انقلاب اسلامی زمینه ترویج معنویت اجتماعی را گسترش داده است
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدحسین طالبی عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و فارغ التحصیل فلسفه حقوق از دانشگاه منچستر در گفتوگویی به اهمیت تشریح معنویت پرداخت.
وی در این مصاحبه تفصیلی معنویت اسلامی را توضیح داده و تفاوت آن را با معنویت در یهودیت و مسیحیت را تشریح می کند.
حجت الاسلام طالبی همچنین با گریزی به انقلاب اسلامی آن را ظهور معنویت در عرصه اجتماعی مسلمانان می داند و عرصه های جمع زندگی ایرانیان مانند راهپیمایی ها، نماز جمعه و... نمود معنویت اجتماعی معرفی می کند.
در این گفتگو معنویت سکولار نیز تشریح شده و ستیز آن با معنویت اسلامی روشن شده است؛ جوامع غربی در پی معنویت بوده اما موانعی ایجاد می شود که به سمت معنویت اسلامی رهنمون نشوند و دلیل این امر نیز توسط حجت الاسلام طالبی تشریح شده است.
مشروح این گفتگو به شما مخاطبان عزیز تقدیم می شود:
-معنویت چیست و با چه ویژگیهایی شناخته میشود؟
معنویت در برابر مادیّت قرار دارد و مادیّت بهمعنای شناختهایی است که از راه حواس دهگانه (ظاهر و باطن) بهدست میآید. البته دیگر شناختهایی نیز داریم که انسان از راه دیگری بهجز حس تجربه میکند و اصطلاحاً در فلسفه بهطور عام از آنها تحتعنوان «معنویات» یاد میشود. حال اینکه این معنویات (غیرمادی) بهویژه در آن اسمِ معنوی گذاشته شود، باید یک نوع قداستی نیز برای شخص داشته باشد. بهتعبیری نمیتوان به هرچیز غیرمادی، نام «معنوی» نهاد.
برخی امور غیرمادی برای افراد قداست دارند مانند خدای متعال برای مؤمنان یا شیطان برای شیطانپرستان و در سوی مقابل برخی از امور نیز وجود دارند که معنویاند اما فاقد قداست هستند و اصطلاحاً به آنها «معنوی» گفته نمیشود؛ مانند اعتقاد به وجود فرشته یا اعتقاد به وجود امور متافیزیک. امر معنوی امری دارای قداست بوده که آدمی بهوسیله آن امر مقدس به هدف مطلوب خود، نزدیک می شود. دو ویژگی غیرمادی بودن و قداست داشتن لازمه امر معنوی است.
این هدف مطلوب در میان انسانها، امور مختلفی است. هدف مطلوب مؤمنان به خدا در اسلام این است که خودشان را به خدا نزدیک نمایند؛ بهعبارتی یعنی کمالاتی که خدا دارد تا آنجا که ممکن است در خودشان مجسم نمایند و آنها را به فعلیت برسانند که به آنها «معنویت پایدار» گفته میشود و انسان از این طریق به خدای متعال میرسد. یعنی از طریق تمرکز ذهنی و قلبی بر ویژگیهای خداوند متعال و انجام کارهایی که خدا به آنها راضی است، تشبه به خدا پیدا میکند.
- تفاوت معنویت اسلامی با سایر ادیان بهویژه مسیحیت و یهودیت در چیست؟
آنچه که در قرآن کریم پیرامون معنویت مسیحی آمده، این است که آنها اعتقاد به رهبانیت دارند. یعنی عالمان مسیحی یا بهاصطلاح امروز پدران اهل کلیسا (کشیش، اسقف یا پاپ) به رهبانیت و ترک زندگی مادی دنیا که با خوشی همراه است، اعتقاد دارند. بهتعبیری رهبانیت یعنی دوری گزینی از هرچه که لذتهای مادی برای انسان دارد مانند ازدواج، مصرف غذاهای لذیذ و...؛خداوند متعال در قرآن کریم چنین رهبانیتی را نهی کرده است و این امر بدعتی است که در دین مسیحی وارد شدهاست.
