شماره ۳۶ فصلنامه علمی «پژوهشهای ادبی قرآنی» منتشر شد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، شماره 36 فصلنامه علمی «پژوهش های ادبی قرآنی» صاحب امتیازی دانشگاه اراک با مدیرمسئولی ابراهیم ابراهیمی و سردبیری محسن ذوالفقاری منتشر شد.
این فصلنامه در 6 مقاله و 200 صفحه منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
نشانهشناسی رمزگانهای تشویق و تهدید در سورۀ «قلم»
فریبا سرلکی؛ علی نظری
چکیده: نشانهشناسی علمی است که به واکاوی نشانههای زبانی و رمزگانهای موجود در متون ادبی میپردازد تا با بازشناخت مفاهیم مستتر آنها و کشف لایههای پنهانی، به خوانشی جدید در متن برسد. قرآن کریم که مهمترین منبع تعلیم و تربیت اسلامی است، نیازمند استخراج اصول تربیتی بر مبنای مسائل جدید تربیتی است و برای تفسیر تخصصی تربیتی آن باید لایههای معنایی نشانههای آن مورد مطالعه قرار گیرد. یکی از رویکردهای مهم تربیتی قرآن، ترغیب، تشویق، ترهیب و تهدید برای جلب توجه مخاطبان است. نشانهشناسی رمزگان تشویق و تهدید به عنوان پرکاربردترین روشهای تربیتی در قرآن کریم از اهمیت فراوانی برخورداراست. پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی برمبنای منابع کتابخانهای بهصورت موردی، بهبررسی نشانهشناسی رمزگانهای تشویق و تهدید در سورۀ قلم و تبیین رویکرد تربیتی آن پرداخته است. در این سوره، از رمزگانهای فرهنگی و هرمنوتیک و نمادین برای بیان اسباب نزول و تابآوری پیامبر در برابر آزار واذیت مشرکان و تقابل صفات نیک رسول خدا (ص) در برابر صفات رذیله مشرکان، در راستای تربیت دعوتگر بهروش تشویق و برای تنبیه مخالفان از شیوۀ تهدید بهمنظور آرامش قلب پیامبر اکرم(ص) و ثبات قدم وی در مسیر دعوت به دین اسلام استفاده شده است.
بلاغت سامی و قواعد نظم متقارن و نقد و بررسی آن در سوره صف
محمدحسین احمدیار؛ سیمین ولوی؛ علیرضا باقر
چکیده: یکی از نظریات درباره قرآن کریم، نظریه میشل کویپرس است. وی معتقد است با استفاده از بلاغت سامی و نظم متقارن و معکوس، رهیافتی نو به نظم و انسجام قرآن دارد. او با استفاده از بلاغت سامی به فن تالیف کلام توجه میکند و دیدگاهی کل نگر به متن قرآن دارد. وی طبق بلاغت سامی، متن را به سطوح مختلف تقسیم و آنگاه اشکال گوناگون تقارن یعنی توازی ترادفی، توازی تضادی،توازی تولیفی یا تکاملی، نظم محوری یا ترکیب دایرهای، نظم معکوس یاترکیب آینهای یا مقابله عکسی را با کمک شاخصهای تالیفی تجاور، دوتایی بودن، ترادف، تضاد، تشابه، تکرار یا اینهمانی، تماثل صوتی یا هم صدایی، مشابهتهای صرفی، ساختار نحوی یکسان، مطرح کرده و به بررسی آنها میپردازد. هدف این مقاله نقد و بررسی قواعد بلاغت سامی طبق شیوه کویپرس با روش تطبیق آنها درسوره صف است. در این مقاله پس از تبیین و توضیح نظریه مذکور، جامعیت وکارایی آن ازطریق تطبیق قواعد مورد استناد کویپرس درسوره صف مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و مشخص شده است قواعد بلاغت سامی در این سوره درسطح مَقطَع، سِلسِله در همه آیات کارآمد و در سطح مَفصَل، فَرع، قِسم و جُزء در تعدادی از آیات ناکارآمد است
بازنمایی تمثیل «بیت عنکبوت» در متون ادب فارسی
محمود مهرآوران؛ مهدی اسلامی
