصیر است. این معاشرت طولانی، به انتقال حساسیتها، نگرشها، سلیقه ها، روحیات و دستگاه معرفتی آن بزرگان می انجامد که این مهم برای طلبه بسیار مغتنم و حیاتی است.
پیشنهاد میشود طلاب محترم در سالهای آغازین طلبگی از مراجعه به آثار شخصیتهای درجه دو و سه و کسانی که به هر ترتیب تخصص کمتری دارند خودداری کنند و کام خود را با اندیشههای مستحکم اندیشمندان معتبر اسلامی بردارد تا سلیقه علمی آنها به خوبی شکل بگیرد و ذایقه مشکلپسند آنان در مواجهه با آثار درجه دو و سه خراب نشود.
بهترین، کوتاهترین و مؤثرترین عامل موفقیت در هر هنر، دانش یا حرفهای، حشرونشر با شخصیتهای تراز اول و ستارههای بینظیر آن است. امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد مصباح ، شهید صدر و مقام رهبری نمونه اعلای عالم مجاهد ربانی و متفکر ورع انقلابی است که بر تارک حوزههای علمیه تا ابد میدرخشند.
تسلط بر آثار این بزرگان مسیر دشوار طلبگی را هموار و آشنایی با عمق معارف دینی را سهل می گرداند و منظومه تعالیم دینی را به شکل یک دستگاه جامع منسجم ـ نه ازهم گسیخته و ناقص و نامتوازن ـ به ذهن و دل طلبه منتقل میکند.
مطالعه آثار این اندیشمندان جریانساز حرکتآفرین، نه یک زایده زیبا یا امر مفید که یک ضرورت است و طالبان علوم دین را نسبت به بسیاری از آسیبها و کژرویها و جهالتها بیمه میکند و روح مجاهدت علمی، استقامت فکری، احساس مسئولیت اجتماعی و انصاف عملی را در جان آنان زنده و پرشور نگاه میدارد.
توصیه اکید امام راحل و راهبر حکیم انقلاب اسلامی ـ که بزرگترین سرمایههای حوزههای علمیه در طول تاریخ آن به شمار میروند ـ به انس و ارتباط با آثار این شخصیتهای بزرگ، این ضرورت را بیشتر نشان میدهد.
این بزرگان، بر قله بلندی قرار گرفتهاند که طلبه در دامنه آن به سر میبرد. در انتهای راهی هستند که طلبه در ابتدای آن است و در افق دوردستی است که طلبه به سوی آن روان است. از این جهت تلاش برای آشنایی با اندیشه آنان به عنوان یک الگوی جامع و مسطوره بینظیر، برای طلاب علوم دینی لازم و حیاتی است.
برای این منظور لازم نیست که تا زمان اجتهاد صبر شود بلکه برعکس برای رسیدن به اجتهاد مناسب است از همان اوایل طلبگی مطالعات جانبی انبوهی وجود داشته باشد. طبعا در ضمن این مطالعات، یادداشتبرداری و پدید آوردن آثار جدیدی که ذیل این آثار قرار گیرند هم مفید است.
۳٫ دانستیم که افزودن پهنای مسیر تحصیل، بر کوتاه کردن طول مسیر اولویت دارد و طلبه به جای بیتابی و شتاب در فراگیری متون کلاسیک، شایسته است به جامعیت برنامه خود و حفظ توازن کلان آن نظر داشته باشد و در تناسب اندام فعالیتهای خود بکوشد؛ اکنون از این قاعده چند مورد را استثنا میکنیم؛
الف. طلابی که در آزمون پایان سال، نمره قبولی لازم را نیاورده اند، به اضطرار باید بخشی از تابستان خود را به ترمیم نقایص سال تحصیلی اختصاص دهند.