اما معنویت در یهودیت بیشتر با شریعت همراه است. شریعت یعنی انجام اعمال واجب و ترک اعمال حرام. در مسیحیت امروزی شریعت وجود ندارد و هرچه بوده تحریف شدهاست؛ لکن در یهودیت همان صورت تحریف شدهی آن وجود دارد و التزام داشتن به شریعت در یهودیت، خود بهمعنای داشتن معنویت است. لذا خاخامها دارای موهای بلند و پوشش سر و... هستند که جزئی از آدابشان بوده و دائماً باید چنین باشند. پایبند بودن به شریعت در یهودیت، عین معنویت است.
در اسلام توجه به امور مادی در کنار و راستای امور معنوی سفارش شدهاست. ازدواج، بهداشت، امور مربوط روان و جسم انسانها، نظافت، مسافرت، تفریحات، غذای خوب و... و لذت های اینچنینی در اسلام ممنوع نیست. البته در برخی جاها نیز توصیه به ترک آن نیز شدهاست؛ لکن این مطلب با معنویت در تضاد نیست؛ چرا که حرام نیست. علیایحال اسراف حرام است و باید از آن پرهیز نمود.
حال تفاوت معنویت اسلامی با معنویت غیراسلامی در این است که مسلمانان از راهِ شریعت و با توجه به ظرافتهای خاصی که در زندگی مادی خود دارند، همراه با قداست بخشیدن به مرکز عالم وجود (خدای متعال) و اطاعت و عبادت کردن او، خود را شبیه خدا میکنند. ما دهها کمال اخلاقی داریم که همهی آن بهطور نامحدود در وجود خداوند متعال یافت میشود. انسانها با تقوا سعی دارند خود را به این کمالات آراسته کنند.
در همین راستا پیامبر اکرم (ع) فرمودند که من مبعوث شدم تا مکارم، برجستگیها و کمالات اخلاقی را به جامعه الهام نمایم و افراد جامعه به آن مکارم مزین شوند. معنویت نیز چنین است. حضرت محمد (ص) در عین اینکه کاملترینِ انسان در تاریخ زندگی بشر بوده و هست، زندگی عادی و بشری خود را انجام داد و همسر و فرزند داشت؛ آن حضرت با مردم رفت و آمد میکردند همه این ها عین معنویت اسلامی است.
- شاخصها یا سنجههای معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی با معنویت سکولار چیست؟
در این پرسش ابتدا باید بدانیم «سکولار» چیست؟ «سکولار» بهمعنای عُرفیشدن است. عُرفیشدن یعنی بهاصطلاح امروزی به فردیت و فردی بودنِ هرچیز و ارتباط نداشتن با اجتماع، «سکولاریزم» میگویند. حال معنویت سکولار یعنی معنویت فردی. به این معنا که انسان در امور اجتماعی لازم نداند که معنویتی وجود دارد و باید آنها را رعایت کند. مثلاً نماز جماعت، نماز جمعه، راهپیماییهایی که برای حفظ انقلاب توسط مردم انجام میشود؛ همه پارههایی از معنویت اسلامی است که بعد از انقلاب ترویج شد و مردم در این آیینها، جنبهی اجتماعی معنویت را بهخوبی تمرین کردند.
امیدوارم حضرت بقیه الله به زودی ظهور کنند؛ شیعیانی که تابع ایشان هستند لازم است نهتنها در امور فردی، بلکه در امور اجتماعی نیز تمرین کرده باشند تا بتوانند الگوهای اسلامی را در دنیا پیاده کنند. بنابراین انقلاب به مردم مسلمان و شیعه کمک کرده است تا بتوانند ابعاد اجتماعی اسلام را تمرین کنند.
