کرامت انسانی و زیست فناورانه
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، آیت الله علی اکبر رشاد استاد درس خارج حوزه علمیه در درس فقه خود تحت عنوان «فقه زیست فناوری» به اداله جواز و عدم جواز زیست فناوری و بیوتکنولوژی پرداخته است.
متن کامل این جلسه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره:
ما در مجموع 20 محور را -که هریک موضوع یک فصل قرار می گرفت- برای بحث فقه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک طراحی کردیم. 4 محور از 20 محور پیشنهادی به مباحث پیشفقهی مربوط میشد و اجمالاً به آنها پرداختیم و عبور کردیم. 16 محور [باقیمانده] دقیقاً از سنخ فقه محض قلمداد می شود که اولین موضوع از این فصول 16 گانه مربوط به «جواز و اباحه کار علمی زیست فناوری» بود؛ گفته شد موضوع این فصل در 3 مستوی و 3 افق مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. افق و مستوی اول «حکم اولی کار علمی دانشورزی در زمینه زیست فناوری» بود که حسب ادله مختلفه اقامه شده جواز و اباحه آن را اثبات کردیم. در افق دوم «حکم ثانوی ایجابی دانشورزی و پژوهش در زیست فناوری» بررسی شد که آیا می توان استحباب یا وجوب آن را اثبات کنیم؟ که در این افق هم پاسخ مثبت بود یعنی با تمسک به بعضی از ادله و خاصه قواعد فقهیه مرتبط و مختص ما [مؤلف] در شرایطی و بر اساس قیودی استحباب و یا وجوب را احراز کردیم.
بررسی حکم ثانویه سلبی
بحث در حکم ثانوی دانشورزی و پژوهش در زمینه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک از لحاظ سلبی یعنی احتمال حذرِ خفیف (کراهت) یا حذرِ شدید (حرمت) است. بنا داریم بگوییم حسب اقتضائات خاصی حکم دانشورزی و پژوهش در زمینه زیستفناوری کراهت بلکه حرمت باشد؛ در چه شرایطی پژوهش و دانشورزی حکم حذری پیدا میکند؟ اگر بر دانش و علوم زیستی و کشف قوانین حیات و تحصیل تکنیک ها و فرآیندهای زیستورزانه پارهای مفاسد و مضرات مترتب باشد حکم دانشورزی و پژوهش در این زمینه چیست؟
جهاتی می تواند در تغییر حکم از اباحه و احیانا استحباب و وجوب به کراهت یا حرمت دخیل باشد. گاه دانشورزی در قلمرو زیست شناسی موجب تبدیل [حکم] می شود؛ گاه تبدیل حکم از اباحه به حذر خفیف یا شدید به سبب تغییر موضوع است و گاه به سبب تغییر غایت. بر اساس پاره ای قواعد {الأعمال بالنیّات} که «قصد» ماهیت ساز است و ماهیت موضوع و حکم را می سازد و جهت حکم را تغییر می دهد، ممکن است دانش ورزی به غایتی مُجاز و مباح باشد و به غایتی دیگر خیر؛ مثل کشف حقایق حیات و پیبردن به قوانین و سنن الهیه به غایت اعتلای کلمة الله و تحکیم توحید؛ با این انگیزه و غایت نه تنها مباح بلکه مستحب یا واجب می شود. اما اگر کسی در مقام دانشورزی و پژوهش در زمینه زیستفناوری به جای تحکیم عقاید حقّه، تضعیف عقاید آن را نشانه رفته است و غایت شومی را در ذهن دارد در این صورت حکم تغییر می کند. یا [به عنوان مثال از دیگر موارد میتوان گفت] به سبب آثاری که بر فعل معرفتیعلمی مترتب میشود- آثاری که بسا لامحاله و لاجَرَم بر آن مترتب خواهد شد- اگر حیات را دستکاری کنیم و آثار خسارت باری بر حیات نبات و حیوان و انسان وارد شود قهرا این آثار منفی موجب تغییر و تبدیل حکم فعل علمی از جواز یا استحباب یا وجوب به کراهت و حرمت می شود.
بررسی قواعد
نکته: چون بنای ما بر اختصار است مواردی را که می تواند افراد و مصادیق «تبدیل موضوع یا غایت یا ترتب آثار» قلمداد شده و حسب مورد نیز به قاعده یا قواعدی که با تمسک به آنها نوع فعالیت علمی را غیر مُجاز یا مکروه انگاشت را ذکر می کنیم. قهرا طبق روال متعارف و فرآیندهای اجتهاد باید آیات و احادیث و در صورت وجود اجماع سپس ادله عقلیه را (البته به صورت گسترده بنا بر ورود نداریم) بررسی کرد.