ب. پایه دوم ـ مشخصاً کتاب سیوطی و المنطق ـ برای طلابی که زمینههای آشنایی با صرف، نحو و منطق را پیش از حوزه داشته اند و در سال اول با موفقیت کامل از حلقه مقدماتی صرف، نحو و منطق عبور کردهاند؛ ادبیات عربی و منطق، دو علم مهم کاربردی است که بیشتر، از راه تمرین و تجربه عملی جذب دستگاه هاضمه علمی طلبه میشود. سیوطی و منطق مظفر، بسطیافته آموزه های صمدیه و منطق پایه اول است و گره کوری از کار طلبه نمی گشاید. این سخن، هرگز به معنای نفی ارزش این دو کتاب نیست و به هیچ عنوان نباید توصیه به سهلانگاری تلقی شود، بلکه پیشنهادی است تنها و تنها برای طلابی که از نعمت خوشذهنی و همت و سختکوشی بهره مند هستند؛ اینان به خاطر داشتن این ویژگیها، کلاس درس سیوطی و المنطق را تُنُک و کممایه احساس میکنند و از تکرار مکررات آزرده خاطر و ملول می گردند. چنین کسانی، مناسب است که با برنامهریزی هوشمندانه (ترجیحاً تحت نظر یک استاد یا یکی از طلاب پایه های بالاتر)، از اواسط پایه اول، اقدام به تحصیل فشرده این دو کتاب نمایند و تا اواخر تابستان، خود را برای آزمون ارتقایی آماده کنند.
تنها تفاوت این طرح با برنامه رسمی پایه دوم، سرعت آن است؛ بنابراین همه این کتابها، باید بدون ممیزی و تلخیص خوانده شود و کیفیت فهم متن نیز نباید آسیب ببیند. برای این منظور، باید از صوت درسی، استاد خصوصی و شروح موجود، و همچنین تجزیه و ترکیب فراوان عبارات عربی و تمرین گسترده قواعد منطقی بهره گرفت.
ج. پایه ششم (مشخصاً قسمت سوم لمعه شهید و مجلّد دوم اصول مظفر)؛ طلبه پایه ششم، طی دو سال کامل، کتاب لمعه را زیر و زبر کرده و با فراز و نشیب عبارات آن کاملاً آشناست؛ زبان فقهی شهید اول و ثانی برای او تازگی ندارد و پیچ و خمهای متن را به خوبی تجربه کرده است؛ اکنون با این سرمایه علمی، آمادگی آن دارد که بدون دستگیری لحظه به لحظه استاد، به استقلال و به سرعت، باقیمانده کتاب را به پایان برساند. از چنین طلبه ای میتوان توقع داشت که با مباحثه و مطالعه قوی، در مدت زمان کوتاهی، از عهده لمعه برآید؛ بدون آنکه آسیب قابل ذکری به کیفیت تحصیل او وارد شود، مشروط بر اینکه کتاب را از آغاز تا به اینجا به خوبی درس گرفته باشد. در جلد دوم اصول مظفّر نیز این مسئله جاری است؛ افزون بر این، حجم تحلیلهای فنی و دشواری های نفس گیر در این مجلّد، نسبت به جلد اول، به شدّت کاهش یافته است و نیز مباحث جلد دوم، با بسط و تفصیل شگفت آوری در رسائل شیخ انصاری بازخوانی خواهد شد.
مجموع ویژگیهایی که بیان شد، فشرده سازی زمان این دو متن را تجویز میکند، بلکه این چگونگی، معمولاً کلاس درس لمعه و اصول را در پایه ششم، برای طلاب مستعد و کوشا خسته کننده و کم فایده می نماید.
د. انتهای دو کتاب رسائل و مکاسب؛ آنچه درباره لمعه و اصول فقه ذکر شد، درباره بخش پایانی کتاب رسائل و مکاسب نیز صادق است. خستگی روحی ناشی از یک دوره ارتباط مستمر با یک متن، یک قلم، یک موضوع و یک سبک نگاه که روح تنوع جو و نوگرای جوان را میآزارد، آن هم در لایه های عمیق و تخصصی دانش که به حوصله و تمرکز فراوان نیاز دارد و نیز انس گرفتن با قالب و تسلّط بر محتوای کتاب در اثر توانمندی درگیری با متن و… ، مجموعاً جواز عبور سریع از متن را برای طلبه صادر میکند.
بار دیگر تأکید می شود که این پیشنهاد، تنها یک تدبیر برای برنامهریزی علمی، براساس واقعیتها و توانایی های طلبه است و هرگز به معنی فرو کاستن ارزش علمی این متون و یا توصیه به حذف آنها نیست.