در معنویت سکولار میگویند اگر شما مسلمان هستید، مسلمان بمان؛ اما شما بدان که دین و خدا کار به امور اجتماعی شما ندارد و از شما خواسته کارهای فردی را مطابق با خواست خداوند انجام دهید و اسلام هیچ حکمی در امور اجتماعی ندارد و نیز بیان می کند که اسلام فقط برای امور فردی بشر نازل شدهاست. در حالیکه حقیقت غیر از این است. حقوق انسانها که امروزه به حقوق بشر معروف شده در سه دسته جای میگیرند: حقوق فردی، حقوق اجتماعی حقوق جمعی. حقوق جمعی یعنی حقوقی که مردم به همافزایی یکدیگر میتوانند آنها را بهدست بیاورند؛ مثلاً پیشرفت کشور، فتح، پیروزی و... . بلکه باید مجموعه قابل قبولی از انسانها با همدیگر پشت به پشت هم حرکت کرده و به آن هدف نیل پیدا کنند.
در همین راستا اگر ما به 22بهمن گذشته بنگریم، میبینیم که شلوغترین اجتماع مسلمانان و غیرمسلمانان ایرانی بود. این نشاندهنده پشت هم بودن مردم برای نگهداری انقلاب اسلامی است که میتوان از آن به عنوان «معنویت» نام برد؛ در صورتی که با نیت خالص و پاک و برای رضای خدا در این اجتماع بزرگ شرکت شود چون در معنویت باید حتماً آن جهت قداستی نیت شود.
مثلاً اگر قرار است اقتصاد درست شود، باید با اجرای احکام اسلام درست و بازسازی شود. اگر احکام و شریعت اسلام در مسائل اجتماعی زندگی بشر تأثیر گذارد و اجازه دهند آنها در بُعدی از ابعاد اجتماعی زندگی بشر حضور داشتهباشند، آنوقت میتوان گفت همهی اسلام در حال اجرا شدن است و بهدنبال آن نیز مسلمانان در همین زندگی مادی و دنیوی به سعادت میرسند و یقیناً در آخرت نیز به آن دست پیدا خواهند کرد. بنابراین شاخصه، معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی، روح وحدت میان مردم برای رضای خدا و حضور در جامعه است؛ برخلاف معنویت سکولار.
- رابطهی بین معنویت و دین یا اخلاق و شریعت چیست؟
حال که روشن شده معنویت اسلامی دارای ابعاد فردی و اجتماعی است، شرط تحقق آن رعایتِ اخلاق و احکام است. فرق اخلاق و احکام شریعت در این است که اخلاق به امور قلبی مربوط است. البته آثار آن در امور ظاهری پیدا است. مثلاً در اخلاق میگویند حسادت نکن! حال نمیتوان حسادت را از جایی پیدا کرد تا متوجه شویم شخص حسادت میکند یا نمیکند؛ اما حرفی می زند که ممکن است از حسادت باطنی او نشأت گرفته باشد؛ اخلاق یک امر باطنی در نفس بشر است. البته شریعت مربوط به ظاهرِ دینداری و اعمالی است که انسانها باید انجام داده یا ترک کنند. مثلاً روزه بگیرند، نماز بخوانند، رعایت حلال و حرام در خوردن و آشامیدن، امانتداری و… داشته باشند.
حال معنویت ارتباط مستقیمی با اخلاق و شریعت دارد. نمیشود یک فرد به دنبال معنویت مقدس بوده و خداجو باشد و در عین حال مسائل اخلاقی را زیر پا گذارد. چرا که چنین انسانی مرتکب حرام میشود خواه حرام اخلاقی و خواه حرام حکمی؛ بنابراین ابعاد اخلاقی و احکامی باید در داشتن معنویت اسلامی رعایت شود.
- چرا غرب به معنویت سکولاریسم گرایش پیدا کرده است؟
آن بُعد معنوی در انسانها، یک امر فطری است. اینکه انسانها در فطرت خود به یک امور معنوی وادادگی دارند، یک فطرت خداپرستی است. یعنی انسانها در ذات خودشان به وجود «لایتناهی» و موجودی که بهلحاظ کمالات بینهایت است گرایش ذاتی و فطرت دارند.
خداوند متعال نیز در عالم زر از انسانها پرسیده است که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند چرا هستید. «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی». حال چه میشود که انسانها در دنیا از آن معنویت فطری خود دور میشوند؟ بهخاطر تربیت نادرستی که انسانها در دنیا به آن مبتلا میشوند.