چکیده: یکی از شیوههای بلاغی در سخن، استفاده از تمثیل است. قرآن کریم نیز بسیار از تمثیل، استفاده کرده است. تمثیل بیت عنکبوت یکی از مشهورترین تمثیلهای ساده و محسوس قرآنی برای استدلال و اقناع است. در قرآن کریم، عمل کسانی که به غیر خدا و بتها تکیه کردهاند، به بیت عنکبوت تشبیه شده که سستترین خانه است. تمثیل بیت عنکبوت در ادبیات فارسی نیز بازتاب فراوانی دارد و سخنوران فارسی از این تمثیل قرآنی بسیار استفاده کرده و در ساخت و پرداخت تصاویر بلاغی به شیوههای گوناگون بهره بردهاند. در این مقاله با هدف آشنایی با بازتاب این تمثیل در ادب فارسی و شناخت چگونگی استفادۀ شاعران از تمثیل عنکبوت، بهروش توصیفی تحلیلی، بیش از چهل اثر ادبی را بررسی و نقش عنکبوت را در آنها تحلیل کردهایم. در این تحلیل دادههای تحقیق با توجه به کارکرد اصلی، دستهبندی شده و به کارگیری عنکبوت در نقشهای نمادین، مشبهبه، حضور در فرهنگ عامه و نجوم بررسی شده است. نتیجۀ تحقیق نشان میدهد که شاعران در مدح، وصف، پند و اندرز و توصیف اشخاص و حیوان و احوال گوناگون از تشبیه بیت عنکبوت یا نام عنکبوت استفاده کردهاند. عنکبوت در بیان شاعران و سخنوران هم جنبۀ مثبت دارد و هم منفی. در جنبۀ مثبت عنکبوت مشبهبه و نمادی از رازپوشی، تلاش برای رزق، نمونهای از موجودات ضعیف روزی خورنده، قانع و گوشهگیر و مشبهبه عشق است. از دیدگاه منفی، عنکبوت نمادی از کمهمتی و سستی و ناتوانی، حقارت در هدف، مظهر دنیا و تعلقات آن، فریبکار و زورگو و نماد آرزو و حرص است. شاعران در تصویرسازی نیز از نام و ویژگیهای ظاهری عنکبوت استفاده کرده و آن را مانند خورشید و شیشۀ شکسته دانسته و نمونهای برای تشبیه احوال، مایۀ عبرت و پرهیز از غرور دانستهاند. در فرهنگ عامه نیز باورهایی دربارۀ عنکبوت و تار آن در ایران و دیگر ملل وجود دارد.
واسازی و چالشهای آن در تعامل با متن قرآنی بررسی موردی سوره توحید
خلیل پروینی؛ سید حسین حسینی گوشکی
چکیده: واسازی(Deconstruction) در اشکال گوناگون ظاهر میشود: گاهی یک موضع فلسفی است، گاهی یک استراتژی سیاسی و فکری و گاهی نیز یک شیوه خوانش است، اما بهطور کلی از دو زاویه قابل بررسی است: 1. واسازی به عنوان ابزار تحلیل متن که به تفکیک و جداسازی عناصر اساسی یک ساختار از یکدیگر بهمنظور کشف روابط این عناصر و شناخت تناقضها و نقاط ضعف و قوت آن ساختار بهشکلی هرمی و از کل بهجزء میپردازد. 2. واسازی بهعنوان یک مکتب انتقادی و یک جریان فلسفی و ایدئولوژیک در واکنش به ساختارگرایی. این جریان انتقادی - فلسفی از دیدگاه دریدا کنکاشی دائمی در سیاق متن و تزلزل و تفکیک در تمامی معانی بخصوص معنی حقیقت است که منشأ و مبنای خود را از لوگوس (Logos) دریافت میکند و تناقض، نسبیگرایی، تکثر و تعدد معنی و باز بودن کامل متن برای تمامی احتمالات و معانی را برملا میسازد و بر این اساس، با خالی ساختن متن از مؤلفههای خارجی از جمله بافت و سیاق و مؤلف و تاریخ و... هر گونه حد و مرز، قداست و ثبات را از متن میزداید و دوگانگیها و اصول ثابت و حقیقت آن را نادیده میانگارد. این شیوه خوانش متن علیرغم تفاوتهای اصولی و گسترده خاستگاه آن با بستر فرهنگی و شرایط خاص جوامع اسلامی، توسط برخی از اندیشمندان اسلامی در خوانش متون اسلامی بهکار گرفته میشود. در مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از رویکردی معرفتشناسانه، ضمن روششناسی خوانشِ واساز و مبانی فلسفی و زبانی آن، به این مهم پرداختهایم که افسار گسیختگی رابطه میان دال و مدلول، چالش بزرگی را در حوزه متن قرآنی (در اینجا سوره مبارکه توحید) بهوجود میآورد که ناشی از تفاوت فاحش دو نوع جهانبینی است. واسازی یک ایدئولوژی بشری است که با مرکزگرایی و مطلقمحوری توحید، هماهنگی ندارد، بلکه دقیقا نقطه مقابل اندیشه توحیدی و دینی است. بنابراین برخلاف دیدگاه واسازی مبنی بر تقدم ارزشی "نوشتار" بر "گفتار" و مرگ مؤلف و تعدد معنایی، ما در متن قرآن کریم بهعنوان هم "کتاب" و هم "کلام" الهی، بیش از آنکه با تعدد معنی روبرو باشیم، با عمق، گستره و لایههای معنایی مواجه هستیم که در ضمن نظامی خاص و با قصدمندی بیان شده و برخلاف پیش کشیدن "غیاب" در واسازی، "حضور" و "غیاب" در متن مرکزگرای قرآنی همزمان به تناسب سطح ادراک خواننده بهطور محسوسی جلوهگر است.