ویژگیهای دوره تحصیلی سطح ۲
بی مناسبت نیست که به بهانه ذکر خیری که از دو کتاب رسائل و مکاسب به میان آمد، به برخی از ویژگیهای دوره تحصیلی سطح ۲ بپردازیم؛ بر اساس این ویژگیها، شاید بتوان دوره چهار ساله تحصیل رسائل، مکاسب و کفایه را پرفشارترین مرحله رشد علمی طلبه دانست و از آن با عنوانِ دوره تلاطم هویت طلبه یاد کرد. این وضعیت مرهون چگونه گی های زیر است:
یکم. روح تنوع جوی جوان از دشواری کشنده و یکنواختی فرساینده متون و تکرار مباحث، خصوصاً در علم اصول سخت گلایه مند است.
دوم. بسیاری از مباحث را، به خصوص در پارهای از فروع فقهی و نیز در جای جای علم اصول، بی فایده، انتزاعی و دور از واقعیت عینی اجتماعی میبیند، پس از ساعتها صرف توان و هزینه مبالغ هنگفتی از سرمایه فکری و زمانی، به نکته کارگشایی برنمی خورد و نسبت به بهره فراگیری این متون، توجیه عقلانی شایستهای در اختیار ندارد و در پیشگاه وجدان خود، دائماً محکوم است. جملات پراکندهای از زبان بزرگان هم بر این التهاب میافزاید. این حکایت دردآور، نهاد حقیقتجوی طلبه را سخت آزرده و آشفته میسازد و توان فعالیت را از او میرباید.
سوم. طلبه در آغاز این فراز، دست کم ۶ سال به تحصیل اشتغال داشته و به عنوان یک حوزوی (روحانی) در میان مردم شناخته شده و جا افتاده است و چه بسا جامه مقدس روحانیت را نیز بر تن کرده باشد. اکنون بدنه جامعه از او توقع بسیار دارد؛ در این شرایط هر چه طلبه با اجتماع بیشتر مرتبط باشد، این انتظار و تقاضا را در نگاه و بیان توده مردم بیشتر احساس میکند. به همان تناسب که آگاهی عمومی مردم بالا آمده و روابط اجتماعی پیچیدهتر شده است، موضوعات متداول و پرسش های نوین هم تعدّد یافته و مسئولیت طلبه هم بیشتر شده است.
از سوی دیگر، به داراییهایی که در سالهای نخست طلبگی اندوخته (از صرف، نحو، بلاغت، تجوید، فقه، اصول، منطق و کلام) نظر میکند و در میان آن سخن مشترک مناسبی برای مفاهمه با مردم ـ خصوصاً اقشار فرهیخته و تحصیل کرده ـ نمییابد؛ اقشاری که از او انتظار دارند سخن دین خدا را در موضوعات مختلف زندگی، با تجزیه و تحلیل قوی عرضه کند و روح عطشناک آنها را در آشنایی با کلیت تعالیم دین سیراب سازد.
به این ترتیب، طلبه خود را شایسته پاسخگویی به آن انتظار و تقاضا نمی بیند؛ آن گاه در مقایسه با دوستان و هم قطاران خود که روزی در کنار آنها و پشت یک نیمکت درس میخوانده و امروز هر یک اسم و عنوان کارشناس، کارشناس ارشد، استاد، دکتر، مهندس و غیره را یدک می کشند، احساس خوشایندی ندارد.
با صرف نظر از این جانب اثباتی، ثبوتاً طلبه، دست خالی است و برای زندگی شخصی خود نیز، به آشنایی با تعالیم دین بسیار بیش از آنچه که دارد، نیازمند است.
چهارم. طلبه در این دوران، با ازدواج به فضای سازنده زندگی خانوادگی پای گذاشته و در معرض تجربههای جدیدی قرار میگیرد. این تحوّلِ بزرگ در زندگی طلبه، امواجی از مشکلات و مسائل را در زندگی او فرو نشانده؛ و البته به صورت طبیعی، مسائل تازهای از جمله تدبیر معیشتی و تأمین اقتصادی، فراروی او نهاده است؛ مسائلی که طلبه، سابقه درگیری با آنها را ندارد. به این ترتیب، دغدغه یک فعالیت جانبی نیز طلبه را همراهی میکند.