قواعد فقهیه یا قواعد الفقه عموما برآیند و برآمد آیات، روایات و ادله عقلی قلمداد می شود بنابراین ما در مقام اشاره به ادله هریک از مصادیق مربوط به تبدیل موضوع یا تغییر غایت یا ترتب اثر به قواعد تنها به قواعد فقهیه اشاره می کنیم. چند جلسه گذشته در خصوص قواعد فقهیه مرتبط حتی مختص به فقه زیستفناوری پرداختیم. تا اینجا قریب به 100 قاعده را فهرست کردم؛ البته این یک فحص ابتدایی است و اطمینان دارم قواعد فقهیه مرتبط و مختص به صدها قاعده بالغ خواهد شد که به این قواعد خواهیم پرداخت انشاالله.
قاعدة الضروره فی کلِّ شیءٍ إلّا فی الدماء این قاعده را در مسئله تقیه مطرح می کنند اما میتوان قلمرو آن را به مصادیق و مثالهای آتی بسط داد.
فرض کنید قبل از إعمال قواعد و فرآیندهای زیستفناورانه درصدد کشف قوانین حیات و فهم فرآیندهای زیست فناورانه هستیم و این کار علمی مستلزم قتل نفس است. چنین کارِ علمی قطعا مُجاز نیست. اگر بنا باشد ما با مطالعه و به بهانه مطالعه علمی و پژوهش و دانشورزی برای کشف قوانین زیستی و اسرار حیات و دست یافتن به تقنیات و فناوریها و فرآیندهای زیستفناورانه مرتکب قتل شویم -فرض کنید جنینی را در حالی که ولوج روح شده و در شرایطی است که به او انسان و نقس اطلاق می شود و این از مسلمات فقه ماست، از این جنین سلب حیات کنیم و به خاطر کار علمی جنین را نابود کنیم -قهرا چنین کار علمی مُجاز نخواهد بود زیرا اگر ضرورت هم اقتضاء کند، ضرورت، حدود دارد و در همه چیز نیست. اگر ضرورت در اکثر امور باعث اباحه و جواز است در حوزه دماء موجب جواز نیست.
قاعده حرمة إزالة الحیاة عن کلِّ حیٍّ بغیر حقٍ اگر کار علمی و دانشورزی موجب سلب حیات از حیوان بغیرالحق باشد -گرچه بسیاری از فقهاء سلب حیات از حیوان را علی الإطلاق مُجاز دانسته و حفظ نفس حیوانی را واجب نمی دانند و حداکثر ممکن است ارتکاب به سلب حیات از حیوان را عملی غیر اخلاقی بینگارند نه عملی غیر شرعی ولی- ما معتقدیم سلب حیات از حیوان بغیرالحق مُجاز نیست؛ البته اینکه در چه جاهایی مُجاز است بحث دیگری است. لهذا در همین مسئله و ما نحن فیه گاهی ضرورت مهم می شود که در مقام سنجیدن سلب حیات از حیوان با آن چه که در کار علمی و دانشورزی در زمینه زیست فناوری مترتب است، این مسئله اهم از موضوع حفظ حیات حیوان است که در این صورت [سلب حیات از حیوان] مُجاز می شود؛ اگر به این حد نرسد ما معتقدیم به استناد این قاعده -که به مثابه یکی از قواعد فقه پیشنهاد می کنیم- می توان گفت هرگونه و برای هر نوع فعالیت علمی و در هر حدی از دانشورزی قلمرو زیستشناسی نمیتوان ازاله حیات کرد و آن فعل و فعالیت را مُجاز شمرد.
توضیح مبنا قاعده حرمت الازالة حیاة عن کل حی بغیر حق؛ منشأ [حرمت در این قاعده] می تواند چیزی غیر از مسئله ازاله حیات باشد؛ ولی قطعا یکی از وجوه عمده در مثالی که به آن استشهاد خواهم کرد ازاله حیات به غیر حق و لهوی و لغوی از آن و موجود ذی حیات است. غالب فقها در خصوص طی مسافت کسی که تفنناً و تفرجاً برای شکار می رود نه تنها 8 فرسخ بلکه 80 فرسخ هم طی مسافت کند نماز او قصر نمی شود و نمیتواند روزه خود را افطار کند و در حقیقت سفر مباح قلمداد نمیکنند و چون سفر مباح نیست حکم سفر شرعی بر آن مترتب نیست. این به چه جهت است؟ این به جهت حفظ نفس محترمه حیوانی است. اینجا قتل انسان مطرح نبوده بلکه قتل حیوان و سلب حیات از آن است. ما چنین فتاوایی را بین بزرگان و فقها داریم!