حدیث شریفی داریم که معصوم (ع) میفرمایند: «کل مولود یولد علی فطره»؛ یعنی هر انسانی که به دنیا میآید، بر فطرت پاک خودش متولد میشود و این پدر و مادر یا جامعه هستند که او را یهود، نصرانی، مسیحی، زرتشتی یا از مسیر اسلام خارج میکنند. حال زمانیکه جامعه غربی خودش را با انواع مادیات سرگرم کرد و دید که نجاتی در این امور مادی نیست، سرگردان مماند و برای اینکه از این سرگردانی نجات پیدا کند، به سراغ امور معنوی رفت. اینجا میبینیم که عرفانهای کاذب پیش میآید.
عرفانهای کاذب یعنی آن عرفانهایی که پوچگرا هستند و انسانها را بهسمت آن مقصودِ فطریشان نمیرساند. میبینیم بهدلیل افراط در امور مادی، بشر غربی به مسائلِ معنویِ فردی و غیراسلامی پناه آورده تا خودش را از آن سرگردانی که در سایه تمدنِ مادی غربی برایش به وجود آمده است، رها کند. نمادهای معنویتِ جمعی در میان مسلمانان بسیار وجود دارد. مراسم نماز جمعهای که همه مسلمانان در بلادهای مختلف برگزار میکنند، در هیچ دینی وجود ندارد. البته بهطور خیلی معدود و در روزهای بسیار خاصی در سال، یهودیان و مسیحیان نیز چنین چیزهایی دارند، اما آن اجتماعی که بسیار برجسته و نمایان است، از آنِ اسلام است.
مجامع غربی اگر بخواهند معنویت اسلامی را در امور جمعی خودشان نقش و تسری بدهند، حکومتها تضعیف میشوتد بنابراین برای اینکه اولاً معنویت مقدس مزاحمتی برای حکومتها نداشتهباشد، آن را سکولار و فردی میکنند و میگویند این مقوله ربطی به امور اجتماعی ندارد. مثلاً پوشش بدن، عفاف و… امور اجتماعی است؛ و گرنه انسان در خانه خودش لازم نیست که حجاب داشتهباشد. اما آنها معتقدند که معنویت ربطی به این مسائل ندارد. یا میگویند در اقتصاد لازم نیست معنویت و احکام شرع در آن رعایت شود؛ چرا اقتصاد غرب بر امر سرمایهداری و سوسیالیستی حاکم است و جنبه ربا نیز در آن قوی است.
بنابراین چیزی که در اسلام، معادلِ جنگ با خدا شناخته شدهاست، در آنجا وجود دارد و همین مطلب سبب میشود که معنویت در آنجا اجازه حضور در ابعاد اجتماعی و جمعی زندگی بشر پیدا نکند زیرا برای نظامهای سیاسی مزاحمت ایجاد میکند. نظام سیاسی در اسلام بر مبنای حضور مردم نهاده شده و امروزه یعنی عصر غیبت امام عصر(عج)، مردم به تبعیت از ولایت فقیهی که خودشان انتخاب میکنند، توصیهشدهاند؛ به جامعه و اجتماع، حتی در بعد سیاسیِ اسلامی بسیار توجه شدهاست. همچنین معنویت آن نیز چنین است. بنابراین احکام اسلامی در کشور اسلامی باید در همه ابعادِ مختلف زندگی فردی و اجتماعی و جمعی مردم حضور داشته باشد و دشمنان اسلام این را نمیپسندند و تا جایی که بتوانند اجازه نمیدهند چنین معنویتی در سرزمینهای تحت حکومت خودشان جریان پیدا کند و تا جایی که بتوانند مانع گرایش مردم به معنویت مقدس اسلامی میشوند.
بنابراین توضیحات، امروزه اسلامهراسی در غرب بسیار ترویج شدهاست. سردمداران آن کشورها، شناختهاند که اسلام یک دین جمعی و اجتماعی است و البته به زندگی فردی مردم نیز توجه دارد. در هر صورت انسانها باید سعی داشتهباشند تا انسانی کامل شوند؛ یعنی بهسوی قلهی انسانیت کامل که حضرت امام معصوم در آنجا شرف حضور دارند، حرکت کنند.