پنجم. طلبه از تحت نظارت مدرسه خارج شده، برای تنظیم برنامه کاری خود، اختیار بیشتری دارد.
ششم. طلبه در آستانه انتخاب یک گرایش تحصیلی قرار دارد، ولی هنوز آگاهی های لازم برای انتخاب رشته تخصصی و ورود به آن را کسب نکرده است.
این همه در صورتی است که طلبه فعالیت خود را به تحصیل دروس رسمی حوزه محصور کرده باشد و هیچ هنر، دانش و توان دیگری نیاموخته باشد؛ اما اگر در حاشیه فعالیت های تحصیلی رسمی، آگاهی ها و مهارت های دیگری نیز اندوخته باشد، هیچ یک از عوارض پیش گفته بر او چیره نخواهد شد.
رهایی از این گرداب سهمگین، در گرو یکی از این دو پیشنهاد است: استقامتی فراوان بیش از طاقت نوع طلبه ها، یا تنوعی در برنامه کاری که ترمیم کننده همه آن کاستیها و عوارض باشد.
برخی از دروس جنبی موجود در نظام آموزشی حوزه، به هدف رفع همین نارسایی ها در برنامه علمی طلبه تعبیه شده است. مراکز تخصصی و مؤسسات علمی وابسته به حوزه نیز در شرایط کنونی، همین نقش را در زندگی شخصی طلبه ایفا میکنند. به نظر میرسد، طلابی که جذب این مجموعه ها می شوند گرچه در نگاه نخست، از برنامه تعریف شده اصلی، اندکی خارج می شوند، ولی در نظر نهایی، از توازن شخصیتی و جامعیت صنفی بیشتری برخوردار هستند و در ادامه مسیر، پرشورتر، موفقتر و مؤثرتر ظاهر می شوند.
پیشنهادی که در این نوشته برای برنامه تابستانی طلاب ارائه شده، ناظر به این واقعیتها (آینده طلبه در دوره سطح دو) بوده است.
در تابستان چه کنیم؟
1. بدون تردید، فصل تابستان باید خستگی ۹ ماه تلاش علمی سنگین را بزداید و نشاط و طراوت تحصیلی را بازسازی کند. به همین منظور لازم است:
الف. برنامه کاری طلبه به صورتی متفاوت با رویه گذشته او طراحی شود تا یکنواختی برنامه به فرسایش روحی او نینجامد.
ب. تنوع شایستهای در فعالیتهای فصل تابستان در نظر گرفته شود.
ج. در صورت امکان، تابستان در یکی از مناطق خوش آب و هوا و خنک سپری شود و یا دست کم یک برنامه مسافرت کوتاه، به هدف تجدید قوا در نظر گرفته شود.
شهر مقدس قم، گرچه از نظر امکانات تحصیلی برای طلبه، بهترین جا است، اما به جهت آب و هوای گرم و خشک، و کمبود مناظر طبیعی، مکان مناسبی برای گذران فصل تابستان نیست، در عین حال، کسانی که امکان انتقال به جای دیگری را ندارند، با افزودن برخی برنامه های تفریحی و ورزشی علاوه بر بهره گیری علمی فراوان از فصل تابستان باید در صدد تأمین این نیاز نیز باشند.
2. از آنجا که پیمودن راه بدون همراه دشوار است، مناسب است که دوستان طلبه، در برنامه تابستانی خود، نوعی مشارکت جمعی را تجربه کنند. کمترین اندازه این مشارکت، همفکری، همکاری و همدلی «دو» طلبه در برنامه تابستانی است.