درنتیجه اگر همین حرمت صید لغیر الضروره یا حرمت سلب حیات از حیوان به صورت غیرضروری که برای اکل و رفع حاجت نیست بلکه برای تفرج و تفریح است را به صورت قاعده تلقی کنیم- که در مسئله صوم و صلات سفر آثار و فروعی بر آن مترتب است- می تواند یک قاعده به حساب آید چون فروع جزئیه بسیاری بر آن مترتب است. این قاعده اینجا نیز میتواند مورد تمسک ما قرار بگیرد.
قاعده حفظ حرمت مومن[1] اگر دانشورزی و پژوهش در قلمرو زیستشناسی و فناوریهای زیستی موجب تخفیف کرامت ذاتی انسان شود- انسان دارای کرامت ذاتی است تا آنجا که انسانیت او محفوظ است و تا جایی که خودِ او حریم خویش را به مثابه یک انسان حفظ میکند و دیگران نیز حق تجاوز به حریم انسانی او را نخواهند داشت- خود به خود نمی تواند مُجاز باشد. اینکه به اعتبار سنجشها، قیاسات و اهم و مهم کردنی بر اساس فقه الأولویات حکم ثانوی «اباحه» پیدا کند یک مطلب دیگر است. فینفسه بخواهیم با تشریح و تجزیه جسد مومن این کار را انجام دهیم مُجاز نبوده و حرام و قابل تأمل خواهد بود.
قاعده وجوب التحفظ علی عِرض المسلم _لو علی عِرض الناس: اگر کار علمی در حوزه زیست فناوری و پژوهش و دانش ورزی در زمینه التکنولوژیه الحیویه و کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و تحصیل توان برای اعمال تقنیات و فناوریها و فرآیندهای زیست فناورانه باعث خدشه در عِرض افراد شود و آبروی افراد را به مخاطره بیفکند، به اعتبار این عارضِ ثانوی اصل دانشورزی محل تامل و اشکال میشود و این قاعده می تواند پشتوانه این مثال و مصداق قلمداد بشود.
قاعده وجوب التحفظ علی سرِّ المسلم أو الناس عن الغیر: اگر کار علمی زیستفناورانه در قلمرو حیات باعث افشاء و کشف اسرار انسانها شود مانند اینکه پِی بردن به ژنوم انسانی دستیابی به صندوق أسرار و جعبه سیاه خصوصیات حیاتی یک انسان قلمداد شود یا احیانا با إعمال آن بعضی جهات فاش شود- فرضاً کسی با مطالعه زیستفناورانه و صرفا کار علمی در این زمینه پِی می برد که این فرد مرتکب فلان کبیره شده است- این اشاعه فحشاء است، این اشاعه سرِّ یک انسان است و قهرا به مثابه مانع تلقی میشود و حکم کار دانشورزی و پژوهش در زمینه زیستفناوری را تحت تاثیر قرار دهد؛ البته همان طور که در خصوص مصادیق قبلی هم اشاره کردیم ممکن است مواردی وجود داشته باشد که ما مُجاز باشیم، مثلا در مسئله اشاعه فحشاء در خصوص پِی بردن به اسرار یک فرد از طریق مطالعه علمی در ژنوم او اگر با رضا و اجازه او باشد، پزشک و زیستشناس مؤمن یا بستگان او مانند اینکه به برادر خود اجازه میدهد که روی جسم او مطالعه کند یا احیانا آثار اهمّ و فوق العاده مهم و حیاتی دیگری بر این موضوع مترتب می شود در چنین مواقعی استثناء میشود. ولی اصل بحث ما به اعتبار و به دلالت این قاعده آن است که در این زمینهها کار علمی و پژوهشی باید همراه با احتیاط و لحاظ شرایط و جوانب مسئله صورت ببندد. مسئله حفظ ژنوم انسانی و DNA افراد از مهم ترین اسرار بلکه شاید بتوان ادعا کرد که مهمترین اسرار آدمی در DNA او نهفته است و مطالعه DNA می تواند با ملاحظات بسیار بسیار جدی و شدیدی همراه باشد.