بررسی و تحلیل سوره های فاتحه و بقره براساس نظریه بهینگی پرینس و إسمولنسکی (با محوریت کتاب معانی القرآن فراء)
قاسم مختاری؛ مهدی محمدی؛ محمد جرفی؛ سید ابوالفضل سجادی
چکیده: نظریه بهینگی یک رویکرد محدودیت بنیاد در حوزه زبان شناختی جدید میباشد که در سال (1993م) توسط آلن پرینس و پاول إسمولنسکی مطرح شد. براساس این نظریه صورتهای زبانی، ناشی از تعامل میان محدودیتهای متقابل و متضاد میباشند و محدودیتها، معیار تمایز میان بروندادهای برخاسته از درونداد اصلی قرار میگیرند. در این پژوهش با شیوه توصیفی– تحلیلی، انطباق معیارهای نظریه بهینگی در مسائل اسنادی برخی از آیات سورههای "الفاتحة و البقرة " با محوریت کتاب معانی القرآن فراء مورد تحلیل قرارمیگیرد. هدف محوری این پژوهش، انطباق معیار های انگاره بهینگی بر شواهدآیات قرآن کریم میباشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که قرآئتهای قرآنی بهعنوان متونی مستند و مرجع در سطح إستعمال و أداء لغوی، دارای بهینگی میباشند؛ ولی در انطباق با معیارهای رایج نحوی، سطح بهینگی متفاوتی دارند. در بررسی شواهد این دو سوره مشخص میشود که محدودیت هایِ پایایی مراعات و محدودیتِ نشاندارِ تخطی پذیرِ مُهلِک (*!) بهندرت اتفاق می افتد و بیشترین نقضِ محدودیتها در مجال محدودیتهایِ نشاندارِ تخطی پذیرِ غیرمُهلک (*) واقع میشود و بروندادهای بهینه از منظر فراء، بروندادهایی میباشند که قرآئت مرفوع شاهد آیه را توجیه میکنند که این مساله متاثّر از تمایل فراء به اعراب مرفوع و نیز رویکرد او به عاملیّت مبتدا در رفع میباشد؛ در نتیجه در ترکیبهای اسنادی، بیشتر به تقدیر، حذف وتأویل خبراهتمام دارد. محدودیتِ نشاندارِ غیر مُهلِک " الحذف والتقدیر" دارای بیشترین نقض درتحلیل شواهد آیات می باشد.
دلالت یابی آیۀ«مودت» مبتنی بر رویکرد «شناختی»
سیده فاطمه کیایی؛ شیرین پور ابراهیم
چکیده: آیه 23 سوره مبارکه شوری:«ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» معروف به آیه مودت، در فراز میانیاش از مخاطبان درخواست میکند که به قربی مودت نمایند:«الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى». در تفسیر این فراز دیدگاههای مختلفی مطرح شده که رویکرد غالب در اکثر آنها نقلی و برونمتنی است و کمتر موردی یافت میشود که به قرینهای درون متنی استناد شده باشد. این موضوع نگارنده را بر آن داشت به ارزیابی قابلیت متن در ارائه چنین قرائنی بپردازد. در راستای بررسی این شاخصه، بهنظررسید اقدام هنجارگریزانه متکلم در برقراری نسبت بین دو مقوله «مودت» و «قربی» با استفاده از حرف اضافه «فی»، شاید بتواند بهعنوان قرینهای درونمتنی ایفای نقش نماید؛ این رو نوشتار حاضر با استناد به منابع کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی با هدف بررسی پیامدهایی که این نسبتسازی بهلحاظ بار معنایی بهعبارت حمل میکند سامان یافت. از آنجا که برای وقوف به بار معنایی برآمده از این نسبتسازی اطلاع از معانی حرف اضافه «فی» لازم مینمود، از انگاره شناختی برای این مهم استفاده گردید، الگویی که بهدلیل روشننمودن مبنای تجربی ساختارهای مفهومی، تبیین گویاتری از معانی آنها ارائه میدهد. با مطالعه الگوی شناختی و نحوه کاربست آن در معناشناسی حرف اضافۀ «فی» بهتدریج این فرضیه در ذهن قوت گرفت که با نظرداشت به قابلیتهای کارکردی که انگاره شناختی درباره معنای حرف اضافه «فی» میشناساند، دیدگاه دال بر مودتورزی به ائمه، میتواند بهعنوان دیدگاهی با قرینهپذیری درونمتنی مطرح گردد؛ از این رو در نوشتار پیشرو درصدد طرح و تقویت این فرضیه هستیم که اگر متکلم درصدد بیان محبتورزی به ائمه میبود، بهاحتمال زیاد در صورتبندی مقصود خود، از تعبیری مشابه عبارت همین آیه یعنی «الموده فی القربی» استفاده میکرد.
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره فصلنامه علمی «پژوهش های ادبی قرآنی» می توانند به اراک،خیابان شهید بهشتی، میدان شریعتی، دانشگاه اراک، دانشکده علوم انسانی، دفتر فصلنامه پژوهش های ادبی- قرآنی با شماره تلفن: 32624130(086) یا به نشانی اینترنتی این فصلنامه به آدرس http://paq.araku.ac.ir/ مراجعه کنند یا تماس بگیرند.