۳٫3. تابستان بهترین فرصت برای مطالعات متفرقه است؛ منظور از این امور، دانشهایی است که برای طلبه لازم است و امکان تحصیل آن در ایام درسی وجود ندارد. پیش از این به «آشنایی با قرآن و حدیث» و نیز «آثار اندیشمندان اسلامی»، به عنوان مهمترین مصادیق این مطالعات اشاره کردیم. اینک چند نمونه دیگر را یادآور میشویم:
الف. هویت صنفی روحانی؛ اطلاع انسان از موقعیت و محیطی که در آن قرار گرفته، به او کمک میکند که از فرصتها و امکانات، بهتر استفاده کند. کسی که امکانات خود را خوب نمیشناسد و یا با خطرات و آسیب ها آشنا نیست، در تشخیص وظیفه خود دچار مشکل می شود. بسیار مناسب است که طلبه ضمن کار حوزوی خود، گاه از فضای روزمرّه فاصله بگیرد و از افقی دورتر به محیط حوزه، به اهداف، رسالتها و سرمایه ها نظر افکند و چشم انداز وظایف آینده خود را براساس آن ترسیم کند. چنین نگاهی، جهت گیری اصلی حرکت او را اصلاح میکند.
ب. مباحث کلامی جدید؛ آشنایی با برخی مباحث بنیادین که بنای اندیشه و عمل انسان بر آن استوار است و امروزه دچار ابهام های فراوان است، برای طلبه، هم در زندگی شخصی و هم در ارتباط اجتماعی، به خصوص با نسل جوان، ضروری است. بخش عمده ای از این مباحث در آثار شهید مطهری و اندیشمندان پیشگفته قابل دستیابی است. در عین حال، مناسب است که به صورت مستقل نیز به آن پرداخته شود.[۲]
ج. کتب اخلاقی؛ آشنایی با اخلاق الهی، به عنوان مهمترین هدف بعثت انبیاء، برای هر انسانی به طور عموم، و برای طلبه به خصوص لازم است. تنظیم سلوک فردی و اجتماعی انسان بر اساس هنجارهای دینی، به این آشنایی وابسته است. انس طلبه با این مباحث، موجب ارتباط با عمق پیام دین می شود و یک ضرورت به شمار میرود.[۳]
د. تاریخ؛ ضرورت مطالعه تاریخ اسلام و تاریخ سیاسی معاصر، امروزه بسیار روشن است؛ احاطه بر تاریخ که داستان زندگی ما انسانها در اعصار گذشته و در لباس دیگران است، توان تجزیه و تحلیل رخدادهای تاریخی، هم چنین هوشمندی سیاسی انسان را بالا میبرد و از گرفتاری در دام فریب ایمن میگرداند.
4. تحصیل علم تا سالهای متمادی مهمترین وظیفه طلبه است. دستهای از مهارتها، مسیر تحصیل علم را هموار و سرعت آن را زیاد مینماید. به دست آوردن این مهارتها برای طلبه، به منزله دستیابی به یک ابزار پیشرفته است که او را با صرف انرژی اندک، به نتایج بزرگ میرساند. بخشی از این مهارتها عبارت است از تندخوانی، درک مطلب، تقویت حافظه، تمرکز، خلاصه نویسی، یادداشت برداری، مباحثه، برنامه ریزی تحصیلی، تندنویسی، کتابشناسی، نویسندگی، ویراستاری، روش پژوهش و.. . برخی مهارتهای عمومی نیز برای طلبه مفید و در کارآمدی او مؤثر است؛ مانند خوشنویسی، تجوید و قرائت قرآن، آشنایی عمومی با رایانه، تایپ صحیح دهانگشتی، رانندگی وسایط نقلیه، فنون نظامی و برخی از ورزشها. فراغت ایام تابستان، زمان مناسبی برای تحصیل این مهارت ها است. فهرستی از انواع مهارتهای مورد نیاز طلبه در درختواره مهارتی حوزههای علمیه آمده است.
5. تابستان، بهترین فرصت برای انجام فعالیتهای فرهنگی است. ضرورت فعالیت فرهنگی و چگونگی تعبیه آن در برنامه کاری طلبه، در کتاب راه و رسم طلبگی به تفصیل بیان شده است.
به روشنی پیداست که تراکم این همه فعالیت، از گنجایش یک فصل تابستان بیشتر است و نمیتوان همه این اهداف را در فرصت دو یا سه ماه دنبال کرد، اما میتوان با برنامه ریزی درست و اجرای جدّی آن، بیشترین و بهترین بهره را از فصل تابستان برد و نیز میتوان این فعالیتها را برای چند تابستان متوالی در نظر گرفت و چشمانداز کاری چند سالهای را طراحی کرد.