قاعده حرمت الاضلال: یعنی کار دانشورزی و پژوهش در قلمرو زیستشناسی و زیستفناوری سبب اضلال مردم یا حتی خودِ آن دانشمند شود؛ دانشمندی با مطالعه زیست فناوری در حالی که فاقد دقت ها و زمینه ها و مبانی بسیار مهمی که باید در مشت او باشد وارد کار پژوهش و دانشورزی در زمینه زیستفناوری شود و تصور کند خالق شده و یک موجود زنده را خلق میکند. بحثی که ما عرض کردیم کاربست قوانین حیات که ربانی و خالقانه است و از سوی خالق و باری جعل شده است و ما فقط به اراده او به این قوانین پِی می بریم و به اذن او این قوانین را در چهارچوب احکام شرعی تشریع شده از قِبَلِ او به کار می بندیم این اشکال ندارد و بلکه می تواند منتهی به تحکیم توحید شود اما اگر شخصی چنین ظرفیتی ندارد و بنا شود مطالعات زیستفناورانه انجام دهد این آقا در دام شرک و کفر خواهد افتاد یا احیانا مسبب آن میشود که دیگران دچار چنین مشکلی شوند که این میتواند حکم مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و قائل به حرمت شد. چون همانطور که قاعده وجوب ارشاد جاهل داریم، خودِ حرمتِ اضلال هم قاعده است و به اتکاء قاعده حرمت اضلال چنین فعل و عملی مُجاز نیست.
قاعده حرمت اضرار به غیر: اگر ما با مطالعه و پژوهش زیستفناورانه به غیر ضرر می زنیم و فرد را به یک بیماری مبتلا می کنیم یا مثلا برای آزمایش ویروس برای آنکه چه آثار سوئی بر بدن انسان دارد یا این واکسن چه کارکرد و میزان کارایی در معالجه دارد، آن را به یک انسان ضعیفی تزریق کنیم-چنانکه امروزه فرنگیها چنین می کنند؛ دههها و شاید قرون است که مع الأسف بعضی آزمایشات خود را روی رنگین پوستها انجام میدهند و حاصل فراچنگ آمده و منافعش را برای سفیدپوستها مورد استفاده قرار می دهند و مع الأسف این انسانهای مدعی تمدن ولی حقیقتاً وحشی از انسانهای رنگینپوست در حد حیوانات آزمایشگاهی استفاده می کنند- این مُجاز نیست. چنین ضرر رساندن به دیگران برای فعالیتهای علمی مُجاز نیست و قهرا حکمِ مسئله متاثر میشود و اولاً باید تدابیری بشود که زیانی متوجه کسی نشود یا حتی خودِ فرد متضرر نشود.
قاعدة الإشتراک الأجیال المختلفه المتتالیه فی الإنتفاع عن مواهب الحیاة و المرافق الطبیعیه: یعنی به محیط زیست و منابع طبیعی لطمه بزنیم و نسلهای آینده به لحاظ منابع و معادن و مبادی غذایی و یا دارویی دچار مشکل شوند جایز نیست.
قاعدة التقدم حقوق العامه و مصالحها علی حقوق الخاصه و منافعها
قاعده وجوب دفع ضرر محتمل
قاعده وجوب دفع اضرار
قاعده حرمة إفساد البیعه و الطبیعه و قاعده حرمة إهلاک الحرث: اگر کار علمی إدمار مرافق حیویه و نابودسازی مواهب و منابع حیاتی را سبب شود و کار اکتشاف زیستفناورانه باعث افساد حیات شود یا احیانا باعث نقص عضو در کسی شود یا باعث هلاک حرث و نسل شود، ما هلاک حرث همچنین هلاک نسل را به مثابه قاعده قبول داریم و قهرا ما را از هر حدود از فعالیتهای علمی زیستفناورانه منع میکند.
قاعده إباحه طیّبات وتحریم خبائث و قاعده حرمة التعاون یا الإعانه علی الإثم و العدوان: تبدیل طیّب به خبیث؛ با کار زیستفناوری طبی مورد حاجت بشر را به خبیث تبدیل کنیم و مایعی را با تخمیر مُسکِر کنیم و یا فرض کنید اسلحه مُدَمِّره و نابود کننده و غیرمتعارف تولید کنیم که دست انسان ها و حکام وحشی بیفتد این قواعد می توانند مورد تمسک قرار بگیرند و بتوان به آنها استشهاد کرده و احیانا این مصداق و مثال را مُجاز ندانست.
ما قریب به 20 قاعده را این جا شاهد آوردیم برای حوالی 15 مثال و مصداقی که در آنجا پژوهش و دانشورزی در زمینه زیستفناوری حکم آن میتواند کراهت و عمدتاً حرمت باشد را طرح کردیم و مورد بحث قرار دادیم. به همین مقدار اکتفاء میکنیم و إن شاء الله جلسه بعد وارد بحث دیگری می شویم و بسا آن فصل دوم از مباحث فقهیه محضه را شروع کنیم.
و صلَّ اللّه علی محمد و آله الطیّبین الطاهرین
[1] حرمة المومن میتا کحرمته حیا